نویسنده: مهر چهره دهقانی
چکیده
نوشتار پیش رو نقدی است بر مقاله ای با عنوان «آیا جهاد امری دفاعی است؟». نویسندهی مقالهی مورد نظر، موضوع جهاد را به چالش کشیده و آن را از احکام خشن اسلام قلمداد میکند و مدعی است حجم سنگینی از آیات قرآن به این موضوع اختصاص دارد. این نوشتار سعی دارد با نگاهی مستدل و به دور از تعصب و با ارائهی شواهدی از قرآن و تاریخ زندگانی پیامبر ابتدا به بیان فلسفهی تشریع جهاد پرداخته و پس از آن به بررسی شبهات پیرامون آن بپردازد. این مقاله در دو بخش تنظیم شده که در بخش اول، آیات قرآنی دربارهی جهاد را مطرح کرده و با توجه به آن، علل تشریع حکم جهاد را تحلیل میکنیم.
مقدمه
نوشتار پیشرو نقدی است بر مقالهی «آیا جهاد امری دفاعی است؟» که نویسنده در آن، جهاد به معنای جنگ با کفار را از احکام خشن اسلام قلمداد میکند در حالی که دین اسلام، به عنوان دین خاتم و کاملترین دین، هم برای زندگی فردی و هم برای زندگی اجتماعی انسان برنامه دارد و روشن است که در اجرای احکام اجتماعی، تشکیل حکومت امری ضروری است و حکومت اسلامی، بدون یک برنامه حساب شده برای دفاع از کیان اسلام (جهاد دفاعی) و بسط و گسترش ارزشهای انسانی و اسلامی (جهاد ابتدائی) معنا ندارد. حکم جهاد در اسلام یک حکم عقلایی است که هیچ منافاتی با رافت و رحمت اسلامی ندارد و نشان دهندهی کمال این دین است نه خشونتطلبی آن.
قبل از نقد مقاله مورد نظر، ذکر چند نکته ضروری است:
نکته اول: هر صاحب اندیشهای میداند که در یک نوشتهی علمی، مجالی برای ناسزاگویی و توهین نیست؛ بلکه منطق قوی نویسنده موجب میشود تا خواننده به قضاوت صحیحی دست پیدا کند. در این میان کسانی که از منطق قوی برخوردار نیستند به ناسزاگویی و توهین پناه میبرند. نویسنده این مقاله که مسلمانان را متهم به خشونتطلبی میکند و از انسانیت دم میزند خود از ابتدائیترین آداب انسانی تهی است و در سراسر مقاله با خشم و کینه دربارهی مسلمانان، پیامبر و حتی خدای آنها سخن میگوید. خواننده محترم خود قضاوت خواهد کرد که با چنین تعصبی علیه اسلام و پیامبر مسلمانان چگونه میتوان یک نقد علمی و بیطرف نوشت؟ چرا که تعصب، چشم و گوش انسان را از دیدن و شنیدن حقیقت کور و کر میکند.
نکته دوم: اسلام مجموعهای از عقاید، احکام و دستورات اخلاقی است که به صورت یک مجموعهی منسجم و در هم تنیده ارائه شده و نمیتوان احکام آن را جدا از سیستم اعتقادی و اخلاقی آن و یا یک حکم را جدا از مجموعهی احکام بررسی کرد. نویسنده مقاله خواسته یا ناخواسته مرتکب چنین اشتباهی شده است. برای مثال اگر یک عضو از بدن مانند چشم را در جای خود و در صورت انسان در نظر بگیریم هم زیباست و هم کارآمد. اما همین چشم زیبا که دستمایهی شعر شعرای زیادی در طول تاریخ بوده است اگر از حدقه درآورده شود دیگر نه زیباست و نه کارآمد و به هر کسی عرضه شود، موجب انزجار او خواهد شد. پس احکام اسلامی را نمیتوان جدا از سایر بخشهای آن بررسی کرد. از طرفی گزینشی عمل کردن موجب مغالطه در تحلیل خواهد شد که فقط افراد مغرض چنین میکنند.
