نویسنده: روحالله حجازینیا
چکیده
نوشتار پیش رو ناظر به مقالهای است تحت عنوان «کائنات قرآنی». نویسنده مقاله مورد نظر مدعی است مطالعه آیات قرآن با توجه به معنای تحت اللفظی آنها، گویای این مطلب است که گزارشهای قرآنی از کائنات و جهان هستی، غیر علمی و ضد علمی است.
نوشتار پیش رو در راستای نقد ادعای مذکور، ضمن تاکید بر ضرورت و جایگاه تفسیر در تبیین معارف قرآن و از جمله کائنات قرآنی، قایل است که بر خلاف برداشت نادرست نویسنده مقاله ذکر شده، تفسیرپذیری قرآن به جهت ابهام آن نبوده است؛ بلکه ریشه این نیازمندی را باید در امور دیگری همچون ژرفبودن قرآن دانست.
مقدمه
قرآن، شگفتترین کتاب و بزرگترین معجزه تاریخ است که از آغاز جهان هستی تاکنون بینظیر مانده و خواهد ماند. قرآن به عنوان کتاب آسمانی، شایسته تأمّل، آگاهی و جست و جوست.
این کتاب آسمانی، دارای معانی کنایی، استعارات و اشارات فراوانی است که وصول به آنها نیازمند تدّبر و تفکر در آنهاست. ضمن آنکه در قرآن مطالب و مَثَلهای علمی نیز هست. مقاله «کائنات قرآنی» بدون توجه به مبانی علم تفسیر و از راه ترجمه سطحی، در مورد آیات قرآن، حکمی کلّی و قطعی صادر میکند که پیامدی غیر از تغییر نادرست آیات الهی را ندارد.
شبههگر ضمن بیان این ادعا که «قرآن کتاب بسیار مبهم و غیر مبینی است» مینویسد: «این نوشتار بر آن است تا به قسمت کوچکی از اطلاعات غیر علمی و ضد علمی نهفته در قرآن که مربوط به حالت فعلی کائنات و جهان هستی است بپردازد.»
در نوشتار حاضر ضمن پرداختن به مباحث مقدماتی، شبهه «مبهم بودن قرآن» را به چالش میکشیم و وجه نیازمندی قرآن به تفسیر را بیان مینماییم و در بخش دوم، مواردی که نویسنده شبههگر به عنوان اشتباهات قرآن درباره کائنات مطرح نموده را مورد نقد و بررسی قرار میدهیم.
چیستی تفسیر قرآن
تفسیر و تبیین الفاظ و عبارات قرآن از عصر نزول شروع شده و شخص پیغمبر اکرم(ص) به تعلیم قرآن و بیان معانی و مقاصد آیات کریمه آن پرداخته است.[1] بدین جهت روایات نبوی در تبیین قرآن،نزد مفسران از ارزش زیادی برخوردارند، به گونهای که به ذکر آنها پرداختهاند.
بعد از وفات پیامبر(ص)، احتیاج به تبیین قرآن به طور جدّی آشکار گردید. بویژه که هر سال بر قلمرو جهان اسلام افزوده میشد و هزاران نفر با انواع سؤالات و افکار جدید با اسلام روبرو میشدند. اینجا بود که مسلمانان جویای تبیین مفاهیم قرآن شدند و شیعیان نیز امام علی(ع) و أهلبیت(ع) پیامبر را مرجع تفسیر مفاهیم قرآنی قرار دادند تا از سرچشمه زلال قرآن سیراب شوند. از اینرو، مصادر تفسیر در نزد شیعه، نخست آیات قرآن و مقایسه آنها با یکدیگر و سپس سنّت نبوی و روایات معصومین(ع)، همراه با تعقّل و تدبر در آیات قرآن بوده و تاکنون نیز ادامه داشته است.[2]
نکته قابل توجه آنکه، کلمه تفسیر از ریشه لغوی فسّر[3] به معنی پرده برداشتن و کشف کردن مقصود گوینده[4] است و در اصطلاح، به معنای توضیح مراد خداوند از کتابش[5] و بیان معانی آیات آن و کشف مقصود آنهاست.[6] در مقابل، ترجمه به معنای برگرداندن ظاهر گفتار و الفاظ یک زبان، به زبانی دیگر است که گاه از کشف مقصود گوینده ناتوان است.[7]
ضرورت تفسیر
ضرورت تفسیر قرآن را میتوان در چند امر دانست:
1) قرآن در بردارنده حقایق بزرگ عالم غیب (که خارج از دسترس بسیاری از انسانهاست) برای عالم محسوس است و از آنجا که در قرآن بصورت اشارهوار بیان شده طبیعی است که پی بردن به این حقایق نیازمند ارائه تفسیر و تبیین آیات مربوطه است.
2) قرآن کتابی است که به تدریج و در سالیانی دراز نازل شد و در هر مورد، به تناسب، نکاتی را بیان نموده است که با قرارگرفتن مناسب همۀ آنها در کنار هم، معانی نهایی آن تبیین میشود. این کار را علم تفسیر به عهده دارد.
3) قرآن کتابی است که به اقتضای ساختار خود، در بیان احکام عبادی و عملی، عقاید و تاریخ، مطالبش را به گونهای موجز بیان داشته و تفسیر و تبیین آنها را بر عهدۀ پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) گذاشته است. علم تفسیر با دستمایه قرار دادن فرمایشات معصومین به تبیین آیات قرآن پرداخته است.
برخی تفسیر قرآن را از دو جهت ضروری دانسته اند؛ یکی آنکه کتاب عمیق علمی و وزین نظری قطعا بدون تفسیر ادراک نمیشود [از جهت علمی]، و دیگر آنکه درباره کتاب هدایت[8] که هدایتبخشی جامعه بشری را به عهده دارد چارهای جز تبیین مفاهیم و تفسیر معانی آن نیست [از جهت عملی].[9]
مبادی و منابع فهم قرآن
مقصود از منابع در تفسیر قرآن، مستند یا معلوماتی است که به کمک آنها آیات قرآن تبیین میگردد و بدون استعانت از آنها نمیتوان به مراد و مقصود الهی و مطالب نهفته در متن قرآن دست یافت.[10] منابع در تفسیر قرآن عبارتند از:
1- قرآن: برخی از آیات قرآن را میتوان به کمک دیگر آیات آن تبیین نمود. در این شیوه تفسیری که از زمان نزول قرآن مطرح بوده است، آیاتی که با یکدیگر ارتباط معنایی دارند در کنار یکدیگر ملاحظه میشوند.
2- سنت نبوی: احادیث معتبری که از پیامبر اسلام(ص) در تبیین آیات قرآن نقل شده است یکی از منابع مهم تفسیر قرآن به حساب میآید.
3- روایات ائمه معصومین: یکی از منابع تفسیر قرآن سخنان ائمّه اطهار(ع) میباشد که در تبیین مفاهیم قرآن نقشی اساسى را ایفا کردهاند که مهمترین آنها:
الف) نقش هدایتى و تربیتى در تفسیر: همچون بیان مبانى و اصول راهبردى تفسیر قرآن، که یکی از آن موارد ارجاع متشابهات به محکمات است. امام رضا(ع) مىفرماید:
«کسى که متشابهات قرآن را به محکمات آن برگرداند، به راه راست هدایت شده است.»[11]
و نیز جلوگیرى از انحرافها و کجاندیشىها در تفسیر که از جمله مىتوان به پدیده جعل، اسرائیلیات، تفسیر به رأى، قیاس و استحسان اشاره نمود.
ب) تربیت مفسّر: همچون ابن عباس که تربیت شده مکتب على(ع) است و زراره بن اعین، یونس بن عبدالرّحمن و مؤمن طاق که تربیت شده مکتب امام باقر و امام صادق(ع) هستند.
4- عقل برهانی: عقلی که با چیدن استدلالی از مقدمات یقینی از گزند مغالطات مصون است در کنار اثبات اصل وجود خدا و صفات او، میتواند به عنوان منبع معتبری در تفسیر قرآن بکار آید.
5- لغت: در تفسیر قرآن، لغتشناسی و پیبردن به ریشه اصلی واژگان آن امری ضروری است.
6- تاریخ: به جهت نزول آیات در دوره تاریخی و اشاره برخی از آیات به سرنوشت پیشینیان از جمله پیامبران الهی، مراجعه به منابع تاریخی در فهم قرآن راهگشاست.[12]
باید توجه داشت که روششناسی تفسیر قرآن بحثی هرمنوتیکی است که چگونگی فهم مفاهیم و معانی کلام الهی را روشن میسازد و از آن نظر که موضوع این بحث، کلام مقدس خداوند است میتوان آن را هرمنوتیک قدسی نامید، چنانکه در تاریخ هرمنوتیک مطرح در جهان مسیحیت نیز مطرح است.[13]
ضرورت اعتماد به نظرات مفسران
بدیهی است که رجوع غیر متخصص به متخصص یک اصل عقلائی است و اگر کسی در مورد یک رشته علمی، معلومات کافی ندارد حق اظهار نظر قطعی و یقینی در مورد آن را ندارد.
بنابراین، همانگونه که در علم فقه، آراء و فتاوای فقها برای غیر متخصص آن علم حجت است در علم تفسیر نیز نظرات و بیانات عالمان و مفسران حقیقی قرآن که بر مبادی و منابع فهم قرآن تسلط دارند برای غیرمتخصصین علوم قرآنی مفید و نافذ خواهد بود. البته تفسیر هر کلامی اعم از دینی یا غیر دینی و کلام دینی اعم از قرآنی یا روایی، باید روشمند باشد تا بتوان آن را به متکلم آن کلام استناد داد و دچار تفسیر به رأی نشویم.[14]
بررسی مهمترین شبهات مطرح در مقاله شبهه
آیا قرآن کتابی مبهم است؟
نویسنده در بخشی از مقاله خود چنین میگوید: «قبل از پرداختن به آنچه قرآن در مورد کائنات میگوید، لازم به توضیح است که چون قرآن کتاب بسیار مبهم و غیر مبینی است، ترجمهها و تفاسیر بسیار متفاوتی از آن ارائه شده است.»
نقد: اولا، تفسیر به معنای پردهبرداری از معانی عمیق و مقاصد نهایی قرآن است. توضیح اینکه مفاهیم قرآنی برخی بدیهی هستند و برخی غیر بدیهی. معانیای که از بدیهیات نیستند دو مرتبه از معنا را دارایند: معنای ظاهری الفاظ و معنای عمیق. باید توجه داشت که هیچ تنافیای میان معنای عمیق داشتن و معنای ظاهری داشتن نیست. ظاهر الفاظ قرآن بیانگر معارفی است که هر آشنا به زبان عرب میتواند آن را درک نماید و قرآن از این جهت هیچ ابهامی ندارد و نیازی نیز به تفسیر نیست، اما کشف معانی عمیق قرآن منوط به تفکر و تامل و استدلال متناسب با مورد است. از این رو به تفسیر قرآن نیاز است.[15]
به تعبیری دیگر هیچ شکی نیست که قرآن برای تودۀ مردم نازل شده تا آنها را به سمت کمالات متعالی رهنمون شود:
«ما قرآن را برای تذکر آسان ساختیم، آیا کسی هست که متذکر شود؟»[16]
لکن هر اندیشمند آگاه با اندک آشنایی با قرآن و معارف آن، به خوبی میداند که علوم و معارف نهفته در آن دارای سطوح و مراتب مختلفی است. فهم سطحی از این معارف، برای عموم آسان و دلالت آیات بر آن، آشکار و بیّن است و هر کسی در صورتی که به زبان عربی و یا با مطالعه ترجمه صحیح آن آشنا باشد، بدون نیاز به تفسیر میتواند، آن معارف را از قرآن فرا بگیرد. اما فهمیدن بخش عمدهای از معارف بلند این کتاب عظیم که در سطحی فراتر از فهم تودۀ مردم است، برای بسیاری از افراد، بدون تفسیر میسّر نیست. بنابراین انسان یا باید خود، مقدمات و شرایط لازم برای درک این دست از مفاهیم قرآن را کسب نماید و یا با مراجعه به متخصصین از تفاسیر معتبر مفسّران مورد اعتماد بهره گیرد.
ثانیا، ابهام موجود در کلام از دو ناحیه ممکن است حاصل گردد:
الف) از ناحیۀ خود کلام: کلام به گونهای باشد که معنا را نتواند القا کند؛
ب) از ناحیۀ مخاطب: کلام به خودی خود واضح باشد، اما مخاطب به جهتی نتواند معنا را درک کند.
منشأ نیاز قرآن به تفسیر نمیتواند از ناحیۀ ابهام در خود قرآن باشد زیرا به اعتقاد ما مسلمانان با تکیه بر براهین عقلی و خدشه ناپذیر، قرآن کلام خدا برای هدایت بشر است و اگر خداوند کلام خود را واضح بیان نکرده باشد، آن هدایت حاصل نشده و نقض غرض خواهد شد که با حکمت الهی سازگار نیست.
قرآن در آیات متعددی، ابهامگون بودن خود را رد کرده است:
«ای مردم، از پروردگارتان دلیل روشنی بر شما آمد و به سوی شما نوری آشکار به سوی شما فرو فرستادیم.»[17]
«به تحقیق از خدا نور و کتابی روشن بر شما آمد.»[18]
بکار بردن عناوینی چون برهان، نور، مبین و مفاهیم دیگری از این قبیل برای قرآن کریم تنها زمانی درست است که قرآن کریم خالی از ابهام باشد.
در واقع علم تفسیر را باید راهی برای برونرفت از عامل دوم ابهام دانست.
خامسا، منشأ تفاسیر متفاوت به روشهای تفسیری قرآن بر میگردد، نه آنکه قرآن کتابی غیر مبین است. مقصود از روش تفسیری، مستند و یا مستنداتی است که مفسران در فهم و تفسیر آیات قرآن از آنها بهره گرفتهاند که از آن میتوان به «منهج تفسیری» نیز تعبیر نمود.[19]
باید توجه داشت که تفاسیر قرآن به دو بخش اثری (مانند قرآن به قرآن و قرآن با روایات) و اجتهادی تقسیم میشوند. در تفاسیر اجتهادی، مفسران از زوایای گوناگون به خردورزی در قرآن پرداختند و از نقطه نظر ادبی، بلاغی، لغوی، فقهی، کلامی، فلسفی، عرفانی، تربیتی، اجتماعی، علمی و تجربی به قرآن نگریستند و در نتیجه، تفاسیر متفاوتی شکل گرفت.[20] حضرت علی(ع) میفرماید:
«همانا قرآن معانی گوناگونی را در بر میگیرد.»[21]
برای همین هر یک از دانشمندان اسلامی بر اساس کاوشهای خردورزانه خود، به فهم و تفسیر آیات پرداختند و تفاسیر متفاوتی را سامان دادند. بنابراین تفاسیر برای ابهام زدایی قرآن نیست.
در فهم معانی و معارف قرآن میان مفسران (اعم از نصگرا، عقلگرا، علمگرا و پیروان روش ذوقی و عرفانی) اختلافهایی رخ داده است. این اختلافها در مفهوم لغوی یا عرفی واژگان و ترکیبهای قرآن نبوده است؛ زیرا در اینباره هیچگونه تعقید و ابهامی در آیات قرآن یافت نمیشود؛ قرآن، عربی مبین است. کسی که به لغت و اسلوبهای عربی آشنا باشد، در فهم آن با مشکلی روبهرو نخواهد شد.[22]
انطباق قرآن با دستاوردهای علمی
مراد از علم در اینجا همان علوم تجربی است؛ یعنی علومی که با شیوه تجربه و آزمایش، درستی یا نادرستی نظریهها و قوانین حاکم بر طبیعت را بررسی میکند و منظور از تفسیر قرآن و انطباق آن با دستاوردهای علمی، همان توضیح آیات قرآن به وسیله علوم تجربی است.[23]
باید توجه داشت که یکی از اساسیترین تفاوتهای قرآن کریم با کتب علمی بشری آن است که کتب علمی تنها به بررسی و تبیین اشیاء و پدیدههای جهان میپردازند؛ مثلا دانش معدنشناس میگوید آنچه اکنون در دل زمین یا کوه به صورت معدن خاصی وجود دارد از میلیونها سال قبل چه تطوراتی را پشتسر گذاشته و پس از این نیز با گذشت میلیونها سال، چه تحولاتی را در پیشرو دارد؛ اما قرآن کریم که کتاب هدایت و نور است، نه کتاب علمی محض، سخن از ارتباط پدیدههای جهان از یک سو با مبدأ و از سوی دیگر با معاد دارد (یعنی از مبدأ فاعلی و مبدأ غایی سیر و تحول موجودات سخن میگوید نظیر آیات 27 فاطر، 141 أنعام و 30 أنبیا).[24] در مورد سازگاری آموزههای قرآن با دستاوردهای علمی رویکردهای مختلفی توسط مفسران و غیر مفسران ارائه شده است که از جهت شکل و محتوا به سه قسم قابل تقسیم میباشند:
1- استخراج همۀ علوم از قرآن کریم؛ برخی از علمای قدیم مانند ابن ابیالفضل المرسی و غزالی دست به چنین کاری زدند.
2- تطبیق و تحمیل نظریات علمی بر قرآن؛ این شیوه در یک قرن اخیر رواج یافت که بسیاری از مفسران آن را مردود دانستند.
3- استخدام علوم برای فهم بهتر قرآن؛ این شیوه بهترین روش بوده که در طول تاریخ رواج داشته است.[25]
همچنین، بعضی از مسائل مطرح شده در قرآن مثل حرکت زمین و کرویت آن، با دیدگاههای علمی موجود در عصر نزول، مطابقت نداشت با این حال قرآن آن مطالب علمی را بگونهای بیان نموده است که با دستاوردهای علمی امروز کاملا سازگار است. در این میان باید توجه داشت که در تطبیق آیات قرآن با نظریات و قوانین علمی روز باید جانب احتیاط را رعایت کرد تا به تحمیل نظریات غیر قطعی علوم تجربی بر قرآن کریم گرفتار نشویم. در این راستا مناسبتر آن است که بجای اینکه دستاوردهای علوم تجربی را همان مقصود واقعی قرآن معرفی کنیم، به بررسی تنافی یا عدم تنافی آن علوم با آموزههای قرآن بسنده کرده، به این ترتیب اصل سازگاری یا عدم سازگاری را موضوع تحقیق خود قرار دهیم.
مسأله سازگاری یا عدم سازگاری آموزههای کتب مقدس دیگر همچون تورات و انجیل با علوم تجربی در اروپا سابقهای طولانی دارد که دوران سخت قرون وسطی و تشکیل دادگاههای تفتیش عقاید در مورد بسیاری از دانشمندان همچون گالیله (که عقیده به مرکزیت خورشید و حرکت زمین به دور آن داشت)، از نمودهای آن است.[26]
در قسمت دوم مقاله به نقد و بررسی نمونههایی که نویسنده شبههگر به عنوان اشتباهات قرآن در بیان کائنات جهان مطرح کرده است میپردازیم.
نتیجهگیری
با توجه به مطالبی که بیان شد نتیجه میگیریم که: اولا، در تفسیر و تبیین قرآن باید از مبادی و منابع فهم قرآن جهت فهم بیشتر و بهتر آیات بهره جست که عبارتند از: آیات دیگر قرآن، روایات معصومین، عقل برهانی، لغت، تاریخ، اقوال مفسران. ثانیا، معصومان (پیامبر و ائمه) نقش مهمی در فهم قرآن داشتهاند همچون بیان مبانی و اصول راهبردی تفسیر قرآن و جلوگیری از انحرافات و کجاندیشیها. ثالثا، ظاهر الفاظ قرآن بیانگر معارفی است که هر آشنا به زبان عرب میتواند آن را درک نماید و قرآن از این جهت هیچ ابهامی ندارد اما کشف معانی عمیق قرآن منوط به تفکر و استدلال متناسب با مورد است، از این رو به تفسیر قرآن نیاز دارد. رابعا، انطباق قرآن با دستاوردهای علمی نباید منجر به تحمیل نظریات علمی گردد و اگر در جهت فهم بهتر علوم باشد مورد تأیید است.
مطلب مرتبط :
نقدی بر مقاله «کائنات قرآنی» (2) «معجزه علمی قرآن»
فهرست منابع
- قرآن کریم
- نهج البلاغه
- 1) ابن فارس، احمد؛ معجم مقائیس اللغه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1404ق، چاپ اول.
- 2) ایازی، سیدمحمدعلی؛ المفسرون حیاتهم و منهجم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1414ق.
- 3) بابایی، علی اکبر؛ روششناسی تفسیر قرآن، تهران، سمت، 1379ش.
- 4) باربور، ایان؛ علم و دین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1362ش.
- 5) بوکای، موریس؛ مقایسهای میان تورات، انجیل، قرآن و علم: ترجمه ذبیح الله دبیر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1365ش، سوم.
- 6) تهرانی، آقا بزرگ؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، 1403ق.
- 7) جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم(تفسیر موضوعی قرآن کریم): قرآن در قرآن، قم، اسراء، 1378ش،دوم.
- 8) خوئی، ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، قم، انوار الهدی، 1401ق.
- 9) دهخدا، علیاکبر؛ لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1345ش.
- 10)ذهبی، محمدحسین؛ التفسیر و المفسرون، قاهره، دارالکتاب الحدیثه، 1381ق.
- 11)راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، تهران، المکتبه المرتضویه، [بیتا].
- 12)ربانی گلپایگانی، علی؛ هرمنوتیک و منطق فهم دین، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، 1383ش، اول.
- 13)رضایی اصفهانی، محمد علی؛ مبانی و قواعد تفسیر، قم، جزوه آموزشی مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385ش.
- 14)_____________________؛ پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، قم، مرکز تحقیقات قرآن کریم المهدی، 1386ش، دوم.
- 15)زنجانی، عمید؛ مبانی و روشهای تفسیر قرآن، تهران، وزارت فرهنگ، 1373ش.
- 16)سرفرازی، عباسعلی؛ رابطه علم و دین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1364ش.
- 17)سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان؛ الاتقان فی علوم القرآن، قم، منشورات الشریف الرضی،[بیتا]
- 18)شاکر، محمد کاظم؛ مبانی و روشهای تفسیری، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1382ش.
- 19) عزیز فهیم؛ علم التفسیر، قم، [بینشر]، [بیتا].
- 20)طباطبائی، سید محمدحسین؛ قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1372ش، پنجم.
- 21)_____________________؛ المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، 1393ق، سوم.
- 22)طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1395ق، پنجم.
- 23)گلشنی، مهدی؛ قرآن و علوم طبیعت، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1384ش، سوم.
- 24)مؤدب، سیدرضا؛ روشهای تفسیر قرآن، قم، دانشگاه قم، 1386ش، سوم.
- 25)___________؛ مبانی تفسیر قرآن، قم، دانشگاه قم، 1386ش.
- 26)مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق، دوم.
پی نوشت:
-
[1] . قرآن در اسلام، صص 71 و 72.
-
[2] . ر.ک: همان، صص 81 و 82 .
-
[3] . راغب میگوید: فَسر با سَفر هم معنی است زیرا فسر برای آشکار کردن معنی معقول و سفر برای آشکار کردن اشیا برای دیدن آنهاست. (مفردات قرآن، ص 394)؛ ابن فارس نیز میگوید: فسر دلالت بر روشن ساختن امری دارد. (معجم مقائیس اللغه، ج4، ص504).
-
[4] . مجمع البیان، ج1، ص80 .
-
[5] . البیان فی تفسیر القرآن، ص 421.
-
-
[7] . ر.ک: الذریعه، ج4، ص 72 - لغت نامه دهخدا، ج4، ص5784 - مبانی تفسیر قرآن، ص 26.
-
-
-
[10] . ر.ک: روششناسی تفسیر قرآن، ص263 و مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص209 و مبانی و روشهای تفسیری، صص100-107 و مبانی و قواعد تفسیر، ص28.
-
[11] .
بحارالانوار، ج 92، ص 377
.
-
[12] . مبانی تفسیر قرآن، صص197-247 و تسنیم، ج1، صص56-58 .
-
[13] . ر.ک: هرمنوتیک و منطق فهم دین، ص 37 و علم التفسیر، ص11.
-
[14] . (تفسیر به رأی در صورت رخ میدهد که با معیارهای مفاهمه عرب مطابق نباشد و نیز موافق با اصول و علوم متعارفه عقلی نباشد و همچنین مطابق با خطوط کلی خود قرآن نباشد)تسنیم، ج1، ص176.
-
[15] . ر.ک: تسنیم، ج1، ص53.
-
-
[17] . سوره نساء، آیه174.
-
[18] . سوره مائده، آیه15.
-
-
[20] . روشهای تفسیر قرآن، ص 167.
-
[21] . نهج البلاغه، نامه 77 و بحارالانوار ج2، ص 182.
-
[22] . هرمنوتیک و منطق فهم دین، ص 37.
-
[23] . ر.ک: التفسر و المفسرون، ج2، ص474.
-
[24] . (به تعبیری دیگر؛ کتب بشری علمی به تبیین سیر افقی اشیا، و قرآن به بررسی سیر عمودی پدیدههای جهان میپردازد) ر.ک: تسنیم، ج1،ص47 و قرآن و علوم طبیعت، ص117.
-
[25] . ر.ک: التفسیر و المفسرون، ج2، صص485-494 و المیزان، ج1، ص6 و القرآن و العلم الحدیث، ص156 و پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج1، صص43-46.
-
[26] . ر.ک: علم و دین، ص 119 - رابطه علم و دین، ص17 - مقایسهای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ص 57.