كلمات كليدي : منابع انساني، توانمندسازي كاركنان، ارزشيابي عملكرد ، بهره¬وري نيروي انساني
نویسنده : محمد محمدي , هادي بغدادي
کلمه Empowerment از فعل Empower بهمعنی"دادن قدرت یا اختیار به شخصی برای انجام عملی" گرفته شده و بر "توانمندسازی فردی" دلالت دارد.[1]
توانمندسازی افراد بهمعنی تشویق افراد برای مشارکت بیشتر در تصمیمگیریهایی است که بر فعالیت آنها مؤثر است؛ یعنی فضایی برای افراد فراهم شود تا بتوانند ایدههای خوبی را بیافرینند و آنها را بهعمل تبدیل کنند. توانمندسازی، عنصر حیاتی کسب و کار در دنیای نوین است. اهدافی مانند نزدیکتر شدن بیشتر به مشتری، بهبود خدمات پس از فروش، ارائه مداوم نوآوری، افزایش بهرهوری و در دست گرفتن میدان رقابت برای سازمانهایی بهدست خواهد آمد که راههای جدیدی برای توانمند ساختن افرادشان یافتهاند.[2]
نقش نیروی انسانی (Human Resource) ماهر و کارآمد در تحقق اهداف سازمان، امری بدیهی و غیرقابل انکار است و شکی نیست که ثروت ملی یک کشور و به عبارت بهتر سرمایه انسانی در قالب مهارتها، سازمانها و انگیزههایشان ظاهر میشود. مدیران باید به منظور بهرهگیری هر چه بیشتر از نیروی انسانی شاغل عوامل انگیزشی مؤثر در تحریک آنان را به درستی شناسایی کرده و تلاش نمایند که هر چه بیشتر این توان را در مسیر اهداف سازمان قرار دهند.[3]
سابقه استفاده از اصطلاح توانمندسازی به دموکراسی صنعتی و دخیل نمودن کارکنان در تصمیمگیریهای سازمان تحت عناوین تیمسازی، مشارکت و مدیریت کیفیت جامع برمیگردد. این اصطلاح در سال 1980 بهسرعت موضوع روز شد و توسط نظریهپردازانی چون کانگر و کاننگو (Conger & Kanungo: 1988)، اسپیریتزر (Speritzer: 1995)، کنت بلانچارد (Kent Blanchard)، جان پی کارلوس (John.P.Carlos: 2000) و آلن راندلف مورد بسط و گسترش قرار گرفت.[4]
اصطلاح توانمندسازی از دهه1980م به بعد، رواج بیشتری یافته است. در چند سال گذشته در بسیاری از کتابها و مقالات به مفهوم توانمند شدن اشاره گشته و بهکاربردن این اصطلاح برای هر چیزی از تشکیل گروه تا سازمانهای غیرمتمرکز معمول شده است. توانمند شدن در رشتههای روانشناسی، جامعهشناسی و دینشناسی ریشههایی دارد که به دهههای گذشته حتی قرنهای گذشته برمیگردد.[5]
در دهههای اخیر، توانمندسازی کارکنان بهعنوان یکی از دغدغههای مدیران تبدیل شده؛ زیرا حجم کاری مدیران بهسرعت افزایش یافته است. بنابراین مدیران باید به زیردستان خود اعتماد کنند؛ در واقع شرایط کاری و رقابت سازمانها بیش از هر چیز دیگری مدیران را وادار به توانمندسازی کارکنان میکند. بهطوری که امروزه توانمندسازی کارکنان یکی از اعجازآورترین رویکردهای توسعه منابع انسانی است؛ که منجر به بالندگی نیروی انسانی و سازمان میشود. توانمندسازی یک حرکت دائمی است و اهمیت آن همواره رو به افزایش است؛ چراکه اساس توسعه در کسب و کار امروز، همگام بودن با تغییرات اجتماعی، دستاوردهای تکنولوژی و تقاضای محیط رقابتی است و سازمان ها نیازمند افرادی هستند که بتوانند بهترین استفاده از تکنولوژی پیشرفته را ارائه دهند، نوآوریها را بیابند و بتوانند محصولات و خدمات خود را بهبود بخشند.[6]
