نویسنده: مهرچهره دهقانی
چکیده
نوشتار پیش رو نقدی است بر مقاله "آیا جهاد امری دفاعی است؟" نویسنده مقاله مورد نظر حکم جهاد را به چالش کشیده است و آن را از احکام خشن اسلام قلمداد میکند. او ادعا دارد که مسلمانان به خاطر غارت و چپاول دیگر اقوام، حاضرند به هر خشونتی دست بزنند و در این راستا حتی از تخریب خانه ها و قطع درختان و تجاوز به اموال و ناموس دیگران خودداری نمیکنند. این نوشتار سعی دارد با دلایل عقلی و نقلی به تشریح فلسفهی احکام جهاد پرداخته و شبهات آن را پاسخ دهد و کذب مدعای نویسنده را آشکار کند.
مقدمه
در بخش اول مقاله گفتیم که حکم جهاد – دفاعی و ابتدایی- از احکام دقیق اسلامی است و متناسب با مدعای آن است چون اسلام ادعا دارد که دین خاتم است و برای سعادت همه انسانها و در همه زمانها برنامه دارد. بنابراین حکم جهاد یک حکم کاملا عقلایی است که گاهی به منظور دفاع از کیان دین توحیدی اسلام و مسلمین و گاه به منظور گسترش ارزشهای انسانی و اسلامی تشریع شده است. نویسنده نسبتهای ناروایی به مسلمانان داده که در این نوشتار به آنها پاسخ میدهیم.
پیش از آن توجه به این نکته لازم است که نویسنده تقریبا تمام جوابهای متکلمین معاصر را مطالعه کرده و حتی آنها را در مقاله آورده است اما چون از اساس با اسلام مخالف است حتی از پذیرفتن بدیهیات نیز سر باز میزند. او جنگهای صلیبی را که در تاریخ معروف است و کشتار و تجاوز در این جنگهای طولانی و خانمانسوز، زبانزد مورخین است، ستایش میکند به این دلیل که در این جنگها مسلمانان کشته شدهاند:
«باید از صلیبیون به خاطر خدمتی که به بشریت کردند، سپاسگزار بود».
باید از وی پرسید اگر جنگ بد است چرا آن را خدمت به بشریت میداند؟!
توصیههای اسلام به جهادگران
نویسنده سعی میکند با آوردن احکام جهاد و با به کاربردن الفاظی مثل کشتن، قطع درختان، تخریب خانهها، تجاوز به زنان و به بردگی گرفتن فرزندان کفار، ذهن مخاطب را تحت تأثیر قرار داده و از نظر روانی برای او نسبت به خدا و
اسلام حالت انزجار ایجاد کند. این دقیقاً مثل آن است که بگویند: کسی دستور داده تا دو پای فردی را قطع کنند؛ اگر خبردهنده، به همین جمله اکتفا کند، هر کسی بشنود به ظالمانهبودن چنین دستوری اعتراف میکند؛ اما اگر مشخص شود که شخص دستور دهنده، پزشک حاذقی است که برای حفظ جان بیمار خود آن دستور را داده و اگر دو پای بیمار قطع نشود به سایر اندامش ضرر میرساند، خود قضاوت کنید که آیا چنین دستوری مستحق تحسین است یا سرزنش؟
کاری که نویسنده در این مقاله کرده مانند خبر اول، ناقص و ناتمام است که اگرچه درست است اما چون دچار جزئینگری است تفسیر نادرستی از آن برداشت شده.
هم در قرآن و هم در روایات و احکام اسلامی توصیه شده که در جنگ، زنان و کودکان بیگناه را نکشید،به آنها آسیب نرسانید، با اسیران بدرفتاری نکنید، آنها را بیآب و غذا نگذارید، درختان و خانهها را خراب نکنید. اما اگر در مواردی، رسیدن به هدف راستین جهاد که هدایت انسانها به سوی خدای یگانه (کمال مطلق هستی) است با مانعی روبرو شد، عقلای عالَم تصدیق می کنند که اگر آن مانع، درخت است، قطع و اگر خانه است خراب شود. نجات جان و روح انسانهای در بند، مهمتر از درخت و خانه است. پس چنین دستورهایی همیشگی نیست و اساس جهاد اسلامی، عدم تجاوز و تعدی است. برای نمونه به این آیه توجه کنید:
«قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین»[1]
«و در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند نبرد کنید و از حد تجاوز نکنید که خدا تعدی کنندگان را دوست ندارد.»
