24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : تاريخ، ايران، آل اينجو، حكومت، آثار، فرهنگ
نویسنده : رحمان فتاح زاده
"اینجو" اصطلاحی است مغولی، به معنای دارایی پادشاه اعم از باغ، کشتزار، سپاه و بنده و... که در روزگار ایلخانان به زبان فارسی راه یافت و بر دودمانی از نژاد ترک اطلاق شد، اینان در نیمۀ اول سدۀ 8 قمری (14میلادی) مقارن با اواخر عصر ایلخانان، مدت زمانی به مناصب دیوانی و فرمانروایی ایالات جنوبی ایران از اصفهان تا کنارههای خلیج فارس دست یافتند.[1]
در عهد حکومت ابوسعید آخرین پادشاه ایلخانی ایران، از فرزندان هلاکوخان مغول، در قرن هشتم هجری قمری، وکیلی بر املاک خاصۀ ایلخانی یعنی "املاک اینجو" گماشته شد بنام شرف الدین محمود (که در فارس و کرمان و یزد و کیش و بحرین وزارت خاصه را برعهده داشت و نسب خویش را به خواجه عبدالله انصاری منسوب میدانست، او بزودی ممالک جنوب ایران را از اصفهان تا جزایر خلیج تحت ادارۀ مالی خود در آورد و با میر شرف الدین محمود شاه اینجو معروف شد.[2]
او توانست از این راه مالی فراوان بدست آورد چنانکه در اواخر ایام سلطنت ابوسعید حاصل سالیانۀ املاک شخصی او به سیصد تومان میرسید ابوسعید در سال 734 او را از حکومت فارس بر کنار کرد ولی او زیر بار این حکم نرفت و دست به طغیان بر ضد خان مغولی زد، ابو سعید به وساطت خواجه غیاث الدین رشیدی از سر خون او گذشت و او را در قلعۀ طبرک اصفهان محبوس ساخت و چندی بعد با وساطت خواجه رشید، آزاد شد ولی پسرش را به روم پیش امیر شیخ حسن چوپانی حکمران آن بلاد به تبعید فرستاد و تا زمان مرگ ابوسعید او در آنجا به سر میبرد.
خواجه غیاث الدین به خاندان اینجو التفات بسیار داشت و ایشان را در کارهای دیوانی دخالت میداد بعد از مرگ ابوسعید او نیز مورد خشم جانشین او قرار گرفت و در سال 736 به قتل رسید، دو تن از پسران او یعنی مسعود شاه و ابواسحاق نیز که در تبریز بودند از پیش امیر چوپانی گریختند.[3]
او را شش پسر بود یکی از آنها امیر کیخسرو که مدتی در مملکت فارس حکومت کرد و وفات یافت، پسر دیگرش امیر محمد نام داشت که مدتی ملازم امیر پیر حسین بود و بدست او به قتل رسید و امیر مسعود نیز به دست امرای ایلخانی به قتل رسید. بعد از او امیر شیخ ابو اسحاق معروفترین پادشاه این خاندان در سال 743 هجری در شیراز به پادشاهی رسید و مدتی مملکت فارس، گرمسیر، اصفهان، لرستان، و... در تحت تصرف او بود و امرا و وزرای ممالک اطراف را به اطاعت خود درآورد و مطیع و منقاد او گشتند[4] و او در شیراز سکه و خطبه بنام خود خواند و در ایام حکومت با امیر مبارز الدین محمد مظفر نزاع کرد و این نزاع و جنگ سالها به طول انجامید و در سال 758 در میدان سعادت شیراز که از منشآت خودش بود بحکم امیر مبارز الدین به قتل رسید.[5]
در زمان پادشاهی و حکومت این سلسله بر فارس، یزد و کرمان دورۀ شکوه ادبیات فارسی در ایران بود، ابواسحاق اینجو مردی خوبروی و خوش قامت و نیکو خوی و فروتن بود از این روی مردم شیراز علاقه فراوانی به وی داشتند او در این زمینه از پادشاهان هند تقلید میکرد و برای شکوه فرهنگ و ادب در ایران بسیار کوشید، چنانکه یک بار رکن الدین صاین را به صله قصیدهای که در پاسخ سمرقندی سروده بود هفت بدره زر انعام داد.
او خود نیز شعر میسرود و ذوق ادبی داشت و گروهی از شعراء را در دربار خود جمع کرده بود که مشهورترین آنها "خواجه حافظ شیرازی" بود، حافظ در قصاید و غزلیات خود بارها از او نام برده و از دوره حکمرانی او به خوبی یاد کرده است، شاعرانی همچون "عبید زاکانی" نیز در دورۀ او و در زیر حمایت او کسب دانش کردند و او نیز پس از مرگ ابواسحاق قصیدهای در رثای وی سرود.[6]
از آل اینجو ابنیه زیادی در شیراز به جای مانده است، میدان سعادت شیراز را که در همان جا ابواسحاق را به قتل رساندند از آثار این دوره میباشد که در گوشهای از آن کاخی بزرگ نظیر ایوان مدائن ساخته شده است، ابواسحاق برای مسجد جامع عتیق شیراز عمارتی موسوم به خدای خانه ساخت که هم اکنون نیز پا برجاست و همچنین قرآن نفیسی از این دورۀ به خط ثلث از پیر یحیی جمالی صوفی در موزه پارس شیراز نگه داری میشود که از آثار این دوره بشمار میآید.[7]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان