نویسنده: جعفر رشادتی – زیبا زعفری
اشاره: «نقش پیشگیرانه عدل الهی و بشری در وقوع جرم از منظر قرآن کریم» عنوان مقالهای است که قسمت نخست آن در شماره قبلی صفحه حقوقی «اطلاعات» چاپ شد. قسمت دوم و پایانی این مقاله را میخوانیم.
عدالت در حکومت
«ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بینالناس ان تحکموا بالعدل ان الله نعما یعظکم به ان الله کان سمیعا بصیرا»
«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبان آن برسانید و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، از روی عدالت داوری کنید. خداوند پند و اندرزهای خوبی به شما میدهد، خداوند شنوا و بیناست.»
قسمت دوم آیه، به دستور مهم دیگری اشاره دارد و آن مسأله عدالت در حکومت است. آیه میگوید: خداوند به شما فرمان داده است که هنگامی که میان مردم قضاوت و حکومت میکنید، از روی عدالت حکم کنید. (مکارم شیرازی، 1381، ص 430)
به زمامداران امر میکند که در میان مردم به عدالت حکم کنند. نظیر آن، این آیه است
«یا داود انا جعلناک خلیفة فیالارض فاحکم بینالناس بالحق و لاتتبع الهوی فیضلک عن سبیلالله انالذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یومالحساب».
«ای داود ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم، در میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی منما که تو را از راه خدا منحرف میکند کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند.»
«حکم در میان مردم لازم است از روی کمال خلوص نیت و صفای باطن و بدون در نظر گرفتن استفاده شخصی، اظهار تعصب یا تحت تأثیر صفات باطنی مخصوصاً بخل و حسد صورت گرفته و حقیقت حکم را آن طوری که عادلانه است، اظهار کند. این امر از مسائل مهمی است که بسیار باید مورد اهتمام و دقت قرار گیرد و با کمال اهمیت به خصوصیات و شرایط آن توجه کافی شود. (مصطفوی، 1380، ص33)
عدالت در حاکمیت، در قالب تدوین قوانین، عملکرد درست مجریان اجرایی و قضایی نمود پیدا میکند. قوانین عادلانه، منطبق با نیازهای جامعه، وجود حاکمان صالح و دادرسی عادلانه از ناحیه قضات، در جلوگیری از ارتکاب بزه مؤثر است.
در واقع اجرای عدالت از ناحیه حاکمان و قضات، میتواند آثار مستقیم روی عوامل مختلف جرمزا داشته باشد، به طوری که ناعدالتی و تبعیض را که از عوامل محرک ارتکاب جرم از ناحیه افراد تلقی میشوند، از بین ببرد. از طرفی تهدیدی برای آنان که تصمیم به ارتکاب عمل مجرمانه دارند، محسوب میشود؛ از این جهت که مجرم اطمینان حاصل میکند در صورت ارتکاب بزه، عدالت توسط حاکمان عادل اجراء و مرتکب جرم به مجازات خواهد رسید.
عدالت اجتماعی
«یا ایهاالذین امنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم او الوالدین و الاقربین ان یکن غنیا او فقیرا فالله اولی بهما فلا تتبعوا الهوی ان تعدلوا و ان تلووا او تعرضوا فان الله کان بما تعملون خبیرا»
«ای کسانی که ایمان آوریدهاید، کاملاً قیام به عدالت کنید، برای خدا گواهی دهید اگر چه (این گواهی) به زیان شما یا پدر و مادر یا نزدیکان شما بوده باشد؛ چه این که اگر آنها غنی یا فقیر باشند، خداوند سزاوارتر است که از آنها حمایت کند، بنابراین از هوی و هوس پیروی نکنید که از حق منحرف خواهید شد، و اگر حق را تحریف کنید یا از اظهار آن اعراض کنید، خداوند به آنچه انجام میدهید، آگاه است.»
