كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، نعمت الله نصيري
نویسنده : طلعت ده پهلواني
ایالات متحده تا قبل از ملی شدن صنعت نفت در ایران، نفوذ چندانی در ایران نداشت. در صورتی که بریتانیا از نفوذ بسیار بالایی در امور ایران برخوردار بود. دولت آمریکا از سلطه انحصاری بریتانیا در ایران ناراضی بود. دولت بریتانیا از طریق شرکت نفت توانسته بود در تمام مسائل سیاسی و اقتصادی ایران دخالت کند. دولت آمریکا همواره سعی میکرد به انگلیسیها گوشزد کند که در قبال خواستههای دولت ایران انعطاف بیشتری نشان دهند؛ اما دولت انگلیس حاضر نبود از مواضع خود عقبنشینی کند. با ملی شدن صنعت نفت در ایران به سلطه انحصاری دولت بریتانیا بر منابع نفتی ایران پایان داده شد.[1] ایالاتمتحده اقدام دولت ایران را مورد پشتیبانی قرار داد. آمریکا با ملی شدن صنعت نفت در ایران موافق بود؛ اما این موافقت تا آنجا بود که به انحصار شرکت نفت پایان داده شود، نه اینکه صنعت نفت به نحوی که دولت ایران قصد داشت ملی شود. آمریکا همواره از این میترسید که اگر ایران بتواند نفت را به نحوی ملی کند که اداره تولید و فروش آن را هم کاملا خودش به عهده بگیرد این الگویی میشود برای کشورهای نفتخیز خاورمیانه، زیرا آنها با پیروی از اقدام دولت ایران تقاضای اقدام مشابهی را میکردند.[2]
همران شدن آمریکا با انگلیس
از زمانی که دموکراتها در آمریکا بر سر کار بودند، سیاست دولت آمریکا همواره بر حل مساله نفت از طریق راههای دیپلماتیک و باقیماندن ایران در اردوگاه غرب بود و با سیاست دولت انگلیس که همواره اقدام نظامی علیه ایران را تنها راه حل مساله نفت میدانست به شدت مخالف بود. "ترومن"ریسجمهور آمریکا با هرگونه اقدام نظامی علیه ایران مخالف بود.[3] زیرا به عقیده وی هرگونه اقدام نظامی علیه ایران موجب خواهد شد که روسها هم به ایران تجاوز کنند. انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نزدیک بود. پس از برگزاری انتخابات در آمریکا "آیزنهاور" از حزب جمهوریخواه در ژانویه 1953 به ریاستجمهوری رسید. به رغم اینکه دولت جدید، هنوز مصدق را تنها امید غرب در ایران میدانست اما دولت بریتانیا توانست با استفاده از دسیسه خطر کمونیسم در ایران به دولت جدید آمریکا که بر خلاف دولت گذشته از نفوذ کمونیسم در ایران نگرانی بیشتر داشت بقبولاند که تنها راه حل مساله نفت، سقوط مصدق است.[4] سیاست انعطافناپذیر دولت ایران هم که هر نوع پیشنهادی را تنها در چاچوب قانون ملی شدن نفت میپذیرفت در تغییر سیاست دولت آمریکا نقش موثری ایفا کرد. بعد از جنگ جهانی دوم با آغاز جنگ سرد یکی از اهداف سیاست خارجی آمریکا جلوگیری از توسعه نفوذ کمونیسم در کشورهای دنیا به ویژه خاورمیانه بود ایالات متحده همواره ایران را یکی از کشورهایی میدانست که در آن کمونیستها فعالیت دارند و معتقد بود که باید از نفوذ کمونیسم در ایران جلوگیری کرده آمریکا تصمیم گرفت سیاست سازش با مصدق را کنار بگذارند و با سیاست انگلیس که تنها راه حل مساله نفت را سقوط مصدق میداد همراه شود.[5]
