چگونگی برخورد با آداب و فرهنگ رايج
قرآن و فرهنگ زمانه-بخش سوم و پايانی
نويسنده: مهدی شريفی
در دو شماره پيشين آداب و رسوم عصر جاهليت همچون، آيين شرک و بت پرستي، آيين يهود، آيين مسيح، خرافه پرستي اعراب عصر نزول، موقعيت زنان در فرهنگ جاهلي و ازدواج ها و طلاق هاي آن عصر مورد بررسي و تحليل قرار گرفت. نوشتار حاضر، بخش سوم و پاياني اين مطلب است که به تبيين چگونگي برخورد قرآن با فرهنگ زمانه و مصاديق مبارزه قرآن کريم با فرهنگ و آداب و رسوم غلط مي پردازد.
قرآن كريم در دوران جاهليت عربستان نازل شد و هدف از نزول آن هدايت مردم بود. لازمه هدايتگري ارتباط با مجموعه باورها و رفتار فرد و جامعه و نقادي آنها است. از اين رو، قرآن کريم به منظور هدايت و راهبري مردم و نجات آنان از گمراهي ها و ضلالت ها و نماياندن راه درست، متعرض آداب و رسوم و فرهنگ حاكم بر مردم شد و به رد يا اصلاح آنها پرداخت. خداوند، عصر قبل از نزول قرآن را به نام «عصر جاهليت» معرفي کرده است. اين کلمه اولين بار در قرآن براي اعراب قبل از اسلام به کار برده شده است و نشانه بارز و آشکاريست بر مخالفت قرآن با فرهنگ، عقائد، افکار و رفتار آن زمان. يعني همين يک کلمه (جاهليت) در نشان دادن مخالفت قرآن با آن زمان كافي است.
فرهنگ محاوره و فهم قرآن
قرآن کريم آمده تا انسان را از جهالت و تاريکي به سمت نور هدايت کند. نقش هدايتگري قرآن زماني نتيجه بخش خواهد بود که مطالب عالي و معارف بلند توحيدي آن در قالب الفاظ، به زبان مردم عصر نزول بيان شود تا آن مردمان بتوانند از نور قرآن بهره مند شوند. اگر زبان قرآن غير از زبان عصر نزول مي بود، نقض غرض حاصل مي شد. از آنجا که غرض از نزول قرآن هدايت عامه مردم است، اگر به زباني غير از زبان جامعه آن زمان، نزول مي يافت، قابل فهم بر مردم واقع نشده و هدايتگري آن زير سؤال مي رفت. بنابراين قرآن براي تحقق بخشيدن اهداف خود بايد به زبان عصر نزول سخن بگويد تا بتواند مردم را راهبري کند.
از طرفي فرهنگ عرب عصر نزول توام با فساد و فحشا و عقب ماندگي و انحراف بوده و محاوره آنها نيز تحت تأثير چنين فرهنگي لبريز از واژگاني زشت و رکيک و نادرست بوده است. اما قرآن به عنوان کتاب هدايت با بهره گيري از فرهنگ عصر نزول، ضمن رعايت موازين اخلاقي و عقلايي در رساندن پيام خويش به مخاطبان خود، با فرهنگ محاوره اي غلط و دور از آرمانهاي قرآني به مبارزه برخاست و استفاده از واژگان زشت و ناسزاگويي را امري ناپسند و نکوهيده دانست.
با اين حال برخي پنداشته اند که قرآن از کلمات زشتي همچون «فرج» در آيه «وَ الَّتِي اَحْصَنَتْ فَرْجَها» که به معناي شرمگاه زن است، استفاده کرده و يا قرآن مانند فرهنگ جاهلي برخي انسان ها را به حيواناتي مثل «سگ و الاغ» «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْب» و يا «كَمَثَلِ الْحِمار» تشبيه کرده و نام آنها را به انسان ها گذاشته است. اما آنها بر اثر ناآگاهي از معاني لغات در عصر نزول و تفاوت آن با معاني اين لغات در عصر حاضر، به اين شبهه گرفتار شدند. زيرا فهم درست و دقيق قرآن به فهم درست و دقيق فرهنگ گفت وگوي عصر نزول باز مي گردد.
لغت شناسان در معناي واژه «فرج» گفته اند: اين کلمه به معناي جدايي و فاصله ميان دو چيز است. پژوهشگر معاصر آقاي مصطفوي پس از اشاره به چند مورد از آياتي که واژه فرج در آنها به کار رفته است، مي نويسد: فرج، جدايي و فاصله مخصوصي است که در اعضاي بدن ظاهر است، مانند فاصله ميان دو پا. در اين فاصله است که قوّه تمايل و شهوت در مرد و زن آشکار مي شود. در اين تعبير قرآن، دو نکته ظريف نهفته است. يکي اينکه قرآن از ذکر کلمه اي که گفتن آن زشت و شرم آور است، خودداري کرده مگر به طريق کنايه. دوم اينکه امر به عفت و پاکدامني را به پس و پيش و اطراف آنها که در عرف موجب لذت جنسي مي شود، عموميت داده است.
با توجه به اين توضيح کوتاه، آيه «وَ الَّتِي اَحْصَنَتْ فَرْجَها» چنين معنا مي شود: «وآن زني که خود را پاکدامن نگاه داشت...» از اين معنا به خوبي روشن است که قرآن کريم براي بيان مقصود خود، چه تعبير مؤدبانه اي را به کار برده است.
اما بايد دانست که لزوم فهم و تفسير قرآن با استفاده از واژه هايي که از لحاظ زماني و مکاني محدوديت دارند، به معناي محدوديت پيام اين کتاب آسماني نيست. هر سخني اگرچه در برهه زماني و مکاني خاصي پا به عرصه وجود مي گذارد، و از لحاظ گزينش واژه ها محدوديت زمان و مکان به خود مي گيرد، اما از لحاظ محتوا ممکن است فراتر از زمين و زماني که در آن تولد يافته، باشد. البته اين ويژگي منحصر به قرآن نيست، بلکه ويژگي هر سخن ارزشمندي است. نوشته ها و سخناني که از ارسطو و افلاطون در زمان و مکاني خاص بيان شده، به بهانه گذشت زمان، پيام آن را به همان زمان و مکان محدود نمي کند.
اما تشبيه برخي از انسان ها به حيوانات که در دو آيه از قرآن به چشم مي خورد؛ با دقت و تأمل در اين دو آيه روشن مي شود که در حقيقت انسان به حيوان تشبيه نشده، بلکه اعمال برخي انسان ها به اعمال و رفتار بعضي حيوانات تشبيه شده است و براي رفتار انسان هاي خطاکار، مَثَل و نمونه حيواني آن ارائه شده تا بدين وسيله زشتي و نادرستي کار آنان واضح گردد.
قرآن بسياري از عناصر منفي فرهنگ جاهلي را نقل كرده و در مواردي، پس از بيان فلسفه اين عمل، به رد و اصلاح آنها پرداخته است. از سويي ديگر عناصر مثبت فرهنگ جاهلي را نيز از نظر دور نداشته و آنها را بيان كرده است. گاه به تعديل و يا تكميل آنها همت گماشته و گاه با ايجاد تغيير و تحولاتي، آنها را اصلاح كرده است.
آداب و سنن رايج مورد تأييد اسلام
چنانكه اشاره شد، بخشي از آداب و سنن و باورهاي رايج صدر اسلام، بدون اينكه تغيير و تحول اساسي در آنها ايجاد شود، تثبيت شد. در ذيل به نمونه هايي از آنها مي پردازيم:
آداب و سنّت هايي كه مطابق با ارزش هاي اخلاقي، نيك و پسنديده بود و به عبارتي مغايرتي با اصول و ارزش هاي پذيرفته شده دين اسلام نداشت و متضمن مفسده و ضرري نيز نبود، مورد تأييد قرار گرفت. مانند تكريم ميهمان، سوگند دسته جمعي، جوار يا پناهندگي، ختنه، غسل جنابت و غسل ميت.
