22 مرداد 1396, 0:32
نماز عيد فطر سنت بجا مانده اي از پيامبر اعظم(ص) است که در طول تاريخ از سوي مسلمانان اقامه شده و اکنون با همان سبک و سياق به ما رسيده است. اما اين نماز پرفضيلت که در زمان حضور امام معصوم بر همگان واجب است در زمان خلفاي عباسي تغيير کرده بود.
شهيد مطهري در اين باره مي گويد: نماز عيد خواندن، کتاب الله و سنت رسول الله(ص) است اما چگونه نماز خواندن، سيره است. پيغمبر نماز عيد فطر و عيد قربان مي خواند، اينها هم نماز عيد فطر و عيد قربان مي خواندند، اما روش نماز خواندن به تدريج فرق کرده بود، سيره فرق کرده بود. کم کم دربارهاي خلفاي عباسي مانند دربارهاي ساساني ايران و قياصره روم شده بود، دربارهاي خيلي مجلّل. لباس خليفه و سران سپاه داراي انواع نشانه هاي طلا و نقره بود. خليفه وقتي مي خواست به نماز عيد بيايد، با جلال و شکوه خاص و با هيمنه سلطنتي مي آمد. خودش سوار بر اسبي که گردنبند طلا يا نقره داشت مي شد و شمشيري زرّين به دست مي گرفت، سپاه نيز از پشت سرش مي آمد، درست مثل اينکه مي خواهند رژه نظامي بروند. بعد مي رفتند به مصلّی، دو رکعت نماز مي خواندند و برمي گشتند. (مجموعه آثار استاد شهيد مرتضي مطهري، جلد ۱۷، صفحه ۱۷۴)
اين موضوع همه ساله رواج داشت تا اينکه پس از پذيرش ولايت عهدي از سوي امام رضا(ع)، مأمون از ايشان خواست نماز عيد فطر آن سال (201 هجري) را اقامه کنند.
شيخ مفيد در جلد دوم صفحه 254 کتاب «الارشاد» از معتبرترين منابع روايي شيعه، اين اتفاق را چنين شرح داده است:
امام رضا(ع) در پاسخ پيغام داد: تو خود شروطي را که در پذيرفتن ولي عهدي ميان من و تو بود، به خوبي مي داني، پس مرا از نمازخواندن با مردم معذور بدار. مأمون نيز در پاسخ به امام رضا(ع) گفت: مي خواهم اين کار را انجام دهي تا قلب هاي مردم مطمئن شود و آنان فضل تو را بشناسند. پيک ميان آن دو همچنان رد و بدل مي شد و مأمون نيز همچنان بر خواسته خويش پافشاري مي کرد. بالاخره امام به او پيغام داد: دوست داشتم مرا از اين کار معاف بداري، در غير اين صورت همان گونه که رسول الله(ص) و اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(ع) براي نماز خارج مي شد، من نيز همان گونه خارج مي شوم. مأمون نيز گفت: هرگونه که مي خواهي براي نماز خارج شو! مأمون به فرماندهان، نگهبانان و ساير اقشار مردم دستور داد تا صبح زود براي نماز به در خانه امام رضا(ع) بروند.
راوي مي گويد: مردم در راه ها و روي پشت بام ها نشسته بودند و زنان و کودکان نيز جمع شده بودند. فرماندهان و لشکريان همگي سوار بر مرکب هاي خود درِ خانه امام منتظر بودند تا اينکه آفتاب طلوع کرد. آنگاه ابوالحسن(ع) غسل کرد و جامه اش را پوشيد و عمامه اي پنبه اي و سفيدرنگ را بر سر بست که يک سرِ آن را روي سينه انداخته و طرف ديگرش را ميان دو کتف خود انداخته بود و کمي هم عطر زده بود. سپس عصايي بر دست گرفت و به همراهان خود فرمود: شما هم کاري را انجام دهيد که من کردم. آنان پيشاپيش امام حرکت کردند.
امام در حالي که پاچه هاي شلوار را تا نصف ساق و آستين را بالا زده بود، به راه افتاد. اندکي راه رفت، آنگاه رو به آسمان کرد و تکبير گفت و صداي تکبير اطرافيان نيز او را همراهي مي کرد.
شهيد مطهري در اين باره مي گويد: امام با يک حالت خضوع و خشوعي از همان داخل منزل که بيرون مي آمد، با صداي بلند شروع کرد به گفتن «اللَّهُ اکْبَرُ، اللَّهُ اکْبَرُ، اللَّهُ اکْبَرُ عَلي ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلي ما اوْلانا». سال ها که مردم اين ذکرها را درست نشنيده اند. امام که به در منزل رسيد، فرماندهان سپاه و سران قبايل انتظار ديدن حضرت را به اين شکل نداشتند، بیاختيار خودشان را از روي اسب ها پايين انداختند و اسب ها را رها کردند.
تاريخ مي نويسد: چون مي بايست پاها برهنه باشد و آنها چکمه به پا داشتند و چکمه نظامي را به زودي نمي توان بيرون آورد، هرکس دنبال چاقو مي گشت که زود چکمه را پاره و پاهايش را برهنه کند. اينها نيز دنبال حضرت به راه افتادند.
علامه سيدمحسن امين ادامه مأجرا را اينچنين شرح مي کند: امام که به در اصلي خانه رسيد، تکبير گفت و مردم همگي تکبير گفتند، آن گونه که گمان مي رفت ديوارها نيز صدا به تکبير بلند کرده اند و امام را همراهي مي کنند.
مردم وقتي ابوالحسن(ع) را ديدند و صداي تکبير او را شنيدند، شهر مرو يکپارچه در شور و غوغا فرو رفت. خبر اين مأجرا به مأمون رسيد. فضل بن سهل ذوالرياستين به او گفت: اي اميرمؤمنان! اگر رضا با اين حالت به جايگاه نماز برسد، مردم را مي شوراند و ما بر خون خود مي ترسيم. فردي را به سوي او بفرست که بازگردد.
سپس مأمون فردي را به سوي امام فرستاد و گفت: ما شما را به رنج و زحمت انداختيم و ما هرگز دوست نداريم که به شما رنج و سختي برسد؛ بازگرد تا فردي که هميشه با مردم نماز مي خواند، امروز نيز او نماز بگذارد. امام رضا(ع) کفش خود را طلبيد و پوشيد و سوار بر مرکب خود بازگشت. در آن روز مردم پراکنده شدند و نماز منظمي هم خوانده نشد.
روزنامه كيهان، شماره 21656 به تاريخ 4/4/96، صفحه 8 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان