نویسنده: محمدحسین فاریاب
چکیده
اعتقاد به وجود منجی و ظهور آن در آخر الزمان از باورهای پیروان تمام ادیان است. این اعتقاد که یکی از باورهای اصیل شیعیان نیز به شمار میآید، همواره مورد هجوم مخالفان بوده است. مقاله افسانه مهدویت نیز یکی از مقالاتی است که به ایجاد شبهاتی در این باره پرداخته است. در این نوشتار به سه شبهه دیگر این مقاله خواهیم پرداخت که به طور کلی هدف اصلی آن، انکار وجود امام زمان(عج) در قالب تشکیک در غیرطبیعی بودن طول عمر حضرت مهدی(عج)، بیمعنا بودن امامت کودک پنجساله و بیفائده بودن وجود امام غایب است.
عمدهترین اشکال این نویسنده ایراد مدعاهای بدون دلیل و اعتماد فراوان به یافتههای علوم تجربی و تحلیل آموزههای الاهیاتی به وسیله مبانی حسگرایانه است.
مقدمه
توجه خاص به امور حسی و تجربی و چشم فروبستن بر امور ماورایی و غیر حسی از عواملی است که مانع از درک بسیاری از حقایق عالم میشود. به دیگر بیان، آنگاه که تنها سلاح انسان در شناخت و معرفت امور، حس و تجربه میگردد، ریشهایترین مبانی نظام هستی انکار میشود، سخن از خدا بیمعناست، قدرت فوق بشری او قابل درک نیست، معجزات قابلقبول نیستند، زندگی انسان در همین دنیا خلاصه میشود و قیامت و معاد پوچ و بیمعنا میشود. امروزه برخی از کسانی که اساسا باوری نسبت به امور غیر تجربی ندارند، وارد امور ماورایی شده و به انکار آنها روی آوردهاند، حال آنکه چنین کسی منطقا اجازه ورود در مسائلی که خارج از امور تجربی است را نخواهد داشت. به دیگر بیان وی منطقا نمیتواند نسبت به امور غیر تجربی به گونهی سلبی یا ایجابی موضعگیری نمیآید.
آموزه مهدویت و منجی از آموزههایی است که جز با پذیرفتن مبانی الاهیاتی مشترک در ادیان قابل فهم نیست. از این روست که برخی نویسندگانی که از درک مبانی غیر تجربی امور، عاجز ماندهاند، با طرح شبهاتی به انکار اصل مسئله مهدویت پرداختهاند.
نوشتار پیش رو، بررسی شبهاتی را در دستور کار قرار داده است که عمدتا به جهت وفاداری کامل به امور تجربی به انکار مسئله مهدویت پرداخته است.
آیا طول عمر حضرت مهدی(عج) قابل توجیه است؟
شبهه
نویسنده مقاله «افسانه مهدویت» در فرازی از مقاله خود موضوع طول عمر حضرت مهدی(عج) را به سخره کشیده و چنین استدلال میکند که اولا داشتن عمر طولانی بر خلاف قانون طبیعی است و حتی اگر خدایی وجود داشته باشد، نمیتوان با استناد به قدرت مطلق او چنین عمر طولانی را توجیه کرد؛ چرا که چنین خدایی قوانین خود را نقض نمیکند.
ثانیا استشهاد به داستان حضرت نوح(عج) که در قرآن آمده، نادرست است؛ چرا که داستآنهای قرآن از یهودیت گرفته شده که آن هم در افسانههای بابلیان و سومریان و مردم بدوی بین النهرین و اندیشههای خرافی آنها حدود 5000 سال پیش وجود داشته است؛ از این رو نمیتواند واقعیت داشته باشد.
ثالثا حضرت محمد(ص) همواره میگفت من بشری همانند شما هستم؛ حال اگر پیامبری خود فردی عادی باشد؛ آیا ممکن است نوه او که 12 نسل با او فاصله دارد غیر عادی باشد؟
رابعا زندگی در این دنیا و استفاده از آب و هوای آن و بدن طبیعی او همواره در معرض بیماریهاست؛ پس چگونه وی میتواند چنین عمری طولانی داشته باشد؟
پاسخ
مسئله طول عمر حضرت مهدی(عج) از مسائلی است که از دیرباز ذهن متدینان و غیر متدینان را به خود مشغول کرده است و متکلمان شیعی به دفعات آن را تحلیل و شبهات را پاسخ گفتهاند.
آنچه روشن و مسلم است، نویسنده محترم به دلیل اتخاذ مبنایی تجربهگرایانه هر آنچه را بر خلاف قوانین طبیعی باشد؛ منکر شده است و از آنجا که طول عمر حضرت مهدی(عج) بر خلاف قوانین طبیعی ـ به گمان وی ـ است، پس نمیتوان آن را باور کرد.
به طور کلی مدعا و استدلالات نویسنده این مقاله را میتوان با توجه به مبانی فکری خودش چنین جواب داد: اولا وقایع فراوانی وجود دارد که بر خلاف قوانین طبیعی است، اما به دلیل واقعی بودن آنها قابل انکار نیست؛ نمونه برجسته آن اعمال خارق العاده مرتاضان و ساحران است که در سرتاسر جهان قابل ارائه است.
ثانیا نویسنده یادشده میان امر غیر متعارف و امر غیر طبیعی خلط کرده است. بدین بیان که حتی اگر بپذیریم اموری که بر خلاف قوانین طبیعی هستند، باید انکار شوند، با وجود این، باید دقت داشت که داشتن عمر طولانی برای یک انسان اگر چه معمول و متعارف نیست، اما هرگز بر خلاف قوانین طبیعی نیست. متخصصان دانش زیستشناسی بر این باور هستند که اجزای اصلی بدن انسان دارای عمر نامحدودی است و از این رو عمر انسان نیز به خودی خود میتواند نامحدود باشد. علم پزشکی نیز ثابت کرده است که عمر انسان به طور طبیعی باید طولانی باشد و مرگ و میرهای انسآنها در سنین پائین به دلیل بروز عوارض و مفاسدی است که برای مزاج او رخ میدهد.[1]
مقایسهای میان دنیای صنعتی امروز با قرون پیشین که عاری از پیچیدگیهای کنونی بود نشانگر این واقعیت است که تا چه اندازه محیط و شرایط زندگی در طول عمر آدمیان تأثیرگذار است. از آن بالاتر در جهان کنونی نیز مقایسه زندگی روستایی و شهری گویای همین واقعیت است و فاصله میان طول عمر انسان شهری و روستایی ـ دستکم بر اساس مبانی نویسنده ـ نیز با توجه به شرایط محیطی و تغذیه آنها قابل توجیه است.
ثالثا منابع تاریخی از انسآنهای فراوانی نام بردهاند که دارای عمری طولانی بودهاند، بدون آنکه داستان آنها در قرآن آمده باشد.[2]
رابعا اینکه داستانهای قرآن کریم از منابع یهودی و آن هم از اندیشههای خرافی مردم بدوی سومر و بابل گرفته شده است، مدعایی بدون دلیل است. آری داستانهای قرآن کریم آنجا که مربوط به پیامبران گذشته میشود، به دلیل واقعی بودن آنها طبیعی است که اقوام گذشته بشر از آنها آگاه باشند، چرا که این وقایع در همین دنیا و در مقابل دیدگان همین مردم اتفاق افتاده است. بنابراین اینکه داستانی در اندیشههای مردم پیشین ـ هر چند بدوی ـ وجود داشته است، دلیل بر غیر واقعی بودن آن نیست. از این روست که داستان طوفان حضرت نوح(ع) در بسیاری از منابع تاریخی ذکر شده است.[3] افزون بر آن، قرآن کریم به دفعات مخالفان خود را به مبارزه طلبیده و از آنها خواسته تا تنها یک سوره مانند آن بیاورند. این فراخوان از چهارده قرن تا کنون همچنان وجود داشته و کسی نتوانسته مانند آن بیاورد. این حقیقت گویای معجزه و غیربشری بودن آن است که خود دلیلی بر خدشهناپذیر بودن محتوای بلند این کتاب الاهی است.
آری اگر نویسنده محترم به دنبال اثبات مدعای خود است، لازم است با نشان دادن سیر تاریخی وقایع عالم، وجود تاریخی حضرت نوح(ع) و طوفان معروف وی را نقض کند.
تاکنون نقدهای بیانشده غالبا بر اساس مبانی فکری نویسنده این مقاله ـ یعنی همان تجربهگرایی ـ بود. نویسنده یادشده تلاش دارد با حفظ مبنای خود، راجع به امور ماورایی نیز اظهارنظر کرده و بر اساس مبانی الاهیدانان نیز شبهه خود را تثبیت کند. وی مدعی است خداوند ـ اگر وجود داشته باشد ـ بر خلاف قوانینی که خود وضع کرده است، کاری نمیکند. روشن نیست چگونه نویسنده محترم ـ با مبانی خود ـ از صفات خدا سخن به میان آورده است و صفتی را به او نسبت داده و صفتی را از او انکار کرده است؟ به دیگر بیان، برای شناختن صفات خدا لازم است نظام فکری افراد، متناسب با یک موجود ماورایی تنسیق داده شود تا بتوان به درستی راجع به او سخن گفت. چنانکه نمیتوان با داشتن مبنایی عقلگرایانه به سراغ علوم تجربی و تاریخی رفت، به همینسان نمیتوان با سلاحی تجربی به تحلیل و بررسی امور غیر تجربی پرداخت.
هنگامی که با پذیرش وجود خداوند و صفات او همچون علم، حکمت و قدرت به تحلیل مسئله طول عمر حضرت مهدی(عج) میپردازیم، اساسا شبههای باقی نمیماند تا نیاز به پاسخگویی داشته باشد، چرا که خداوند حکیم با علم و قدرتی که دارد، اگر صلاح ببیند، میتواند قوانین طبیعی را نیز نقض کند، چنانکه قرآن کریم از سرد شدن آتش برای حضرت ابراهیم(ع) به دستور خداوند، سخن به میان میآورد[4] و شکافته شدن ماه،[5] زنده شدن مردگان و شفای کور مادرزاد به وسیله حضرت عیسی(ع) به اذن خداوند را تأیید میکند.[6] از این روست که باید گفت در منظومه فکری موحدان همه چیز به اذن خداوند قادر و حکیم صورت میگیرد و اگر او بخواهد میتواند با فراهم آوردن محیط و شرایط مناسب فضای مورد نظر برای نگهداری یک انسان را مهیا سازد، چرا که چنین امری دشوارتر از سردشدن آتش، شکافته شدن ماه و ... نیست. بنابراین اگر حضرت محمد(ص) عمری محدود داشته و نوه او حضرت مهدی(عج) عمری طولانی ـ که اساسا امری غیر طبیعی نیست ـ دارد، با توجه به پذیرش قدرت، علم و حکمت خداوند امری کاملا موجه به شمار میرود.
آیا امامت کودک پنجساله امری قابل توجیه است؟
شبهه
نویسنده مقاله «افسانه مهدویت» در ادامه نوشتار خود این شبهه را مطرح میکند که چگونه کودکی پنجساله که عمرش را در سردابه طی کرده است به چنین مقام علمی رسیده است که لایق منصب امامت باشد؟
این شبهه را میتوان مشتمل بر دو بخش دانست:
نخست آنکه حضرت مهدی(عج) پنج سال از عمر شریف خود را در سردابه سپری کرده است؛
دوم اینکه کودکی که چنین زندگیای داشته باشد چگونه به علوم لازم برای تصدی منصب امامت دست یافته است؟
پاسخ
در پاسخ قسمت اول از شبهه ایشان به همین نکته بسنده میکنیم که مکانی که نویسنده مدعی است امام عصر(عج) در آنجا بوده است معروف به «سرداب مقدس» است و احدی از علمای شیعه ادعا نکرده که امام زمان(عج) در آنجا زندگی میکرده است، از این رو گفتار نویسنده مدعایی کذب و بدون دلیل است.
راجع به قسمت دوم از شبهه ایشان باید توجه ایشان را به چند نکته جلب کرد:
اولا تفاوت میان آدمیان امروزه امری طبیعی و غیرقابل انکار است؛ در دنیای امروز کودکانی وجود دارند که بهره هوشی آنها بیش از انسآنهای چندین و چند ساله است. به عنوان نمونه امروزه در کشورهای اسلامی کودکانی پنجساله یا حتی کمتر از آن یافت میشوند که حافظ کل قرآن کریم هستند در حالیکه اغلب انسانهای بالغ چنین قدرتی ندارند و پیشرفتهای ارتباطی دنیای مدرن هر روز یکی از آن شگفتیها را برای انسانها عرضه میکند.
ثانیا چنانکه پیشتر نیز بیان شد، نویسنده با ذهنی تجربهگرا در مقام تحلیل و نقد آموزههای الاهیاتی دینی است. اگر چه نباید آموزههای الاهیاتی دین، عقلستیز باشند، اما در صورتی که مبانی آن آموزهها عقلپذیر باشند، ممکن است برخی از آن آموزهها عقلگریز باشد. به دیگر بیان، مبانی الاهیاتی آموزههای دینی همگی با عقل سازگاری دارند (عقلپذیر هستند) و عقل منکر آنها نیست (عقلستیز نیستند)، بلکه این خود عقل است که به اثبات آنها میپردازد؛ با وجود این، ممکن است برخی از آموزههای فرعی دین، برای عقل قابلفهم نباشند (عقلگریز هستند) اما چنین نیست که عقل آنها را انکار کند.
وجود خداوند متعال، قدرت، علم و حکمت او از جمله اموری است که عقل سلیم بر اثبات آنها تواناست. خداوند قادر، علیم و حکیم در صورتی که صلاح بداند، میتواند علم و ظرفیت امامت را به کودکی پنجساله دهد، چنانکه پیشتر این ظرفیت و علم را به کودک در گهواره ـ یعنی حضرت یحیی و عیسی علیهما السلام ـ داده است.[7]
آری این آدمیان هستند که به دلیل محدودیتهای علمیشان، باید برای پی بردن به لیاقتهای افراد، آنها را آزموده و تواناییهای علمی آنها را شناسایی کنند، آنگاه او را به کاری گمارند؛ اما خداوند که دارای علم نامحدود است، نیازی به آزمون و خطا ندارد، بلکه از ابتدا میداند چه کسی لیاقت پذیرش چه مقامی را دارد، حال آنکه نویسنده مقاله یادشده، با مقایسه انسآنها با خداوند، همان پنداری را از خداوند دارد که از انسآنها در ذهن خود یافته است.
وجود امام غائب چه فائدهای برای مردم دارد؟
شبهه
نویسنده مقاله «افسانه مهدویت» در فرازهای پایانی مقاله خود سوالاتی را مطرح میکند که در حقیقت انکار اصل وجود و امامت حضرت مهدی(عج) در قالب انکار غیبت امام(عج) و انکار فائده وجود امام غائب است. وی مینویسد:
وجود امام در سردابه به چه کار امت آید؟ چه گرهی از کار امت میگشاید؟ آیا خدایی که میتواند کاری خارج از قوانین طبیعت کند، آیا نمیتواند او را از گزند دشمنانش مصون بدارد؟ آیا فقط مردم آخر زمان نیازمند صلح هستند؟ آیا بهتر نیست که مردم خودشان امام زمان خودشان باشند و با ظلم بستیزند تا نیازی به امام غیبی نباشد؟ و ... .
پاسخ
چنانکه گذشت انگاره وجود امام در سردابه از دروغهایی است که نویسنده مدعی آن شده است. اما اینکه امام غائب برای امت چه فائدهای دارد، جز با پذیرش مبانی الاهیاتی قابل فهم نیست.
بر اساس مبانی الاهیاتی دین اسلام، وجود امام در جامعه دارای فوائد متعددی است که تنها بخشی از آن، یعنی بُعد هدایتگری و اقامه عدالت در جامعه متوقف بر حضور او میان مردم است؛ اما فوائد متعدد و مهمتری نیز وجود دارد که صرف وجود امام ـ اگر چه غائب باشد ـ برای تأمین آنها کافی است. توضیح آنکه، آموزههای اصیل دین اسلام بیانگر این واقعیت است که به دلیل تفاوت میان ذات ربوبی خداوند با عالم ماده، اعطای فیض به این عالم امکانپذیر نیست. از این رو نیاز به واسطهای است که این فیض از مجرای او به این عالم داده شود.[8] این واسطه همان خلیفه خداوند است که مصادیق آن پیامبران و امامان هستند. از این رو وجود امام در حقیقت برای قوام این عالم امری ضروری است و بدون او این دنیا و نظم موجود او در هم میریزد.[9]
اینکه خداوند میتواند او را از گزند دشمنانش محفوظ دارد، امری درست است، اما مگر تنها مانع برای حضور امام(عج) وجود دشمنان اوست؟
امام زمان(عج) هدفی دارد که آرزوی تمام عدالتجویان و مستضعفان در طول تاریخ بوده است. حکومت واحد جهانی و برپایی عدالت در سرتاسر جهان ـ که هدف از ظهور اوست ـ زمانی محقق خواهد شد که مردم نیز به لحاظ معرفتی آماده پذیرش آن باشند.
آیا میتوان تصور کرد که معارف بلند علم فیزیک را برای دانشآموزان مقطع ابتدایی ارائه کرد؟ آیا میتوان تصور کرد که انسانی عاقل و حکیم یک اسکناس صددلاری را به کودک چهارساله خود ـ که با ارزش این میزان از پول آشنا نیست ـ دهد تا برای خود چیزی خریداری کند؟ آیا نویسنده مقاله یادشده اطلاعات و آگاهیهای خود در این مقاله را به فرزند خردسالش ـ که آمادگی فهم آنها را ندارد ـ ارائه میکند؟
نویسنده مقاله یادشده پیشنهاد میدهد که مردم خودشان امام زمانِ خودشان باشند و با ظلم بستیزند تا نیازی به امام غیبی نباشد. سخن در این است که مگر امروزه مردم عملا خودشان چنین نیستند؟ در سرتاسر دنیا مردم حاکمان خود را مستقیم یا غیر مستقیم انتخاب میکنند و پس از چندی همان حاکم موجب ایجاد ظلم و بیعدالتی میشود. بنابراین ایده نویسنده اکنون در حال اجرا بوده و در عمل به شکست محکوم شده است.
آری مردم میبایست تمام انواع حکومتهای مدعی عدالتمحوری را دیده و آنگاه که هیچکدام را کارآمد ندیدند، تشنه منجی حقیقی شده، خود را نیازمند معنویت دیده و آماده دریافت این موهبت خدایی میشوند. آنگاه است که امام زمان(عج) ظهور خواهد کرد.
نتیجهگیری
بر اساس آنچه در این نوشتار بیان شد اولا طول عمر امام زمان(ع) اگر چه امری غیر متعارف است، اما غیر طبیعی نیست و در گذشته نیز سابقه داشته است. ثانیا امامت و رهبری کودکی پنج ساله آنگاه که از منظر تجربهگرایی به آن نگاه نشود، امری عقل ستیز به شمار نمیرود. ثالثا بر اساس مبانی الاهیاتی دین اسلام، وجود امام در جامعه ـ اگر چه غائب باشد ـ دارای فوائد متعددی است که مهمترین آنها وساطت در رسیدن فیض الاهی به آفریدههای اوست.
مطالب مرتبط :
نقدی بر مقاله «افسانه مهدویت» (1) عدالت در نظام مهدوی
نقدی بر مقاله افسانه مهدویت، (2) وجود تاریخی حضرت مهدی(ع)
فهرست منابع
- 1) آلوسی، سیدمحمود؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.
- 2) ابن أثیر، على بن ابى الکرم؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385/1965.ُُُُّّّّ
- 3) بیضاوی، عبدالله بن عمر؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق.
- 4) حسینی، سیدمحمدحسین؛ نشریه مبلغان، مقالهی طول عمر امام زمان (عج)، قم، معاونت تبلیغ و آموزشهای علمی و کاربردی مدیریت حوزه علمیه قم، 1384.
- 5) حقی برسوی، اسماعیل؛ تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- 6) خرازی، سیدمحسن؛ بدایة المعارف الالهیة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1417ق.
- 7) زحیلی، وهبه؛ المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج، بیروت، دارالفکر، 1991م.
- 8) صدوق، محمد بن علی بن حسین؛ عیون اخبارالرضا(ع)، قم، انتشارات جهان، 1378 ق.
- 9) کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش.
- 10) مسعودی، على بن الحسین بن على؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409ق.
- 11)مظهری، محمد ثناء الله؛ تفسیر المظهری، پاکستان، مکتبه رشدیه، 1412ق.
- 12)نعمانی، محمد بن ابراهیم؛ الغیبه، تهران، مکتبه الصدوق، 1397ق.
- 13) هاشمی فشارکی، سیدمنصور؛ نشریهی خورشید مکه، مقالهی افزایش طول عمر و کاهش آن، قم، 1384.
- 14); http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/.
پی نوشت:
-
[1] . آزمایشهای دکتر کارل در سال 1912م و نیز پروفسور اسمیس همگی مؤید طول عمر را برای انسان امری ممکن میدانند. ر.ک. نشریه مبلغان، مقالهی طول عمر امام زمان (عج)، ش69، ص90. دکتر سیدمنصور هاشمی فشارکی نیز با استفاده از پیشرفتهترین نتایج علم پزشکی طول عمر انسان را امری ممکن دانسته است. ر.ک. نشریهی خورشید مکه، مقالهی افزایش طول عمر و کاهش آن، ش32، ص20.
-
[2] . مروج الذهب، ج1، ص49 – 53، الکامل فی التاریخ، ج1، ص52 – 55.
-
[3]. http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/.
-
-
-
[6] . آل عمران (3): 49 و مائدة (5): 110.
-
[7] . مریم (19): 12 و 30.
-
[8] . برخی مفسران اهل سنت نیز در این باره با اندیشمندان شیعه همنظر هستند. ر.ک. انوار التنزیل، ج1، ص68 و تفسیر روح البیان، ج1، ص 93 و 94 و التفسیر المظهری، ج1، ص 50 و 51 و التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج1، ص 127 و روح المعانی، ج1، ص 222 و 223. برای تفصیل بیشتر در این باره ر.ک. بدایة المعارف الالهیة، ج2، ص28.
-
[9] . الکافی، ج1، ص179 و الغیبة، 138 و عیون اخبارالرضا(ع)، ج1، ص272.