در تفسیر این آیه در تفاسیر مختلفی چون تفسیر صافی، المیزان، نمونه و مجمعالبیان این آیه چنین آمده است:
«با کشتن کسانی که از جنگیدن با آنان نهی شدهاید مانند: افراد سالخورده، زنان و کودکان و نیز با مثله کردن و حمله ناگهانی و پیش از دعوت آنها به حق، از حد تجاوز نکنید».[2]
اگر بخواهیم روایات مربوط به عفو، گذشت و رفتار با دشمنان و اسیران را مطرح کنیم، مجال دیگر میطلبد و ما برای نمونه به چند مورد از آنها اشاره میکنیم. امام علی(علیهالسلام) وقتی مالک اشتر را برای حکمرانی مصر میفرستاد، به او چنین سفارش کرد:
«ای مالک قلبت را از رحمت، محبت و لطف به مردم آکنده کن و مبادا چون گرگ، فرصتطلبانه حقوق آنان را پایمال سازی، زیرا مردم دو قسماند: یا مسلمان و برادر دینی تو هستند و یا غیرمسلمان که در اصل آفرینش مانند تو هستند.»[3]
در جایی دیگر میفرماید:
«با دشمن جنگ را آغاز نکنید تا آنان شروع کنند،زیرا حجت با شماست و آغازگر جنگ نبودنتان، حجت دیگر بر حقانیت شماست. اگر به اذن خدا شکست خوردند و گریختند،آن کس را که پشت کرده، نکشید و آن را که قدرت دفاع ندارد آسیب نرسانید و مجروهان را به قتل نرسانید. زنان را با آزار دادن تحریک نکنید هرچند آبروی شما را بریزند یا امیران شما را دشنام دهند.»[4]
در حدیثی دیگر درباره رفتار با اسرای جنگی چنین آمده:
«اطعام اسیر و احسان به او حق واجبی است، اگرچه قرار باشد فردا کشته شود.»[5]
و از این دست احادیث، بسیار است و رفتار حضرت علی(علیهالسلام) با ضارب خویش و اینکه دستور داد تا در قصاص او به یک ضربه کفایت کنند مؤید این مطلب است.حال خود قضاوت کنید.در کدام آیین با چنین رافتی روبرو میشوید.
یکی از احکام جهاد ابتدائی این است که زنان و فرزندان نابالغ کفار را نکشید و این تخفیفی است که خداوند مهربان برای کفار در نظر گرفته است. زنان کفار را به عنوان کنیز و فرزندان آنها به عنوان برده به خانه مسلمانان میرفتند. این فرمان حکیمانه دو حسن داشت: اول آن که صاحبان این کنیزان موظف بودند برای آنها سرپناه، خوراک و پوشاک مهیا کنند و این از آوارگی یا زندگی در زندان خیلی بهتر بود و نیز تحت کنترل قرار میگرفتند تا دست به کارهای خصمانه نزنند و از طرفی هم با آداب اسلامی آشنا شده، مسلمان میشدند که این نیز راهی برای فراخواندن ایشان به سوی ایمان راستین و کمال حقیقی بود.
بعلاوه بر اساس آموزههای اسلام همچون پرداخت کفاره و به واسطه سفارش و تشویق پیامبر بر آزادگی بردگان، پس از طی یک مرحله تربیتی در دامان اسلام، آزاد میشدند. کنیزان میتوانستند همسری دیگر غیر از مالک خود اختیار کنند؛ یعنی اگر کنیزی همسری میگزید مولایش دیگر نمیتوانست با او رابطهی زناشویی داشته باشد و اگر هم همسر نمیداشت همسر مولای خود بود و چنانچه از او صاحب فرزندی میشد آزاد میگردید و احکامی دیگر که همگی به نفع بردگان و کنیزان در اسلام بیان شده است.
البته باید توجه داشت که بردهداری توسط اسلام مطرح نشد، بلکه رسمی بود که اسلام آن را تعدیل کرد و آن را به عنوان راهی برای تربیت و تبلیغ چهره به چهره آموزههای اسلام بدون ممانعت مخالفان متعصب بکار گرفت و در این راه احکامی را برای حفظ حقوق بردهها و کنیزان نیز بیان نمود.
جهاد و کسب غنائم
ادعای دیگر نویسنده این است که مسلمانان برای بدست آوردن غنائم جنگی به جهاد میرفتند و هدف دیگری نداشتند. او برای نمونه از افرادی چون خوارج نام میبرد و نتیجه میگیرد اکثر مسلمانان قبل از اسلام به دزدی و دزدی از کاروان مشغول بودند.
غنیمت در لغت به معنای مال به دست آمده و در جهاد، مالی است که مجاهدین از راه پیروزی بر دشمن بدست آورده باشند نه از راه اختلاس و سرقت. احکام مربوط به غنیمت را میتوانید در کتب فقهی مطالعه نمایید.[6]
در پاسخ به نویسنده باید گفت شاهدی مبنی بر دزد بودن اکثر مسلمانان به لحاظ تاریخی در دست نیست، بعلاوه اگر پیامبر مکرم اسلام در تقسیم غنائم و نحوه استفاده از آن دخالت میکرد بر اساس حقی بود که خدا به وی بعنوان حاکم الهی داده بود. هر چند ممکن است اگر این حق در دست یک فرد عادی میبود موجب خودکامگی و ظلم به دیگران میشد اما پیامبر، معصوم است و بدون اذن خدا کاری انجام نمیدهد و مصلحت مسلمین در این است که حاکم جامعه اسلامی این حق را داشته باشد. جای تعجب نیست اگر نویسنده این مساله را نفهمد چون او از اساس بی دین است و اعتقاد به پیامبران و عصمت آنها ندارد و در این نوشتار بارها پیامبر را مورد اهانت قرار میدهد.[7]
سخنی دربارهی جنگهای صدر اسلام
نکتهی دیگری که نویسنده مطرح کرده این است که هیچکدام از جنگهای صدر اسلام دفاعی نبوده و همهی جنگها تجاوزگرانه بوده است، مثل جنگ بدر که ابتدا پیامبر به کاروانهای تجاری مکه حمله کرده و این کار موجب حملهی مشرکین به مسلمانان و آغاز جنگ بدر شد؛ پس این شبهه مطرح میشود که چرا پیامبر به کاروانهای مشرکین حمله کرد و مالالتجاره آنها را گرفت تا آنها هم به مسلمانان حمله کنند؟
نویسنده مقاله که معلوم نیست دارای چه مرام و عقیدهای است - چون حتی به خدا هم توهین میکند - سعی دارد که حرمت و ارزشی برای کفار اثبات کند و حاضر است همهی ادیان را زیر پا بگذارد تا مبادا ملحدین گزند و آسیبی ببینند در حالیکه این نگرش اشتباه است.
شهید مطهری میگوید: « در باب انسان، سخن در انسان زیستشناسی نیست، سخن در انسانی است با معیارهای انسانیت یک انسان؛ ضدانسان از آب درمیآید ... اگر انسانی بر ضد انسانیت قیام بکند؛ آن انسانی که بر ضد آزادی قیام کرده، بر ضد توحید قیام کرده، بر ضد همهی خوبیها قیام کرده، این انسان احترام ندارد. خون و مالش احترام ندارد».[8]
کفار مکه که کاری جز شکنجه کردن افراد باایمان، پایمال کردن حقوق مستضعفان، از بین بردن حقوق زنان و زنده به گور کردن دختران نداشتند و در یک کلام بر ضد آزادی عقیده، ضد توحید و ضد جان و مال تازهمسلمانان قیام کرده بودند را نمی توانم در لیست انسانهای بی گناه قرار داد و برای مال و جانشان حرمتی قایل شد. مطالعه تاریخ اسلام کاشف از این حقیقت است که تازهمسلمانان مکه به دلیل فشارهای طاقت فرسای مشرکین عزم مدینه کردند و در این هجرت نتوانستند اموال خود را منتقل نمایند و همه داراییهای ایشان توسط مشرکان مکه ضبط شد. حمله به کاروان تجاری قریش در پاسخ به این اقدام ناجوانمردانه مشرکان انجام پذیرفت.[9]
جهاد و دریافت جزیه
یکی دیگر از نکات، بحث جزیه است. نویسنده مدعی است که مسلمانان به هدف دریافت جزیه میجنگیدند و دوست نداشتند، اهلکتاب مسلمان شوند تا بتوانند از آنها جزیه بگیرند.
جزیه چیست؟ جزیه مالیاتی است که از آن عده از اهل کتاب گرفته میشود که در سایه حکومت اسلامی زندگی میکنند اما با اختیار خود، مسلمان نشدهاند.
دولت اسلامی وظایفی برعهدهی ملت خویش دارد و تعهداتی در برابر آنها. همهی دولتها قسمتی از بودجهی خود را به وسیله مالیات از مردم دریافت میکنند و در برابر پرداخت این مالیات موظفاند که برای آنها، امنیت و وسائل رفاه عمومی مهیا کنند. این مالیات از مسلمانان در قالب زکات اخذ میشد. اسلام برای تخفیف به حال اهلکتاب آنها را بین مسلمانشدن یا دادن جزیه مخیر کرد. اگر آنها اسلام را نمیپذیرفتند، زکاتی هم نمیدادند، بنابراین لازم بود مالیات خود را از راه دیگری و طبق صلاحدید حاکم معصوم مشخص شود. نکته قابل توجه این که حکومت اسلامی حتی اهلکتاب را که به خدا ایمان دارند، مجبور به پذیرش اسلام نمیکند و این معنای «لا اکراه فی الدین» است. حال کجای این قانون باجخواهی است؟ خوانندگان خود قضاوت کنند.
در پایان میگوییم اگر اسلام دین جنایتکاران و ددمنشان است چرا پیامبر اسلام در اوج قدرت خود در فتح مکه، کشتار به راه نیانداخت و وقتی بعضی مسلمانان شکنجه دیده و آواره شده گفتند: امروز روز انتقام است، حضرت فرمودند: امروز روز رحمت است: «الیوم یوم المرحمه» و با اینکه آزار زیادی از ابوسفیان دیده بودند نه تنها او را نکشتند، بلکه خانهی او را محل امان قرار داده و هرکس که به آنها پناهنده شد، امان دادند، حتی قاتل عموی بزرگوار خود را بخشیدند؟!
سیرهی پیامبر در بین همگان روشن است. او در بین دوست و دشمن به خوشروئی، نرمخوئی، صداقت و امانت معروف بود. اگر قصد پیامبر از عَلَم کردن اسلام جمعآوری آدمکشها و تشکیل لشگر برای فتح و غارت اعراب بادیهنشین بود قبل از بعثت فرصت کافی برای این کار داشت و لازم نبود این همه زجر و شکنجه تحمل کند. این مطلب بر خلاف آن چیزی است که در تواریخ معتبر آمده و آن اینکه پیامبر قبل از بعثت نزد افراد جزیرةالعرب اعتبار داشت[10] و به «محمد امین» شهره بود. پس از ادعای پیامبری هم، پیشنهادهای مالی زیادی به او شد تا دست از این ادعا بردارد اما او قبول نکرد.[11] او در طول زندگی پربرکت خود پیوسته به یک شیوه عمل میکرد؛ از افراد جاهل صبورانه میگذشت، اما در مقابل کفار معاندی که قصد براندازی اسلام را داشتند، سازشناپذیر بود. از اینرو خداوند در قرآن فرمود:
«محمد رسولالله و الّذین معه اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم.»[12]
«محمد فرستادهی خداست؛ و کسانی که با او هستند، در برابر کفار سرسخت و شدید و درمیان خود مهربانند.»
شخصیتهای سالم هم جاذبه دارند و هم دافعه.[13] پیامبر نیز چنین بود. او بندهی خالص خدا بود و رحمتی برای جهانیان؛ درود خدا بر او باد.
نتیجهگیری
1.جهاد ابتدایی احکامی دارد از جمله اینکه فقط در زمان حضور معصوم و به دستور او واجب میشود. بنابراین باید حساب کشورگشائیهای حاکمان ناعادل را از آن جدا کرد حتی اگر به اسم اسلام باشد.
2.با نگاه کلنگرانه در مییابییم که احکام جهاد ابتدایی کاملا به سود انسانهاست.
3.هم در آیات و هم در روایات اسلامی از تجاوز و تعدی به ناحق به اموال و جانهای مخالفان نهی شده است. اما اگر آن اموال یا مخالفان در عقیده، سدی در برابر رساندن جامعه بشری به حق خویش باشد از میان برداشته میشوند.
4.هدف از جهادهای اسلامی کسب غنیمت نبوده بلکه رساندن پیام اسلام به تمامی انسانهای آزاده و حفظ کرامت انسانی گاه مستلزم برخورد قاطع با مانعین بوده است.
5.جزیه مالیاتی است که از اهل کتاب در مقابل زندگی در جامعه اسلامی و تحت حاکمیت آن، گرفته میشود.
6.شواهد زیادی در تاریخ موجود است که رحمت پیامبر را نسبت به غیر مسلمانان، نشان میدهد. اما در مجموع چون شخصیت پیامبر یک شخصیت جامع است، نسبت به کفار معاند که قصد براندازی جامعه اسلامی را داشتند خشن بود و در مقابل مستضعفان، خاضع.
فهرست منابع
- قرآن کریم
- 1) آیتی،محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام،تهران، دانشگاه تهران 1378.
- 2)جبل العاملی، زین الدین؛ الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، دارالتفسیر، قم، 1378.
- 3) دشتی، محمد؛ ترجمهی نهج البلاغه، دفتر نظارت انتخابات استان قم، قم، 1384.
- 4)طباطبایی، محمد حسین، سنن النبی، تهران اسلامیه، 1378.
- 5)عاملی، حر، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه ال البیت،1409ق.
- 6) فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، تهران، الصدر، 1415ق.
- 7) مطهری، مرتضی؛ جاذبه و دافعهی علی علیه السلام؛ صدرا، قم، 1388.
- 8)مطهری، مرتضی؛ سیری در سیرهی نبوی، صدرا، قم، چ11، 1372.
- 9) مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، صدرا، قم، چ5، 1378.
- 10) مظفر، محمد رضا، المنطق،قم، فیروز آبادی،1375.
پی نوشت:
-
-
[2] . تفسیر صافی،ج1، ص228.
-
[3] . دشتی، محمد، ترجمهی نهجالبلاغه، دفتر نظارت و بررسی انتخابات استان قم، قم، 1384، نامه53، ص204.
-
[4] . همان، نامه14، ص353.
-
[5] . شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج15، موسسه آلبیت، قم، 1409 ه.ق، ص91، ح 20051.
-
[6] . الروضةالبهیه ، ص320.
-
[7] .به اعتقاد مسلمانان پیامبر اسلام معصوم و دارای حاکمیت الهی بوده است و این مطلب را بر اساس ادله عقلی و نقلی معتبر برگزیدهاند. برای مطالعه در این باب به کتب کلام اسلامی مراجعه نمایید.
-
[8] . مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، انتشارات صدرا، قم، چ 11، 1372، ص 1365.
-
[9] . یوسفی غروی، محمد هادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1417، اول، ج2، ص569
-
[10] . السنن النبی،ج1 ص6-9.
-
[11] . تاریخ پیامبر اسلام، ص121.
-
-
[13] . ر.ک مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعهی علی(علیهالسلام)، انتشارات صدرا، قم، چ64، 1388، ص30-18