کلید واژه ها: صلوات، رحمت الهی، بهشت، عفو، بداخلاقی، کینه توزی.
«قال رسول الله صلی الله... عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ مَا دَارَ»[1]؛ «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[2] .
- مادام به پرده بود جمال جمیل عزوجل به خویش خواست کند جلوه به صبح ازل
- چو خـواست آن که جهـان جمیل بنـماید عـلی شــد آیـنـه خـیـر الکـلام مـا قـل
- مـن از مـفسـر این نکته مجـمـلی گفـتم تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
- بزرگ مایـع ایـجاد قـادر ازلـیزنور پاک محـمد اسـت و عـلـی
- احمدا ذات تو و حیدر یکیست شهر با دروازه و با در یکی است
- تو مدینه علم و حیدر در است پس کلید دانـش تـو حیدر است
- مصطفی چون گل کند عطرش علی است مصحف احمد به هر سطرش علی است
ذکر صلوات در همه وقت و همه جا سفارش شده است، ولی در شب های قدر و ماه مبارک رمضان و بالخصوص شب جمعه سفارش بیشتر شده است. مخصوصاً امشب که مصادف شده با شب نوزدهم و شب جمعه، مداومت و تکرار این ذکر را فراموش نفرمایید. بعضی از اعمال است که آدم خسته می شود و حالش را ندارد انجام بدهد، ذکر صلوات می تواند جایگزین خوبی برای همه ذکرها و مستحبات و دعاها باشد. شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: خدای متعال به من توفیق مرحمت کرد داخل خانه کعبه بشوم. ولی چون پیش بینی نمی کردم اعمال داخل خانه کعبه را نمی دانستم. داخل خانه کعبه رفتم. ماندم که به کدام طرف نماز بخوانم؟ چه دعایی، چه ذکری، چه نمازی، چه سوره ای بخوانم؟ بلد نبودم، یک جرقه ای به ذهن من زد که داخل خانه کعبه محل ولادت مولا امیرالمومنین علیه السلام است نشستم و صلوات بر محمد و آل محمد فرستادم. (شرافت خانه کعبه به این مولود عظیم است همه باید دور این آقا بچرخیم. بدنمان دور این محل و قلبمان هم دور صاحب این جا که مولا است بگردد. قبله حقیقی دل ها امیرالمومنین علیه السلام است). این مرد به امام صادق علیه السلام عرض کرد آیا ثوابی دارم؟ حضرت فرمودند: ثواب کار تو از همه آن کارها بیشتر است.
مداومت بر ذکر صلوات انسان را عاقبت به خیر می کند، نجات می دهد. پیامبر صلی الله... می فرماید: اگر کسی آخرین کلامش در موقع جان دادن صلوات بر من و علی باشد به بهشت می رود. «مَنْ كَانَ آخِرُ كَلَامِهِ الصَّلَاةَ عَلَيَّ وَ عَلَى عَلِيٍّ دَخَلَ الْجَنَّة»[3] و موقعی که نفسش بند می آید مداومت بر این ذکر داشته باشد.