نکته سوم: نکتهی دیگری که باید به آن توجه شود این است که اعتقادات اسلامی را باید با عقل پذیرفت؛ مثل اعتقاد به خدا، پیامبران و جهان آخرت. در اعتقادات هر نوع سؤالی میتوان پرسید و عقلاً به نتیجه رسید اما احکام فرعی دین، تقلیدی است و پذیرش آنها فرع بر این است که قبل از آن خدایی اثبات شده باشد. خدایی که عالم، عادل، حکیم و مهربان است و وقتی به چنین خدایی ایمان بیاوریم هر حکمی کند، حتی اگر فلسفهی آن را ندانیم قابل پذیرش است. با این حال خداوند به دلیل ارزشی که برای تعقل انسان قایل است فلسفه و علت تشریع بعضی احکام را ذکر کرده که بدانند احکام اسلامی تابع مصالح است. بنابراین اگر فلسفه بعضی از احکام را به طور کامل درک نکردیم، قدحی به دین اسلام وارد نمیشود.
و آخر اینکه: هیچگاه نباید عملکرد مسلمین را به پای اسلام نوشت. در بین مسلمانان چه در صدر اسلام و چه عصر کنونی، افراد سست ایمانی بودهاند که کارهایی مخالف دستورات اسلامی به نام خدا و اسلام انجام دادهاند و این به معنای اسلامی بودن همهی رفتار آنان نیست.
خلاصهای از مقالهی «آیا جهاد امری دفاعی است؟»
نویسنده در این مقاله حکم جهاد را یک حکم خشن، ددمنشانه و هدف از آن را غارت و چپاول ملتهای دیگر معرفی میکند، او میگوید: حجم سنگینی از آیات، مسلمانان را به قتال و جنگ دعوت میکند و اگر هدف این آیات فقط دفاع بود، لازم نبود به دفاع سفارش شود؛ چون هر انسانی با عقل خود، تشخیص میدهد که باید از خود دفاع کند. سپس اضافه میکند آنچه که از سوی انسانگرایان غیرمسلمان به شدت باعث انزجار از اسلام میشود و بیش از هر موضوع دیگری به چشم آنها میآید، همین توحش و خشونت است که در نتیجهی باورهای اسلامی، در کردار اسلامگرایان نمایان میشود و مسأله جهاد که از اصولیترین و اساسیترین مسائل در اسلام به حساب میآید، از مهمترین نمودهای قانونی و نامگذاری شدهی این توحش و خشونتطلبی است. او معتقد است حمله مسلمانان به کشورهای متعدد، که در جغرافیای امروز جهانی، هر کدام کشور مستقلی هستند، به هیچ عنوان نمیتوانسته حالتی دفاعی داشته باشد. مسلمانان در این جنگها که برای کشورگشایی و گرفتن غنیمت و جزیه انجام میدادند، علاوه بر کشتن مردان میتوانستند به همسران آنها تجاوز کنند و فرزندانشان را به بردگی بگیرند، خانهها را تخریب کنند و درختان را قطع نمایند.
نویسنده بعد از آوردن شواهدی از قرآن، تاریخ و روایات، برای اثبات مدعای خویش، چنین نتیجه میگیرد:
گمان نمیکنم با توجه به دادههایی که در این نوشتار به آنها اشاره شده است شکی وجود داشته باشد که در اسلام، جهاد به رسمیت شناخته میشود و جهاد تنها یک امر دفاعی نیست و کسانی که این مسأله را رد میکنند، یا نادان و بیاطلاع هستند یا بیصداقت و انسان زده. زشتی و پلیدی جهاد اسلامی آنقدر زیاد است که شایسته است یک انسان خردگرا و اخلاقمدار تنها به همین دلیل، اسلام را کنار بگذارد و خط بطلان بر روی این نظام سیاسی انسانستیز و متجاوز به حقوقبشر و آزادیهای دینی که هر انسانی بر اساس اطلاعیهی جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد، حق برخورداری از آن را دارد، بکشد.
با توجه به آنچه نقل شد در نوشتار حاضر به محورهای زیر پرداخته میشود:
1. جهاد در لغت و اصطلاح
2.آیات قرآنی دربارهی جهاد و تعداد آن
3.انگیزه و هدف از جهاد دفاعی
4.آیا جهاد فقط دفاعی است؟
5.هدف از جهاد ابتدایی
جهاد در لغت و اصطلاح
چنان که راغب در مفردات گفته است واژه جهد به فتح اول (حرف ج) و ضم آن، در لغت به معنای صعوبت و مشقت آمده و اقرب الموارد آن را تلاش تؤام با رنج معنی میکند و در اصطلاح، جِهاد (به کسر حرف اول) مصدر است به معنای تلاش و اسم است به معنای جنگ و جنگ را از آن رو جهاد گویند که تلاش تؤام با رنج است.[1]
آیات قرآن دربارهی جهاد
نویسنده مقاله می گوید: واژه جهاد و مشتقات آن حدود 32 بار در قرآن آمده است که رایجترین معنای آن، جنگ در راه الله است. فراخوان قرآن از مسلمانان به جهاد کردن در بسیاری از آیات این کتاب صورت گرفته است. بیهوده نیست اگر گفته شود، اساساً هدف پیامبر اسلام از عَلَم کردن اسلام، جمعآوری آدمکشها و تشکیل لشگر برای فتح و غارت اعراب بادیهنشین و همسایگان شبه جزیره عربستان بوده است. حجم سنگینی از قرآن را آیاتی تشکیل میدهند که مسلمانان را دعوت به حرب، قتال و جهاد میکنند.
در پاسخ به این ادعا باید گفت در 36 آیه از آیات قرآن[2] از جهاد سخن گفته شده که در مقابل باقیمانده آیات که بالغ بر 6000 آیه است، تعداد اندکی است. علاوه بر این، اولین آیاتی که بر پیامبر نازل شد، درباره علم و علمآموزی[3] و اولین قدم او برای نشر اسلام، دعوت و موعظه حسنه بوده است:
«ادع الی سبیل ربک باالحکمة والموعظةالحسنه و جادلهم بالتی هی احسن»[4]
به عنوان نمونه میتوان به اولین دعوت علنی پیامبر پس از سه سال دعوت پنهانی در یوم الانذار[5] و همچنین دعوت سران کشورهای دیگر به اسلام[6] و نامههای پیامبر به ایشان اشاره نمود.[7] با این شواهد کاملا روشن میشود که هدف پیامبر فتح و غارت همسایگان شبه جزیره عربستان نبوده و ادعای نویسنده پوچ و بیاساس است. علاوه بر شواهد مزبور در قرآن آیاتی داریم که مسلمانان را به ترک قتال و تحمل آزار و اذیت دشمنان در راه خدا دعوت کرده است؛ مانند این آیات:
«ود کثیرا من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم مننن بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا واصفحوا حتی یاتی الله بامره»[8]
«بسیاری از اهل کتاب دوست میدارند که شما را بعد از آنکه ایمان آوردهاید به سوی کفر قبلی بر گردانند تا به این وسیله آتش حسدی که در دل دارند فرو بنشانند و این مبارزات علیه اسلامشان بعد از یقین به حقانیت آن است؛ پس شما از ایشان عفو کنید و اغماض نمایید تا خدا امر خود را بیاورد.»
«قل یا ایها الکافرون* لااعبد ما تعبدون *و لا انتم عابدون ما اعبد
... لکم دینکم ولی دین»[9]
«بگو ای کافران من آنچه شما میپرستید، نمی پرستم. شما هم آنکه من میپرستم نمی پرستید ... دین شما برای خودتان و دین من برای خودم.»
به طور کلی میتوان آیات جهاد را به 4 دسته تقسیم کرد:[10]
1- آیاتی که ناظر به جهاد دفاعی است؛[11]
2-آیاتی که درباره قتال با اهل کتاب است؛[12]
3- آیاتی که ناظر به قتال با عموم مشرکین است؛[13]
4- آیاتی که دستور میدهد با عموم کفار چه مشرک و چه اهل کتاب قتال کنید.[14]
هدف از جهاد دفاعی
بنابر قول همهی مفسرین اولین آیه جهاد[15] بعد از تحمل سالها شکنجه و اذیت و آزار مشرکین بر پیامبر و مسلمانان نازل شد و ایشان را به مقابله با مشرکان فراخواند:
«اُذِن للّذینَ یقاتلون بانّهم ظلموا و ان الله علی نصرِهم لَقدیر»[16]
«به کسانی که جنگ بر آنها تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند؛ و خدا بر یاری آنها تواناست.»
این آیه اشاره به جهاد دفاعی دارد چون مظلوم باید از خود دفاع کند.
در اینجا نویسنده شبههای را مطرح میکند:
«اگر جهاد تنها دفاعی بود، آیا لازم بود مسلمانان اینقدر در قرآن تشویق به جهاد بشوند؟ آیا مسلمانان، خودشان شعورشان نمیرسید که باید از خودشان دفاع کنند؟»
در پاسخ به این شبهه باید گفت: جدا از اینکه عالمان اسلامی جهاد در قرآن را منحصر در جهاد دفاعی نمیدانند، باید توجه داشت همه احکام اسلام تأسیسی و تماما جدید نیست بلکه برخی از آنها پیش از اسلام هم در بین مردم رواج داشته و اسلام تنها حدود و شرایط انجام مناسب آن را مشخص کرده است. مسلّم است که دفاع از خود یک حکم فطری است اما تنها راه آن جنگیدن در میدان جنگ نیست. پیش از این هم مسلمانان از خود دفاع میکردند اما به شیوههایی چون هجرت و ... . این آیات حکم دفاع را امضا کرده و بیان میدارد که پس از دوران صبر و تحمل در برابر زورگویی مشرکان که این نیز شیوه ای از تبلیغ دین به شمار میآید اکنون زمان جهاد فرا رسیده است. در ضمن، توصیه دربارهی یک موضوع اهمیت آن را میرساند. دفاعکردنی که خداوند در قرآن به آن توصیه کرده، دفاع از فرد، خانه و قبیله نیست؛ دفاع از حقیقت و حقانیت است، دفاع از دین است، دفاع از برادری و برابری است، دفاع از یکتاپرستی است و در یک کلام دفاع از ارزشهای انسانی است، که بایسته و شایسته است مورد تاکید واقع شود.
هدف از جهاد ابتدایی
نویسنده پس از بیان این مساله که اسلام گرایان جهاد را دفاع میدانند هدف خود را نقد این پاسخ دانسته و مینویسد:
«عمده ترین پاسخ سفسطه آمیزی که به این اعتراض داده میشود این است که جهاد مسالهای دفاعی است ... . هدف من از این نوشتار نقد این پاسخ و نشان دادن آن است که این پاسخ دروغی دیگر است از طرف اسلامگرایان برای نقاب کشیدن بر روی چهرهی زشت و انسان ستیز اسلام».
او در چند صفحه بعد اعتراف میکند که:
«معمولا این اختلاف نظر بین علمای اسلام و مسلمانان سکولار دیده میشود یعنی علمای اسلام معتقدند در اسلام جهاد تهاجمی وجود دارد و مسلمانان سکولار که نمیخواهند اسلام را کنار بگذارند و در عین حال نمیخواهند به باورهای زشت و غیر انسانی آن باور داشته باشند این را رد میکنند».
همانگونه که نویسنده شبههگر نیز معترف است و قبلا نیز اشاره کردیم همهی اسلامشناسان راستین جهاد ابتدائی را به عنوان یکی از احکام ضروری اسلام قبول دارند و در کتب روایی[17] و فقهی[18] به تفصیل دربارهی آن بحث کرده و گفتهاند جهاد ابتدائی با شرایط و قیودی واجب میشود. شرایطی چون حضور پیامبر و یا امام معصوم و یا نائب خاص امام. به اعتقاد ما، سکولارها به دلیل کج فهمیشان و تحت تاثیر پیش فرضهای نادرست خویش، هر نوع جهاد در قرآن را دفاعی تفسیر کردهاند و ما نیز به ایشان منتقدیم. تا اینجا روشن شد که شکی نیست دستهای از آیات ناظر به جهاد ابتدایی است و دلیلی نداشت که نویسنده برای اثبات آن خود را به زحمت انداخته و صفحات زیادی را به این امر اختصاص دهد. چیزی که اینجا مهم است انگیزه و هدف از جهاد ابتدایی است.
نحوه دلالت آیات جهاد
آیاتی که جهاد را واجب میکنند مطلق نیستند و با آیات دیگر قرآن قید میخورند. آیتالله مطهری(ره) پس از ذکر تعدادی از این آیات و تحلیل آنها در اینباره مینویسد: «[این آیات] نشان داد که دستور اسلام در موضوع جنگها اگر در بعضی آیات، مطلق است در بعضی دیگر مقید است و روی قاعده مسلّم عرفی و اصولی، مطلق را باید بر مقید حمل کرد».[19]
میتوان گفت این آیات هر کدام به گوشهای از هدف جهاد ابتدایی اشاره دارد و بحث جهاد را از تهاجم های وحشیانه جدا میکند.
برخی از آیات مقید از این قرار هستند:
جهاد در مقابل حملهی دشمن
«قاتلوا فی سبیلالله الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا ان الله لایحب المعتدین»[20]
«و در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند، نبرد کنید و از حد تجاوز نکنید که خدا تعدیکنندگان را دوست نمیدارد.»
در این آیه، جهاد زمانی واجب میشود که دشمنان شروع به جنگ کنند یا قصد جنگ داشته باشند و در انتهای آیه هشدار میدهد که از حد تجاوز نکنید. این، فارق و جدا کنندهی جهاد مقدس از تهاجم مردود است.[21]
«و قاتلوا المشرکین کافّهً کما یقاتلونکم کافة»[22]
«با مشرکان، دستهجمعی پیکار کنید، همانگونه که آنها دستهجمعی با شما پیکار میکنند.»
جهاد برای رفع فتنه
«و قاتلوهم حتّی لاتکون فتنهً و یکون الدین کلّه للّه»[23]
«و با آنها پیکار کنید تا فتنه برچیده شود و دین همه برای خدا باشد.»
در این جا جهاد برای رفع فتنه است. منظور از فتنه این است که آنها میخواهند مسلمانان را از دین خودشان خارج کنند پس با آنها بایست جنگید تا این فتنه از میان برود.
جهاد برای نجات مستضعفان
«و ما لکم لاتقاتلون فی سبیلالله و المستضعفین من الرّجال و النّساء و الولْدان»[24]
«چرا در راه خدا و مردان و زنان و کودکانی که تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید»
در این آیه نجات مستضعفان از بند، سبب صدور فرمان جهاد است که هم شامل مستضعفان فکری است هم مستضعفان اقتصادی.
جهاد برای گسترش پیام اسلام
«قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمهٍ سواءٍ بیننا و بینکم الّانعبد الا الله و لانشرکَ به شیئاً و لایتّخذَ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله»[25]
«بگو: ای اهل کتاب بیائید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است، که جز خداوند یکتا را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم، و بعضی از ما، بعض دیگر را به خدایی نپذیرد.»
این آیه برای بسط و گسترش ارزشهای انسانی همچون برابری و ارزشهای الهی همچون یکتاپرستی است. پس جنگ برای چیزی است که نسبتش با همه افراد بشر یکسان است.
در اینجا شبهه دیگری مطرح میشود و آن شبهه این است که مگر در قرآن نیامده «لا اکراه فی الدین» پس چرا اگر کسی اسلام را نپذیرفت، باید او را کشت؟
پاسخ آن است که اسلام و دین توحیدی اساس و ریشهاش فطرت است و به همین جهت میتواند انسانیت را در زندگیش به سوی صلاح بکشاند.[26] پس قرآن حکم میکند به اینکه دفاع از این حق فطری، حق دیگری است که آن نیز فطری است:
«لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز»[27]
«و اگر نبود که خدای تعالی بعضی از مردم را به دست بعضی دیگر دفع کند قطعا کلیساها و کنیسه ها و مساجد که در آنها یاد خدا بسیار میشود، ویران میشد و لیکن خدای تعالی هر که را یاریش کند به یقین یاریش کند که خدا به یقین قوی و عزیز است.»
به حکم این آیه، پایداری دین توحید منوط به این است که خدا به دست مؤمنین، دشمنان انسانیت را از میان بر دارد. در آیه دیگر خداوند جهاد را زنده کننده مؤمنین خوانده است و قتال (چه به عنوان دفاع و چه به عنوان قتال ابتدایی) در حقیقت دفاع از حق انسانیت است. پس شرک به خدا هلاک انسانیت است و مرگ فطرت، و قتال که همان دفاع از انسانیت است این حیات را تضمین میکند. نویسنده به این هم اعتراض میکند و میگوید:
«روشن است که در دفاع از اسلام جنگیدن، یک جنگ را دفاعی نمیکند، اگر اینگونه باشد همه جنگها را میتوان دفاعی نامید مثلا حمله صدام حسین به ایران را میتوان به دلید اینکه در دفاع از نظریات صدام حسین بوده است دفاعی نامید».
از این حرف نویسنده معلوم میشود که ایشان درک صحیحی از اسلام ندارد چون کاملا واضح است که در اسلام نه هر انسانی ارزشمند است و نه هر عقیدهای. انسانی ارزشمند است که در مسیر صلاح بشریت گام بردارد نه فساد جامعه بشری. ملاک جهاد، حفظ مصلحت نوع بشر است و طبق فطرت انسانی که با براهین عقلانی نیز تایید میشود مصلحت اساسی آنها در شنیدن حکم خدا و روی آوردن به اوست و هر انسانی که مانع این مهم شود و هر عقیدهای که در جهت خلاف این حق بشری حرکت میکند محکوم به نابودی است. به علاوه از مهمترین احکام جهاد ابتدایی حضور معصوم و صدور فرمان چنین جهادی از ناحیه اوست نه اینکه هر مسلمانی چنین حقی دارد. علامه طباطبایی مینویسد:
«هر قتالی در حقیقت دفاع است و دفاع از حقوق انسانیت حقی است مشروع و فطری و فطرت، استیفای آن حق را برای انسان جایز میداند. قرآن کریم اثبات نموده که مهمترین حقوق انسانیت، توحید و قوانین دینیای است که بر اساس توحید تشریع شده. هم چنان که عقلای اجتماع انسانی نیز حکم میکنند بر اینکه مهمترین حقوق انسان حق حیات در زیر سایه قوانین حاکم بر جامعه اسلامی است، قوانینی که منافع افراد را در حیاتشان حفظ میکند».[28]
پس اول آنکه فرمان جهاد، مطلق نیست. علاوه بر این، فرمان جهاد و جنگ با مخالفان در جایی است که آنان مقاومت کنند. اگر آنان از روی میل و رغبت اسلام را میپذیرفتند دیگر جنگ لازم نبود، پس هدف اصلی اسلام جنگیدن نیست بلکه ایمان و هدایت است.
دوم آنکه باید ببینیم آیا جنگ مطلقاً بد است؟ هر انسان آزادهای میداند که جنگ اگر به منظور تهاجم به ملتی برای چپاول ثروت آنها یا کشورگشایی باشد، امری نادرست و ضدانسانیت است. در حقیقت تجاوز بد است نه جنگ. هر جنگی تجاوز نیست. هدف اسلام از صدور فرمان جهاد ابتدائی، کشورگشایی و جمع غنائم نیست. جنگ اسلام به خاطر بسط ارزشهای انسانی است. اگر ملتی در گوشهای از دنیا مورد ظلم قرارگرفته یا اینکه سردمداران آنها مانع رسیدن حق و ندای اسلام به گوش آنها میشوند آیا نباید برای رهائی این انسانها قیام کرد؟ آیا نباید برای استیفای این حق انسانی جنگید؟ بنابراین جهاد ابتدایی برای رفع موانع رساندن پیام حق به ملتهاست. وقتی حقیقت به گوش آنها رسید مخیرند که اسلام را انتخاب کنند یا نکنند و همین است معنای «لااکراه فیالدین».[29]
نتیجهگیری
جهاد یکی از احکام اسلامی است که در قرآن به آن اشاره شده و علت تشریع آن بیان شده است. جهاد گاهی دفاعی است که در این صورت هدف از آن دفاع در مقابل تجاوزگران است و گاهی ابتدایی است که با شرایط خاصی مانند حضور امام معصوم و با قیودی چون دفع فتنهی دشمنان و بسط و گسترش اسلام واجب میشود. البته باید گفت حکم جنگ با دشمنان پس از دعوت آنان به اسلام و عدم پذیرش آنان است. اسلام دین هدایت است اما اگر افرادی مانع رسیدن پیام حق به بشریت بشوند باید این موانع را از بین برد.
منابع
- قرآن کریم
- 1)جبل العاملی، زین الدین؛ الروضة البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیه، قم، دارالتفسیر، 1378.
- 2) حمیری، ابن هشام؛ السیرة النبویه، بیروت، دار المعرفه، بی تا.
- 3)دشتی، محمد؛ ترجمه نهج البلاغه، قم، دفتر نظارت انتخابات استان قم، 1384.
- 4)طباطبایی، محمدحسین؛ ترجمه تفسیر المیزان، موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین، 1374.
- 5) عاملی، حر؛ وسائل الشیعه، قم، مؤسسه ال البیت، 1409هق.
- 6)قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1371.
- 7) کلینی؛ الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.
- 8)مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، ج20، قم، انتشارات صدرا، 1378.
- 9)میر شریفی، سید علی، پیام آور رحمت، تهران، سمت، 1385.
پی نوشت:
- [1]. قاموس قرآن، ج2، ص77 و 78.
- [2] . بقره: 218، آلعمران: 142، نساء: 95، مائده: 35 و 53 و 54، انعام: 109، انفال: 74 و 75، توبه: 16 و 20 و 24 و 41 و 44 و 73 و 44 و 79 و 81 و 86 و 88، نحل: 38 و 110، حج: 78، نور: 53، فرقان: 52، عنکبوت: 8 و 60 و 69، لقمان: 15، فاطر: 42، محمد: 42، حجرات: 15، صف: 11، تحریم: 9، ممتحنه: 1
- [3] . علق: 5.
- [4]. نحل: 125.
- [5]. سیره ابن هشام، ج1، ص262.
- [6]. همان، ج2، ص 607.
- [7]. پیام آور رحمت، ص156. در نامه ای که پیامبر به قیصر روم مینویسد چنین آمده است: «به نام خداوند مهر ورز مهربان. از محمد فرستاده خدا به قیصر بزرگ روم. سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند. اما بعد، من تو را به اسلام فرا میخوانم. اسلام بیاور تا سلامت بمانی و خداوند تو را دو بار پاداش دهد. اگر روگردان شوی گناه قومت بر عهده تو خواهد بود ای اهل کتاب بیایید به سوی سخنی که بین ما و شما یکسان است و آن اینکه جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعض دیگر را به جای خدا به سروری نگیریم».
- [8] . بقره : 110.
- [9] . کافرون : 6.
- [10] . المیزان، ج2، ص94-97.
- [11] . حج : 40.
- [12] . توبه : 29.
- [13] . توبه : 36.
- [14] . توبه : 123.
- [15] . حج: 38 و41
- [16] . حج: 38 و 39
- [17] . رک کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج5، 1365. باب نوادر، کتاب جهاد، ص10. شیخ حرعاملی، وسائلالشیعه، ج15، صص 91-10
- [18] . ر.ک جبلالعاملی، زینالدین، الروضة البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیه، دارالتفسیر، قم، 1378، صص 328-310
- [19] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، قم، ج20، چ پنجم، 1378، ص235.
- [20] . بقره: 190
- [21] . رک مجموعه آثار، ج20، ص231.
- [22] . توبه: 36
- [23] . انفال: 39
- [24] . نساء: 75
- [25] . آلعمران: 64
- [26] . روم : 30.
- [27] .حج: 40.
- [28] . المیزان، ج2، ص104.
- [29] . مجموعه آثار، ج20، ص259.