كلمات كليدي : تاريخ، امويان، زيد بن علي، كوفه، حليف القرآن، زيدالأزياد
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
در تاریخ، سال ولادت زید به طور روشن و صریح تعیین نشده است؛ به طوری که در منابع مختلف از سالهای 75،[1] 76،[2] 80[3] و... به عنوان سال تولد آن جناب یاد شده است؛ اما آنچه که به واقع نزدیکتر مینمایاند و حدیث بلند امام سجّاد(ع)[4] نیز بر آن صحه میگذارد، این است که ایشان در سال 66- 67 هجری در مدینه به دنیا آمدهاند. پدر بزرگوارشان امام سجّاد(ع) و مادر ایشان کنیزی بود، شایسته و با نجابت به نام «حوراء»[5] که مختار بن ابیعبیده ثقفی او را به سی هزار درهم خریده بود و به امام(ع) هدیه داده بود.[6] البته از این بانو در برخی از منابع با اسامی جیداء[7] و غزاله[8] نیز یاد شده است.
زید از سادات بنیهاشم و از بزرگان آنها در فضل و فهم برشمرده شده[9] و به علم و زهد و ورع و شجاعت و دینداری و کرامت ستوده شده است[10] شیخ مفید نیز در الارشاد از او به عنوان مردی عابد، پارسا، فقیه، بخشنده و دلیر یاد کرده است که جهت امر به معروف و نهی از منکر و به انتقام خون امام حسین(ع) قیام کرد.[11] ایشان مکنی(معروف به کنیه) به اباالحسین[12] و ملقب به شهید،[13] حلیف القرآن[14] و زید الازیاد بود.[15] که کنایه از مقام والا و عظمت شخصیت بینظیر او نسبت به هم نامهای اوست.
«او مردی بلند قامت و زیبا و دارای چهرهای سفید و سیمایی جذاب بود، چشمانش درشت و ابروانش به هم نزدیک بود و ریشی انبوه داشت؛ سینهاش پهن، چهارشانه و میان باریک بود، پیشانیای وسیع و بینیای کشیده داشت؛ موی سر و محاسنش سیاه، ولی در گونههایش تعدادی موی سپید بود. پیکرش درشت و ورزیده بود.»[16]
زید مورد علاقه و احترام خاص ائمه معصومین(ع) بود. ابوالفرج اصفهانی از عبدالله بن جریر نقل کرده که: «امام صادق(ع) را دیدم که برای عمویش زید رکاب زین اسب را میگرفت تا سوار شود و بعد از سوار شدن لباس او را روی زین مرتب میکرد.»[17]
سرانجام زید در پی قیامی خونین، در صفر سال 121 یا 122 هجری علیه حاکم جائر اموی ـ هشام بن عبدالملک ـ در کوفه به شهادت رسید.
یحیی، عیسی، حسین و محمد فرزندان او هستند.[18]
مقام معنوی زید
او روزها و شبها برای ابراز بندگی و عبودیت بر درگاه خداوند سر به خاک میسایید؛ به طوری که به او دائمالصلاة میگفتند؛ به قدری سر به سجده مینهاد که اثری خفیف بر پیشانی مبارکش آشکار بود.[19] از هشیم بن هشام نقل شده که «از خالد بن صفوان پرسیدم: کجا زید را دیدار کردهای؟ گفت: در رُصافَه؛ گفتم: چگونه مردی بود؟ گفت: آن طور که میپنداشتم؛ از ترس خدا آن قدر میگریست که اشکش با آب بینیاش آمیخته میشد.»[20]
شخصیت علمی زید
