كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، مطبوعات، قانون اصلاحات پهلوي، دولت قوام، دولت مصدق
نویسنده : حميده سلطاني مقدم
در آغاز این دوره به سبب جنگ جهانی دوم ایران در اشغال بیگانگان بود و ضعف دولت موجب میشد که ناراضیان دوره موسوم به دیکتاتوری زبان گشودند و قلمها به نگارش درآمد، حاکمیت ضعیف باعث سیاست بازی عدهای برای دستیابی در این گیر و دار مطبوعات باز هم نتوانستند، به عنوان یک رسانه جمعی به وظایف خود عمل کنند، در میان مطالب مطبوعات پس از شهریور 20 بخشهای سیاسی و اقتصادی مرتبه اول را داشت و در مراحل بعدی به ترتیب امور مربوط به تشکیل و عملکرد احزاب، ظهور و سقوط کابینهها، وضع حکومت، ریخت و پاش ادارات، ارزاق، اقدامات مستشاران آمریکایی تورم و وضع ایلات و عشایر بدون توجه به داشتن و یا نداشتن تکیهگاهی محکم از لزوم یک انقلاب اجتماعی دم میزدند، اگر چه گاه وارد جزئیات نمیشدند. به استثنای معدودی از روزنامهها تقریبا تمام آنها حمله به دولت را وظیفه اصلی خود میدانستند و این جریان تا وقوع حادثه معروف 17 آذر 21 جنبه عمومی داشت.
توقیف سراسری مطبوعات
قضیه 17 آذر مربوط به قول مساعد و گرفتن فرصت ده ماهه "قوام" از مجلس بود که برای بهبود وضع معیشت مردم در صدد چارهاندیشی بود که مجلس با این فرصت طولانی مخالفت کرد و موضوع کمیاب شدن نان نیز دستآویزی برای حملات شدید به کابینه او گردید که بر اثر آن با سرمقالههای شدیداللحنی این موج مخالفت را در میان اقشار مردم برد. بعد از به آتش کشیدن اموال قوام همراه با اعلام حکومت نظامی، کلیه جراید کشور نیز توقیف شد و عدهای از مدیران روزنامهها بازداشت شدند.[1] بعد از گذشت 43 روز دوباره جراید شروع به انتشار کردند. "سهیلی" که به دنبال سقوط "قوام" بر سر کار آمد سیاست ضد مطبوعاتی شدیدتری را اتخاذ کرد که باعث اتحاد مطبوعاتیها در مقابل وی شد. سهیلی مجبور شد برای خفقان و سرکوبی مطبوعات از مجلس کمک بگیرد. "حسین فاطمی" در "باختر" نوشت: «این دستهای که به ظاهر حافظ و حامی قانون هستند و با کمال صراحت اصل مسلم قانون اساسی تمنای سانسور جراید را دارند اطمینان قطعی داشته باشند که دیر یا زود سزای بدمستی خویش را خواهند دید.»[2] "ساعد" "بیات" "حکیمی" و مجددا "قوام" بر سر کار آمدند، اما در کار بسته مطبوعات گشایشی نشد. در آن آشفته بازار، گروهی که به لباس مطبوعاتیها درآمده بودند برای فروش بیشتر هتاکی و فحاشی را رواج میدادند. یکی از سناتورها درباره هتاکی و فحاشی مطبوعات میگوید: «مردم خریدار فحش هستند برای این که ناراضی هستند برای این که عدالت اجتماعی ندارند، برای این که انتخابات آزاد ندارند، اگر یک دولتی واقعا مصلح باشد، از بدگویی روزنامهها نمیترسد و دست به اصلاحات واقعی میزند.»[3]
در سال 1326 "محمد مسعود" صاحب امتیاز"مرد امروز" برای کشتن "قوام" جایزه تعیین کرد. قوام کشته نشد؛ اما سقوط کرد. در عوض هم "مرد امروز" توقیف شد و هم صاحب امتیاز آن کشته شد. و این حادثه باعث شدت درگیری مطبوعات با دولت گشت.[4]
آزادی مطبوعات در دوره مصدق
با ترور نافرجام "محمدرضا شاه" در بهمن 27 به وسیله "ناصر فخرآرایی" که کارت خبرنگار عکاس نشریه "پرچم اسلام" را در جیب داشت، بهانه خوبی برای دولت شد تا فضای نیمه باز را ببندد و به دنبال آن "حسین فاطمی" دستگیر شده و بعد از آن "دکتر مصدق" و مطبوعاتیها تحصن کردند. بعد از دولتهای "رزمآرا"، "علا" و حکومت 4روزه "قوام" از تاریخ اردیبهشت 30 تا تیر 31 و در دوره دوم تا 28 مرداد 32 دوره نخستوزیری "دکتر مصدق" بود.[5] نخستین پیام دکتر مصدق به مردم از رادیو ایران پخش شد. «تقاضای اول من از بعضی از آقایان ارباب قلم این است که از آزادی سوء استفاده نکنند و عفت قلم را رعایت کنند، زیرا هیچ وقت نمیخواهیم، ترتیبی پیش آید که آنها نتوانند منویات خود را اظهار کنند.» در این دوران دو اتفاق ناگوار پیش آمد، روز چهاردهم آذر 33 در پیمخالفت گروههای وابسته به حزب توده و راهپیمایی آنها درگیری میان پلیس و تظاهر کنندگان ایجاد شد و احزاب طرفدار دولت به تودهایها حمله کردند. در این آشفتگی حملاتی نیز به دفتر مطبوعات طرفدار دولت و یا مخالفان آن صورت گرفت و در پی آن وکلای اقلیت و مطبوعات تحصن کردند و به حوادث 14 آذر اعتراض کردند. این وقایع ضربه سختی به دولت مصدق وارد کرد و به دنبال آن ترور "دکتر فاطمی" مدافع سرسخت دولت "دکتر مصدق" این ضربه را شدیدتر کرد. مطبوعات مخالف دولت بیمهابا بر دولت "مصدق" تاختند. روی هم رفته در دوره دولت مصدق 373 روزنامه موافق و مخالف منتشر میشد که میتوان این دوره را دوره آزادی مطبوعات دانست.وی به شهربانی کل دستور داد در جراید آنچه راجع به شخص اینجانب هر چه نوشته و هر که نوشته باشد به هیچ وجه نباید مورد اعتراض قرار بگیرد.[6]
مطبوعات نازل
در دومین دهه بعد از 28 مرداد 32 مطبوعات بیشتر عامه پسند شدند و به صورت یک سلسله نشریات عمومی در سطح پایینتر درآمدند، چرا که علاوه بر درج مطالب مربوط به دولت روزنامهها و مجلات به مسائلی پرداختند که در زندگی اجتماعی در درجه سوم اهمیت قرار دارد، در این جریان سقوط مجلات فرهنگی ازنظر محتوی بیشتر از روزنامهها محسوس است، ویژگی مطبوعات این دوره به طور کلی انتشار متن کامل سخنرانیهای مقامات دولتی و بولتنها از یک طرف و کنکاش در زندگی خصوصی هنرمندان سینما از طرف دیگر بوده است. به طور کلی مطبوعات هرگز در سطح احتیاجات ایرانی درس خوانده، نبودند.
روزنامهنگاران جان باخته بر سرهدف
نمیتوان از مطبوعات و مبارزات اهالی آن سخن گفت؛ اما از دو مبارز روزنامهنگار که جان بر سر مبارزه گذاشتند، صحبتی به میان نیاورد. این دو روزنامهنگار "محمد مسعود" و "حسین فاطمی" هستند که با قلم شیوا و آتشین یک تنه به مبارزه با جور و فساد هیئت حاکمه برخاستند.
محمد مسعود
پس از شهریور 20 و برقراری نسبی آزادی، مسعود آرزویی که سالها در دل میپروراند در اخذ روزنامه در این روزها دنبال کرد. او با تلاش خود بالاخره در اوایل سال 21 امتیاز نشریه را گرفت که نخستین شماره آن در 29 مرداد 21 انتشار یافت.[7]
او در واقع با انتشار روزنامه که عنوان "مرد امروز" بر آن نهاده بود، سنگر مبارزه خود با حکومت را پایهگذاری کرد. مسعود در همه حوادث و اتفاقات جاریه مملکت نظرش را بدون پروا و به صراحت بیان میکرد. دوست و دشمن معتقد بودند، هر چه مسعود مینوشت و بدان استدلال میکرد به آن عقیده راسخ داشت. صراحت و رکگویی او گاهی موجب رنجش دوستان را نیز فراهم میکرد.[8]
مبارزات او متوجه عوامل قدرت بود که تنها به ماندن خود در راس قدرت میاندیشیدند و بس. او در مقاله 8 مرداد 30 مینویسد: من نه انگلوفیل هستم و نه روسوفیل من یک ایرانی هستم من ملت را انتخاب کردهام.[9]
مبارزه با امتیاز نفت شمال
با ورود "کافتارادزه" معاون وزیر امورخارجه شوروی به منظور تقاضای نفت شمال در مطبوعات جنجال شدیدی به پا شد. مسعود یکی از مخالفترین روزنامه نگارانی بود که با کمال صراحت شدید با دادن امتیاز نفت شمال به روسها مخالفت ورزید. او حملات شدید و کوبندهای در روزنامه "مرد امروز" نسبت به سیاستهای تجاوزکارانه مسکو و لندن در ایران داشت و نقش مهمی در رسوا ساختن و ارتباط "حزبتوده" با مسکو و سرسپردگی برخی احزاب داخلی و عناصر خائن وابسته به لندن ایفا نمود که در بیشتر شمارههای "مرد امروز" به چشم میخورد.[10]
وی یک بار در اسفند 24 نیز به خاطر انتشار مقالهای با عنوان "مجلس شورای ملی یا دارالمجانین" که حاوی نظراتی در مورد انتخابات یزد و درآمدن اسم دو نفر از دوستان نزدیک "موسویزاده" وزیر دادگستری "قوام" به زندان انداخته شد. "موسویزاده" با استفاده از اختیارات خود، مسعود را تحت تعقیب قرار داد و او را به زندان انداخت؛ اما با اعتراض مردم او یک روز بعد از دستگیری در 29 اسفند آزاد شد.[11]
اما یکی از بحث برانگیزترین و شدیدترین اقدامات مسعود مبارزه با "قوامالسلطنه" عامل امتیاز نفت شمال است. مسعود خود بزرگترین لطمات مادی و معنوی را از سوی دولت "قوام" تحمل کرد. اگر چه "قوام" ابتدا سعی کرد با دادن پست و مقام و پول سرکشی او را رام کند؛ اما مسعود بی مهابا این پیشنهاد ا را رد کرد. او به خاطر فشارهای بی امان "قوام" در یکی از مقالههای خود؛ یعنی سرمقالههای 25 مهر 1326؛ یعنی چهار ماه قبل از ترورش برای شخصی که قوام را در دوران زمامداری معدوم کند، جایزه یک میلیون ریالی تعیین کرد. او در این مقاله به تشویق و تشجیع خوانندگان میپردازد: «ای گرسنه بینوایی که میگویی از جان خود سیر شدهای. ای مظلوم بدبختی که ظلم و جنایت این هیئت زندگی را بر تو حرام کرده... من به تو یک میلیون ریال خواهم داد، اگر یکی از عاملین مهم بدبختی یکی از مسببین درجه یک سیهروزی را محو و معدوم کنی.»[12]
این اقدام تمام خبرنگاران خارجی مقیم تهران را حیرتزده کرد و باعث شد آنها یکی از شگفتانگیزترین خبرهای مطبوعاتی خود را به سراسر جهان مخابره کنند. مسعود از آن به بعد تحت پیگیری و تعقیب قرار گرفت. مسعود نیز خود را پنهان کرد؛ اما ارتباط خود را با همکارانش برقرار داشت. مسعود بالاخره پس از یک مبارزه شش ساله در شب جمعه 23 بهمن 1327 به دست "خسرو روزبه" یکی از اعضای حزب توده ترور شد.[13]
حسین فاطمی
حسین فاطمی متولد 1296(ه.ش) در شهر "نائین" در خانوادهای روحانی به دنیا آمد. پدرش "سید علی محمد" از روحانیون به نام و معروف به "سیفالعلما" و مادرش "سیده طوبی" فرزند "حجتالاسلام خادمالعلوم" بود.[14]
حسین فعالیت مطبوعاتی را در روزنامه "باختر" به صاحب امتیازی برادرش "نصرالله" در 16 سالگی آغاز کرد. بعدها او در روزنامه "ستاره" به عنوان مدیر و سردبیر آن مشغول کار میشود. وی در آستانه شهریور 20 در یکی از شمارهها مقالهای بر ضدمجلس رضاشاه نوشت با عنوان "عروسکهای خیمه شب بازی" که به همین دلیل نیز به زندان افتاد. بعد از اشغال کشور توسط متفقین و ترک کردن ایران توسط "رضاخان" او به همراه بسیاری از زندانیان سیاسی آزاد شد. وی بعد از آزادی به تهران آمد تا روزنامه "باختر" را انتشار دهد. او اولین مقاله خود را با نام "خدا ایران آزادی" شروع کرد که مبتنی بر بهای آزادی و ارزش آن بود.[15] نمایندگان مجلس میخواستند روز 24 اسفند روز تولد رضاشاه را تعطیل اعلام کنند؛ اما مخالفتهای شدید فاطمی نمایندگان مجلس را منصرف کرد.[16]
فاطمی چند سالی از 1324 تا 1327 در پاریس مشغول تحصیل در رشته حقوق بود بعد از بازگشت روزنامه "باختر امروز" را منتشر کرد. او در اولین شماره آن نوشت: «باختر امروز با همان تهور دیروز با همان جسارت و بیپروایی از مصالح پابرهنگان و گرسنگان دفاع خواهد کرد».[17]
فاطمی در کنار مصدق
فاطمی در کنار مصدق "جبهه ملی" را تشکیل میدهد و به دکتر مصدق خاطر نشان میکند که تبلیغات و مطبوعات آزاد چه اهمیت ارزندهای برای روشنگری مردم دارد.او از تهران در مجلس شانزدهم انتخاب شد و به اتفاق دکتر مصدق به مجلس راه یافت. این دو در این مجلس مبارزه برای ملی کردن نفت را به اتفاق شروع کردند. او ابتدا با اقدامات مخفیانه "رزم آرا" در سازگاری کردن با دول خارجی مخالفت میکند. وی در یکی از سرمقالهها میگوید: «مردم کاملا احساس میکنند که صحبت تشریففرمایی نابغه نظامی(رزم آرا) لولو است و بعید نمیدانند که برای حل و فصل مقاوله نفت مقدمات دیکتاتوری از نو فراهم شود تحریکات و تشبثات ادامه پیدا کند ترورهای سیاسی یکی بعد از دیگری به منصه ظهور آید.[18]
مبارزه با چپاول انگلیس
دکتر فاطمی مبارزهای را علیه انگلستان آغاز کرده بود تا قطع منافع و خلع ید این کشور پیش برد. این مبارزه را هر چه رساتر به میان تودهها برود: «بیرون ریختن انگلیسها از آبادان یکی از بزرگترین نبردهای قهرمانانه تاریخ ایران به شمار می آید. نظر قطعی و حیاتی مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت این بود که ایران از صورت مستعمره و تحتالحمایه بیرون بیاید و به جای اینکه فلان مستشار سفارت یا کنسول اجنبی بر مقدرات و هستی ما استیلا داشته باشد اختیار مطلق در دست آحاد مردمی باشد که صاحب این مرزو بوم هستند.»[19]
ترور دکتر فاطمی
بعد از کودتای 28 مرداد دکتر فاطمی به دلیل مبارزات بیامان و حمایتهای بیدریغ خود از "دکتر مصدق" تحت تعقیب حکومت قرار گرفته و مجبور به فرار شد. تا سرانجام در اسفند 32 مخفیگاه او مشخص و به زندان افکنده شد. وی بعد از دستگیری چندی در بیمارستان بود تا بعد از بهبودی برای یک محاکمه نظامی آماده شود. "دکتر ایادی" معروف دستور داده بود که تمام اقدامات لازم برای نجات فاطمی به کار رود.[20]
دادگاه با اعلام رای دادگاه فرمایشی دکتر فاطمی به اعدام و آقایان "رضوی" و "شایگان" به حبس ابد محکوم شدند تا اینکه ساعت 4 و 7 دقیقه بامداد شنبه 19 آبان زمان اجرای حکم فرار رسید."سرهنگ آزموده" به دکتر فاطمی می"گوید اگر خواسته ای دارید بگویید دکتر فاطمی می گوید: «خواسته من دیدن خانوادهام صحبتی با افسران و ملاقات با دکتر مصدق است. آزموده که در این لحظه عصبانی میشود میگوید تو هنوزم دست بردار نیستی و بدون تامل دستور اجرای حکم را داد.»[21]
چوخه آتش که متشکل از چهار سرباز تشکیل میشد با شلیک هشت گلوله مرگ افتخار آفرینی را نصیب یکی از برجستهترین فرزندان ایران کرد و بشریت را در این اندیشه فرو برد که زمامداران دنیاپرست برای بقای حاکمیت ننگین خود چه شقاوتی به خرج میدهند.