دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مصطفی مصباح زاده

No image
مصطفی مصباح زاده

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، مصباح زاده، روزنامه كيهان، نماينده، مجلس شوراي ملي، مجلس سنا، بندرعباس

نویسنده : مرتضي حسني نسب

مصطفی مصباح‌زاده فرزند عبدالرحمن مصباح دیوان اوزی در سال 1288ه.ش در شهر شیراز به دنیا آمد؛[1] پدرش عبدالرحمن نیز از رجال سیاسی بود که حکومت شهرهای عباسی و بندرلنگه را داشت و پس از آن به شیراز نقل مکان نمود.

مصطفی مصباح‌زاده پس از طی دوران تحصیلات خود در شهر شیراز، برای ادامه تحصیلات به تهران آمد و وارد مدرسه عالی حقوق تهران شد. پس از اتمام تحصیلات خود در آنجا برای ادامه درس خود در رشته حقوق به اروپا رفت و دکترای حقوق را از پاریس دریافت نمود.[2]

درباره چگونگی اعزام وی به خارج این طور نقل شده است که: «او مباشری میرزا ابراهیم قوام‌الملک شیرازی، پدر علی قوام، شوهر اول اشرف را برعهده داشت و هنگامی که قوام‌الملک تصمیم به اعزام پسرش - علی - برای انجام تحصیلات به خارج از کشور گرفت، مصباح‌زاده را نیز به عنوان همراه و خدمتگزار او به خارج فرستاد. مصباح‌زاده و علی قوام مدتی در بیروت تحصیل کردند و سپس برای تکمیل تحصیلات خود به فرانسه رفتند.[3]»

مصباح‌زاده پس از دریافت درجه دکتری به ایران بازگشت و به تدریس در دانشکده حقوق تهران پرداخت و همزمان با آن به قضاوت و وکالت نیز مشغول شد.[4]

تاسیس روزنامه کیهان

در سال 1320ه.ش عبدالرحمن فرامرزی روزنامه کیهان را با کمک مصطفی مصباح‌زاده تاسیس نمود و فرامرزی صاحب‌امتیاز آن شد. مصباح‌زاده نیز سمت سردبیری روزنامه را عهده‌دار شد.[5]

البته برای شروع کار مصباح‌زاده بود که از شاه کمک مالی طلب کرد و توانست حمایت شاه را به ‌دست آورد: «تصور می‌کنم نیمه سال 1320 بود که متوجه شدم مصباح‌زاده خیلی دور و بر من می‌پلکد و مرتب درخواست می‌کند که با شما کار دارم و وقتی بدهید که مفصل صحبت کنیم! با او صحبت کردم و گفت که اگر بتوانید ترتیبی بدهید که اعلی‌حضرت را ملاقات کنم تا بهتر بتوانم مطلب را اداد کنم. به او گفتم که لب مطلب را بگو!. گفت لب مطلب این است که اکنون روزنامه اطلاعات یکه‌تاز میدان است و این صحیح نیست. مسعودی تاجر است و کارش تجارت است نه روزنامه‌نگاری. هر کس بیشتر به او پول بدهد به نفع او خبرسازی می‌کند... در این شرایط جای روزنامه‌ای که جنبه سیاسی و اجتماعی داشته باشد، خالی است. من با تعدادی دوستان دانشگاهی‌ام که حاضر نیستند در روزنامه اطلاعات مطلب بنویسند، می‌خواهیم روزنامه‌ای درست کنیم و احتیاج به کمک داریم و خواهش می‌کنیم مطلب را به عرض اعلیحضرت برسانید.