زید از شاگردان ممتاز مکتب امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، بعد از شاگردی در محضر پدر بزرگوارشان بوده، در علم و معرفت بدان پایه رسیده بود که امام صادق(ع) درباره وی فرموده بود: «کان عارفاً و کان عالماً و کان صدوقاً.»[21] شیخ صدوق نیز در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) به نقل از امام رضا(ع) نوشته است: «فإنّه کان من علماء آل محمد(ص)»[22] او در مقامات علمیاش به جایی رسیده بود که گاه ائمه معصومین(ع) دانشمندان مبرزی چون ابوحمزه ثمالی و ابوخالد واسطی را برای استفاده علمی به محضر شریفش(ع) ارجاع میدادند. از ابوحمزه ثمالی و ابوخالد واسطی نقل شده که گفتهاند: «رسالهای را در رد مخالفان نوشته بودیم، پس از اتمام کار آن را به مدینه برده تا نظر امام باقر(ع) را نسبت به آن جویا شویم تا اشکالات احتمالی آن را با تذکر حضرت(ع) بر طرف نماییم، به مدینه آمدیم و خدمت امام(ع) مشرف شدیم؛ امام(ع) را از نوشتن چنین کتابی آگاه کردیم، امام(ع) ضمن تشویق و ترغیب ما فرمود: آیا این کتاب را به زید ارائه دادهاید، گفتیم نه فرمود: آن را در حضورش بخوانید و ببینید، نظر او چیست؟ بر طبق دستور امام(ع) به حضور زید رفتیم و او را از جریان کتاب مطلع ساختیم. به ما فرمود: آنچه که نوشتهاید، برایم بخوانید، ببینم چگونه است؟ ما کتابچه را تا به آخر خواندیم، گفت: بسیار خوب زحمت کشیدید و کوشش فراوان کردهاید؛ اما این نوشته مایهی شکست شماست، آنگاه او یکی پس از دیگری مطالب ما را باز گفته یک به یک رد کرد. به خدا نمیدانیم، از چه تعجب کنیم از اینکه گویی کتاب را به یکباره از بر شد یا از رد مستدل او متعجب باشیم. آنگاه خود راه استدلال و شیوه بحث و بیان مطالب متناسب را به ما نشان داد و ما را در رد مخالفان به نحو احسن راهنمایی کرد. سپس دوباره نزد امام(ع) برگشتیم و جریان واقعه و استدلال زید را برای حضرتش باز گفتیم. حضرت(ع) ضمن سخنانی فرمودند: ان زیداً اعطی من العلم مثل ما علینا بسطهُ بزید؛ علم ما با تمام وسعت و احاطهاش به زید نیز افاضه شده است.»[23]
محمد ابوزهره در کتابش الامام زید بیان داشته که عالمان سدههای دوم و سوم هجری اعم از علمای شیعه و سنی و معتزله و مرجئه به پیشوایی او در دانش و فضیلت به اتفاق گواهی داده و قیامش علیه امویان را قیام علم و زهد و ورع شناخته اصحاب و یارانش را در شمار فقهاء و قاریان قرآن قلمداد کرده است.[24] بنابراین بیسبب نیست که در آثار تألیف شده امامیه و زیدیه، احادیث و قصص بیشماری از او نقل شده و تصانیف و تألیفات متعددی به او نسبت داده شده است. مرحوم دکتر کریمان ضمن بررسی و تحقیق در باب این مسأله تألیفاتی را که به جناب زید نسبت داده شده است اینگونه برشمرده است:
1- اثبات الوصیه که به نظر برخی ممکن است همان کتاب تثبیت الامامه باشد.
2- تثبیت الامامه
3- تفسیر الغریب من القرآن
4- کتاب الحقوق
5- رد قدریّه از قرآن
6- قرائته الخاصه
7- قرائت امیرالمؤمنین(ع)
8- مدح القلّه و ذم الکثره
9- المسند یا المجموع الفقهی و المجموع الحدیثی
10- مناسک الحج.
از میان این آثار مهمترین اثری که به زید بن علی نسبت داده شده است، مجموع فقهی و حدیثی زید بن علی(ع) است که توسط ابوخالد عمرو بن خالد واسطی زیدی، جمعآوری شده و توسط عبدالعزیز بن اسحاق بغدادی به رشتهی تحریر در آمده است.[25] این کتاب اولین کتابی است که در موضوع فقه اسلامی تدوین شد.[26]
آن بزرگوار افزون بر نقل احادیث و روایات و علم به قرآن و وجوه قرائات آن در فصاحت منطق، بلاغت،[27] خطابت[28] و شعر[29] نیز از مهارت خاصی برخوردار بوده است.
ایشان از تابعان مدینه به حساب آمده ابنسعد احوالات وی را در طبقات در ردیف طبقه سوم از تابعین مدینه ذکر کرده است.[30]
منزلت علمی زید از دیدگاه علما
ابوحنیفه نیز در وصفش گفته است: «زید را [در عظمت علمیاش] چون دودمانش دیدم؛ اما در عصر او کسی را داناتر و حاضر جوابتر و خوش بیانتر از او ندیدم؛ او در گفتگوهایش با قاطعیت سخن میگفت.»[31] ابوطالب یکی از علمای زیدیه، در بیان مقام علمی زید گفته: «مقام و مرتبه زید آن قدر روشن است که اگر نام متکلمین را گویی، زید از آنهاست و اگر زهاد را بگویی، زید از آن دسته است و اگر شجاعان و دلیران را شماری، او نیرومندترین آنهاست و اگر اهل معرفت و حفظ و سیاست را بگویی، باز هم زید را شامل میشود.»[32]
خالد بن صفوان درباره زید گفته: «مردی را در دنیا از قریشی و غیر عرب در عقل و برهان بالاتر از زید بن علی(ع) نیافتم.»[33]
تبحر بسیار در فصاحت منطق و استحکام سخن و سرعت در جواب و حسن مناظره و روشنی در بیان و ایجاز در ادای معانی از جمله اوصافی است که علامهی مقرّم، زید بن علی(ع) را بدان ستوده است.[34]
شخصیت روایی زید
زید بن علی(ع) در سلسله سند حدود شصت و یک روایت واقع شده است[35] که همهی این روایات را از پدران پاکش(ع) نقل میکند.[36] او یکی از بارزترین چهرههای روات احادیث در کتب اربعه شیعه میباشد. البته در منابع نام افراد دیگری نیز در سلسله سندهای روایات زید برده شده است؛ همانند: امام باقر(ع)، ابان بن عثمان،[37] عبدالرحمن بن حارث،[38] عبیدالله بن رافع[39] و دیگران.
حسین و عیسی پسران زید،[40] زهری،[41] صیرفی،[42] محمد بن مسلم[43] و دیگران نیز از جمله کسانی به شمار آمدهاند که از زید روایت نقل کردهاند.
زید مفسر قرآن
زید بن علی(ع) علاوه بر نقل احادیث و روایات، در تشخیص معانی قرآن و طریقه قرائت آن، صاحب نظر بوده، در بحثها و مناظرات خویش پیوسته به قرآن استشهاد کرده با الهام از آن، خصم را مغلوب میساخت.[44] درباره او گفتهاند که: «کانت له فیه قرائة خاصه.»[45] در بیان مقام تفسیری زید گفته شده که مردی به نام ابیغسان نقل کرده که «زید بن علی(ع) در سفری به شام در زمان حکومت هشام بن عبدالملک 5 ماه به زندان افتاد در این مدت که من با او هم بند بودم، براستی که مردی را داناتر از او به کتاب خدا نیافتم. در این مدت من تفسیر سوره حمد و بقره را به صورت جالب و شیوا با بیانی رسا از او آموختم.»[46] همنشینی و مجالست بسیار زید با قرآن موجب شده بود که مردم مدینه او را با عنوان «حلیف القرآن» بشناسند.[47]
زید و معتزله
در برخی منابع زید پیرو مسلک معتزلی معرفی شده است. آنان بر این اعتقادند که زید مدتی را نزد واصل بن عطا بنیانگذار فرقه معتزلی شاگردی کرده و از او اصول و فروع دین آموخته است.[48] این ادعا نخستین بار در کتاب الملل و النحل شهرستانی عنوان شده است. او مینویسد: «زید بن علی(ع) بر این مذهب(معتزلی) بود، خواست اصول و فروع را فرا گیرد تا متجلّی به علم گردد. پس در اصول شاگردی واصل بن عطاء را اختیار کرد؛ با وجود آنکه اعتقاد واصل بر این بود که جد زید - علی بن ابیطالب(ع)- در جنگهایی که میان او و اصحاب جمل و اصحاب شام گذشت، بر یقینی از صواب نبود.»[49]
بیتردید این قول سخنی مجعول و شهرتی بیاساس بیش نیست که توسط مغرضان و بدخواهان آن حضرت ساخته شده است. در رد این ادعا (معتزلی بودن زید) وجوهی برشمرده شده که به تعدادی از این موارد اشاره میکنیم:
1- در منابع کهن از شاگردی زید نزد واصل بن عطاء سخنی به میان نیامده است و شهرستانی نیز سندی برای خود ارائه نکرده است.