یکی از چیزهایی که رحمت خدا را جذب می کند و روزی را هم زیاد می کند سخاوت است. حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «إِذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَةِ »[4] اگر دست شما خالی شد و چیزی نداشتید صدقه بدهید با صدقه دادن معامله کنید که رزقتان زیاد می شود. فکر نکنید صدقه و انفاق رزقتان را کم می کند بلکه سخاوت روزی را زیاد می کند. یکی دیگر از چیزهایی که رحمت خدا را جذب می کند اخلاق خوب است. پیامبر ضمانت کرده که آدم خوش اخلاق به بهشت می رود و کسی که مجسمه بداخلاقی است عاقبت به خیر نمی شود. «عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْخُلُقِ فَإِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ فِي الْجَنَّةِ لَا مَحَالَةَ وَ إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ الْخُلُقِ فَإِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ فِي النَّارِ لَا مَحَالَة»[5] پیامبر می فرماید: من جواز عبور از آتش جهنم را برای کسی که در این ماه رمضان خوش اخلاق و مهربان باشد صادر می کنم. سومین چیزی که رحمت خدا را جذب می کند عفو و گذشت است. از کجا بفهمیم که آمرزیده شدیم یا نشدیم؟ خدا ما را پذیرفته یا نپذیرفته است؟ یکی از علائم مهم کسی که خدا می آمرزد این است که صفت بخشندگی به او مرحمت می کند. شما گذشت بکن تا خدا هم گذشت بکند. شما سخت نگیر تا خدا هم سخت نگیرد. وقتی که شما میلیون میلیون گناه داری و می گویی: خدایا، مرا ببخش حالا کسی پای شما را لگد کرده یا بد و بی راه گفته، حق شما را ضایع کرده آیا او را نمی بخشی. چه طور شما از خدا می خواهی که خروار خروار گناه شما را ببخشد اما خودت حاضر نیستی بگذری گذشت کنی. اگر شما به زیر مجموعه ات گیر بدهی خدا هم به شما گیر می دهد. اگر گذشت کنی شک نکن خدا هم از شما گذشت می کند. پیامبر عظیم الشان می فرماید: تاجری بود از مردم طلب داشت. مأمورش را فرستاد و گفت: برو طلب ها را وصول کن. ولی همیشه به مأمورش می گفت: وقتی می روی طلب ها را وصول کنی سخت نگیر اگر دیدی ندارند مهلت بده. اگر دیدی بی چاره و درمانده است گذشت کن آبروی طرف را نبر. حالا مثلاً من از این آقا طلب دارم جلوی همسایه ها مأمور ببرم آبرویش را بریزم، زن و بچه اش را خفت بدهم، یا به زندان بندازم. از نان در آوردن بندازمش. حدیث داریم کسی که وضع مالیش خوب است و افرادی ازش قرض گرفتند یا مشکلی پیش آمده طرف ورشکست شده است به خاطر خدا ازش گذشت کنید. خط بکش بگو خدا من گذشتم تو هم از من بگذر. خدا گذشت را خیلی دوست دارد. گذشت بکنیم تا عفو خدا هم ما را بگیرد. خیلی مهم است که آدم درست ایصال حق بکند. حقش را از راه صحیح بگیرد نه این که طرف را له بکند آبرویش را ببرد. این تاجر همیشه به مأمورها سفارش می کرد که مدارا کنید. اگر هم کسی نداشت مهلت خواست، ببخشید. چرا می گفت این کار را بکنند؟ به خاطر این که می گفت: شما سخت نگیرید تا خدا هم به من سخت نگیرد. شما گذشت کنید تا خدا هم از من گذشت کند. این شخص وقتی از دنیا رفت و در عالم برزخ او را پای حساب و کتاب آوردند گناه کار بود (هر کس گناهانی دارد). ملائکه عذاب آمدند عذابش کنند خدای متعال به ملائکه اش گفت: چون این از طلب کارهایش گذشت می کرد شما هم از این گذشت کنید. همان کاری که این می کرد شما هم همان کار را بکنید. عفو می کرد شما هم عفو کنید.
در دعای بعد از نمازها در ماه رمضان می خوانیم «فَيَا ذَا الْمَنِّ وَ لا يُمَنُّ عَلَيْكَ» [6] ای خدایی که به همه منت داری و کسی به تو منت ندارد. هیچ کس در عالم حتی انبیاء نمی توانند بگویند: ما از خدا طلب داریم، ما حقی بر او داریم. مگر خدا خودش یک حقی بگذارد. خدا به گردن همه ماها حق دارد. ائمه همیشه می فرمودند: خدایا ما حق عبادت را به جا نیاوردیم. عذر و تقصیر در خانه خدا می آوردند. نمی گفتند ما طلب کار هستیم. پیامبر صلی الله... می فرمودند: هیچ کس به عملش مستحق بهشت نیست. همه بهشتی ها به فضل و رحمت خدا مستحق بهشت می شوند. هیچ کسی نمی تواند بگوید: خدایا من طلبکار هستم. خدایا با عدلت رفتار نکن با فضلت با ما رفتار کن. به عدل رفتار کند همه بدهکار می شویم. چون نفسی که می کشیم، حول و قوه ای که داریم، سرمایه ای که داریم، عمل صالح هم اگر داریم مال خداست توفیق خداست . همه این ها مال خدا هستند پس ما بدهکاریم.