سخنان مصباح‌زاده را به محمدرضا منتقل کردم. محمدرضا از مسعودی و روزنامه اطلاعات ناراضی بود؛ زیرا مسعودی کسی نبود؛ ولی از قبِل حمایت رضاخان توانست از طریق روزنامه‌اش به همه چیز برسد؛ ولی همین آدم پس از شهریور 1320 از برادران محمدرضا با عنوان شاهپورهای لوس و ننر یاد کرد و محمدرضا از این مسئله بسیار ناراحت بود. محمدرضا گفت: مصباح‌زاده راست می‌گوید. این اطلاعات اصلا روزنامه نیست. او را بیاور تا ببینمش! مصباح‌زاده را نزد محمدرضا بردم و جلسه سه ‌نفره‌ای برگزار شد. مصباح‌زاده مسئله را به طور مستدل به محمدرضا گفت و او هم موافقت خود را اعلام داشت. سپس مصباح‌زاده درخواست کمک مالی کرد و گفت از نظر مالی شدیدا در مضیقه هستم. مقداری کمک اولیه مرحمت کنید، بعدا روزنامه خرج خودش را در خواهد آورد! محمدرضا به من دستور داد: ترتیبش را بده! و مصباح‌زاده هم تعظیم کرد و مرخص شد. پس از این ملاقات به مصباح‌زاده گفتم چه می‌خواهی؟ گفت پول گفتم چقدر؟... گفت به اتفاق عبدالرحمن فرامرزی حساب کرده‌ایم، راه‌اندازی روزنامه دویست هزار تومان هزینه برمی‌دارد. ماجرا را به محمدرضا گفتم. چک کشید و به من داد و گفت رسید، بگیر.[6]»

همچنین نقل شده است که: «در اوایل دهه 1320 که دربار پهلوی در موضع ضعف قرار داشت، اشرف در اندیشه تأسیس یک روزنامه هوادار افتاد و دکتر مصباح‌زاده به او پیشنهاد کرد که اگر کمک مالی به او بشود، چنین روزنامه‌ای را انتشار خواهد داد.

همچنین اشرف در خاطرات خود، تأسیس این روزنامه را محصول ابتکار و حمایت‌های خود می‌داند و در این باره چنین می‌نویسد: به نظر می‌رسید که داشتن یک روزنامه خوب و با نفوذ راه حل این مسأله باشد. از این رو با یک روزنامه‌نویس با تجربه ملاقات کردم. او گفت با داشتن کمک مالی می‌تواند چنین روزنامه‌ای را منتشر کند. مدتی دنبال نویسندگان و روزنامه‌نگاران ماهر و حرفه‌ای که تعدادشان در ایران بسیار کم بود، گشتیم و سپس سازمانی ایجاد کردیم که یک روزنامه عصر منتشر کند و این روزنامه پرتیراژترین روزنامه عصر ایران شد.[7]»

به هر صورت روزنامه کیهان شروع به چاپ نمود و اولین شماره آن در تاریخ 6/3/1331ه.ش شروع به چاپ نمود.[8]

روزنامه کیهان در ابتدای عمر خود هفته‌ای دو یا حداکثر سه شماره را انتشار می‌داد و به صورت هر روزه چاپ نمی‌شد. با این‌ حال روزنامه‌های آن دوران همه تقریبا به همین شکل بودند و از دولت نیز حمایت مالی می‌شدند.[9]

مصباح‌زاده در خاطراتش می‌گوید: «کیهان در زمان جنگ منتشر شده بود، در آن روزهای سخت بود که آقایی به نام «لطف‌الله حی» که از بازرگانان سرشناس تهران بود به دیدن من آمد و پیشنهاد کرد، اگر بالای صفحه اول روزنامه قسمت راست یا چپ کیهان را که اکنون نام شما و فرامرزی نوشته شده، به من بدهید؛ من برای یک سال قرارداد می‌بندم و آگهی‌های رادیوهای برق و باطری خود را می‌گذارم و پولش را می‌دهم. خوب به خاطر دارم که با پول آقای «لطف الله حی» که الان در لس آنجلس به سر می‌برد یک ماشین روتاتیو برای کیهان خریداری کردیم... بعد یک کسی دیگر آمد و گفت این طرف صفحه را هم به من واگذار کنید و بیشتر از آنچه «حی» می‌دهد من می‌دهم. اسم این آقا «صمد رضوان» بود و نمایندگی ساعت‌هایی را داشت به نام «داماس» و «ناوزر» که در حقیقت معکوس «صمد» و «رضوان» بود با پیشنهاد او موافقت کردم. به این شکل کیهان روی پای خود ایستاد. گفتنی است لطف‌الله حی از سرمایه‌داران یهودی و حامیان رژیم صهیونیستی در ایران بود و به گواهی اسناد منتشره، موشه‌دایان نخست وزیر وقت اسرائیل در سفر به ایران مدت‌ها در منزل وی اقامت داشته است[10]

در سال 1321ه.ش دولت قوام‌السلطنه برای رهایی از بحران مالی که سراسر کشور را دربرگرفته بود، تمام روزنامه‌ها را به جز روزنامه اخبار روز که اخبار دولت را انتشار می‌داد، تعطیل نمود.[11]

پس از برکناری قوام‌السلطنه از نخست‌وزیری، دوباره مطبوعات امتیازات خود را پس گرفتند و مشغول به ‌کار شدند.[12]

پس از شروع مجدد روزنامه کیهان، این‌بار امتیاز روزنامه کیهان را مصباح‌زاده برعهده گرفت و درصدد اصلاحاتی برای این روزنامه برآمد که انتشار روزانه آن از جمله این تلاش‌های وی بود.[13]

وی در مقام مسئول این روزنامه اقداماتی انجام داد که از جمله آن تاسیس شرکت «روزتل» با مشارکت حبیب ثابت، مسعودی سرپرست روزنامه اطلاعات و چند نفر از مسئولین وزارت اطلاعات و جهانگردی بود. این شرکت در سال 1347ه.ش تاسیس شد و هدف آن تثبیت نرخ آگهی در تمام روزنامه‌های گروهی بود.[14]

مصباح‌زاده همچنین به انتشار مجله زن روز اقدام نمود. وی در سال 1351ه.ش به عنوان مسئول و صاحب امتیاز مجله، مراسمی را برگزار نمود که بسیاری از مذهبی‌ها با آن مخالفت کردند. این مراسم با عنوان انتخاب دختر شایسته ایرانی موجی از اعتراض را به دنبال داشت. مصباح‌زاده از مسئولان ساواک خواست که به جهت احتمال حمله برخی از مردم افراطی! اقدامات امنیتی این مراسم را افزایش دهند.[15]

به هرحال وی توانست با اتصال به دربار از طریق روزنامه خود به مال و مقام و اعتباری دست یابد.[16]

فعالیت‌های مصباح‌زاده در روزنامه کیهان محدود به امور مالی و فرهنگی نمی‌شد و وی در امور سیاسی نیز کمک فراوانی به رژیم پهلوی نمود؛ این مطلب از روزنامه کیهان نقل شده است: «سولیوان سفیر آمریکا در یکی از این اسناد که به روزهای پایانی رژیم پهلوی مربوط می‌شود خطاب به وزارت خارجه کشورش می‌نویسید: ... سناتور مصباح‌زاده به هنگام بحث درباره ضعف‌های سیاسی جبهه ملی به ما گفته بود، در صورتی که از او خواسته شود، کیهان می‌تواند در عرض چند هفته از رهبران جبهه ملی «قهرمان ملی» بسازد. و در همین سند آمده است: به مدد روزنامه کیهان اقداماتی در دست است تا از طریق دستکاری در افکار عمومی، جبهه ملی بتواند با زیرکی، رهبری مخالفان را از دست[حضرت امام] خمینی بیرون آورد.

... مصباح‌زاده از آغاز حرکت انقلابی مردم علیه شاه سعی داشت، از طریق روزنامه کیهان سمت و سوی افکار عمومی را تغییر دهد، و برای رهبری انقلاب جایگزین بتراشد. یکی از وظایف روزنامه کیهان در دوران سلطنت پهلوی جذب نیروهای چپ و به خدمت گرفتن آن‌ها در راستای منافع رژیم شاه بود. مصباح‌زاده پس از فرار به لندن هفته‌نامه کیهان لندن را با کمک اشرف پهلوی راه‌اندازی کرد و از همان جا به مخالفت و ضدیت با نظام جمهوری اسلامی ایران برخاست و از هیچ‌گونه توهین و تحقیری نسبت به مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران دریغ نکرد.[17]»

پروژه بداَمن

پروژه «بدامن» به برخی از سرویس‌های جاسوسی غربی و از همه مهم‌تر «سیا» ارتباط داشت و در قسمت «عملیات تبلیغی فرهنگی» آن بسیاری از نویسندگان و روزنامه‌نگاران و روشن‌فکران آن عصر حضور داشتند.

هدف اصلی این پروژه، ایجاد وحشت در بین مردم از سلطه جمهوریت و کمونیسم در کشور بود که در زمان کودتای مرداد 1332ه.ش توسط توده‌ای‌ها، آن‌ها توانستند با بزرگ‌نمایی خطر حزب توده، مردم را به سمت حکومت پادشاهی متمایل کنند.

از جمله اشخاصی که نام وی در ضمن این پروژه آمده است، صاحب امتیاز و مدیر روزنامه کیهان، مصطفی مصباح‌زاده است که وی با در اختیار داشتن یکی از دو روزنامه بزرگ کشور در تحقق خواسته این پروژه سهم مهمی را ایفا نمود.[18]

نمایندگی مجلس شورای ملی

مصطفی مصباح‌زاده در دوره پانزدهم مجلس از طرف بندرعباس به نمایندگی برگزیده شد و به مجلس راه یافت؛[19] البته وی به خاطر توصیه شاه به فرمانده ژاندارمری بندرعباس توانست به مجلس راه یابد.[20] وی در دوره چهاردهم نیز کاندیدای مجلس از بندرعباس شده بود؛ ولی در آن دوره ناصر قشقایی رای آورد. وی در این باره در «خاطرات روزانه» خود این طور می‌گوید:

«یک شب در یک میهمانی یک نفر مرا به ترات، کاردار سفارت، معرفی کرد. چون انگلیسی می‌دانستم دوست شدیم. در موقع انتخابات دوره چهاردهم من کاندید بندرعباس بودم. مصباح‌زاده نیز کاندید شاه بود. بدون این‌که من حرفی بزنم، انگلیسی‌ها، یعنی ترات، در این‌جا به سهیلی نخست‌وزیر وقت توصیه کرده بودند وکنسول انگلیس در بندرعباس هم به فرماندار تاکید کرده بود. بالاخره مردم هم می‌خواستند من وکیل شوم[21]

همچنین نقل شده است که در زمان قبل از انقلاب به شاه گفتند مصباح‌زاده (سردبیر روزنامه کیهان) را وکیل بندرعباس نمایید که شاه در جواب گفت، وکیل بندرعباس را سفارت انگلیس به ما معرفی کرده است به مصباح‌زاده بگویید، جای دیگری برای خود پیدا کنند.[22]

مصباح‌زاده در آن دوران هنوز مسئولیت روزنامه کیهان را به عهده داشت. وی همچنین در ادوار شانزدهم و هفدهم نیز به مجلس شورای ملی راه یافت و از طرفداران سرسخت مصدق به حساب می‌آمد.[23]

در دوره هفدهم مجلس، بسیاری از نمایندگان طرفدار مصدق به حمایت از وی دست به استعفای دست‌جمعی زدند که مصباح‌زاده نیز از جمله این افراد بود.[24] مصباح‌زاده در روزنامه کیهان نیز نظریات حزب جبهه ملی را منتشر می‌ساخت و از این حزب که مربوط به مصدق بود، حمایت کامل می‌نمود.[25]

به دلیل این استعفاء، وی چندین دوره به مجلس نرفت تا اینکه در دوره بیست و یکم از طرف شیراز به مجلس شورای ملی راه یافت؛ ولی در دوره پنجم مجلس سنا به عنوان سناتور به این مجلس راه یافت و به مدت سه دوره نیز عضو سنا بود.[26]

پس از انقلاب

مصطفی مصباح‌زاده در روزهای نزدیک به انقلاب به خارج از کشور فرار نمود.

مصباح‌زاده کمی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی همراه همسر و فرزندانش از ایران خارج شد و به فرانسه مهاجرت کرد و در پاریس اقامت گزید.

پس از آن‌که شورای انقلاب، قانون ملی کردن بانک‌ها توسط دولت را ابلاغ کرد، فهرستی از 335 نفر از کسانی را که تشخیص داده بودند با رژیم گذشته همکاری نزدیکی داشته‌اند، را مصادره نمود و مصطفی مصباح‌زاده در این فهرست قرار گرفت.[27]

مصباح‌زاده پس از فرار به لندن هفته نامه کیهان لندن را با کمک اشرف پهلوی راه اندازی کرد و از همان جا به مخالفت و ضدیت با نظام جمهوری اسلامی ایران برخاست و از هیچ‌گونه توهین و تحقیری نسبت به مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران دریغ نکرد[28] این نشریه به زبان فارسی منتشر می‌شد و مخالفت شدیدی با جمهوری اسلامی داشت و در برگیرنده مقالات انتقادی بسیاری بود.

مصباح‌زاده در سوم آذر سال 1385 مصادف با 24 نوامبر 2006در سن 97 سالگی در بیمارستانی در شهر سن دیه گو در ایالت کالیفرنیای امریکا درگذشت.[29]

مقاله

نویسنده مرتضي حسني نسب
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS