24 آبان 1393, 14:3
دولت، شوراي امنيت، اصل عدم مداخله، اصل منع توسل به زور، نقض حقوق بشر.
نویسنده : احمدرضا سليمانزاده
دفاع از انسان و انسانیت، هدف اصلی ونهایی حقوق بشر دوستانه است؛ اصلی که کلی است و مورد قبول همه نظامهای حقوقی دنیاست. مداخله انسان دوستانه یا به صورت دقیقتر مداخله بشر دوستانه نیز در این راستا انجام میگیرد. مداخله بشر دوستانه[1] از موضوعات پراهمیت و جنجال برانگیز حقوق بینالملل است؛ موضوعی است که اخیراً وارد عرصه حقوق بینالملل شده است و همچنان جای بحث و تحقیق دارد. از یک طرف ارتباط تنگاتنگی با اصول منع توسل به زور و عدم مداخله دارد و از سوی دیگر رابطه نزدیکی نیز با دفاع مشروع و سیستم امنیت دسته جمعی دارد.
از زمانی که اصل منع توسل به زور و اصل عدم مداخله در امور داخلی دولتها به تصویب سازمان ملل متحد رسید. دست دول قدرتمند را از دخالت در امور داخلی دیگر دولتها بست. بنابراین آنها به فکر ایجاد رویهای بودند که بتوانند با استناد به آن به اهداف خویش که عمدتاً سیاسی است نائل آیند. این مسئله حقوق بینالملل را با چالش اساسی مواجه نمود بدین صورت که مداخله بشر دوستانه در حقوق بینالملل جایگاهی دارد و یا نه؟
جهت تبیین بیشتر موضوع و مفهوم کلاسیک و نوین، مداخله بشر دوستانه را مورد واکاوی قرار میدهیم. مداخله بشر دوستانه در مفهوم کلاسیک به مداخله یک جانبه یک یا چند دولت در امور داخلی دولت دیگر با توسل به زور و بنا به اهداف و نیات بشر دوستانه تعریف شده است.[2]
و به قرون هیجدهم و نوزدهم میلادی برمیگردد؛ در برگیرنده هر گونه استفاده از نیروهای مسلح یک یا چند کشور علیه کشور دیگر به منظور حمایت از جان و آزادی اتباع صورت میگیرد. بنابراین توسل به نیروی نظامی و داشتن قصد انسان دوستانه دو عنصر کلاسیک مداخله بشر دوستانه بشمار میرود. این دوره به زمان قبل از تصویب منشور سازمان ملل متحد میگردد؛ دورهای که در آن دول قدرتمند از دخالت در امور داخلی دیگر دولتها هیچ ابایی نداشتند و حتی آن را حق قانونی خود قلمداد مینمودند. دولتهای غربی در رأس آن امریکا بارها با استناد به مداخله بشر دوستانه به منظور حفظ حقوق اتباع خود به دیگر دولتها حمله نظامی کردند.[3]
بدنبال تصویب منشور ملل متحد و ظهور اصولی مانند اصل منع توسل به زور[4] و اصل عدم مداخله درامور داخلی دیگر دول[5] ، مفهوم مداخله بشر دوستانه نیز متحول گردید. علاوه بر دولتها، سازمانهای بینالمللی من جمله شورای امنیت سازمان ملل متحد[6] نیز به مداخله بشر دوستانه استناد نمودند. در دوره معاصر، علاوه بر حمایت از اتباع خودی، دولتها توانستند با مبنا قرار دادن نقض گسترده حقوق بینادین و اساسی اتباع دولت دیگر، از اتباع غیر خودی نیز حمایت نمایند.[7] در اینجا مسئله اصلی حمایت از افراد بشر به صورت کلی مطرح است، در واقع دولتها، نمیتوانند بصورت دلخواهی با شهروندان خود رفتار نمایند. به عبارت دیگر در چنین وضعیتی وجدان عمومی جامعه بشری خدشهدار میگردد و دخالت بشر دوستانه را موجب میشود.
در بررسی وضعیت و جایگاه مداخله بشر دوستانه در نظام حقوق بینالملل بایستی گفت در حال حاضر اجماع جهانی در مورد مشروعیت و یا عدم مشروعیت آن وجود ندارد. عدهای با استناد به حقوق توسل به زور[8] آن را مشروع و قانونی میدانند اما در مقابل عدهای دیگر آن را با مبنا قرار دادن اصل منع توسل به زور و اصل عدم مداخله موجه نمیدانند. و تنها استثناء وارد بر دو اصل مذکور را دفاع مشروع (فردی و جمعی) و سیستم امنیت دسته جمعی میدانند.[9]
در حال حاضر مداخله بشر دوستانه بیشتر توسط شورای امنیت انجام میشود تا توسط دولتها؛ زیرا که شورای امنیت مسئولیت اولیه و اصلی حفظ صلح را بر عهده دارد. برخلاف مداخله بشر دوستانهای که توسط دولتها صورت میگیرد، اعمال این نوع مداخله توسط شورای امنیت با استقبال و پذیرش جامعه بینالمللی روبرو شده است. لازم به ذکر است که شورای امنیت در توسل به مداخله بشر دوستانه از صلاحیت نامحدودی برخوردار نیست بلکه بایستی شرایطی مانند نقض وسیع و گسترده حقوق بشر (مانند نسلکشی و تبعیض نژادی)، انسان دوستانه بودن مداخله، رعایت اصل تناسب بین حملات نظامی و نقض گسترده حقوق بشر و احترام به استقلال و تمامیت عرضی دولت مداخله شونده محقق گردد.[10]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان