دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

لودویگ ویتگنشتاین Ludwig Wittgenstein

No image
لودویگ ویتگنشتاین Ludwig Wittgenstein

كلمات كليدي : لودويگ ويتگنشتاين ، رساله منطقي فلسفي، تحقيقات فلسفي، نظريه تصويري معنا، نظريه كاربردي معنا

نویسنده : سيد محمد تقي موحد ابطحي

لودویگ ویتگنشتاین در سال 1889 در وین زاده شد. در 17 سالگی مدرسه را ترک و برای تحصیل در رشته مهندسی به برلین رفت. در 1908 عازم انگلستان شد و پس از چند ماه به عنوان دانشجوی پژوهشگر در بخش مهندسی‌ دانشگاه منچستر نام‌نویسی کرد و به تحقیق در علوم هوانوردى پرداخت. مطالعه ریاضى لازم براى آن تحقیق باعث شد به مبانى منطقی ریاضیات علاقهمند شود. در سال 1911 به کمبریج رفت تا زیر نظر راسل مبانى ریاضیات را بیاموزد و همانجا تحت تاثیر راسل به فلسفه روى آورد. زمانی که راسل اولین مقاله فلسفى ویتگنشتاین را خواند به نبوغ وی پی برد. ویتگنشتاین "رساله منطقى- فلسفى" را پس از چند سال یادداشتبردارى در 1918 (هنگامى که در ارتش اتریش خدمت مى‌کرد) به پایان رساند و پس از آن که به اسارت نیروهاى ایتالیایى درآمد، دستنویس آن را براى راسل فرستاد. متن آلمانى این کتاب در 1921 در سالنامه‌ی فلسفه طبیعی اوستوالد و ترجمه انگلیسى آن که به پیشنهاد مور نام لاتینى تراکتاتوس بر آن نهادند، در 1922 به چاپ رسید. ویتگنشتاین معتقد بود که این کتاب پایانى براى مسائل فلسفى است و به همین خاطر بعد از انتشار این کتاب به مدت ۸ سال از فعالیتهاى آکادمیک کناره گرفت و به کارهای مختلف از جمله نظارت در ساخت خانه خواهرش، کار در کلیسا و تدریس در مدارس روستاهاى دور دست اتریش (1920 تا 1926) پرداخت. پس از چندی رساله ویتگنشتاین مورد استقبال شدید حلقه وین قرار گرفت و به سلسله بحث‌های او با فلاسفه‌ حلقه وین در 1927 انجامید. ویتگنشتاین گفتگوی انتقادی شدیدی نیز درباره نظریه تصویری معنا با پوپر داشته است[1]. ویتگنشتاین در سال 1929 به کمبریج بازگشت و "رساله منطقى- فلسفى" را که شهرت جهانى پیدا کرده بود به عنوان تز دکترایش معرفى کرد. راسل و مور از او امتحان گرفتند و مور چنین گزارش داد: «تز ویتگنشتاین اثرى نبوغ آمیز است و یقیناً مطابق سطح لازم براى دکتراى فلسفه کمبریج است.» پس از آن ویتگنشتاین به عضویت کالج ترینیتی درآمد و شروع به رد نتایج کتاب «رساله» کرد و بیش از ۲۵ سال روی کتاب دومش کار کرد و نهایتاً موضع جدیدى اتخاذ کرد که در قالب کتاب «پژوهشهاى فلسفى» دو سال بعد از مرگش(1953) منتشر شد. ویتگنشتاین در سال 1939 به عنوان استاد فلسفه در دانشگاه کمبریج برگزیده شد. زمان جنگ در بیمارستان لندن دربان شد و بعدا در آزمایشگاه داروسازی نیوکاسل کار کرد. او کرسی استادی خود را در کمبریج در سال 1947 رها کرد. ویتگنشتاین در سال 1951 در کمبریج در گذشت[2].

ویتگنشتاین یگانه فیلسوفى است که تمامی آثار او بر محور زبان استوار شده و دو بار در اندیشه فلسفى انقلاب به پا کرده است. هدف وی در دو دوره فکری او فهم ساختار و حدود زبان است[3]. آراء "ویتگنشتاین متقدم" مورد توجه فیلسوفان تحلیلی و پوزیتویست‌های منطقی قرار گرفت. پژوهش‌های فلسفی او نیز در زمانی کمتر از یک دهه با اقبال بی‌نظیری رو به رو شد و سرمنشاء جریانی شد که از آن با نام فلسفه زبان معمولی یا مکتب آکسفورد یاد می‌شود. آراء ویتگنشتاین متاخر مورد توجه فلاسفه علم متاخر، فلاسفه دین و دانشمندان علوم اجتماعی و انسانی قرار گرفت.

آموزه‌هاى ویتگنشتاین متقدم همسو با نظریه اتمیسم منطقى راسل است. هدف ویتگنشتاین در "رساله منطقی _ فلسفی" قراردادن حدى براى ابراز تفکرات و حل مسائل فلسفى (نظیر رابطه میان زبان و واقعیت، ماهیت منطق، مفهوم عدد، علیت و استقرا و پرسش‌هاى مربوط به امور اخلاقى، دین و زندگى) از طریق فهم صحیح زبان بود. از دیدگاه ویتگنشتاین متقدم آنچه قابل بیان کردن است معادل آن چیزى است که اندیشیدن درباره آن امکانپذیر است؛ در نتیجه با درک منطق زبان، امکان حل مسائلى که ناشى از عدم فهم صحیح زبان است فراهم مى‌آید. آموزه‌هاى رساله را مىتوان به صورت خلاصه چنین بیان داشت:

1. زبان از قضایاى پیچیده‌اى تشکیل شده است که مى‌تواند از طریق تحلیل به قضایاى کمتر پیچیده تجزیه و در نهایت به قضایاى بنیادى، ساده یا اتمی منتهی شود. یک قضیه بنیادى شامل رشته‌اى از نام(شیء)هاست که به صورت منطقى درک مى‌شوند. تمام قضایاى معنىدار دیگر با این قضایاى بنیادى ساخته مى‌شوند.

2. جهان از واقعیات پیچیده‌اى تشکیل یافته است که مى‌تواند از طریق تحلیل به واقعیات اتمى، ساده و بسیط (واقعیتی که به اجزاى سازنده کوچک‌تر قابل تجزیه نیست) منتهی شود. به عبارت دیگر جهان متشکل از اشیایى بسیط، مجزا و بدون تغییر است که تنها روابط میان آنها دستخوش تغییر مى‌شود و وضع و حالت‌هاى[4] تازهاى پدید مى‌آید و امور واقع را به وجود مى‌آورند.

3. وظیفه زبان بازنمایى واقعیت است (نظریه تصویرى معنا) و قضایاى اتمى ساده‌ترین احکامى هستند که مى‌توان درباره جهان صادر کرد. به عبارت دیگر ساختار زبان، ساختار جهان را باز مى‌تابد. تناظرى یک به یک میان جهان و زبان حاکم است. یعنى اتم‌ها یا اشیاى بسیط سازنده عالم، به وسیله نام‌ها و اسم‌ها در زبان بیان مى‌شوند و وضع و حال‌ها در قالب قضایاى بنیادى یا اتمى؛ توصیف امور واقع نیز به وسیله قضایاى مرکب صورت مى‌گیرد که از به هم پیوستن قضایاى بنیادى پدید مى‌آیند.

4. بر اساس نظریه تصویرى معنا:

الف) قضایاى علمى تنها قضایای معنادار (قضایایی که واقعیات را تصویر مى‌کنند) هستند و برای کسی که از ما بعدالطبیعه سخن می‌گوید، باید اثبات کرد که وی نتوانسته به برخى علائم در قضایایش معنى بدهد (برای آنها مابه ازای خارجی نشان دهد) و این کار تنها فعالیت فلسفی درست و ارزشمند است.

ب) قضایاى متافیزیکى، اخلاقى و الهیاتى به لحاظ تجربى قابل شناخت نیستند؛ چرا که ارتباطى با امور خارجی و آنچه مى‌توان تجربه کرد ندارند. متافیزیک، اخلاق و دین تنها مى‌توانند خود را ظاهر سازند و نمایش دهند، بر این اساس چنین بیاناتی اصولا بى‌معنى بوده و ارزش صدق یا کذب ندارند[5].