آداب و سنّت هاي اجتماعي رايج كه مثبت و مفيد بودند و داراي هيچ گونه زيان و ضرري نيز نبودند، بلكه برعكس كاركردهاي اجتماعي مناسبي نيز داشته اند، به امضاي اسلام رسيدند. برخي از اين رسوم مانند پذيرايي از حجاج كعبه كه به تنظيم بهتر امور ديني و اجتماعي كمك مي كرد، مورد تأييد اسلام قرار گرفت. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) پس از شكستن بتهاي كعبه، خطاب به مردم مكه و ساير مسلمانان گفت: «تمامي مفاخر و خون ها و اموالي كه نسبت به هم ادعا مي كنيد، زير پاي من قرار دارد، مگر كليدداري كعبه و آب رساني به حجاج.»
از ديگر ويژگي هاي خوب اعراب جاهلي که مورد تأييد اسلام قرار گرفت، اين بود كه آنها به لحاظ طبع، انسان هايي سخي و مهمان نواز بودند، روح حماسي و سلحشوري قوي داشتند، امانت دار بودند، پيمان شکني را گناه غيرقابل بخشش مي دانستند، در راه عقيده، فداکار و از صراحت لهجه کاملاً برخوردار بودند. حافظه هاي نيرومندي براي حفظ اشعار و خطبه ها در ميان آنان پيدا مي شد، و در فن شعر و سخنراني سرآمد روزگار بودند. در اسب دواني و تيراندازي مهارت زيادي داشتند و فرار و پشت به دشمن را زشت و ناپسند مي شمردند.
اما بايد توجه داشت که بسياري از صفات خوب آنها مثل شجاعت و سخاوت و انفاق و ... از ارزش هاي معنوي و انساني سرچشمه نمي گرفت، بلکه ريشه در فرهنگ جاهليت، مانند تفاخر و هم چشمي در ميان قبايل داشت. اسلام با امضاء اصل اين صفات، آنها را جهت دهي کرد و فرمود که اين موارد اگر در مسير توحيد قرار گيرد و رضايت خداوند را در پي داشته باشد، ارزش معنوي دارند و انسان را در مسير کمال ياري مي کنند.
اصلاح فرهنگ درست وآلوده به جاهليت
اسلام با تأييد قالب برخي عناصر فرهنگي، به محدود كردن و تعديل آداب و رسوم رايج پرداخت و براي اجراي آنها، شرايط و ضوابطي نيز وضع كرد. اسلام در نظام خانوادگي و اجتماعي عرب تغييرات و تعديلاتي ايجاد كرد. يكي از سنّت هاي خانوادگي، ازدواج بود كه در ميان عرب به اشكال مختلف که پيشتر وجوه آن بيان شد، وجود داشت.
اسلام با تأييد و تشويق اصل موضوع ازدواج و انتخاب همسر، به ارائه ملاك ها و اصول مورد نظر خود پرداخت. يکي از ملاک هاي ازدواج پرداخت مهريه است به عنوان حق همسر که قرآن نيز بر آن تأکيد دارد و مي فرمايد: «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً» «مهر آنان را به طيب خاطر به آنها بدهيد و اگر پاره اي از آن را به رضايت به شما بخشيدند بگيريد كه خوش و گوارايتان خواهد بود.» به عنوان نمونه در نکاح شغار و نکاح المقت که توضيح آنها قبلاً گذشت، هيچ مهري به زنان تعلق نمي گرفت. قرآن با اين فرهنگ غلط و دور از عدالت به مبارزه برخاسته و در مورد ازدواج با زنان پدرانشان که همان نکاح مقت نام داشت، مي فرمايد: «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباوُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَة وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا» «با زناني كه پدرانتان به عقد خويش درآورده اند زناشويي مكنيد، مگر آنكه پيش از اين چنان كرده باشيد. زيرا اين كار، زنا و مورد خشم خدا است و شيوه اي است ناپسند.»
يکي ديگر از رسوم باطلي که قرآن با آن برخورد مي کند، به ارث بردن زنان است، اعراب جاهلي، همسر مردي را كه مرده بود، به ارث مي بردند. بدين ترتيب كه يكي از وارثان پارچهاي بر سر زن مي انداخت و او را مالك مي شد و از ازدواج با فرد ديگري منع مي كرد. قرآن كريم به دليل اين ظلم آشكار و اهانت به مقام زن، اين سنّت زشت را صريحاً نهي مي كند و مي فرمايد «يا ايّها اّلذين آمنوا لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كَرها...» «اي كساني كه ايمان آورده ايد، براي شما حلال نيست كه زنان را به اكراه ارث بريد...»
يكي ديگر از اقسام نكاح در ميان اعراب جاهلي تعدّد شوهران بود، بدين معني که مرد به انگيزه تولد فرزنداني نجيب، شجاع و قوي، زن خود را نزد مردان ديگر مي فرستاد تا از آنان باردار شود و ويژگي مردان، به فرزندان منتقل شود. اين ازدواج كه زشت ترين نوع ازدواج بود، به نام «تعدّد الازواج» ناميده شده كه از سوي اسلام نهي شده است. همچنين قرآن رسم باطل معاوضه همسران با يکديگر را نيز حرام دانسته است.
نوع ديگري از تعدد همسران در ميان عرب و ديگر ملت ها، رايج بوده كه هيچ محدوديتي نداشت. اسلام به تعديل آن پرداخته و حد و مرزي براي آن معرفي كرده است. اين نوع، به نام «تعدد الّزوجات» يا تعدد زنان معروف بوده است. آنان به دليل علاقه زياد به توالد و تناسل و گسترش قبيله، به اين امر روي مي آوردند. بدين رو، شريعت اسلام با در نظر داشتن عوامل و زمينه ها به رد كامل اين سنّت نپرداخت بلكه واقع بينانه اين امر را تعديل كرد و با محدود كردن اين رسم، شرايطي را نيز براي آن قرار داد و فرمود: «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْني وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ اَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً اَوْ ما مَلَكَتْ اَيْمانُكُمْ ذلِكَ اَدْني اَلاَّ تَعُولُوا» «با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر و اگر مي ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زناني كه مالك آنهائيد استفاده كنيد، اين كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگيري مي كند.»
قرآن در موضوع طلاق نيز دست به اصلاح و دگرگوني زد و برخي طلاق هاي رايج در جاهليت را که «ظهار و ايلاء» نام داشت، لغو كرد و فرمود، طلاق و رجوع هاي پي در پي که باعث آزار و اذيت زنان مي شود را بپرهيزيد و تنها در دو طلاق صاحب اختيار رجوع به آنها هستيد.
حج ابراهيمی
از ديگر مواردي كه اشاره بدان در اين قسمت مناسب به نظر مي رسد، آيين حج است. چنانكه مي دانيم حج از سنّت ها و آيين هاي ابراهيمي است و در عصر جاهليت وجود داشته است. اسلام شائبه هاي شرك و بت پرستي را از اين آيين زدود و در رديف فروع دين و ضروريات اعتقادي قرار داد. اعراب جاهلي به دور خانه كعبه طواف مي كردند و قرباني و نذر بجا میآوردند اما در كنار آن به دور بتان خود نيز طواف مي كردند و با قرباني كردن، درصدد تقرّب و نزديكي به آنها بودند.
قرآن ضمن تأكيد بر مسئله ذبح، سفارش مي كند نام و ياد خدا را در هنگام اين عمل فراموش نكنند. بدان معنا كه گوسفند و شتر خود را در راه بت ها قرباني نكنند.
از ديگر سنّت هاي عصر جاهلي «نسي ء» يا جابجا كردن و تأخير انداختن ماه هاي حرام و موسم حج بود كه قرآن اين عمل را به شدت مورد انتقاد قرار مي دهد و از آنجا كه نوعي دخالت در احكام الهي به شمار مي رود، آن را موجب افزايش كفر و گمراهي كافران مي داند. در آيهاي ديگر از نماز و عبادت مشركان، که به صورت سوت كشيدن و كف زدن در اطراف خانه كعبه بود، انتقاد مي کند.
اسلام به منظور پاك و پيراسته كردن شعائر ديني و حذف مظاهري كه رنگ و بوي شرك به عبادات اسلامي مي داد و با هدف يكپارچه كردن عبادات و شعائر اسلامي، به حذف عناصر غلط و منفي در آيين حج پرداخت و با حفظ قالب اين سنّت ابراهيمي، روح توحيد و يكتا پرستي را در كالبد آن دميد و با برخوردهاي اصلاحي، مركز اين عبادت را از بت ها به سوي خداوند يكتا تغيير داد.
مبارزه با فرهنگ و آداب و رسوم غلط
در آن عصري كه قرآن براي هدايت و راهبري مردم نازل شد، فرهنگ و آداب و رسوم خاصي بر مردم آن سرزمين حاكم بود. پرستش بت ها و سنگ ها در اشکال مختلف رواج داشت. اسلام مظاهر شرك و بت پرستي را از ميان برداشته و با آن مقابله كرد. پيامبر(صلي الله عليه وآله) با شكستن بت ها و ويران كردن بتخانه ها به رد مظاهر و عناصر فرهنگي پرداخت كه به هيچ عنوان با فرهنگ اسلامي قابل جمع و سازگار نبود. قرآن براي بيدار کردن مشرکان و آگاهي دادن به آنها مي فرمايد: «آنها غير از خدا، چيزهايي را مي پرستند كه نه به آنان زيان مي رساند و نه سودي مي بخشد» و مي گويند: «اينها شفيعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آيا خدا را به چيزي خبر مي دهيد كه در آسمان ها و زمين سراغ ندارد؟!» منزه است او و برتر است از آن همتاياني كه قرار مي دهند!»
قرآن با اشاره به خداباوري مردمان عصر نزول و اعتقاد جازم آنها به توحيد در خالقيت، رويگرداني آنان از خداوند را نکوهش مي کند. در آيه ديگري ترسيم جالب و گويايي از وضع بتها و معبودهاي ساختگي و ضعف و ناتواني آنها، بيان مي كند و به بت پرستان يادآور مي شود که معبودهاي شما هرگز بر آفرينش مگسي قادر نيستند و اگر مگسي از آنها چيزي بربايد توان بازپس گيري آن را ندارند و بدين ترتيب بطلان اعتقاد مشركان را به روشن ترين وجهي آشكار مي سازد.
قرآن کريم با اشاره به اعتقاد اهل کتاب، آنها را مشرک و بت پرست خوانده و به خاطر افکار غلط و باطلي که داشتند، آنها را شديداً مورد سرزنش قرار داده و مي فرمايد: «يهود گفتند: عزير پسر خداست! و نصاري گفتند: مسيح پسر خداست! اين سخني است كه با زبان خود مي گويند، كه همانند گفتار كافران پيشين است. خدا آنان را بكشد، چگونه از حق انحراف میيابند؟! آنها دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايي در برابر خدا قرار دادند و (همچنين) مسيح فرزند مريم را، در حالي كه دستور نداشتند جز خداوند يكتايي را كه معبودي جز او نيست، بپرستند، او پاك و منزه است از آنچه همتايش قرار مي دهند! آنها مي خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند ولي خدا جز اين نمي خواهد كه نور خود را كامل كند، هر چند كافران ناخشنود باشند.»
قرآن بر مسئله الوهيت مسيح و تثليث معبود خط بطلان کشيده و با لحني تند، نصارا را مورد خطاب قرار داده و فرموده است، کساني که چنين اعتقادي دارند، کافرند و عذاب سخت و دردناکي در انتظار آنهاست.
يکي ديگر از مظاهر جهل و خرافات عرب جاهلي بي توجهي به زنان بود. قرآن با اين فرهنگ جاهلي نيز به مبارزه برخاسته و به زنان عزت و مقام بخشيد و فرمود؛ در حقيقت و ذات انسانيت زن و مرد يکسان هستند.
