دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عواقب رشد سریع جمعیت

No image
عواقب رشد سریع جمعیت

كلمات كليدي : رشد جمعيت، رشد سريع جمعيت، عوارض زيست محيطي رشد سريع جمعيت، مالتوس

نویسنده : مصطفي همداني

"بمب جمعیت" و "فاجعه انفجار جمعیت"، تعابیری است که در گزارش سازمان ملل، تحت عنوان "وضعیت جهان در سال 1990" درباره رشد بی‌رویه جمعیت بیان شده است تا هشدار دهد که جمعیت دنیا سریع‌تر از آنچه انتظار می‌رود روبه‌فزونی است.[1]

عامل جمعیت از زمان‌های قدیم مورد توجه سیاستمداران و دانشمندان و صاحب‌نظران اقتصادی، اجتماعی و فلسفی بوده است و مذاهب و ادیان نیز در این مورد دارای موضع کم و بیش روشنی هستند. عده‌ای از متفکران با افزایش جمعیت موافق بوده و آن را عامل پیشرفت اقتصادی و مولد ثروت می‌دانسته‌اند و گروهی دیگر افزایش جمعیت را باعث فقر و تنزل سطح رفاه دانسته و مخالف آن بوده‌اند. عده‌ای نیز از ثبات تعداد جمعیت طرفداری می‌کرده‌اند.[2]

این نوشتار به بررسی عواقب رشد سریع جمعیت پرداخته و در نهایت به طرح دیدگاه‌های انتقادی درباره این عاقبت‌بینی‌ها می‌پردازد.

پیامدهای رشد سریع جمعیت

عواقب رشد سریع جمعیت، بیشتر دامن کشورهای جهان سوم را می‌گیرد و کشورهای توسعه‌یافته تا حدود زیادی از این عواقب مصون هستند؛ زیرا در آن کشورها جمعیت دارای رشد سریع و نامتوازن نیست. به‌علاوه اینکه رفاه معیشتی جهان توسعه‌یافته اجازه سرکشی به فزونی جمعیت نمی‌دهد تا غبار فقر و رنج ترمیم معاش را بر رخساره حس کنند. البته باید به این نکته توجه نمود که مصرف بالای جهان توسعه‌یافته در حدی مسرفانه است که همین جمعیت اندک را نیز با بحران‌های خاصی -که بیشتر از سنخ زیست‌محیطی و مسائلی چون پدیده سالخوردگی و عوارض بغرنج آن می‌باشد- روبه‌رو کرده است.

این‌پیامدها، ‌حیطه‌های زندگی فردی و اجتماعی زندگی انسان و بلکه طبیعت را دربر می‌گیرد که به آن‌ها پرداخته می‌شود:

1) فقر، بیکاری و عقب‌افتادگی اقتصادی؛ گزارش سازمان ملل تحت عنوان "وضعیت جهان در سال 1990"، اعلام می‌کند در دنیایی که حتی قادر به تأمین بیش از نیمی از نیازهای اساسی جمعیت خود به‌خصوص در کشورهای رو به توسعه نیست، رشد بی‌رویه جمعیت فاجعه‌ای برای نوع بشر است.[3] یکی از اولین و مهم‌ترین آثار رشد جمعیت در کشورهای مزبور ، تأثیر منفی آن بر رشد اقتصادی است. برای فهم این موضوع کافی است که به این نکته ساده، ولی مهم توجه داشته باشیم که جمعیت اضافه شده، هم نیازمند کالاها و خدمات جدید و هم محتاج اشتغال (فرصت‌های شغلی جدید) است و هر دوی این‌ها در گرو سرمایه‌گذاری‌های جدید است؛ اما کشورهای کم‌توسعه در تأمین سرمایه‌های مورد نیاز خود با مشکلات عدیده مواجهند.[4]

اصولاً در کشورهایی که میزان رشد جمعیت آن‌ها بالاست، بخش اعظم جمعیت اضافی آن‌ها را کودکان و نوجوانانی تشکیل می‌دهند که به طور عمده مصرف‌کننده هستند، بنابراین اندک امکان سرمایه‌گذاری‌ مجدد در این کشورها را نیز می‌بلعند. پس نتیجه می‌گیریم رشد سریع جمعیت در کشورهای جهان سوم را می‌توان یکی از موانع مهم رشد اقتصادی و یکی از عوامل حفظ و تعمیق فقر عمومی در این کشورها به حساب آورد.[5]

طی این دوره بالندگی صنعت، بسیاری انتظار تازه‌ای را داشتند که در آن کمیابی از بین خواهد رفت. خیلی‌ها بر این باور بودند که توسعه صنایع مدرن یک دوران فراوانی را پدید خواهد آورد. توماس مالتوس در اثر خود تحت عنوان رساله‌ای درباره اصول جمعیت، که در سال 1798 منتشر گردید، به انتقاد از این اندیشه‌ها پرداخت. او با این کار بحثی را درباره ارتباط بین جمعیت و منابع غذایی آغاز کرد او یادآور شد در حالی که افزایش جمعیت با تصاعد هندسی صورت می‌گیرد، عرضه مواد غذایی به منابع ثابتی بستگی دارد که تنها با توسعه اراضی تازه برای کشت می‌تواند گسترش یابد. بنابراین رشد جمعیت معمولاً از وسایل موجود تأمین معیشت پیشی می‌گیرد.[6]

حال اگر میزان رشد اقتصادی را معلول فقدان یا محدودیت فرصت‌های شغلی بدانیم، افزایش سریع جمعیت نیز به نوبه خود بر این مشکل می‌افزاید.[7]

2) جرایم اجتماعی؛ در گزارش سازمان ملل تحت عنوان "وضعیت جهان در سال 1990"، تنش‌ها و ستیزهای اجتماعی را تحت تأثیر انفجار جمعیت تلقی کرده است که کم و کیف جرم‌ها و تشنجات حاصل از آن فزونی یافته و جامعه با افزایش انواع جرایمی چون دزدی، سرقت مسلحانه، تجاوز جنسی، اعتیاد، ‌فحشا، ضرب و جرح و قتل به‌ویژه در مراکز شهری روبرو گردیده است.[8]

3) کمبود مسکن؛[9] کمبود مسکن، یکی از عوارض رشد سریع جمعیت است که فضای سکونت را به حداقل ممکن تقلیل داده و امور رفاهی را از مسکن که باید جای آرامش و سکونت باشد سلب کرده است.

4) تغییر ساختار جمعیت؛ اگر جمعیت یک کشور به شکل سریعی رشد کند، بر جمعیت کم‌سن و غیرفعال آن (کودک و نوجوان) افزوده می‌شود[10] که این مسأله خود سبب دور باطل فقر، بیکاری و فساد در بین جامعه می‌گردد.

5) مهاجرت و شهرنشینی؛[11] آمارها حاکی از رشد فزاینده جمعیت شهرها است[12] که منابع کافی در روستا برای جمعیت روستایی را در اختیار ندارند. شهرنشینی نیز به‌نوعی پدیده‌های شومی چون حاشیه‌نشینی را درپی دارد که خود بستر انواع مفاسد است.

6) پایین بودن سطح بهداشت جسم و روان و سوءتغذیه؛ گزارش سازمان ملل، معتقد است رشد بی‌رویه جمعیت به‌عنوان یک فاجعه‌ای برای نوع بشر، مسایل و دشواری‌های مختلفی در زمینه سلامت انسانی چون سوءتغذیه، اعتیاد و عدم رعایت بهداشت را در پی دارد به نحوی که هم‌اکنون دامنگیر بسیاری از ساکنان این کره خاکی شده است.[13]

همچنین برخی تحقیقات نشان می‌دهد تعارض‌هایی که سرانجام به مشکلات عاطفی شدیدی منجر می‌شود، از پیامدهای رشد سریع جمعیت است.[14]

7) عوارض زیست‌محیطی؛ تلاش روزافزون برای بهره‌کشی بیشتر از طبیعت جهت رفع نیاز معاش انبوه جمعیت رو به فزونی زمین و بالاتر رفتن استانداردهای زندگی که روند تلاش مذکور را به شکل تصاعدی بالا می‌برد، سبب عوارض زیست‌محیطی فراوانی برای همه اکوسیستم زمین شده است:

الف) گرم شدن زمین که خشکسالی به بار می‌آورد و گیاهان و جنگل‌ها را نابود می‌کند.

ب) باران اسیدی که از رشد لجام گسیخته صنعت و توسل روزافزون صنایع به فناوری‌های مضر و مخاطره‌آمیز، حاصل می‌شود.

ج) فرسایش خاک و کاهش آب جاری شیرین.[15]

د) آلودگی آب‌ها و سفره‌های زیرزمینی آب در اثر پساب‌ها و آلاینده‌های آب و خاک.[16]

ه) کاهش ضخامت لایه ازن بر اثر افزایش گازهای شیمیایی و گلخانه‌ای در هوا و گرم شدن زمین.[17]

8) عقب‌افتادگی از جهان صنعتی و توسعه‌نیافتگی؛ رشد جمعیت در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین امکانات توسعه اقتصادی در این مناطق را به‌شدت محدود می‌کند. در جمعیتی، با رشد صفر (مانند بیشتر کشورهای غربی) بین 3 تا 5 درصد درآمد ملی باید سرمایه‌گذاری شود تا یک‌ درصد افزایش رشد درآمد سرانه به وجود آید. هر گاه جمعیتی سالانه 3 درصد رشد داشته باشد، تا 20 درصد درآمد ملی باید سرمایه‌گذاری شود تا افزایشی مشابه در استانداردهای زندگی ایجاد شود. چون مناطقی که دارای رشد سریع جمعیت هستند جزو فقیرترین کشورهای جهان محسوب می‌شوند، چنین سطح سرمایه‌گذاری احتمالاً امکان‌پذیر نیست؛ بنابراین این‌گونه کشورها هر چه بیشتر از بخش‌های صنعتی جهان عقب می‌افتند.[18]

9) تنش اجتماعی و اغتشاشات سیاسی؛ ارسطو، افلاطون، سباستین فرانک، هوتن و بالاخره مالتوس معتقد بودند افزایش جمعیت سبب اغتشاشات اجتماعی و سیاسی و جنگ‌افروزی‌ها می‌شود. شواهدی هم این نظریه را تأیید می‌کند. اما انتقاداتی هم بر آن وجود دارد؛ زیرا چین پرجمعیت همواره در صلح زیسته و هلند پرجمعیت هیچ‌گاه چنین وضعی را تجربه نکرده اما سرخپوستان آمریکای شمالی با آن‌همه سرزمین و جمعیت کم همواره در نزاع و درگیری بوده‌اند.[19]

تحلیل انتقادی از عاقبت‌اندیشی‌های رشد جمعیت

آنچه گفته شد، متن گفتمان مسلط بر اداره کنونی جهان و همه کشورها در مساله رشد سریع جمعیت است. اما دو دیدگاه دیگر نیز در این مسأله وجود دارد که دیدگاهی بر نفی مطلق هر نوع بدعاقبتی برای رشد سریع جمعیت پافشاری می‌کند و دیدگاه دیگر که طرفداران نظریه حد متناسب جمعیت ابراز داشته‌اند معتقد به این‌ است که باید تناسب و هماهنگی بین تعداد جمعیت و امکانات و تسهیلات زیستی وجود داشته باشد.[20] بخش پایانی این نوشتار به بررسی انتقادی دیدگاه رایج در طی سه محور می‌پردازد با این امید که تفکر انتقادی ما را به کشف ابعاد نهفته و ملاحظه‌نشده تازه‌ای از این مسأله برساند.

تحولات علم و فناوری، پیش‌بینی‌ها را ناکام می‌کند؛

ارلیش در دهه 1960 محاسبه کرد که نرخ رشد جمعیت آن دوره ادامه پیدا کند، 900 سال دیگر (که به طور کلی دوره‌ای طولانی در تاریخ جهان نیست) 000,000,000,000,000, 60 نفر بر روی زمین حضور خواهند داشت. یک فیزیک‌دان به نام فرملین محاسبه کرده است که برای مسکن دادن به چنین جمعیتی نیاز به ساختمانی 2000 طبقه است که سراسر سطح کره زمین را بپوشاند. حتی در چنین ساختمان شگفت‌انگیزی تنها دو تا سه متر فضا برای هر نفر موجود خواهد بود.[21]

این پیش‌بینی‌ها هر پژوهشگری را به یاد سخنان مالتوس می‌اندازد. توماس مالتوس(Thomas Malthus) انگلیسی، در سال 1798، در کتاب خود با عنوان "رساله‌ای درباره اصول جمعیت‌" خاطرنشان کرد که از یک طرف جمعیت به صورت تصاعد هندسی و از طرف دیگر، مواد غذایی و وسایل معیشت بر اساس تصاعد حسابی افزایش می‌یابد. این امر موجب افزایش بیش از حد جمعیت و کمبود مواد غذایی خواهد شد. مالتوس پیش‌بینی کرد که میان جمعیت و مواد غذایی، در نتیجه جنگ، بیماری طاعون و قحطی تعادل برقرار می‌شود. با وجود این، پیش‌بینی‌های مالتوس، به علت نوآوری‌های فناوری در کشاورزی و استفاده وسیع از وسایل ضدبارداری در جوامع پیشرفته، به حقیقت نپیوست.[22] بنابراین به طور قطعی نمی‌توان رشد جمعیت را بدعاقبت دانست؛ زیرا «پیشرفت تکنولوژیکی غیرقابل پیش‌بینی است، بنابراین هیچ کس نمی‌تواند مطمئن باشد جهان سرانجام چه جمعیتی را می‌تواند نگهداری کند. با وجود این حتی با میزان کنونی جمعیت ممکن است منابع جهانی برای ایجاد استانداردهای زندگی قابل مقایسه با کشورهای صنعتی در جهان سوم کافی نباشد. مصرف انرژی، مواد خام و کالاهای دیگر در کشورهای غربی بسیار بیشتر از مناطق دیگر جهان است.»[23]

کم‌جمعیتی، مساوی توسعه و بیش‌جمعیتی معادل عقب‌ماندگی نیست؛

دیدگاهی وجود دارد که می‌گوید: «جمعیت زیاد، مبانی توسعه را پی‌ریزی می‌کند و حداقلی از جمعیت برای هر توسعه ضروری است.»[24] همچنین تحقیقات نشان می‌دهد «در مقایسه کشورهای مختلف جهان، معلوم می‌شود که کم‌جمعیتی مساوی توسعه و بیش‌جمعیتی معادل عقب‌ماندگی نیست. با توجه به این نکته است که توسعه‌نیافتگی کشورهایی مانند مغولستان و عربستان در عین داشتن جمعیت بسیار کم (حدود یک نفر‌ در هر کیلومتر مربع برای مغولستان) و توسعه‌یافتگی کشورهایی نظیر هلند و انگلستان با داشتن جمعیتی زیاد (380 نفر در کیلومتر مربع برای هلند) قابل تفسیر است.»[25]

در نهایت، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که جمعیت زیاد یا کم، رابطه مستقیمی با توسعه ندارد اما حداقلی از جمعیت برای توسعه ضروری است و تعداد بیش از حد می‌تواند به عنوان مانعی بر سر راه برنامه‌های توسعه قرار گیرد.»[26]

رشد جمعیت، غیر از رشد سریع جمعیت است؛

در این نوشتار،‌ از بیانیه سازمان ملل درباره انفجار جمعیت و هشدار درباره فاجعه جمعیتی آغاز کردیم و عواقب رشد سریع جمعیت را طبق این دیدگاه شرح دادیم. باید درنظر داشت که آنچه گفته شد، مربوط به رشد سریع و کنترل نشده و غیرقابل مدیریت جمعیت است که در صورتی که دولت‌ها زیرساخت‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زندگی را برای مردم خود فراهم نکنند اتفاق خواهد افتاد؛ زیرا «ازدیاد نفوس را به هیچ وجه نباید مانعی غیرقابل عبور و یا حتی اساسی تلقی کرد. این پدیده را باید در ردیف مسایلی از قبیل بدی آب و هوا و خشکی و بی‌آبی و سایر موانع طبیعی و جغرافیایی قرار داد و آن را در همان سطح مطالعه کرد. زیرا جاری شدن آب‌های فراوان بر یک زمین متروک به خودی خود مسئله نیست، اگر این آب‌ها به حالت سیلی درآیند و تخمی را که در زمین کاشته شده بشویند و با خود ببرند مضر و خطرناک می‌شوند، ولی اگر تشکیلات صحیح آن‌ها را در نهر جاری و منظمی قراردهد و از آن راه تخم‌هایی را که به دقت کاشته شده آبیاری کند، همان آب‌ها خود به منبع ذی‌قیمتی از نیروی تولید تبدیل می‌شوند، به همین جهت هر انسانی که به جمعیت افزوده می‌شود به خودی خود یک منبع گرانبهای ثروت و سرچشمه نیروی تولید تازه است. اگر شالوده اجتماعی طوری باشد که استعداد و قدرت استفاده از چنین نیرویی را داشته باشد و در آن صورت ازدیاد نفوس نه‌تنها مشکلی برای جامعه به وجود نمی‌آورد بلکه خود عامل جدید در تسریع رشد و توسعه می‌شود. ولی اگر تشکیلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر شالوده‌های نامناسب و پوسیده قرار گرفته باشد، این منبع نه‌تنها به شکل انسان گرسنه‌ای تجلی می‌کند، بلکه مشکلات اجتماعی را چندین برابر می‌کند.»[27]

با این تبیین، شاید بتوان دیدگاه غالب ادیان[28] و یکی از دیدگاه‌های برخی اسلام‌شناسان معاصر[29] درباره مخالفت مطلق اسلام با کنترل جمعیت و نیز دیدگاه برخی چون "ژان بودن" جامعه‌شناس و اقتصاددان فرانسوی و "ویان"، اقتصاددان فرانسوی و ویلیام تمپل که می‌گویند هرگز از ازدیاد جمعیت نهراسید که قدرت و ثروتی بالاتر از جمعیت نیست را با نظریه‌ای که این نوشتار به آن پرداخت در کنار هم گذاشته و به نتیجه‌ای جامع‌تر رسید که غیر از همه نظرات قبلی و در عین حال مشتمل بر نقاط قوت آن‌ها و از طرف دیگر دارای انطباق کامل‌تر با دیدگاه اسلامی در این مساله خواهد بود.

 

مقاله

نویسنده مصطفي همداني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

زندگی اجتماعی Social Life

رشد جمعیت

رشد جمعیت

No image

کارکردگرایی Functionalism

No image

الگو Pattern

Powered by TayaCMS