این آیه، به همه افراد با ایمان فرمان میدهد که قیام به عدالت کنند. قیام به کار، کنایه از تصمیم و عزم راسخ و اقدام جدی درباره آن است، اگرچه آن کار همانند حکم قاضی احتیاج به قیام و حرکتی نداشته باشد و نیز ممکن است تعبیر به قیام از این نظر باشد که قائم معمولاً به چیزی میگویند که عمود بر زمین بوده باشد و کمترین میل و انحرافی به هیچ طرف نداشته باشد. یعنی باید آنچنان عدالت را اجرا کنید که کمترین انحرافی به هیچ طرف پیدا نکند.» (مکارم شیرازی، 1381، ص 161)
«قسط، به معنی رسانیدن چیزی به مورد و محل خود است که باید در آنجا قرار گیرد و این معنی از مصادیق عدل حساب میشود. چنانچه خارج کردن آن از مورد خود، از مصادیق ظلم حساب خواهد شد و از مصادیق اقامه قسط، ایفای حقوق شخصی یا عمومی، مالی یا معنوی به موارد لازم آنهاست، به طوری که حق کسی را ضایع و برخلاف حقیقت اظهارنظر نکند، اموال دیگران را به هر عنوان جعلی تلف نکند و ستمی از او دیده نشود.» (مصطفوی، 1380، ص 243)
همانگونه که حکومت باید با مردم براساس عدل رفتار کند، مردم نیز باید در روابط خود با یکدیگر مطابق با عدل و انصاف عمل کنند. اگر جامعه را به یک هرم تشبیه کنیم، باید عدل هم در رأس و هم در قاعده آن حاکمیت داشته باشد. احسان، بالاتر از عدل است؛ عدل سبب رسیدن هر کس به حقوق خویش است و احسان مقدم داشتن دیگران بر خود و تلاش برای ایجاد رفاه و آسایش برای مردم است که برخاسته از روح ایثار، از خودگذشتگی، بزرگواری و مروت است. البته از نظر کلی و اجتماعی، عدالت بهتر از احسان و جود است. (جعفری، 1381، ص 586) مراد از عدالت اجتماعی در واقع رعایت عدالت و انصاف در روابط اجتماعی است. (قرشی، 1377، ص 492)
همانند آیه فوقالذکر، آیه 90 سوره نحل نیز عدالت اجتماعی اشاره دارد:
«انالله یامر بالعدل والاحسان و ایتاء ذیالقربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر والبغی یعظکم لعلکم تذکرون»
«هر چند لفظ عدالت مطلق است و شامل عدالت فردی و عدالت اجتماعی میشود، لیکن ظاهر سیاق آیه این است که مراد از عدالت، عدالت اجتماعی است و آن عبارت از این است که با هر یک از افراد جامعه طوری رفتار شود که مستحق آن است و در جایی جای داده شود که سزاوار آن است. این خصلتی اجتماعی است که فرد فرد مکلفان مأمور به انجام آن هستند به این معنا که خدای سبحان دستور میدهد هریک از افراد اجتماع عدالت را بیاورد و لازمه آن این میشود که امر متعلق به مجموع نیز بوده باشد. پس فرد فرد، مأمور به اقامه این حکمند و جامعه نیز که حکومت عهدهدار زمام آن است.» (طباطبایی، 1374، ص 497)
این اوصاف، جامعهای که عدالت اجتماعی در آن حکمفرما باشد، به خودی خود یک نظام اجتماعی مبتنی بر پیشگیری از وقوع و تکرار انحرافات و جرایم خواهد بود. به نوعی که همه افراد در اجرای عدالت ایفای نقش کنند و با این بیان نیازهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی که با توزیع عادلانه امکانات و رعایت عدالت بین افراد اجتماع رفع میشود، از تهدید به تحقق بزهکاری، به فرصتی برای پیشگیری از ارتکاب آن تبدیل میشود.
عدالت اقتصادی
در آیه 25 سوره حدید آمده است:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس و لیعلمالله من ینصره و رسله بالغیب انالله قوی عزیز»
«مارسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزانشناسایی حق و قوانین عادلانه نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند، و آهن را نازل کردیم که در آن قوت شدیدی است و منافعی برای مردم، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند، بیآنکه او را ببیند، خداوند قوی و شکستناپذیر است.» بعضی میگویند «نازل کردیم صفت میزان را تا آن که مردم در معاملاتشان قیام به قسط کنند». یعنی به عدل داد و ستد کنند. (مترجمان، 1360، ص 242)
مفسران میزان را به همان ترازو که دارای دو کفه است و سنگینیها را با آن میسنجند، تفسیر کردهاند و جملة «لیقوم الناس بالقسط» را غایت و غرض انزال میزان دانستهاند وگفتهاند: معنای جمله این است که ما ترازو را نازل کردیم تا مردم را به عدالت در معاملات خود عادت دهیم و در نتیجه دیگر خسارت و ضرری نبینند و اختلالی در وزنها پدید نیاید و نسبت میان اشیاء مضبوط شود؛ چون قوام زندگی بشری، به اجتماع است و قوام اجتماع به معاملاتی است که در بین آنان دایر است و یا مبادلاتی که با دادن این کالا و گرفتن آن کالا صورت میگیرد. معلوم است که قوام این معاملات و مبادلات درخصوص کالاهایی که باید وزن شود، به این است که نسبت میان آنها محفوظ شود و این کار را ترازو انجام میدهد. تفسیر دیگر برای میزان دین است؛ دین عبارت از چیزی است که عقاید و اعمال شخص با آن سنجیده میشود و این سنجش، مایه قوام زندگی انسان اجتماعی و انفرادی است و این احتمال با سیاق کلام که متعرض حال مردم از حیث خشوع و قساوت قلب و جدیت و سهلانگاریشان در امر این است، سازگارتر است.
بعضی هم گفتهاند: «مراد از میزان، عقل است.» (همان، 301) در تفسیر نمونه، مراد از میزان، مصداق مفهومی آن است. یعنی احکام و قوانین الهی و یا آیین او معیار سنجش نیکیها و بدیها و ارزشها و ضدارزشها است. (مکارمشیرازی، 1381، ص371) در آیات اول تا سوم سوره مطففین نیز رعایت میزان در معاملات مورد تأکید قرار گرفته است:
«ویل للمطففین الذین اذا اکتالوا علیالناس یستوفون و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون»
«وای بر کمفروشان. آنها که وقتی برای خود کیل (اندازهگیری) میکنند، حق خود را به طور کامل میگیرند، اما هنگامی که میخواهند برای دیگران کیل یا وزن کنند، کم میگذارند!»
در جوامعی که اقتصاد سالم با رعایت عدالت اقتصادی برقرار است، فقر و زراندوزی نمیتواند عامل مؤثر ظهور پدیده مجرمانه باشد و تأثیر مستقیم در جلوگیری از وقوع یا تکرار جرایم مالی خواهد داشت.
نتیجه
عدالت با هریک از گونههای الهی و بشری، در صورتی که به اجرا درآید، میتواند در جلوگیری از ارتکاب بزه ایفای نقش کند، اگر چه شیوه اثرگذاری هریک از آنها متفاوت باشد.
اجرای گونه الهی عدالت به طور قطع از ناحیه خداوند متعال وعده داده شده است. در صورتی که افراد نگرش مثبت به اعتقادات دینی داشته و قطعیت آنچه وعده داده شده را باور کنند، اثر مناسبی در اصلاح و هدایت آنها و در نتیجه، دوری از انحراف و بزهکاری خواهد داشت، اگر چه این دوری با ترس بالقوه از حتمیت و قطعیت مجازات اخروی به دلیل اجرای عدالت الهی باشد.در گونه بشری عدالت، با توجه به دخالت نهادهای مختلف حاکمیتی در اداره زندگی بشری در هر اجتماعی، نقش هریک از آنها در پیشگیری از بزهکاری را اجتنابناپذیر میکند. در اغلب نظامهای حقوقی، قوه قضائیه اجرای عدالت کیفری را عهدهدار است و به طور عمده پیشگیری از طریق کیفر یا به عبارتی نوع واکنشی آن را عهدهدار است. قوه مقننه میتواند قوانینی در راستای نیازهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تصویب کند که این قوانین به تناسب رفع نیازهای جامعه در اجرای عدالت کیفری، اقتصادی و اجتماعی اثرگذار باشد. قوه اجرایی نیز با تشخیص دقیق نیازها و پیشنهاد تصویب قوانین و اجرای درست آنها، میتواند در اجرای هر سه گونه عدالت بشری، دو قوه دیگر را یاری کند که در هر حال نقش دو قوه اجرایی و تقنینی در پیشگیری از بزهکاری، با دوگونه کنشی و واکنشی قابلیت انطباق دارد.
بنابراین، با توجه به نگرش جامع قرآن کریم در مبحث عدالت که در واقع با هدف راهنمایی بشر برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی صورت گرفته است، الگوبرداری حاکمیت در تمامی جوامع بشری از هدایتهای قرآن کریم میتواند در صورت اجرای دقیق فرامین آن در جلوگیری از کجرویها در آن جامعه تأثیرگذار باشد. به طور کلی، عدالت الهی و بشری از منظر قرآن کریم، گونههای مختلف پیشگیری، کنشی و واکنشی، مورد نظر در حقوق جزا و جرمشناسی را تحت پوشش قرار میدهد. بنابراین اجرای عدالت مورد نظر قرآن کریم موجب تضمین آزادیها و اصلاح و درمان بزهکاران میشود. عدالت قرآنی، مبارزه با عوامل بزهکاری که در فرد یا اجتماع وجود دارد را در اولویت قرار میدهد و سرکوب با کیفر به عنوان ضرورت مورد استفاده قرار میگیرد.