بنده همان به که زتقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جا آورد
حضرت فرمودند: این دعا را همیشه مد نظر داشته باشید. «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ»[7] خدایا من را از کسانی که ایمانشان عاریه و موقت است قرار نده. خدایا هیچ وقت من را از این که خودم را مقصر می دانم بیرون نیاور. حدیث داریم آدم احمق و جاهل دو رکعت نماز که می خواند هی به در و دیوار و بالا نگاه می کند و می گوید: پس چرا جبرئیل بر من نازل نمی شود منتظر وحی است. می گوید الآن است که جبرئیل بر من وحی کند. من شب احیاء تا صبح بیدار ماندم جوشن کبیر و دعا خواندم، «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ»[8] العفو گفتم، الآن است که پیامبر و امام بشوم. این ها را دور بریز. ما دست خالی هستیم. نمازی که امیرالمومنین، پیامبر علیهم السلام خوانده اند، اشک هایی که آن ها ریختند کجا و اعمال پوچ ما کجا، خدایا به این پوچی های ما رحم بکن. آیت الله بهجت حفظه الله از قول میرزای قمی بزرگ فرمودند: اگر خدا به خاطر این عبادت ها به ما گیر ندهد و ما را مواخذه نکند ممنونش هم هستیم. نمی گوییم به ما ثواب بدهد. فقط گیر ندهد کتکمان نزند. «إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِيَ»[9] کسی که خوبی هایش بدی است چه طور بدی هاش بدی نباشد.
پیامبر عظیم الشان می فرماید: هیچ کسی با عملش، از خدا طلب ندارد. هیچ کسی با عملش، منحای فضل خدا، وارد بهشت نمی شود. گفتند: حتی شما یا رسول الله؟ فرمود: حتی من رسول الله، پرسیدند پس به چه عملی وارد بهشت می شویم؟ فرمود: به فضل و لطف و کرم و عنایت و گذشت خدا، ما چه طلبی از خدا داریم کسی از خدا طلب ندارد. همه ما بدهکاریم. ولی خود خدا به بعضی ها گفته که بر من حق دارند. این هم از لطف خداست. می فرماید: چهارده معصوم آن قدر عبادت کردند، بندگی کردند بر من حق دارند. کسی من را به حق این ها قسم بدهد دعایش را برآورده می کنم. این هم حقی است که خدا گذاشته است. این ها می گویند که ما طلب نداریم ولی خدا می فرماید: من خودم را بدهکار و مدیون امام حسین می دانم. به خاطر امام حسین همه دوست دارانش را به بهشت می برم. او می گوید طلب ندارم ولی خدا می گوید حق دارد.
«فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»[10] در روز قیامت از طرف خدای متعال خطاب می رسد: کجا هستند آن هایی که بر من حق دارند؟ مردم در صحرای محشر جمع می شوند که چه کسانی هستند که به خدا حق دارند؟ ائمه، انبیاء، شهداء، علماء، فقراء، کی ها هستند. جای سؤال است. خطاب می رسد «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مَنْ كَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْيَدْخُلِ الْجَنَّةَ فَيُقَالُ مَنْ ذَا الَّذِي أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَيُقَالُ الْعَافُونَ عَنِ النَّاسِ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ... بِغَيْرِ حِساب»[11] خدا می فرماید: کجا هستند آن هایی که در دنیا عفو می کردند بیایند بی حساب به بهشت بروند. آدم های بزرگی که ندیده می گرفتند، نشنیده می گرفتند، گذشت می کردند، کوتاه می آمدند، می گذشتند، به دل نمی گرفتند. «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى»[12] کسانی که در زندگی گذشت و آشتی می کنند اجرشان با خداست.
روایت داریم آن هایی که عاق والدین و بد اخلاق هستند در شب قدر توبه اشان قبول نمی شود. پیامبر خدا صلی الله... می فرماید: خدا توبه آدم بداخلاق را قبول نمی کند. حالا مرتب بگوید: العفو، العفو، صدایش بالا نمی رود لبیک نمی آید. می گویند: آیا شما گذشت کردی؟ شما با خانواده ات خوش اخلاق بودی؟ شما گذشت نکردید با پر رویی از من توقع داری گذشت کنم. اول شما گذشت کن بگذر تا بگذرم. سؤال کردند یا رسول الله چرا خدا توبه آدم بداخلاق را قبول نمی کند؟ حضرت فرمودند: «لِأَنَّهُ إِذَا تَابَ مِنْ ذَنْبٍ وَقَعَ فِي ذَنْبٍ»[13] الآن می گوید استغفر الله، دوباره کاسه، کوزه ها را به هم می زند. دوباره بداخلاقی می کند. ولی اگر بداخلاقی را کنار بگذارد العفو بگوید گناهانش آمرزیده می شود. چون خوش اخلاقی گناهان را ذوب می کند. اگر در خانه و فامیل یا همکارهایمان کسی بداخلاقی کرد گذشت بکنیم کوتاه بیاییم وگرنه ما هم مثل آن ها می شویم.
