دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سفیرى از غیب

No image
سفیرى از غیب

سفیرى از غیب

در سال هایى که سیّد على شوشترى فارغ از هر امرى مشغول تدریس و قضاوت در بین مردم شوشتر بود، سفیرى الاهى او را به راهى پر رمز و راز دعوت نمود و او را شایسته بیش از آنچه که هست دانسته و در شبى سیاه و تار او را به وادى نور و حقیقت راهنمایى کرد.

صاحب «طرائق الحقائق» این حادثه فرح بخش را این چنین بیان مى کند:

مرحوم سیّد بعد از تحصیلات مراتب علم و تکمیل اجتهاد از علماى نجف اشرف اجازه حاصل و به وطن باز آمد و به تدریس و قضا مشغول شد. در یکى از شب ها در حدود ساعت 2 بامداد صداى در را شنیدند. وقتى نام او را پرسیدند، گفت: نام من «ملاّ قلى جولا» است و مى خواهم به محضر آقا برسم.

سیّد على فرمود: حالا دیر وقت است. اگر کارى هست فردا به در مَدْرس بیایید.

در این هنگام عیال سیّد گفت: شاید کارى مهم و لازم داشته باشد که این وقت شب آمده شایسته است رخصت دهید تا به خدمت شما برسند.

سیّد على فرمود: حال که تو خود راضى به زحمت هستى، پس ناچار باید از اتاق بیرون روى تا آن مرد وارد شود. وقتى ملاّ قلى وارد شد در گوشه اى قرار گرفت و ساکت ماند.

گفتند: حاجتت را بگو.

گفت: آمده ام عرض نمایم این راه که مى روى به جهنّم مى رسد.

این را گفت و رفت.

وقتى عیال سیّد آمد، پرسید چه کارى داشت؟ سیّد در جواب فرمود: گویا جنون داشته است. بعد از هشت شب باز در همان وقت، درِ منزل سیّد على کوبیده شد. معلوم شد ملاّ قلى است و مى خواهد خدمت آقا برسد. سیّد على وقتى فهمید ملاّ قلى است گفت: گویا هر وقت جنونش گُل مى کند نزد ما مى آید. بعد از ورود، خطاب به سیّد على گفت: مگر نگفتم این راه که مى روى به جهنّم مى رسد. حکم امروزت مبنى بر ملکیت آن محلّ باطل است و سند صحیح و معتبر که به امضاى علما و معتبرین در وقف بودن آنجا در فلان جا به این نشانى پنهان است این را گفت و رفت.

سیّد به فکر فرو رفت، که این مرد کیست و چه مى گوید؟

چون صبح شد به مدرس رفت و با بعضى از خواص به آن محلّ رفته و آنجا را کَندند. جعبه اى ظاهر شدوقتى باز نمودند، همان سندى که ملاّ قلى گفته بود. لذا سیّد على حکم دیروز خود را لغو نموده و حکم به وقف بودن آنجا دادند.

پس از هشت شب دیگر، نیمه شب در کوبیده شد باز هم ملاّ قلى بود. سیّد على وقتى فهمید که ملاّ قلى آمد. خود به دیدارش شتافته و مقدمش را گرامى داشته و در صدر نشاندش و گفت: حقّ با شما بود. حال تکلیف چیست و چه باید کرد؟

ملاّ قلى گفت: حال که معلوم شد جنون ما گُل نمى کند، هر آنچه دارى بفروش و بعد از اداى دیون به نجف اشرف برو و ضمن عمل به این دستورالعمل منتظر باش تا به تو برسم.

سیّد على نیز طبق دستور عمل نموده و به نجف اشرف رفت. روزى در وادى السّلام ملاّ قلى را دید که مشغول دعا است. بعد از فراغت از دعا به خدمتش رسید و با هم به محلّ خلوتى رفتند. ملاّ قلى گفت: فردا من در شوشتر فوت خواهم کرد و دستورالعمل تو نیز این مى باشد و از آن جا با سیّد على وادع گفت.([7])

این که «جولا» کیست و از کجا آمد، عدّه اى معتقدند:

از آنچه که به اسناد صحیح در احوال جولا نوشته اند این مقام معنوى آن بزرگوار را به استقامت اتصال به باطن ولایت علویه مهدویه حاصل آمده است بلا توسطى. و از این روى مى توان گفت که او یکى از بزرگان «اویسى»([8])بوده است.([9])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

No image

نامه 69 نهج البلاغه : نامه به حارث هَمْدانى در پند و اندرز

نامه 69 نهج البلاغه اشاره دارد به "نامه به حارث هَمْدانى در پند و اندرز " .
No image

نامه 70 نهج البلاغه : روش برخورد با پديده فرار

موضوع نامه 70 نهج البلاغه درباره "روش برخورد با پديده فرار" است.
No image

نامه 71 نهج البلاغه : سرزنش از خيانت اقتصادى

نامه 71 نهج البلاغه به موضوع "سرزنش از خيانت اقتصادى" می پردازد.
No image

نامه 72 نهج البلاغه : انسان و مقدّرات الهى

نامه 72 نهج البلاغه موضوع "انسان و مقدّرات الهى" را بررسی می کند.
No image

نامه 73 نهج البلاغه : افشاى سيماى دروغين معاويه

نامه 73 نهج البلاغه موضوع "افشاى سيماى دروغين معاويه" را بررسی می کند.

پر بازدیدترین ها

No image

نامه 45 نهج البلاغه : نامه به عثمان ابن حنيف انصارىّ حاکم بصره

نامه 45 نهج البلاغه "به عثمان ابن حنيف انصارىّ حاکم بصره" می باشد.
No image

نامه 28 نهج البلاغه : پاسخ به نامه معاویه

نامه 28 نهج البلاغه به موضوع " پاسخ به نامه معاویه" می پردازد.
Powered by TayaCMS