دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

روزگار سخت

No image
روزگار سخت

روزگار سخت

روزى حجّت الاسلام محمّد تقى جعفرى بعد از دو شبانه روز گرسنگى به بقّالى محلّه مراجعه و درخواست یک کیلو برنج، یک سیر روغن و هفت سیر خرما کرد. مغازه دار اجناس مورد نظر را تهیّه کرد و تحویل داد و قیمتش را طلبید. وقتى جواب شنید که دو سه روز دیگر پرداخت خواهم کرد، با کمال خونسردى اجناس را گرفت و سر جاى خود گذاشت و گفت: من نسیه نمى دهم. بدون آنکه چیزى بگوید، برگشت و غمگین به حجره اش رفت. عصر آن روز بى حالى غلبه کرد و ناچار دراز کشید. در این حال سیّدى که از طلاّب مدرسه بود و در همسایگى او حجره داشت، وارد شد و اشکالى را که در یکى از مباحث کتاب معالم برایش مطرح شده بود، بیان کرد. با شرمندگى گفت: «فعلاً حال ندارم». سید قضیّه را فهمید و گفت: من کته پخته ام و هنوز نهار نخورده ام. امروز مهمان ما باش. کته سیّد را با هم خوردند و اشکال معالم هم به بهترین صورت حلّ شد.([17])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

No image

مناظره Dialogue

No image

ترجیع بند

No image

لغز (چیستان)

No image

حماسه Epic

No image

مدح

پر بازدیدترین ها

No image

لغز (چیستان)

No image

ساقی نامه

No image

اسلوب معادله

No image

برجسته‌سازی

Powered by TayaCMS