- بدی را بدی سهل باشد جزا اگر مردی احسن علی من عسی
یعنی هنر این نیست که با آدم های خوب خوبی بکنی. این که پلو قرضی است. او دعوتت کرده، شما هم دعوتش بکنی. او هدیه داده شما هم هدیه بدهی. این ها هنر نیست پلو قرضی است. حیوان هم بلا نسبت چیزی جلوش بندازی دمی تکان می دهد تشکر می کند. هنر این است که کسی که قطع رحم می کند شما صله رحم کنی. یکی از کسانی که دعایش مستجاب نمی شود قاطع رحم است. آن هایی که با فامیل هایشان قطع ارتباط کرده اند بروند تلفن بزنند آشتی کنند. نفس اماره اشان را زیر پا بگذارند. آشتی با خدا مشروط به آشتی با خلق خداست. یعنی باید با خلق خدا آشتی کنیم تا با خدا آشتی کرده باشیم. کسی که بدی کرده، فحشمان داده دعایش بکنیم. همسایه مردم آزاری کرده آش درست کنیم در خانه اش بدهیم. افطار و سحر دعوتش کنیم. زیارت رفته برای ما سوغات نیاورده، دعوت نکرده، جواب سلام ما را نداده، ما دعوتش کنیم، سلام بدهیم. پیامبر عظیم الشان می فرماید: من بچه ها را به خاطر چند چیز دوست دارم؛ یکی این که «يختصمون من غير حقد »[14] بچه ها روزی ده بار، بیست بار با هم دعوا می کنند ولی دوبار با هم آشتی می کنند. یک ذره کینه در بچه ها نمی بینی. گاهی بچه ها موی هم دیگر را می گیرند می کشند به صورت هم دیگر می زنند. واقعاً دعوا می کنند. یعنی اگر بتوانند و پدر و مادر سراغشان نرود همدیگر را از بین می برند. ولی بعد از چند دقیقه رفیق جان جانی می شوند و با هم بازی می کنند چون کینه ندارند. ولی بزرگترها می گویند: فلانی چهل سال قبل جواب سلام مرا نداد من هم با او قهرم. لعنت بر آدم کینه ای، آدم های کینه ای بدترین آدم ها هستند.
رو سینه را از کینه ها هفت آب شوی از کینه ها
وانگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
تا وقتی که کینه مومنی در دلت است خدا جوابت را نمی دهد. دلت را صاف کن اگر در باز نشد اگر خدا از شما گذشت نکرد هر چه می خواهی بگو. پیامبر خدا صلی الله... می فرماید: کینه مومن لحظه ای است. ممکن است ناراحت بشود اما چند لحظه بعد بلند می شود خودش را تکان می دهد دلش را صاف می کند و تمام می شود. «حِقْدُ الْمُؤْمِنِ مُقَامُهُ ثُمَّ يُفَارِقُ أَخَاهُ فَلَا يَجِدُ عَلَيْهِ شَيْئاً وَ حِقْدُ الْكَافِرِ دَهْرُهُ»[15] یعنی کینه مومن لحظه ای است. همان جا که نشسته، بلند می شود خودش را تکان می دهد و گرد و غبار ها تمام می شود، اما آدم کافر و منافق می گویند: جواب سلامش را هم نمی دهم. بیست سال قبل جواب سلام مرا نداده است. می خواست مکه برود با من خداحافظی نکرد. این حرف ها را دور بریزید. یک ذره از رفتار و اعمال و گذشت امیرالمومنین در ما باشد زندگیمان شیرین می شود. شجاعت در میدان جنگ مهم نیست. شجاعت این است که انسان بر نفسش، بر هوا و هوسش، بر عقده ها و کینه هایش، بر غضبش پیروز باشد و الا ممکن است یک جرثقیل هم چند تن بار بلند کند. یک ماشین، یک حیوان هم چند صد کیلو بار را بلند کند این هنر نیست. این یک زور آزمایی معمولی بدنی است. هنر این است که انسان هوا و هوسش و بتش را زیر پاهایش بشکند. بگوید: خدایا من با پدرم، با مادرم، با رفیقم، با دوستم قهر بودم به خاطر تو نفسم را له می کنم می روم با او آشتی می کنم. هر کسی که زودتر آشتی بکند زودتر به بهشت می رود و اگر نکند راه بسته و راه بندان می شود.
مالک اشتر فرمانده لشکر مولا امیرالمومنین علیه السلام ، در بازار کوفه می رفت که آدم جاهل و نادانی میوه گندیده ای به طرفش پرتاب کرد. اطرافیان به این شخص گفتند: فهمیدی چه کار کردی؟ می دانی این چه کسی بود؟ این مالک اشتر سردار لشکر مولا امیرالمومنین است. اگر اشاره کند ممکن است شما را از بین ببرند پدرت را در بیاورند. بازاری ناراحت شد آمد از مالک اشتر حلالیت بطلبد. دید مالک به مسجد رفته و مشغول نماز است. صبر کرد نمازش و دعایش تمام شد بعد به دست و پای مالک اشتر افتاد و گفت: آقا مرا ببخش، حلالم کن، اشتباه کردم، نفهمیدم. مالک اشتر فرمود: من مسجد نیامدم مگر به خاطر تو، نماز نخواندم مگر به خاطر تو، دعا نکردم مگر به خاطر تو،
- بدی را بدی سهل باشد جزااگر مردی احسن علی من عسی
هنر این است که انسان با بدها و دشمن ها مدارا بکند. جلو دشمن کوتاه بیاید، عفوش کند. کینه ها و عقده ها را از دلمان بیرون کنیم. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «قلة العفو أقبح العيوب و التسرع إلى الانتقام أعظم الذنوب»[16] آن هایی که گذشت نمی کنند، آن هایی که کم گذشت می کنند. امیرالمومنین علیه السلام نمی فرماید: گذشت نکردن، بلکه می فرماید: کم گذشت کردن از زشت ترین گناه ها است. ما اگر گذشت کنیم اختلافات خانوادگی، دعواها، دادگاه ها تعطیل می شود. بی خوابی ها و افسردگی ها و دعواهای اجتماعی مال این است که کسی حرفی زده، عمدی یا سهوی کار خلافی کرده، ما هم گیر می دهیم و می گوییم دیدار ما به قیامت افتاد. آن جا مگر آشتی بدهند. آن هایی که زود انتقام می گیرند اگر کسی چپ نگاه کند جوابش را می دهند، یک متلک بگویند ده تا متلک بارش می کنند، یک حرف ناروا بزنند ده تا جوابش را می دهند کارشان از بزرگ ترین گناهان است. در جنگ جمل افرادی مثل مروان، عبدالله بن زبیر، عایشه که حضرت را خیلی اذیت کرده بودند (پنج هزار نفر از لشکر آقا را شهید کرده بودند و از لشکر خودشان هم سیزده هزار نفر را به کشتن دادند). ولی بعد از پیروزی و فتح جمل، امیرالمومنین علیه السلام از همه گذشت کردند و فرمودند: اسیرها را آزاد کنید. فراری ها را تعقیب نکنید. زبیر از سران فتنه بود فرار کرد، آقا فرمودند: کسی با او کاری نداشته باشد. عایشه را بخشید و بوسیله زن هایی که لباس مردانه پوشیده بودند اسکرت کرد و به خانه اش فرستاد. اهل بیت هر کجا غالب شدند گذشت کردند. بیاییم این صفت عفو و گذشت را از امیر المومنین یاد بگیریم. عفو و گذشت به آدم آرامش می دهد. از همین حالا بهشت شما آغاز می شود اعصابتان آرام می شود. ناراحتی های شما بر طرف می شود. اگر شما اهل گذشت و عفو باشید حتماً بدانید که خدا هم از شما گذشت می کند.
امشب شب ضربت خوردن مولا امیرالمومنین علیه السلام است. مولایی که یک عمری تحمل کردند، مدارا کردند، زجر کشیدند و مظلوم بودند. پیامبر بارها برای مظلومیت امیرالمومنین گریه کردند. در پایان خطبه شعبانیه یک وقت ناله پیامبر بلند شد. پیامبر مثل ابر بهار گریه می کردند. امیرالمومنین علیه السلام عرض کردند چرا گریه می کنید؟ فرمودند: علی جان به خاطر این که در ماه مبارک رمضان پیشانی شما را می شکافند و شما را به شهادت می رسانند. مولا عرض کرد: آقا جان، در آن موقع دین من سالم است؟ حضرت فرمودند: بله، دین شما سالم است. محدث قمی در کتاب سفینه نقل کرده که یک بار پیامبر با امیرالمومنین بیرون مدینه رفته بودند. اصحاب به باغ هایی که داشتند دعوت کرده بودند. امیرالمومنین که به باغ رسیدند دیدند باغ چه قدر زیباست. پیامبر خدا صلی الله... فرمودند: یا علی خدا بهتر از این باغ را برای شما در بهشت آماده کرده است. همان طور که صحبت می کردند یک وقت پیامبر نزدیک مولا علی آمدند و مولا را درآغوش گرفتند و به سینه چسباندند. روایت می گوید: یک وقت عقده های پیامبر ظاهر شد. شروع کرد بلند بلند گریه کرد. امیرالمومنین عرض کرد: یا رسول الله چرا گریه می کنید؟ چرا اشک می ریزید؟ حضرت فرمودند: برای غربت و مظلومیت شما گریه می کنم. بعد از من عقده ها و کینه هایی که در دل ها پنهان هست ظاهر می شوند. عقده هایی که در جنگ بدر و احد داشتند. بچه هایشان می آیند تو را اذیت و آزار می کنند، تا تو را به شهادت برسانند.
- صبا امشبم مدد فرماکه سحرگه شکفتنم هوس است
این شب های آخر، مولا هر شب مهمان یکی از فرزندانشان می شدند. در مثل امشبی مهمان فرزندشان ام کلثوم شدند. بعد از نماز مقداری شیر و نان جو و نمک خدمت آقا برای افطار آوردند. بعد از نماز آقا چشمشان به سفره افتاد، نشستند مقداری گریه کردند و فرمودند: دخترم شما تا حالا کی دیدی که من دو نوع غذا بخورم. قسم خوردند یکی از غذاها را بردار و گرنه من میل نمی کنم. ام کلثوم می گوید من شیر را برداشتم. آقا مقداری نمک با نان جو میل کردند. بعد بلند شدند مشغول دعا و مناجات و عبادت شدند. آن شب دیدم پدرم خیلی منقلب شدند. انقلاب عجیبی در ایشان بود. گاهی به حیاط می رفت، گاهی به آسمان نگاه می کرد، گاهی می گفت:«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» گاهی هم می فرمودند: خدایا مرگ را بر من مبارک بفرما. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» عرض کردم بابا جان چرا تفعل ناجور می زنید؟ فرمودند: من دروغ نمی گویم به من دروغ گفته نشده است. امشب همان شبی است که به من وعده دادند. نزدیکی های اذان صبح آقا لباس پوشیدند و آماده بیرون رفتن از خانه شدند. مرغابی هایی که در حیاط بودند دور آقا را گرفتند، با پر و بال ها مانع ایجاد می کردند و نمی گذاشتند آقا از خانه بیرون برود. این مرغابی ها هم می دانستند که آقا دیگر به خانه بر نمی گردد. آقا فرمودند: مرغابی ها را رها بکنید این ها مرغابی هایی هستند که نوحه سراهایی در پشت سر خواهند داشت. سفارش مرغابی ها را به حضرت ام کلثوم کردند و از در خانه که خواستند بیرون بیایند قلاب در به کمربند مولا گیر کرد. یعنی این در جامد هم می گوید: علی جان امشب به مسجد نرو توطئه ای در کار است. آقا کمربندشان را محکم بستند و اشعاری به این مضمون خواندند که یا علی کمرت را برای مرگ محکم ببند، خودت را آماده بکن. و بعد طرف مسجد کوفه حرکت کردند. اما یک وقت دیدند فرزند بزرگشان امام مجتبی آمدند تا آقا تنها نباشد. آقا برایشان خیلی سخت بود که جلوی چشم بچه هایش این نقشه بزرگ عملی بشود. به امام حسن فرمودند: حسنم به خانه برگرد نمی خواهم همراه من بیایی. امام حسن جدا نمی شدند، آقا فرمودند: به حقی که به تو دارم به تو می گویم که برگرد. امر کردند و امام حسن را برگرداندند. آقا وارد مسجد شدند آمدند در تاریکی مسجد دو رکعت نماز خواندند تا موقع اذان شد. روی ماذنه آمدند و برای آخرین بار صدای اذان امیرالمومنین از مسجد کوفه بلند شد. الله اکبر، الله اکبر، صدای امیرالمومنین بلند می شد و به همه شهر کوفه می رسید. مردم آماده آمدن به مسجد می شدند. آقا اذان را تمام کردند از ماذنه به زیر آمدند و خفته ها را بیدار می کردند تا به ابن ملجم مرادی ملعون رسیدند. فرمودند: برای نماز بلند شو. نیتی در خاطر داری، نزدیک است کوه ها متلاشی بشود، آسمان ها در هم بریزد. اگر بخواهم می توانم بگویم چه نیتی داری. قاتل خودش را از خواب بیدار کرد و به محراب عبادت رفت. آقا مشغول نافله خواندن شدند آن نانجیب رفت در گوشه محراب خودش را مخفی کرد. آقا وقتی سر از سجده بلند کردند نانجیب، چنان شمشیر بر فرق و پیشانی مولا زد که یک وقت آقا فریاد زد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»[17] قسم به به پروردگار کعبه رستگار شدم. «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»[18] یک وقت دیدند جبرئیل بین آسمان و زمین ندا داد: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ الْوَصِيُّ الْمُجْتَبَى قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى قُتِلَ وَ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِيَاءِ»[19] وای علی را کشتند. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» ، «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ»[20]
خدایا به حق محمد و آل محمد گناهان ما را ببخش و بیامرز. حق همه حق داران گردن ما را ادا بفرما. قلب امام زمان را از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان. به حق محمد و آل محمد، به حق نفس های امام زمان از برکات و فیوضات این شب همه ما را بهره مند بگردان. به حق محمد و آل محمد ایمان و معرفت و اخلاق حسنه به همه ما کرامت بفرما. ما را عاق اهل بیت قرار مده. همه ما را از شیعیان خالصشان قرار بده. در دنیا و آخرت ما را آنی از قرآن و اهل بیت جدا نگردان. مقام معظم رهبری، علماء، مراجع و جوان هایمان در پناه امام زمان حفظ بفرما. به مریض های اسلام لباس عافیت بپوشان. آرزوی مکه و مدینه و کربلا را به این دل ها نگذار. اموات، شهداء، امام راحل و گذشتگان اموات و شهدای این جمع را با انبیاء و اولیائت محشور بگردان.
حجه الاسلام و المسلمین فرحزاد
[1] . مجلسی، بحارالأنوار،ج28،ص: 360.
[2] . وسائل الشيعة، شیخ حرعاملی، ج27، ص:31.
[3] . شيخ صدوق، عيون أخبار الرضا عليه السلام،ج 2، ص: 24.
[4] . عبدالحمیدابن ابى الحديد معتزلی، شرح نهج البلاغة، ج19، ص: 101)
[5] . مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 10،ص: 352.
[6] . حاج شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان، ص:176.
[7] . شیخ کلینی، الكافي، ج2، ص: 72.
[8] . النمل: 62.
[9] . حاج شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان، ص:272.
[10] . الشورى: 40.
[11] . مجلسی،بحارالأنوار، ج64،ص:261.
[12] . الشورى: 40.
[13] . شیخ کلینی، الكافي،ج2،ص: 321.
[14] . علی مشکینی، تحرير المواعظ العددية، ص: 387.
[15] . مجلسی، بحارالأنوار،ج72، ص:209.
[16] . عبدالواحد بن محمد تميمى آمدی/ غررالحكم/ ص:465.
[17] . مجلسی/ بحارالأنوار/ ج41/ ص:1.
[18] . شیخ کلینی/ الكافي/ ج2/ ص:522.
[19] . مجلسی/ بحارالأنوار/ ج42/ ص:199.
[20] . هود: 18.