دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فرق هشامیه

No image
فرق هشامیه

نویسنده : محمد محسن مرداني

كلمات كليدي : هشاميه، معتزله، هشام بن عمر، معجزات، عثمان

رهبر هشامیه و اعتقادات وی

یکی از فرق اهل سنت به نام فرقه هشامیه می­باشد که از فرق معتزله است.

رهبر فرقه هشامیه شخصی به نام هشام ابن عمرو الفوطی[1] یا الغوطی[2]است.

درباره وسعت کاری و سیر تاریخی این فرقه در منابع مهم تاریخی اشاره مستندی نشده است اما در رابطه با اعتقادات هشام ابن عمرو و طرفداران او سخنها بسیار گفته شده است که به طور خلاصه عبارت است از:

1. او از اینکه کسی حسبنا الله و نعم الوکیل بگوید منع می­کرد. زیرا اعتقاد داشت با این کار آن شخص خدا را وکیل خود قرار می­دهد و موکل باید از وکیل رتبه­اش بالاتر باشد و با این سخن انگار که رتبه گوینده از خدا بالاتر است و این صحیح نیست.[3]

در جواب گفته­اند که اولا خود خداوند متعال این جمله را در قرآن کریم از قول شهداء عالی مقامی که در راه اسلام جان خود را بذل کرده­اند مطرح نموده است[4] و هیچ گونه ردی بر آن نیاورده است و ثانیا این جمله و جملات دیگر هیچ دلالتی بر اینکه موکل از وکیل بالاتر باشد نداشته چه بسا در خیلی از موارد وکیل بالاتر بوده و موکل بخاطر عجزش از وکیل کمک می­خواهد و ثالثاً برخی از مفسرین وکیل را به حفیظ معنا کرده­اند.[5]

2. دومین مطلب و اعتقادی که به وی نسبت داده­اند این است که وی می­گفته است صفاتی را که بر انسان عارض می­شود و مربوط به وی است نباید به خداوند نسبت داد. مثلا نباید گفت اضل الله الکافرین و یا نباید گفت خداوند بین دلهای آنها الفت و مهربانی ایجاد کند. زیرا این مربوط به نفس آن افراد است و فعل نیست که مربوط به خداوند باشد. در حالی­که این مطلب دقیقا مصداق اجتهاد در مقابل نص است. زیرا ما در قرآن می­خوانیم که:

« الف بین قلوبهم[6] » و«مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً[7] »

در این آیه می­بینیم قرآن ضلالت و الفت و پیوند را به خداوند متعال نسبت داده است. البته این مطلب تفاسیری دارد که علاقه­ مندان می­توانند به کُتب مربوطه مراجعه نمایند و خارج از مجال بحث ما است.

3. وی اعتقاد دارد شکافته شدن دریا و شق القمر[8] و تبدیل عصای حضرت موسی به مار هیچ یک دلالت بر صدق گفتار پیامبران ندارد. وی می­گوید که خدا را برای شناختن باید حس کرد و هیچ کدام از معجزات باعث محسوس شدن خدا نمی­شود. زیرا این­ها از اعراض بوده و اعراض هم از ذات جداست و اعراض به دلائل نظری معلوم می­شوند که ما در مقاله خدای وهابیان به طور مفصل به این موضوع پرداخته­ایم.

4. همچنین او اعتقاد دارد اگر کسی وضو بگیرد و نمازش را متقربا الی الله شروع کند و رکوع و سجده را هم برای خدا برود ولی در اثنای نماز، نمازش را به هر دلیلی بشکند نمازش از اول معصیت بوده است در حالی­که تمام فرق مسلمین اعم از شیعه و سنی می­گویند ابتدا که نماز را شروع کرد متقرب بوده و موجب ثواب است نه اینکه از اول گناه باشد و حتی در برخی موارد مُکفی هم هست. مثلا اگر کسی در حال نماز بمیرد این نماز او برایش کفایت کرده و لازم نیست که وراث این نماز را برای او بجا بیاورند.

5. یکی دیگر از سخنان وی حاکی از طعنی است که وی بر امیر المومنین (علیه السلام) می­زند و بدین واسطه می­خواهد مشروعیت امامت آنحضرت را -از منظر اهل سنت- زیر سوال ببرد.

وی می گوید: اگر مسلمانان همه بر یک قول اتفاق داشتند لازم است امامی باشد که کار آنها را تدبیر و برنامه­ ریزی کند اما اگر مسلمانان سرکشی کرده و امام خود را بکشند دیگر بیعت بر امامت کسی درست نیست.

از لوازم حرف وی نداشتن امام برای جامعه بعد از عثمان است و همه می­دانیم جامعه­ای که امام و رهبر نداشته باشد خیلی سریع رو به زوال پیش می­رود همانطور که امیر المومنین علی(ع) می­فرمایند:

لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر...[9]

و حال آنکه مردم باید امیرى داشته باشد، خواه نیکوکار و یا بدکار تا در پرتو حکومت او مؤمن به انجام کارهاى شایسته پردازد و کافر به دنیاى خویش برسد و این علاوه بر احادیث فراوانی است که تاکید بر نقش رهبری حتی در جوامع کوچک می­کند.

 6. همچنین وی اعتقاد داشت که کسی که قائل به مخلوق بودن بهشت و جهنم باشد کافر است.

7. وی اعتقاد داشت که هیچ کس نمی­تواند بکارت حوریان بهشتی را بردارد و اگر کسی به چنین مطلبی قائل شود داخل شدن در بهشت برای او حرام می­شود.

وی گاهی دست به تحریف مسلمات تاریخ می­زد و آنها را انکار می­کرد. مثلا در رابطه با قتل عثمان می­گوید:

اصلا جریان جمع شدن مسلمانان و محاصره و سپس قتل عثمان در کار نبوده است بلکه گروه اندکی بی آنکه وی را محاصره کنند یکباره بر وی حمله برده و او را کشتند.

وی بر همین اعتقادات بود تا اینکه در سال 226 در زمان مامون عباسی از دار دنیا رفت.

مقاله

جایگاه در درختواره تاریخچه فرق

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

نامه 69 نهج البلاغه : نامه به حارث هَمْدانى در پند و اندرز

نامه 69 نهج البلاغه اشاره دارد به "نامه به حارث هَمْدانى در پند و اندرز " .
No image

نامه 70 نهج البلاغه : روش برخورد با پديده فرار

موضوع نامه 70 نهج البلاغه درباره "روش برخورد با پديده فرار" است.
No image

نامه 71 نهج البلاغه : سرزنش از خيانت اقتصادى

نامه 71 نهج البلاغه به موضوع "سرزنش از خيانت اقتصادى" می پردازد.
No image

نامه 72 نهج البلاغه : انسان و مقدّرات الهى

نامه 72 نهج البلاغه موضوع "انسان و مقدّرات الهى" را بررسی می کند.
No image

نامه 73 نهج البلاغه : افشاى سيماى دروغين معاويه

نامه 73 نهج البلاغه موضوع "افشاى سيماى دروغين معاويه" را بررسی می کند.

پر بازدیدترین ها

No image

نامه 45 نهج البلاغه : نامه به عثمان ابن حنيف انصارىّ حاکم بصره

نامه 45 نهج البلاغه "به عثمان ابن حنيف انصارىّ حاکم بصره" می باشد.
No image

نامه 28 نهج البلاغه : پاسخ به نامه معاویه

نامه 28 نهج البلاغه به موضوع " پاسخ به نامه معاویه" می پردازد.
No image

نامه 70 نهج البلاغه : روش برخورد با پديده فرار

موضوع نامه 70 نهج البلاغه درباره "روش برخورد با پديده فرار" است.
No image

نامه 17 نهج البلاغه : بیان مقام و منزلت امیرالمومنین

از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است به معاويه در پاسخ نامه اش (دو يا سه روز پيش از وقعه ليلة الهرير) كه در شرح خطبه سى و ششم بيان شد، در اين نامه مقام و منزلت خود را بيان فرموده و نادرستى سخنانى را كه بآن بزرگوار نوشته شرح داده و او را توبيخ و سرزنش نموده.
Powered by TayaCMS