كلمات كليدي : نماد، ارتباطات نمادين، كنش متقابل
کنش متقابل نمادین نظریهای است که بر اهمیت ارتباطات نمادین یعنی ژستها و مهمتر از همه زبان در رشد فرد، گروه و جامعه تأکید میکند. این نظریه بیان میکند که رفتار اجتماعی ما به نقشها و پایگاههایی که مورد پذیرش ماست، بستگی دارد. همچنین رفتار اجتماعی ما، بنابر گروهی که بدان تعلق داریم و نهادهایی که در آن ایفای وظیفه میکنیم شکل میگیرد.
نماد symbol یک معنی یا واقعهای است که معنایش را از ماهیت چیزی که بدان متصل است نمیگیرد؛ بلکه معنای نماد توسط توافق مردمی که در ارتباطات خود از آن استفاده میکنند، حاصل میشود؛ برای مثال لغاتی مثل کتاب نماد هستند.
طرفداران نظریه کنش متقابل نمادین استدلال میکنند که عملاً همه کنشهای متقابل میان افراد انسانی متضمن تبادل نمادهاست. هنگامی که ما در کنش متقابل با دیگران قرار میگیریم دائماً در جستجوی «سرنخهایی» هستیم برای اینکه چه نوع رفتاری در آن زمینه مناسب است و اینکه چگونه آنچه را که منظور دیگران است تعبیر کنیم.
کنش متقابل نمادین توجه ما را به جزئیات کنش متقابل بین افراد جلب میکند و اینکه چگونه از آن جزئیات برای فهمیدن آنچه دیگران میگویند و انجام میدهند استفاده میشود؛ برای مثال زن و مردی که برای نخستین بار یکدیگر را ملاقات میکنند هر یک ممکن است وقت قابل ملاحظهای را صرف برانداز کردن یکدیگر کنند و ارزیابی این که اگر رابطه متقابل برقرار شود احتمالاً چگونه خواهد بود، هیچ یک نمیخواهد دیده شود که این ارزیابی را خیلی آشکار انجام میدهد اگر چه هر دو میدانند که این کار صورت میگیرد.
یکی دیگر از کاربردهای نظریه کنش متقابل نمادین در تحلیل وضعیتهای چهره به چهره است.
این نظریه همچنین میتواند نشان دهد که چگونه شیوههای مختلف کنش متقابل نمادین بر انتظارات مردم اثر میگذارد، برای مثال آمریکائیهای 65 سال به بالا تمایل دارند که خود را قربانیان جنایتها تصور کنند زیرا عوامل زیادی همچون وسایل ارتباط جمعی جنایت علیه سالمندان را به شکل مهیج نشان میدهد. به طور خلاصه، کنش متقابل نمادین بر اهمیت ارتباط نمادین یعنی انواع اداها، اطوارها، نمادها و مهمتر از همه زبان تأکید میکند. این ارتباطات نمادین در واقع در رشد فرد و جامعه نقش کلیدی دارند.
بنابراین برای درک کنش متقابل نمادین، پژوهشگران هم فعالیتهای قابل مشاهده و هم فعالیتهای غیرقابل مشاهده (مثل افکار) مردم را مطالعه میکنند.
کنش متقابل نمادین ریشه در افکار متفکران گذشته و کسانی همچون "جان دیوی"، "ویلیام جیمز"، "ویلیام توماس"، "چارلزپرس"، "چارلز کری"، "جورج زیمل" و "ماکس وبر" دارد پس از آن "مید"، "هربرت بلومر"، "گارفینگل استرایکر"، "فاین" و دیگران نیز تأثیرات عمدهای در شکلدهی به نظریه کنش متقابل نمادین معاصر داشتهاند.
اصول و مبانی نظریه کنش متقابل نمادین
1-این نظریه به جای متمرکز شدن بر موقعیت اجتماعی علل رفتار افراد بر طبیعت کنش متقابل اجتماعی که بین افراد اتفاق میافتد، متمرکز است.
2-کنش متقابل یعنی اینکه افراد در ارتباط با یکدیگر عمل میکنند و موجب ساختن عمل یکدیگر میگردند. کنش متقابل صرفاً به منزله تأثیرپذیری از دیگران نیست، بلکه تأثیر و تأثر متقابل در جریان زمان و موقعیتهای گوناگون است. در این صورت یک عمل متحول در حال تغییر، مطرح است نه عمل سادهای که در شرایط محیطی خاصی تحقق پذیرد.
3-عمل انسان صرفاً به واسطه کنش متقابل ایجاد نمیشود، بلکه از کنش متقابل بین افراد نتیجه میشود کنش افراد ناشی از تفکر فرد و تعریف او از موقعیت است.
4-نظریه کنش متقابل بر کنش متقابل به جای شخصیت یا ساخت اجتماعی تأکید میکند.
5-این نظریه بر انسان فعال به جای انسان منفعل در ساخت اجتماع تأکید میکند.
6-انسان بخشی از طبیعت است و تغییرات موجود در طبیعت درباره انسان نیز صدق میکند. این دیدگاه ناشی از تأثیر کارهای داروین بر اندیشه کنش متقابل نمادین است.
7-انسان پاسخ دهنده و یا ساخته شده بر اثر پاسخهای جاری جامعه و دنیا نیست، بلکه انسان در این دیدگاه، درک و انتخاب و سپس تفسیر میکند و در نهایت، در این مسیر ساخته میشود.
نقد دیدگاه کنش متقابل نمادین در معرض این انتقاد است که بیش از حد در سطح فرآیندهای خُرد متمرکز میگردد. طرفداران این نظریه در پرداختن به ساختها و فرآیندهای بزرگتر با دشواری روبرو بودهاند.