2- در روایات ائمه معصومین(ع) و اصحاب گرامیشان از اعتزال زید سخنی به میان نیامده است.
3- آنچه که معمول است این است که استاد میبایست، چند سالی را از شاگردان بزرگتر باشد تا به لحاظ پختگی و کمال و درک صحیح و بهتر مسائل از او برتر باشد؛ در حالی که در ماجرای منقول شاگردی زید نزد واصل، این مسأله بر عکس بوده و آن بزرگوار با توجه به تاریخ تولدش به سال 66 یا 67 هجری در حدود چهارده سال از استاد خود بزرگتر بوده است.
4- بنابر روایت شهرستانی واصل بن عطاء خطا بر علی(ع) را جایز میدانسته است و در مسأله قضا و قدر بر خلاف دیدگاههای اهلبیت(ع) سخن میگفته است. آیا منطقی است، از زیدی که امام رضا(ع) او را از علماء آل محمد(ع) برشمرده است، از مخالف عصمت علی(ع)، علم آل محمد(ص) را آموخته باشد؟
5- ابوسعید نسوان حمیری از علماء معتزلی در کتاب الحور العین در تعریف از جناب زید آورده است که «بسیاری از معتزلیان بغداد همانند محمد بن عبدالله اسکافی و غیره در آثارشان به آن بزرگوار استناد کرده، میگویند ما زیدی هستیم. پس در اثبات علو مقام زید انتساب معتزله به او کافی است».[50] این سخن حمیری معتزلی درست برخلاف سخن شهرستانی از انتساب معتزله به زید دلالت دارد و نه بر عکس.[51]
زید و ادعای امامت
منابع اهل سنت و نیز کتب زیدیه مدعی شدهاند که زید داعیه امامت داشته است؛[52] اما از روایات موجود و اقرار و اعتراف صریح آن بزرگوار به امامت ائمه اثنی عشر(ع) خلاف این ادعا ثابت میگردد. این روایات به روشنی گویای این مطلب است که زید در صورت پیروز شدن حق را به صاحبان اصلی آن؛ یعنی خاندان عصمت و طهارت باز میگرداند. در روایتی از محمد بن مسلم نقل شده که «بر زید بن علی(ع) وارد شدم و گفتم گروهی میگویند تو صاحب این امر(امامت) هستی. پاسخ داد نه؛ اما من از عترت ایشان هستم. گفتم پس چه کسی این کار را پس از شما متصدی خواهد شد؟ پاسخ داد: هفت تن از خلفاء که مهدی(عج) از ایشان است. ابن مسلم گفت: پس از آن بر امام باقر(ع) وارد شدم و این جریان را خبر دادم. حضرت فرمود: برادرم زید راست گفت، در آیندهای نزدیک پس از من، هفت تن از اوصیاء این امر را عهدهدار خواهند شد و مهدی(عج) نیز از آنهاست...»[53]
تواتر اخباری از این دست و قطعیت صدور مضمون آنها از ناحیهی معصوم(ع) نیز ثابت میکند که جناب زید از هر گونه نسبت ادعای امامت مبری میباشند.
واقع امر این است که زید در اقامهی حق و به هنگام قیام خود هرگز دعوی امامت نداشته، تنها به قصد اقامه سنن و تطهیر احکام اسلامی از فساد و تباهی راه یافته در آن قیام کرده است.
شیخ مفید در ارشاد میگوید: «بسیاری از شیعیان به امامت زید معتقدند و علت پیدایش این عقیده این بود که زید در موقع قیام میگفت من شما را به رضای آل محمد(ص) دعوت میکنم، مردم خیال میکردند مقصود از رضای آل محمد(ص) خود اوست و حال آنکه زید این اراده را نداشت، چون او به مقام و مرتبه و امامت برادر و برادرزادهاش اعتراف داشت».[54] در زمان مأمون که زید النار قیام کرد و سرانجام دستگیر شد، او را نزد مأمون آوردند، مأمون عصبانی شده، به امام رضا(ع) عرض کرد: «این پسر عمویت مانند همان زید بن علی است. او هم مرد آشوبگری بود و قیام کرد و کشته شد؛ اما امام(ع) فرمودند: مأمون این زید را با زید بن علی(ع) مقایسه نکن او از دانشمندان خاندان پیامبر(ص) بود، برای خدا خشمگین شد با دشمنان او جنگید و در راه او به شهادت رسید...»[55]
قیام زید به اذن امام
اسناد و قرائنی در دست است که ثابت میکند، قیام زید با اجازه و رضایت امام عصر ایشان – امام صادق(ع) - صورت پذیرفته است؛ از جملهی دلائل و قرائنی که بر این امر اقامه گردیده است، میتوان به دو مورد ذیل اشاره کرد:
اولا زید امام(ع) را حجت خدا و واجب الطاعه میدانست[56] و هرگز از کسی چون زید، پذیرفته نیست با آن مرتبه و مقام علمی و تقوایش و با چنین اعتقادی نسبت به ولایت امام آن هم در این امر مهم بدون مشورت معصوم(ع) دست به چنین کاری زده باشد.
دوماً ادله قاطعی از روایت و احوال علما و دانشمندان طراز اول شیعه از قدماء تا معاصرین در دست است که به این مطلب تصریح کردهاند و میگویند، قیام زید با اذن امام صادق(ع) بود؛ به طوریکه از امام رضا(ع) نقل شده که فرمود: «پدرم(ع) به نقل از پدرش(ع) فرمودهاند، او برای قیامش با من مشورت کرد، من به او گفتم، عموجان اگر دوست داری و راضی هستی که همان به دار آویخته کناسه باشی، پس راه تو همین است، در این موقع زید از نزد حضرتش بیرون رفت. امام صادق(ع) فرمود: وای بر آن کس که فریاد وی را بشنود و اجابتش نکند.»[57] این روایت و مضمون بعضی دیگر از اخبار در این باب خود شاهد دیگری است که قیام زید به اذن امام(ع) بوده است، به علاوه این که اصل تقیه را نیز نباید در علنی نکردن آن از نظر دور داشت.
از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: «رحم الله عمی زیدا لو ظفر لو فی انما دعا الی الرضا من آل محمد(ص) و انا الرضی... خداوند عمویم زید را رحمت کند، اگر پیروز میشد، به وعدهی خویش وفا میکرد، همانا وی مردم را به رضای آل محمد(ص) دعوت میکرد و منظور از رضا من بودم.»[58]
احادیث ذمّ
با وجود تعاریف و مدایح و تمجید و تجلیلهای مستند و صحیح درباره زید میتوان درباره احادیثی که در برخی منابع آمده و مشتمل بر ذمّ زید بن علی(ع) هستند،[59] شک و تردید روا داشت، در رد این روایات دلایلی بر شمرده شده است؛ از جمله اینکه:
1- از لحاظ سند بسیاری از این احادیث دارای مشکلند، علائم و نشانههایی در دست است که نشان میدهد یا توسط جعالان حدیث و کذابان و فتوی به مزدان اموی به قصد ضربه زدن به ارزشهای این قیام جعل شدهاند و یا توسط فرقههای باطلی چون زیدیه بر اساس دیدگاهها و عقاید کاذب نوشته شده و به آن بزرگوار نسبت داده شدهاند.
2- برخی از این روایات بنا بر اصل تقیه مطرح شدهاند.[60]
vv