قرآن آنگاه که از مقام انسان و برتري او بر ساير مخلوقات و از امانت هايي که به انسان سپرده شده و از روح خدايي که در او دميده شده است، سخن مي گويد و آنجا که خداوند در آفرينش انسان، خود را مبارک مي شمرد، در تمام اين موارد، از حقيقت انساني سخن میگويد که زن و مرد بدون هيچ فرقي در آن مشترک هستند. چنانچه رسيدن به كمال و قرب الهي را براي مرد و زن يكسان معرفي مي كند و مي فرمايد: «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اَنيّ ِ لَا اُضِيعُ عَمَلَ عَمِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ اَوْ اُنثي...» «خداوند درخواست آنها را پذيرفت: (و فرمود) من عمل کنندهاي از شما را، زن باشد يا مرد، ضايع نخواهم کرد...» «وَ اَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعي » «و اينكه براي انسان جز حاصل تلاش او نيست» (نجم 39) «إِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ اَتْقاكُمْ» «در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست» (حجرات 13)
يکي ديگر از آداب و رسوم زشت و باطل، فرزندکشي اعراب جاهلي بود که قرآن با اين مورد نيز به شدت برخورد کرده و آن را گناه بزرگ معرفي کرده است. قرآن اين عملکرد خشن آنها را يا نتيجه علاقه مندي شديد مشرکان به بت ها دانسته و يا از بيم فقر و تهيدستي دانسته و يادآور شده که رزق و روزي شما و فرزندانتان به عهده خداست. قرآن زنده به گور کردن دختران در آن دوران جاهليت را ياد کرده و داوري آنها درباره دختران را بد و نادرست دانسته است.
اسلام مبارزه جدي و فراگيري را با باورها و اعتقادات شرك آلود عرب در پيش گرفت و اخلاق و عادات زشت عرب را نفي كرد. اسلام متعرض آداب و سنن جاري عرب شد و حتّي در زمينه خوردني ها و نوشيدني هاي آنان دست به اصلاح و دگرگوني زد. قرآن، خوردن مردار، خون و گوشت خوك را تحريم كرد و از اينكه با آلات و وسايل گوناگون، حيوانات را خفه كنند، يا آنها را بزنند، يا از بلندي بيندازند تا بميرند و آنگاه از گوشت آنها استفاده كنند، نهي فرمود. قرآن همچنين از اينكه در هنگام ذبح حيوانات، نام خداوند برده نشود، نهي فرمود و آن را فسق و نافرماني از خداوند ناميد. بنابراين هرجا كه رنگ و بوي شرك در عملکرد عرب وجود داشته و ياد و نام خدا به فراموشي سپرده شده بود، قرآن با آن برخورد كرده و تأكيد دارد که نام و ياد خدا در جاي جاي زندگي آدمي نمود داشته باشد.
اسلام با ارائه احكام و قوانين انسان ساز و هدايت بخش، به منظور اصلاح فرهنگ حاكم و تشكيل نظام ارزشي جديد، تلاش كرد با بعثت پيامبر (صلي الله عليه وآله) آداب و ارزش هاي انساني و اخلاقي، جايگزين سنّت هاي غلط پيشين شود و باورها و نگرش هاي نادرست جاي خود را به اعتقادات و باورهاي صحيح بدهد. قرآن با نفي پرستش بت ها، سنگواره ها، ستارگان و كواكب، خدايي را معرفي كرد كه با دارا بودن تمام ويژگي هاي جلال و جمال به جاي خدايان قبلي، شايستگي پرستش و عبوديت را داراست. فرهنگ تفاخر به آباء و اجداد و نسب كه از مظاهر حيات اجتماعي آن روزگار بود، جاي خود را به فرهنگ تقوي داده و اخوت اسلامي جايگزين اختلافات نژادي و قبيله اي شده و ملاك برتري انسان ها نه نسب و قبيله، بلكه تقواي الهي معرفي گرديد. اسلام تلاش كرد تعصب قومي و قبيله اي را از عرب بگيرد و تمام عرب را زير پرچم برادري و ايمان گرد آورد و دين و ايمان و جهاد و سابقه اسلام را فضيلت به شمار آورد.
روزنامه كيهان، شماره 21742 به تاريخ 18/7/96، صفحه 6 (معارف)