در اواخر دهه 1940 حزب توده به پشتیبانی شوروی فعالیتهایی در داخل ایران داشت. اما آنقدری که دولت ایالاتمتحده آن را خطرناک توصیف میکرد نبود، زیرا در آن زمان حزبتوده از چنان قدرتی برخوردار نبود که بتواند مقامی را تسخیر کند. نکته قابل توجه این است که نگرانی از به قدرت رسیدن کمونیستها در این زمان بیشتر از سوی مقامهای سیاسی ایالاتمتحده و روسای بالای سازمان "سیا" عنوان شده است. وزیر خارجه آمریکا در 29 ژوئیه 7 مرداد در یک مصاحبه مطبوعاتی چنین گفته بود: «تشدید فعالیت حزب غیر قانونی توده در ایران و اغماضی که دولت ایران نسبت به فعالیت حزب مزبور روا میدارد باعث نگرانی آمریکا شده[6] و موجب شده است که اعطای کمک از طرف آمریکا به ایران را مشکلتر سازد.»[7] همینطور در اسناد سازمان سیا این گونه آمده است: «در حال حاضر حزب توده خطری جدی برای دولت به شمار نمیرود و در سال 1954م قادر نخواهد بود، قدرت را در دست بگیرد ولو اینکه با احزاب و گروههای دیگر ائتلاف کند؛ اما توانایی اعمال خرابکاری و تروریسم را خواهد داشت.[8]
تصمیم نهایی برای کودتا
با روی کار آمدن "آیزنهاور" و "والس" (رییس سازمان سیا) در آمریکا دولت این کشور نسبت به نهضت ملی ایران خیانت و توطئهچینی و همراهی کامل با انگلیسها را برای سرنگون کردن دولت مصدق را پیشه خود ساخت.[9] مقدمات این چرخش از اسفند 1331 مارس/ 1953 با سفر "ایدن" به واشنگتن و تشکیل کنفرانسی مرکب از وزرای خارجه دو کشور و مشاوران آنها آغاز شد و نتیجه کنفرانس چیزی جز سقوط دولت مصدق نبود. ولی به دلایلی چند این موضوع تا اول تیر 1332 اجرای آن قاطعیت کامل و نهایی نیافته بود. هر چند قبل از آن اقداماتی صورت گرفته بود. در جلسه اول تیر 1332/ ژوئن 1953 که در دفتر وزیر خارجه آمریکا تشکیل شده بود تصمیم نهایی برای آغاز عملیات کودتا و سرنگونی دولت ایران گرفته شد و در این کنفرانس "کرمیت روزولت" را به عنوان فرمانده تعیین کردند. آیزنهاور همچنان امیدوار بود که با حل دعوای نفتی بتوان بیثباتی سیاسی را در ایران بر طرف کرد. شورای امنیت ملی در چهارم مارس ابراز داشت که ایالاتمتحده باید موضع خود را از انگلستان متمایز کرده، وام یکصد میلیون دلاری را به ایران بپردازد؛ اما یک هفته بعد پس از آن که مصدق آخرین دور مذاکرات نفتی را ناتمام گذاشت و "آنتونی ایدن" وزیر امور خارجه انگلستان از "دالس" خواست که به ایران کمک نکند، آیزنهاور موضع خود را تغییر داد و اعلام کرد که تقریبا با اطمینان میتوان گفت چنین ابتکار عمل یک جانبهای از سوی ایالاتمتحده تاثیری نخواهد داشت. سازمان سیا اختیار یافت که به برنامهریزی کودتا بپردازد و این تصمیم به اطلاع "هندرسون" (سفیرایالاتمتحدهآمریکا) و "گودیران"(رییس سازمان سیا در ایران) رسانده شد. در چهارم آوریل یک میلیون دلار به پایگاه سیا در تهران داده شد تا بنا به تایید "گودیران" و "هندرسون" در هر راهی که باعث سرنگونی مصدق شود مورد استفاده قرار گیرد[10]
راهکار مصدق
در این زمان دکتر "مصدق" تصمیم گرفت که بیش از پیش دولت آمریکا را نگران اوضاع ایران کند. مصدق به منظور جلب کمکهای اقتصادی از سوی دولت آمریکا با ارسال نامهای به "آیزنهاور" رییسجمهوری آمریکا خاطر نشان کرد که اگر کمکهای اقتصادی ایالاتمتحده به ایران نرسد ممکن است ایران به دامن کمونیست بیفتد؛ اما آیرنهاور در دام استدلالهای پیچیده مصدق نیفتاد و این تاکتیک از سوی مصدق نه تنها منجر به دادن کمک از سوی آمریکا نشد، بلکه آن دسته از طراحان سیاست خارجی آمریکا را که با انگلیسیها موافق بودند و تنها راه حل واقعبینانه را مداخله و سرنگونی مصدق میدانستند را مصممتر کرد.[11]
نقشه کودتا
متخصصان "سیا" در امور ایران پس از اختیار یافتن در ماه مارس، تدارک کودتا را آغاز کردند. آنان وضعیت را مورد مطالعه قرار دادند و در 6 آوریل/ 28 فروردین گزارش اولیهای تهیه کردند که نتیجه میگرفت که یک کودتای مورد حمایت "سیا" شدنی و "زاهدی" بهترین نامزد برای جانشینی مصدق است. سازمان "سیا" به دلیل اینکه "زاهدی" دارای شجاعت، طرفداری از آمریکا و تنها شخصی بود که آشکارا هوای نخستوزیری در سرداشت از او حمایت کرد. مقامات آمریکایی به صورت رسمی تصمیم گرفتند "سیا" به همراه "اینتلجنیس سرویس" این عملیات را به اجرا در آورد.[12]
"ژنرال شوارتسکف" را جهت تدارک کودتا روانه ایران کردند. "شوارتسکف" یکی از کارشناسان آمریکایی بود که بین سالهای 1321 و 1327 ماموریت سازماندهی و آمورش کادرهای شهربانی ایران را به عهده داشت[13] و لذا با "زاهدی" که در آن دوران رییس شهربانی بود دوستی دیرینهای داشت در دیدار از ایران که بنا بر ماموریت سیا و به عنوان دیدار از دوستان قدیمی انجام میگرفت با توافق شاه، "زاهدی" را که از سایرین در ارتش و شهربانی مناسبتر یافته بود جهت کودتا علیه مصدق انتخاب نمود.[14] همزمان با فعالیتهای "شوارتسکف" در ایران "آلن دالس" و برادرش "فالستر دالس" (وزیر امورخارجه آمریکا)و "لویی هندرسون" (سفیر کبیر آمریکا)در ایران رهسپار سویس شدند. "لویی هندرسون" قبل از سفر با خواهر شاه، "اشرف" ملاقات کرد و "اشرف" نیز پس از ابلاغ اوامر آنها به شاه، روانه سوییس شد[15] و از آنجا بود که کودتا مرحله به مرحله هدایت میشد.[16]
و اما روزولت رییس کودتا وارد ایران شد. وظیفه روزولت به دست آوردن حمایت شاه و راضی کردن او به عزل مصدق بود.[17]
جنگ روانی سیا در ایران
یکی دیگر از شبکههای جاسوسی در ایران وابسته به سازمان سیا شبکه "بدامن" بود. آمریکا از اواخر دهه 1940 فعالیتهای محرمانه را بدین شرح شروع کرده بود: اجرای یک سلسه عملیات با رمز "بدامن" که از سال 1948 برای مقابله با نفوذ شوروی و حزبتوده شروع شده بود. فعالیت اصلی این شبکه نفوذ در حزبتوده بود که توانستند با نفوذ در درون حزبتوده اقدامهای تودهایها را در پیشبرد هدفهای خود به کار گیرد.[18] تظاهرات تودهای در روزهای 25-27 مرداد 1332 که مجمسمههای شاه را به زیر کشیدند و شعار جمهوری دموکراتیک از اقدامهای شبکه "بدامن" بود.[19] در اسناد سازمان سیا این گونه آمده است: در روز 18 اوت صدها تظاهر کننده تودهای در خیابانها رژه رفتند و خواستار برقراری جمهوری دموکراتیک شدند و رهبران حزب توده به مصدق هشدار دادند که کودتای نظامی دومی برای سرنگون ساختن دولت در شرف وقوع است[20].... ویلبر (مستشار آمریکایی) و دیگر متخصصان جنگ روانی "سیا" تحت فعالیت "بدامن" مقالات، کاریکاتورها و جزوهها و کتابهایی را تهیه و آنها را به دست ایرانیانی دادند[21] که برای بدامن کار میکردند، به فارسی ترجمه میکردند سپس ماموران "سیا" این مقالات را در روزنامههای ایران منتشر کردند که عنوان آن این بود که اتحاد شوروی و حزب توده را به عنوان ضد ایران یا ضد اسلام معرفی میکردند تا خطر کمونیسم را جدی جلوه دهند. تیم "سیا" به عنوان بخشی از جنگ روانی خود علیه مصدق رهبران گروههای کمک رسانی اقتصادی و نظامی آمریکایی را متقاعد کرد که تماس خود با مقامات طرفدار مصدق را کاهش دهند. ماموران "سیا" همچنین اقداماتی برای خنثی سازی توطئه "قشقایی" و ممانعت از کمک رسانی نیروهای قشقایی به مصدق به عمل آوردند.[22]
تلاش برای همراه کردن برادران قشقایی
در 22 مرددا 1332 شاه فرمانی غیر قانونی مبنی بر عزل مصدق و نصب زاهدی به نخستوزیری امضا کرد و ایران را ترک کرد.[23] مامور این ابلاغ به مصدق "سرهنگنصیری" بود. وقتی "سرهنگ نصیری" برای ابلاغ فرمان شاه پیش مصدق رفت خود را در محاصره قوای نظامی مصدق دید. روز 27 مرداد "هندرسون" سفیر کبیر آمریکا با عجله وارد تهران شد و بلافاصله با مصدق گفتگو کرد و به وی گفت دولت آمریکا دیگر نمیتواند حکومت او را به رسمیت بشناسد و اعلام داشت که آمریکا با تمام قوا از ادامه حکومت او جلوگیری خواهد کرد و به مصدق تکلیف کنارهگیری از کار را کرد؛ ولی دکتر مصدق گفت از فردا با آمریکا قطع رابطه خواهد کرد. "هندرسون" بلافاصله با دولت خود، آمریکا تماس گرفت و به آنها ابلاغ کرد که دولت آمریکا دولت "زاهدی" را تنها دولت رسمی و قانونی ایران میداند. از آن پس تلاش آمریکا جهت سرنگونی حکومت مصدق به اوج خود رسید. "گودوین"، "محمدحسین قشقایی" و "خسرو قشقایی" را ملاقات کرد[24] و چکی به مبلغ 5 میلیون دلار به آنها ارائه داد و تقاضا کرد که "زاهدی" را که از شاه فرمان نخستوزیری را گرفته به فارس ببرند تا دولتش را در آنجا تشکیل دهد وعده دادند تا استقرار کامل دولت "زاهدی" در سراسر کشور ماهانه 5 ملیون دلار بپردازند. "بردادران قشقایی" زیر بار نرفتند و جریان را به مصدق گزارش دادند ولی آمریکا دست بردار نبود.[25]
موفقیت آمریکا در سرنگونی مصدق
"لوییهندرسون" در 27 مرداد چکی به مبلغ سی و دو میلیارد و ششصد میلیون ریال برای هزینه کودتا را پرداخت و "شوارتسکف" ریاست غیر رسمی پرداخت پول به گروه ضد مصدق را به عهده داشت. برخی از ایرانیان به یکباره ثروتمند شدند و طبق آنچه که بعدا مشخص شد "شوارتسکف" ناظر خرج بیش از 10 میلیون دلار پولهای سیا بوده است و در نتیجه مصدق تعداد زیادی از هواداران خود را از دست داد. با این پول پانصد تن از ولگردان زاغههای جنوب شهر برای آشوب و غارت استخدام شدند و به این ترتیب سازمان "سیا" در 28 مرداد 1332 با کمک عناصر خودفروخته در ارتش و شهربانی و با بسیج کردن و به میدان کشیدن عدهای از مردم فقیر کودتایی را که از سوییس مستقیما و مرحله به مرحله هدایت می شد و گزارشش هر لحظه به رییس جمهور آمریکا، "آیزنهاور" میرسید، به ثمر رسید و حکومت جبهه ملی را ساقط کرد.[26]
مهمترین نقش آمریکا در کودتا
به رغم این که طراح اصلی کودتا دولت بریتانیا بود، آمریکا هم نقش موثری در اجرای طرح کودتا داشت. شاید اگر کمک ایالاتمتحده نبود موفقیت در انجام کودتا امکان نداشت. نقش ایالاتمتحده در کودتا قابل انکار نیست؛ اما این نکته هم که آمریکا به تنهایی طرح کودتا را ریخت و بعد هم به وسیله عوامل سیا دولت مصدق را سرنگون کرد خیلی اغراقآمیز به نظر میرسد. در اینجا باید به این نکته اشاره شود که مهمترین نقش ایالاتمتحده در تامین هزینه عملیات کودتا بود در رابطه با تامین هزینه عملیات کودتا "روزولت" در مصاحبه با روزنامه "لوسآنجلستایمز" گفته است: «مبلغ یک میلیون دلار برای ترتیب دادن تظاهرات خیابانی به منظور سقوط دولت ناسوینالیسم مصدق که سیصد کشته به جای گذاشت در اختیار ما بوده که حدود 75 هزار دلار آن خرج شده است و بقیه پول را در گاو صندوق مطمئنی گذاشتیم و پس از عملیات این مبلغ به شاه تحویل داده شود همچنین "روزولت" در مصاحبهاش فاش ساخت که مبلغ 75 هزار دلار هزینه ترتیب دادن تظاهرات خیابانی را به یک شبکه مرکب از سه نفر آمریکایی و پنج نفر ایران که با او همکاری داشتنهاند پرداخت کرده است.»[27]