ویتگنشتاین متاخر در کتاب "پژوهش‌هاى فلسفى" نظریه تصویرى معنا را مورد انتقاد شدید قرار داد و توجه خود را به نقشى که زبان در شکل دادن به شخصیت آدمى و تعامل میان افراد یک جامعه بازى مى‌کند، معطوف داشت. آموزه‌هاى ویتگنشتاین متاخر را مى‌توان به صورت زیر خلاصهکرد:

1. واژگان همچون ابزارها کارکردهاى مختلفی دارند که تنها یکی از آن کارکردها تصویرگری واقعیات در زبان علم است.

2. علم، الهیات، اخلاق، هنر و ... بازی های زبانی متفاوت هستند. خلط مفاهیم و قضایای بازی های زبانی می‌تواند سوالات فلسفی غیرقابل حلی را به وجود آورد. در این بین رسالت فیلسوف نه تبیین امور، بلکه روشنگرى و توصیف زبان و کاربردهاى متعارف آن است.

3. بازى زبانى نوعى فعالیت اجتماعى قاعدهمند و صورتی از زندگى است که در آن زبان نقش اساسى دارد. آدمیان زبان را همچون هر فعالیت اجتماعی قاعده‌مند دیگری درون یک جامعه و در جریان شکل خاصی از زندگى فرا مى‌گیرند. بر این اساس زبان شخصى و خصوصى امکان‌پذیر نیست و تجربه‌هاى شخصى نمى‌توانند منشا تولید مفاهیم عمومى و ایجاد زبان مشترک براى تفهیم و تفاهم میان آدمیان باشند. حتی واژه‌ای همچون درد، معناى خود را نه از طریق رجوع به حالات درونی، بلکه با توجه به محیط پیرامون پیدا مى‌کند.

4. معناى هر واژه و قضیه تنها برحسب قواعد بازى‌اى که آن واژه و قضیه جزیى از آن است فهمیده می‌شود. برای مثال وقتی بنایی فریاد مى‌زند "نیمه"، وردست او می‌فهمد که "باید یک نیمه آجر بیاورد" و این همان معنای واژه "نیمه" در بازی زبانی بنایی است.

5. معنای یک واژه را از طریق اشارهنیز نمى‌توان فرا گرفت؛ چرا که این کار مستلزم آن است که از قبل بر بخشى از زبان، یعنى بازى زبانى اشاره کردن، احاطه داشته باشیم[6].

همان‌گونه که گفته شده آراء فلسفی ویتگنشتاین تاثیر بسیاری بر حوزه های مطالعاتی دیگر گذاشته است. برای مثال ویتگنشتاین متاخر با تاکید بر تنوع کاربردهای زبان و کثرت بازیهای زبانی و ارتباط آنها با گونه‌های مختلف حیات، گفتار دینی را یک بازی زبانی مستقل با قواعد و منطق خاص خود معرفی می‌کند که معنای آن فقط برای کسانی که در حیات دینی شرکت دارند، قابل فهم است. در این نگاه زبان دین بر خلاف زبان علم ناظر به امر واقع نیست. در ایمان‌گرایی ویتگنشتاین دینداری تعهدی راسخ بدون تکیه بر شواهد تجربی و دلایل عقلی است که کل زندگی فرد را جهت می‌دهد و از این رو نه از علم و فلسفه کمک می‌گیرد و نه از جانب آنها گزندی به دین می‌رسد[7].

پایا نیز اولویت قائل شدن برای امر اجتماعی در برابر واقعیت بیرونی، توجه به پدیدار زبان، معنا را امری برساخته اجتماع دانستن، تاکید بر درک کنش فاعل یا عامل و ... را از جمله ویژگی‌های آراء ویتگنشتاین متاخر بر شمرده و نشان می‌دهد که چگونه این آراء مورد استفاده جامعه‌شناسان، انسان شناسان، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان معرفت و ... قرار گرفته است. البته پایا تلاش دارد نشان دهد به رغم آنکه بصیرت‌های ویتگنشتاین متاخر درباره امر اجتماعی بسیار راهگشا است، اما رویکرد او در کل دچار نواقص جدی است که می‌تواند عینیت علوم اجتماعی و ارزش شناختی آنها را به خطر اندازد[8].

مقاله

نویسنده سيد محمد تقي موحد ابطحي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS