26 فروردین 1395, 12:1
حضرت علي(ع) چه تعبيرات زيبايي دارد. حضرت ميفرمايد: دوست كسي است كه انسان را از ظلم و دشمني بازدارد. «رفيق» به كسي ميگويند كه جلوي تو را بگيرد و نگذارد تو حقكشي و مرزشكني كني. «معينا علي البر و الاحسان» (غررالحكم/514) از اين طرف وقتي كه ميبيند تو ميخواهي مرز الهي را رعايت كني و اطاعت الهي را بهجا آوري، به تو كمك ميكند. معيارهاي رفيق، اين است. «صديقك من نهاك و عدوك من اغراك» (همان) دوست تو كيست؟ آن كه وقتي ميخواهي مرزشكني كني، جلوي تو را ميگيرد و نميگذارد كه مرزشكني كني. به تو ميگويد: اين كار را نكن! اين خيانت است! اين جنايت است! اين معصيت است! رفيق با رفيق خود اينطور حرف ميزند. «و عدوك من اغراك» آن كسي كه تو را فريب ميدهد، مغرورت ميكند و تو را به وادي مرزشكني ميكشاند، دشمن تو است. كاري ميكند كه تو، نه شرع سرت بشود و نه عقل. كسي كه تو را از وادي انسانيت و الهيت دور ميكند، دشمن تو است. حضرت يك تعبير در ارتباط با رياست دارد كه خيلي گوياست، آنجا كه ميفرمايد: «عند زوال القدره يتبين الصديق من العدو» (همان ص424) هنگام پايان قدرت، دوست از دشمن شناخته ميشود. وقتي كه به رياست (و به تعبير امروزيها مسئوليت) رسيدي دنبال تو هستند اما همين كه مسئوليت را از تو گرفتند، همه ميگويند: خداحافظ! به سلامت! آنجا دوست از دشمن شناخته ميشود. آنجا ميبينيد كه چه كساني پشت كردند و رفتند و چه كساني هم باقي ماندند. حضرت معيار ميدهد تا كساني را كه براي دنيا به سوي تو آمدند و معيار رفاقتيشان دنيا بود و كساني را كه معيار رفاقتيشان دنيا نبود، بشناسي. قدرت در اينجا اعم است يعني هر نوع تمكن و توانايي. چون ظهور قدرت در رياست است اين طور گفته میشود وگرنه بحث دنياست كه سرآمدش رياست و قدرت مالي است. تمكن مالي هم قدرت است. لذا تا موقعي كه از نظر دنيايي دست تو پر بود با تو رفيقند، اما وقتي كه دست تو خالي شد، آنجا ديگر رفاقت بيرفاقت. اين تعبيرات حضرت علي(ع) معيار است. ما ميبينيم كه قرآن به پيغمبرش ميگويد با چه كسي رفاقت كن و با چه كسي رفاقت نكن! جهت آن هم روشن است، چون اين رابطه نقش سازندگي دارد. لذا اگر طبق معيار الهي باشد، اصلاح ميكند و اگر نباشد، نقش تخريبي دارد و سازندگي و تخريب هم براي انسان بسيار سرنوشتساز است. آن وقت در آيهاي ميفرمايد: «الاخلاء يومئذ بعضهم لبعض عدو الاالمتقين» (زخرف/76) توجه كن كه با كه رفاقت ميكني! گروهي رفاقتشان به دشمني تبديل ميشود، اما دوستي گروهي ديگر پايدار ميماند.
يكي از مهمترين معيارهاي سخن پاكيزه، استوارگويي و مراعات موازين حق و انصاف است. شخصي كه سخن ميگويد بايد به گونهاي سخن گويد كه از حق و انصاف بيرون نرود و كلامي سنجيده بر زبان آورد. استواري كلام به درستي و بيانگر واقعيت و حق بودن آن است. اگر كسي با استدلال و برهان سخن گويد و كلام و سخن وي بيانگر واقعيت يا حقايق باشد و از گمانهزني و دروغ به دور باشد كلامي استوار گفته است. بنابراين استواري كلام و سخن را ميبايست در حق بودن آن جستوجو كرد و هر كلام باطلي سخن ناپخته و نااستوار است كه ميبايست از آن پرهيز كرد. قرآن در آيه 9 سوره نساء از مردمان ميخواهد كه تقواي الهي را در پيش گيرند و براي بيان يكي از مصاديق اين تقوا به مساله سخن استوار اشاره ميكند. در حقيقت از نظر قرآن كسي كه سخني باطل و دروغ ميگويد تقواي الهي ندارد و از خداوند نميهراسد. از اين رو سخن استوار و راست گويي و بيان حق به معناي تقوا داشتن است. اگر كسي بخواهد مصداق انسان متقي را بيابد ميبايست به اين اصول ريز و درشت توجه داشته باشد كه يكي از آنها رعايت راست گويي در كلام و سخن است. انسان متقي همواره راستگو است و سخني دروغ و نادرست و زشت به زبان نميآورد. (احزاب آيه 70) قرآن به مردم فرمان ميدهد كه فرزندان خويش را از خداوند بترسانند و به آنان بياموزند تا با راستگوئي تقواي الهي را پيشه خويش سازند. آموزش راستگويي و سخن استوار گفتن امري است كه ميبايست همگان در حوزه جامعهپذيري بدان توجه داشته باشند. آفاتي كه از دروغگويي در فرد و جامعه پديدار ميشود آنچنان زياد است كه خداوند از همگان ميخواهد كه نه تنها خود را مديريت و كنترل كنند و از بيان سخن نادرست و نااستوار بازدارند بلكه فرزندان خويش را اينچنين آموزش دهند و نگذارند كه با سخنان سست و دروغ، تقواي الهي را خدشهدار سازند. از نظر قرآن اصول اصلي و اساسي هستي بر عدالت نهاده شده است و امري در آفرينش نيست كه از حوزه عدالت بيرون باشد. از اين رو از همگان خواسته شده كه هم به عدالت به عنوان ارزش توجه داشته باشند و هم به عنوان روشي در همه جنبههاي زندگي عمل كنند. عدالت هم ابزاري براي دستيابي به تقواست و هم تقواي همان عدالت، رفتار عدالت محور است. انسان ميبايست در عقايد و همه امور خويش عدالت را به عنوان ارزش و هم روشي كامل براي دستيابي به كمالات فردي و اجتماعي درنظر داشته باشد. يكي از اموري كه عدالت در آن مهم است و شخص ميبايست در آن رعايت عدالت را بنمايد مساله سخن گفتن است. از اين رو خداوند در آيه 152 سوره انعام از همگان خواسته است كه براساس حق و عدالت سخن گويند. اين مساله بهويژه هنگام بيان شهادت و گواهي و داوري، مهم و اساسي و درباره خويشان از اهميت بيشتري برخوردار است؛ زيرا گرايش طبيعي انسان به خويشان موجب ميشود كه حق را ناديده گرفته و از جاده عدالت بيرون رود. براين اساس از همگان خواسته شده كه در مسائل بهويژه مسائل خويشان از راه عدالت دور نشده و سخني ناروا و نادرست و باطل و دور از عدل و عدالت بر زبان نرانند؛ و اذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذاقربي.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان