دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

صیغه تعجب

این نوشتار به صورت جداگانه در هر یک از دو صیغه قیاسی تعجب به بررسی نحوه ساخت صیغه، اعراب جمله تعجبی، احکام و برخی نکات هر یک پرداخته و در پایان به نکاتی پیرامون صیغه تعجب اشاره خواهد داشت.
No image
صیغه تعجب

عنوان : صيغه تعجب

نویسنده: مجيد بابايي

كلمات كليدي: فعل تعجب، صيغه "ماأفعَلَه"، صيغه "أفعِل به"، "ما"‌ي تعجبي، اعراب جمله تعجبي، نحوه ساخت صيغه تعجب

مبحث صیغه تعجب از مجموعه مباحث "تعجب" بوده که به جهت اهمیت و تفصیل آن به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد، از این رو به خواننده‌ی محترم توصیه می‌شود جهت فهم مطالب این نوشتار و شناخت جایگاه و اهمیت عنوان آن به مدخل "تعجب" و مطالب مذکور در آن مراجعه کند. این نوشتار به صورت جداگانه در هر یک از دو صیغه قیاسی تعجب به بررسی نحوه ساخت صیغه، اعراب جمله تعجبی، احکام و برخی نکات هر یک پرداخته و در پایان به نکاتی پیرامون صیغه تعجب اشاره خواهد داشت.

صیغه "ماأفعَلَه"

مباحث این صیغه در سه بخش نحوه ساخت صیغه، اعراب جمله تعجبی و احکام و برخی نکات مورد بررسی قرار می‌گیرد:

الف. نحوه ساخت صیغه

در این صیغه، فعل ماضی ثلاثی[1] و مشتمل بر معنایی که تعجب از آن اراده شده بر وزن "أفعَلَ" آورده شده و قبل از آن "ما"ی اسمی قرار می‌گیرد و بعد از آن اسم منصوب می‌آید که در این صورت صیغه تعجب یاد شده شکل می‌گیرد؛[2] به عنوان مثال در صورت تعجب از حسن و زیبایی "علی"، فعل ماضی ثلاثی "حَسُنَ" را که بر معنای مورد نظر (زیبایی و حسن) دلالت دارد بر وزن "أفعَلَ" (أحسَنَ) آورده و قبل از آن "ما"ی اسمی و بعد از آن اسم منصوب (علیاًً) ذکر می‌شود که در نهایت جمله تعجبی "ماأحسَنَ علیاً" خواهد بود.

ب. اعراب جمله تعجبی

در این صیغه لفظ "ما"، اسم[3] و "نکره تامه"[4] به معنای "شیء" بوده که مبتدا[5] و در محل رفع است. فعل تعجب (همچون "أحسَنَ" در مثال یاد شده) فعل ماضی[6] و فاعل آن ضمیر مستتر (هو) در آن بوده که مرجع آن "ما" است و اسم منصوب بعد از آن (همچون "علیاً" در مثال یاد شده) مفعول‌به آن است.

ج‌. احکام و برخی نکات

1. "ما" علامت تعجب بوده و به همین جهت آن را "ما"ی تعجبی نامیده‌اند.[7]

2. مقدم شدن "ما"ی تعجبی بر فعل تعجب ضروری است.[8]

3. مستتر بودن ضمیر در فعل تعجب (أفعَلَ) واجب بوده و مرجع آن "ما"ی تعجبی است.[9]

4. در کلام عرب عباراتی همچون "ماأمَیلحَ فلاناً" و "ماأحَیسَنه" به کار رفته است که در آنها دو فعل ماضی "أملحَ" و "أحسنَ" در صیغه تعجب به صورت مصغّر به کار رفته‌اند با وجود اینکه تصغیر در افعال وجود ندارد. گروهی از عالمان نحو تصغیر در افعال به کار رفته در صیغه تعجب را با قیاس بر دو فعل یاد شده جایز می‌دانند.[10]

5. نکره بودن "ما"ی تعجبی به این جهت است که تعجب از واقعه‌ای در جایی است که سبب آن مجهول باشد که نکره بودن با این امر مناسبت دارد.[11]

6. نکره بودن "ما" ابهامی را در آن افاده می‌دهد که در ساختار تعجب آن را به معنای "شیء عظیم" می‌گرداند.[12]

7. اسم منصوب بعد از فعل تعجب (أفعَلَ) در ظاهر و اعراب "مفعول‌به" است اما در معنا فاعل است؛ زیرا در واقع قبل از تعجب، فاعل بوده است.[13] به عنوان مثال "الوردةَ" در عبارت «ماأجمل الوردةَ» در ظاهر و اعراب، مفعول‌به و منصوب است اما در معنا فاعل بوده و عبارت در اصل "جَمُلت الوردةُ" بوده است.

8. اصل در صیغه مذکور این است که میان "ما" و فعل تعجب فاصله‌ای نباشد اما در مواردی با این اصل مخالفت شده و میان آن دو، "کان" زائده فاصله می‌شود؛[14] مانند: «ما کان أحسَنَََ زیداً». در این مثال "کان" زائده بوده و میان "ما" و فعل تعجب (أحسن) فاصله شده است که فایده ذکر آن بیان این مطلب است که در گذشته حُسنی واقع شده و دوام داشته است اما به زمان تکلم اتصال نیافته و قبل از آن دوام داشته است.[15] البته برای بیان تعجب از امری در گذشته می‌توان به این صورت نیز عمل کرد که بعد از فعل تعجب (أفعَلََ)، فعل "کان" تامّه به همراه "ما"ی مصدری آورده می‌شود؛[16] مانند: «ماأحسن ما کان الإنصافُ». در این مثال "کان" فعل ماضی تامّه و "ما"ی پیش از آن مصدری بوده و "الإنصاف" فاعل "کان" است.[17]

9. برای بیان تعجب از امری در آینده می‌توان به این نحو عمل کرد که بعد از فعل تعجب (أفعَلَ)، فعل "یکون" تامّه به همراه "ما"ی مصدری آورده شود؛[18] مانند: «ماأحسَنَ ما یکون لقاؤُنا»؛ در این مثال "یکون" فعل مضارع تامّه و "ما"ی پیش از آن مصدری بوده و "لقاؤُنا" فاعل "یکون" است.

صیغه "أفعِل به"

مباحث این صیغه در سه بخش نحوه ساخت صیغه، اعراب جمله تعجبی و احکام و برخی نکات مورد بررسی قرار می‌گیرد:

الف. نحوه ساخت صیغه

در این صیغه، فعل ثلاثی لازم و مشتمل بر معنایی که تعجب از آن اراده شده بر وزن "أفعِل" آورده شده و بعد از آن حرف جرّ "باء" واقع شده که اسم ظاهر یا ضمیر متصل به آن را مجرور می‌سازد و در این صورت صیغه تعجب یاد شده شکل می‌گیرد؛[19] به عنوان مثال در بیان تعجب از حسن و زیبایی "زید"، جمله تعجبی "أحسِن بزیدٍ" به کار می‌رود.

ب. اعراب جمله تعجبی

اعراب جمله تعجبی در این صیغه با توجه به نوع فعل تعجب در آن به دو نحو بیان شده است که در ادامه در ضمن مثال «أجمِل بالوردةِ الناضره» به آن دو اشاره می‌شود:[20]

1. فعل تعجب (أجمِل)، فعل ماضی است که به شکل ظاهری فعل امر آمده بدون اینکه معنای حقیقی آن را داشته باشد که در این صورت حرف جر "باء" زائده بوده و مجرور آن (الوردة) فاعل فعل تعجب (أجمِل) است که در لفظ مجرور بوده و در محل رفع است.

2. فعل تعجب، فعل امر حقیقی است و فاعل آن ضمیر مستتر "أنت" بوده که مرجع آن مصدر فعل تعجب (الجمال) است که در این صورت حرف جرّ "باء" اصلی و غیر زائد[21] بوده و جار و مجرور (بالوردة) متعلق به فعل تعجب (أجمل) می‌باشند.

ج‌. احکام و برخی نکات

1. با پذیرش نحوه اول اعراب در این صیغه (فعل تعجب، فعل ماضی است)، در تابع فاعل فعل تعجب (اسم مجرور به حرف جر "باء") دو وجه اعراب رفع و یا جرّ جایز است. اعراب جرّ به جهت تبعیت از لفظ فاعل بوده و اعراب رفع به جهت تبعیت از محل آن است. به عنوان مثال "الناضرة" در عبارت «أجمِل بالوردةِ الناضرة»، نعت برای فاعل (الوردة) بوده که در اعراب آن دو وجه رفع (الناضرةُ) و جرّ (الناضرةِ) جایز است.[22]

2. در این صیغه حذف حرف جرّ "باء" که بر معمول فعل تعجب وارد شده جایز نیست اما در صورتی که مجرور "باء" مصدر مؤول باشد حذف حرف جرّ "باء" جایز است؛ مانند: «أحبب أن تکونَ المقدّم»؛ در این مثال مجرور "باء"، مصدر مؤول (أن تکونَ المقدّم) بوده از این رو حرف جر حذف شده است و عبارت در اصل "أحبب بأن تکونَ المقدّم" بوده است.[23]

3. با پذیرش نحوه دوم اعراب در این صیغه (فعل تعجب، فعل امر حقیقی است)، ضروری است فاعل فعل تعجب (ضمیر "أنت") مفرد و مستتر باشد.[24]

نکاتی پیرامون "صیغه تعجب"

1. در باب تعجب بسیار دیده می‌شود که از معمول فعل تعجب (مفعول‌به در صیغه "ماأفعله" و مجرور حرف جر "باء" در صیغه "أفعِل به") به "متعجب‌منه" تعبیر می‌شود. این تعبیر تسامحی و به جهت اختصار ذکر شده است؛ زیرا به عنوان مثال در عبارت "ماأنفَعَ العلمَ" آنچه از آن تعجب شده نفع و فایده علم و دانش است نه خود علم و دانش اما به جهت اختصار به معمول (العلم) متعجب‌منه اطلاق می‌شود.[25]

2. در صورتی که متعجب‌منه معلوم باشد حذف آن جایز است.[26] این حکم در هر دو صیغه تعجب جاری است چه متعجب‌منه منصوب به "أفعَلََ" در صیغه "ماأفعَلَه" باشد مانند: «لقیت زیداً و ماأحسَنَ» که متعجب‌منه (زیداً) بعد از "أحسَنَ" حذف شده و چه اینکه متعجب‌منه مجرور به "باء" در صیغه "أفعِل به" باشد مانند "أسمِع بِهم و أبصِر یومَ یأتوننا"؛[27] در این آیه شریفه "أبصر" فعل تعجب است که فاعل مجرور آن (بهم) به جهت معلوم بودن از عبارت قبل (أسمع بهم) حذف شده است.[28]

3. با وجود اینکه فعل اصلی که فعل تعجب از آن ساخته شده متصرف است اما فعل تعجب در هر دو صیغه قیاسی آن جامد و غیر متصرف است.[29]

4. معمول فعل تعجب (متعجب‌منه) در هر دو صیغه تعجب ضروری است معرفه یا نکره مختصه[30] باشد؛[31] معرفه همچون "الوردة" در عبارت "ماأجمَلَ الوردةَ الناضرة" و نکره مختصه همچون "رجلاً" در عبارت "ماأسعَدَ رجلاً عرف طریق الهدی فسار فیه" که با وصف (عرف ...)، مختص شده است.

5. مقدم شدن معمول فعل تعجب بر آن حتی اگر ظرف باشد جایز نیست.[32]

6. فعل تعجب در هر دو صیغه قیاسی آن بر زمان دلالت ندارد مگر با وجود قرینه؛ زیرا جمله تعجبی، انشائی محض بوده از این رو دلالتی بر زمان ندارد.[33]

7. در هر دو صیغه تعجب فاصله شدن میان فعل تعجب و معمول آن جایز نیست.[34] اما در صورتی که فاصله میان آن دو ظرف یا جارّ و مجروری باشد که متعلق به فعل تعجب است این فاصله جایز دانسته شده است؛[35] مانند: «ماأبعدَ بیننا المجامعةَ ممن لا حیاء له»؛ در این مثال "بیننا"، ظرف و متعلق به فعل تعجب (أبعد) بوده که میان فعل تعجب و معمول آن (المجامعة) فاصله شده است.

8. در مواردی برای بیان تعجب به جای دو صیغه قیاسی تعجب، از صیغه "فَعُلَ" استفاده می‌شود با این شرط که صلاحیت تعجب از آن وجود داشته باشد.[36] مانند: «حَسُنَ زیدٌ» که به معنای «ماأحسن زیداً» است.

9. الحاق علامت تذکیر، تانیث، افراد، تثنیه و یا جمع به فعل تعجب در هر دو صیغه، صحیح نیست از این رو در هر حالی فعل تعجب بدون زیاده، نقصان و تغییری بر همان صیغه خود باقی خواهد بود.[37]

 

مقاله

جایگاه در درختواره نحو

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

مدیریت انتخاب کارگزار

مدیریت انتخاب کارگزار

بی‌گمان، ما همه چیز را مدیریت می‌کنیم، چون که خودمان نیز مدیریت می‌شویم، زیرا جهان به گونه ای نظام یافته که هیچ کس جز خداوند از دایره پاسخ گویی بیرون نیست.
مدیریت از منظر اسلام و قرآن

مدیریت از منظر اسلام و قرآن

تمام عرصه‌های حیات بشری جهت سیر تکاملی خویش، نیازمند مدیر و مدبری کاردان و عالم می‌باشد تا امورات و جوانب زندگی انسان به نحو احسن و عالی تنظیم گشته و با برنامه ریزی صحیح و سنجیده حل و فصل شود.
مدیریت بحران – چالشی برای رهبری

مدیریت بحران – چالشی برای رهبری

اخیرا مدیریت بحران به عنصری مهم در مدیریت تجارت تبدیل گشته است. در شرایط حاضر، هیچ تجارتی از وجود بحران در امان نیست.
پژوهشی موردی در مدیریت پیامبر اکرم‌(ص) در غزوه احزاب

پژوهشی موردی در مدیریت پیامبر اکرم‌(ص) در غزوه احزاب

در مقاله حاضر کوشش شده‌است، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم‌(ص)در جریان "حفرخندق " بحث و بررسى شود، البته این مقاله به مدیریتى که رسول اللَّه ‌در واقعه حفر خندق اعمال کردند محدود نمى‌شود، بلکه موضوع اداره و بهره‌گیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مى‌گیرد.
ویژگی های عمومی مدیریت از دیدگاه اسلام

ویژگی های عمومی مدیریت از دیدگاه اسلام

مدیریت به صورت کلی از دشوارترین و در عین حال از ظریف ترین کارهای انسانی است که برای خود ویژگی هایی دارد. چه بسا فقدان یکی از این خصوصیات ، مایه رکود کار و نابسامانی اوضاع قلمرو مدیریت می شود.

پر بازدیدترین ها

پژوهشی موردی در مدیریت پیامبر اکرم‌(ص) در غزوه احزاب

پژوهشی موردی در مدیریت پیامبر اکرم‌(ص) در غزوه احزاب

در مقاله حاضر کوشش شده‌است، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم‌(ص)در جریان "حفرخندق " بحث و بررسى شود، البته این مقاله به مدیریتى که رسول اللَّه ‌در واقعه حفر خندق اعمال کردند محدود نمى‌شود، بلکه موضوع اداره و بهره‌گیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مى‌گیرد.
No image

مدیریت با زیرساختهای فرهنگی و ارزشهای اسلامی

مقاله حاضر این انطباق را مدنظر قرار داده و مدلی که سازگار با بستر فرهنگی کشورمان باشد را طراحی نموده است.
No image

نقشه های ذهنی مدیران

مدیریت زمان- تهیه کننده: امین قبادی- مدیریت زمان زمانی شخصی گفته است :اگر اول ندانید به کجا می روید؛ سزاوارید که در آخر از نا کجا آباد سر در بیاورید.اهداف، انرژی های ما را متمرکز و یکی میکند.افراد از کوه ها صعود می کنند چرا که میخواهند در آنجا باشند.آنها چالشهایشان را با غلبه کردن به نمایش می گذارند. بنابراین، اهداف بر انگیزنده هستند.
No image

مسئولیت انسان در اسلام

واژه مسئولیت و ریشه های ان از سلسله واژه هایی است که به صورت مکرر در جای جای قرآن کریم مورد تصریح قرار کرفته است. خدای متعال از نقش ابزار هایی که برای بالا بردن سطح اگاهی انسان افریده شده اند همانند گوش و چشم و قلب.پرسش نموده که ایا همواره به دنبال کشف حقیقت بوده اند یا به صرف دریافت هرگونه مطلبی ولو به صورت مشکوک و مظنون- بدان اعتماد ورزیده و ان را ملاک و معیار برای جهت دهی رفتار قرار داده اند.
Powered by TayaCMS