نویسنده کتاب "رها کردن کار بدون از دست دادن کنترل" میگوید: در کمپانی آمریکایی کرایسلر اکنون برای هر 50 کارگر یک مدیر وجود دارد در حالیکه یک دهه قبل هر 20 نفر یک مدیر داشتند که این تعداد در آینده به هر 100 کارگر، یک مدیر میرسد. بنابراین با توجه به دنیای جدید کسب و کار، نگرش مدیریت نسبت به موضوع توانمندسازی کارکنان از اهمیت ویژهای برخوردار است.[7]
ابعاد توانمندسازی
در یکی از بهترین مطالعات انجام شده در زمینه توانمندسازی توسط اسپریتزر (Spreitzer: 1992)، چهار بعد برای توانمندسازی شناسائی شد. بعدها براساس مطالعات میشرا (Mishra: 1992)، یک بعد دیگر نیز به آن افزوده شد و پنج بعد کلیدی توانمندسازی شکل گرفت. البته در مطالعات کانگر و کاننگو (Kanger and Kanungo: 1998) نیز به این ابعاد توجه شده است. هنگامی که مدیران بتوانند این پنج بعد را در کارکنان پرورش دهند، آنان را با کامیابی توانمند ساختهاند.[8] پنج بُعد کلیدی توانمندسازی عبارت است از:
1. احساس خود اثربخشی (Self Efficacy) یا شایستگی (Senes of Competence)؛ احساس شایستگی به این معنا است که کارکنان اعتقاد دارند مهارت و توانایی لازم را برای انجام کارهای خود دارند.[9] احساس شایستگی، به اعتقاد فرد به توانائیهایش جهت انجام با مهارت فعالیتهایش است. این افراد احساس میکنند که میتوانند وظایفشان را با مهارت بالا انجام دهند.[10]
وقتی افراد توانمند میشوند، احساس خوداثربخشی میکنند؛ یا اینکه احساس میکنند قابلیت و تبحر لازم برای انجام موفقیتآمیز یک کار را دارند. افراد توانمندشده نه تنها احساس شایستگی، بلکه احساس اطمینان میکنند که میتوانند کار را با کفایت انجام دهند. آنان احساس برتری شخصی (Personal Mastery) کرده و معتقدند که میتوانند برای رویارویی با چالشهای تازه بیاموزند و رشد یابند. بعضی از نویسندگان، بر این باورند که این ویژگی، مهمترین عنصر توانمندسازی است؛ زیرا داشتن احساس خوداثربخشی تعیین میکند که آیا افراد برای انجام دادن کاری دشوار، خواهند کوشید و پشتکار خواهند داشت یا خیر؟.[11]
2. احساس خودسامانی (Self Determination)؛ هنگامی که افراد بهجای اینکه با اجبار در کاری درگیر شوند یا دست از آن کار بکشند، خود داوطلبانه در وظایف خویش درگیر شوند، احساس خودسامانی میکنند. آنان خود را افرادی خودآغازگر میبینند که قادرند بهمیل خود، اقدامات ابتکاری انجام دهند، تصمیمات مستقل بگیرند و افکار جدید را به آزمون بگذارند.[12]
افراد توانمند در مورد کارهایشان احساس مالکیت میکنند؛ زیرا آنان میتوانند تعیین کنند که کارها چگونه باید انجام شوند و با چه سرعتی پایان یابند. داشتن حق انتخاب، جزء اصلی خودسامانی بهشمار میرود.[13]
در تفاوت خود اثربخشی و خودسامانی باید گفت که خودسامانی بهدرستی حق انتخاب منسوب است؛ در حالیکه خوداثربخشی به احساس قابلیت اشاره دارد.[14]
3. پذیرفتن شخصی نتیجه (Personal Consequence)؛ افراد توانمند احساس کنترل شخصی بر نتایج دارند. آنان بر این باورند که میتوانند با تحت تأثیر قرار دادن محیطی که در آن کار میکنند، یا نتایجی که تولید میشود، تغییر ایجاد کنند. پذیرفتن شخصی نتیجه، عبارت است از "اعتقادات فرد در یک مقطع مشخص از زمان در مورد تواناییاش برای ایجاد تغییر در جهت مطلوب". داشتن احساس پذیرفتن شخصی نتیجه، کاملاً به احساس خودکنترلی مربوط است برای اینکه افراد احساس توانمندسازی کنند، آنان نه تنها باید احساس کنند که آنچه انجام میدهند اثری بهدنبال دارد، بلکه باید احساس کنند که میتوانند آن اثر را بهوجود آورند؛ یعنی برای اینکه آن نتیجه با احساس توانمندسازی همراه باشد، آنان باید احساس کنند که کنترل نتیجه تولید یا خدمت ارائهشده را در دست دارند.[15]
4. معنیدار بودن (Meaning)؛ کارمندان برای مقصود و یا اهداف فعالیتی که به آن اشتغال دارند، ارزش قائل میشوند و استانداردهای ذهنیشان را با آنچه که در شغل خود در حال انجام دادن هستند، متجانس میکنند.[16]
بهعبارت دیگر، احساس معنیدار، بودن یک نگرش ارزشی است که از متجانس بودن آرمانها و ارزشهای افراد و آنچه که در حال انجام دادن هستند، حاصل میشود. افراد توانمند، احساس معنیدار بودن میکنند. معنیدار بودن بهمعنی ارتباط اهداف و وظایف کاری با ایدهها و استانداردهای فرد است.[17]
افراد به هنگام اشتغال به کاری که احساس میکند معنیدار است، نسبت به زمانیکه این احساس پائین است، بیشتر به آن متعهد میشوند، بیشتر درگیر آن میشوند و نیروی زیادتری برای آن کار متمرکز میکنند. افراد بهعلت اینکه کار معنیدار، با احساس اهمیت شخصی و خودارزشی آنان همراه است در اشتغال بدان هیجان و شوق بیشتری دارند. همچنین افرادی که با احساس معنیدار بودن شغل، توانمند شدهاند، نوآورتر، و بر ردههای بالاتر تأثیرگذارتر هستند ؛آنان، همچنین کاراتر از افرادی هستند که از لحاظ معنی دار بودن شغل، امتیازات پایین دارند.[18]
5. اعتماد (Trust)؛ سرانجام افراد توانمند دارای حسی بهنام اعتماد هستند و مطمئن هستند که با آنان منصفانه (Fairly) و یکسان رفتار خواهد شد، این افراد، این اطمینان را حفظ میکنند که حتی در مقام زیردست نیز نتیجه نهایی کارهایشان منصفانه خواهد بود. معمولاً معنی این احساس، آن است که آنان اطمینان دارند که صاحبان قدرت به آنان آسیب یا زیان نخواهند زد و با آنان بیطرفانه رفتار خواهد شد. بهبیان دیگر، اعتماد بهمعنی داشتن احساس امنیت شخصی است. اعتماد همچنین بهطور ضمنی دلالت بر این دارد که افراد خود را در یک موقعیت آسیبپذیری قرار میدهند، با این همه، افراد توانمند ایمان دارند که در نهایت هیچ آسیبی در نتیجه آن اعتماد متوجه آنان نخواهد شد.[19]
با توجه به مؤلفههای ارائهشده، تلاش برای بهروز نگاه داشتن اطلاعات فنّی و تخصصی کارکنان از مهمترین گزارههایی است که میبایست مورد توجه قرار گیرد. تعریف روشن مسئولیتها و اختیارات کارکنان همراه با ایجاد جو احترام در ارتباطات مدیریت با کارکنان و کارکنان با یکدیگر میتواند در حوزه توانمندی کارکنان و افزایش حس اعتماد به شایستگیهای داشتهی آنان مؤثر و مفیده فایده باشد. یکی از مهمترین فرآیندها که عموما در هرچه توانمندشدن کارکنان موثر است، اصلاح سیستم ارزشیابی عملکرد کارکنان است؛ بهگونهای که کارکنان، نسبت به نتایج واقعی ارزیابی خود مطلع شده و مدیران بهطور شفاف راجع به نقاط قوت و ضعف کارکنان به آنان بازخورد دهد و انتظارات خود را بهطور شفاف اعلام نماید.
خلاصه ابعاد توانمندسازی را در جدول زیر میتوان شاهد بود:
بعد
|
مؤلفه
|
خوداثربخشی
|
احساس شایستگی شخصی
|
خودسامانی
|
احساس انتخاب شخصی
|
پذیرفتن شخصی نتیجه
|
احساس توان تأثیرگذاری
|
معنیدار بودن
|
احساس ارزشمندی کار
|
اعتماد
|
احساس امنیت
|
پنج بعد هستهای توانمندسازی