24 آبان 1393, 13:56
كلمات كليدي : خوارزمشاهيان، قطب الدين محمد
نویسنده : علي ابراهيمي
خوارزمشاهیان در منطقه خوارزم به مرکزیت گرگانج ساکن بودند که در دورۀ سلجوقیان به مرور از دستنشاندگی خارج شدند و علاوه بر خوارزم بر ماوراء النهر و ایران هم دست یافتند. خوارزمشاهیان فرزندان غلامی به نام انوشتکین غرچه هستند که غلام بلکاتکین از غلامان ملکشاه سلجوقی بود. انوشتکین منصب طشتداری داشت، ولی بر اثر درایت و کفایت ملکشاه، شحنگی ولایت خوارزم را به او داد و بعد از او پسرش قطبالدین محمد به جای او منصوب شد که نطقه آغازین سلسله خوارزمشاهیان بود.
قطبالدین محمد در دورۀ برکیارق از طرف حاکم خراسان التونتاش در سال 490 به خوارزم فرستاده شد و لقب خوارزمشاه یافت و جانشین برکیارق، سلطان سنجر هم او را تثبیت کرد. او در مدت سیسال حکومت در خوارزم، تابع سلجوقیان بود.
اتسز پس از مرگ پدر به امارت نشست و تا سال 530 مطیع سنجر سلجوقی بود و بعضی ممالک ترکستان و دشت قپچاق را تصرف کرد و به واسطۀ خدماتش به سلجوقیان ارتقاء درجه یافت و مورد حسد امرا و ارکان دولت واقع شد. چون متوجه این امر شد، در حملۀ سنجر به غزنین برای دوری از کید آنها و خوف از سلطان اجازه رفتن به خوارزم گرفت و چون به آنجا رسید سرکشی و تمرد نمود و چندین بار با سنجر درگیر شد، ولی در همه جا شکست خورد و در زمان اسیری سنجر توسط غزها قصد حمله به خراسان داشت که در گذشت.
او از طرف پدر حاکم جَنْد بود. بعد از فوت پدر به خوارزم آمد. وی به ماوراء النهر لشکر کشید و سمرقند و بخارا را گرفت اما در سال 567 از گورخان قراختایی شکست خورد و در همین سال درگذشت.
وی ولیعهد پدر بود اما برادر بزرگتر او تکش که حاکم جند بود به کمک قراختائیان در برابر پرداخت خراج سالیانه، سلطانشاه و مادرش ترکان خاتون را از خوارزم بیرون کرد و به تخت سلطنت نشست و آن دو به مؤید آیآبه حاکم نیشابور پناه بردند و عزم نبرد با تکش کردند. اما مؤید آیآبه و ترکان خاتون کشته شدند و سلیمان شاه به نیشابور و سپس غور گریخت و تا 589 که در گذشت با تکش درگیر بود.
تکش بعد از مرگ سلیمانشاه مستقل شد و خراسان را از سلجوقیان گرفت. در سال 590 عازم عراق شد و طغرل سوم سلجوقی را به خاطر پیمانشکنی کشت و سپس همدان و ری را تسخیر کرد.
وی در لشکرکشی به قلاع اسماعیلیه بعد از فتح قلعۀ ارسلان کشای و محاصرۀ قلعه ترشیز درگذشت.
به وصیت پدر جانشین او شد و دولت او به اعلی درجه رسید. وی غوریان را در 612 شکست داد و ماوراءالنهر را تصرف کرد. عازم فتح کرمان و مازندران شد و در سال 607 قراختائیان را شکست داد و اسکندر ثانی لقب یافت. از اقدامات مهم او قصد براندازی خلافت عباسی بود که به دلیل اقدامات ناصرلدین الله عباسی که نام او را در خطبه وارد نکرد و عَلَم جلالالدین حسن نو مسلمان را بر علم او در سفر حج مقدم کرد، بهانۀ جمله به بغداد پیدا شد و از ائمه ممالک بر عزل خلیفه عباسی فتوی گرفت و با سیدعلاءالدین ترمذی که از سادات حسینی بود، برای خلافت بیعت کرد و در سال 614 عازم بغداد شد که در اسدآباد همدان دچار برف و سرمای شدیدی شد و با تلفات بسیار برگشت.
پس از مرگ پدر به خوارزم آمد، ولی با مخالفت برادرش اوزلاغ شاه روبرو شد و به خراسان و سپس غزنین گریخت. سپاهیان پراکنده به او پیوسته چند مرحله با مغولها جنگید و در نبرد پروان بر آنها غالب شد و پس از نبرد غزنین به سمت هند گریخت. پس از مدت کوتاهی دوباره به ایران برگشت و به قصد کمک از خلیفه عباسی برای دفع مغولان کافر عازم بغداد شد که علاوه بر امتناع، ناصر قُشْتُمور را به جنگ او فرستاد. او از آنجا به تبریز رفت و بر تخت سلطنت جلوس کرد. در سال 428 در راه گریز از مغولان به دیاربکر رفت و در اطراف شهر میافارقین توسط کردها کشته شد و سلسله خوارزمشاهیان پایان پذیرفت.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان