24 آبان 1393, 14:3
نژاد، آپارتاید، تبعیض نژادی، نژادپرستی، نژادگرایی، اعلامیه حقوق بشر
نویسنده : طاهره اخوان , داریوش سعادتی لیلان
«هر کس میتواند بدون هیچگونه تمایز مخصوصاً از حیث نژاد، رنگ، زبان، مذهب، عقیدۀ سیاسی یا هر عقیدۀ دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و آزادیهایی که در اعلامیۀ حاضر ذکر شده است، بهرهمند گردد».
نژاد یک واژه مردمشناسی است و به اجتماع متشکل تاریخی مردمی با «ریشۀ مشترک» و «خصوصاً ارثی مشخص» دلالت میکند؛ رنگ پوست، رنگ مو و چشم، شکل لب و بینی هیچکدام از این خصوصیات فیزیکی تاثیری در کارکرد اعضای بدن انسان و ویژگیهای اساسی ظاهری و روانی آن ندارد. ویژگیهای نژادی، صفات فیزیکی بشر است که ریشه در دور دستترین زمانها دارد و تحت تأثیر محیطهای جغرافیایی مختلف اجداد ما به وجود آمده است.
دانشمندان سراسر دنیا مدارک غیرقابل انکاری برای وحدت بیولوژیکی بشر بهدست آورده و ثابت کردهاند که تنوع سوابق تاریخی ملتهای مختلف به هیچ وجه ربطی به امتیازات نژادی ندارد، با این حال عدهای از متفکران دنیا به خاطر روحیه استعماری و سلطهطلبی، به این خصوصیات و صفات بها میدهند و خود را نژاد برتر و دیگران را نژاد غیر برتر یا نژاد پست مینامند.
هدف از این تقسیمبندی و وضع قوانین متناسب با آن، از سوی «نژاد برتر»، امپریالیسم یا همان کسب تسلط سیاسی و اقتصادی بر مناطقی از جهان که «نژاد پست» در آن سکونت دارد، میباشد.
«نژادپرستی» یا «نژادگرایی» مکتبی غیر علمی است مبتنی بر اعتقاد به برتری برخی نژادها بر برخی دیگر و لزوم توجیه ویژگیهای قومی، فرهنگی و ملی بر اساس معیارهای نژادی.
گاهی به جای نژادپرستی «نظام آپارتاید» و «تبعیض نژادی» نیز به کار میرود. آپارتاید در لغت به معنای جدایی و جداسازی است و نامی است که دولت آفریقای جنوبی به نظام تبعیض نژادی خود داده بود.
استعمارگران توانستهاند طی چندین قرن، زیر پوششهای عوام فریبانه و فرضیهها و اصول به اصطلاح علمی، چهرۀ اصلی خود را پنهان کرده و با توسل به آنها، اعمال خود را توجیه کنند. در این راستا اصطلاحاتی برای چپاول و غارت ملل جهان در ادوار مختلف وضع میکنند، از جمله اصطلاح «کشورهای عقب مانده» یا «در حال توسعه» و یا «جهان سوم» در مقابل «کشورهای پیشرفته». سپس دانشمندان دولتهای سلطهگر، اقدام به طرح تئوریهایی به عنوان علل این عقب ماندگی و ارائۀ راه حلها برای آن می نمایند که همگی در راستای منافع و تداوم حضور آنهاست. یکی از این علل غیر واقعی عامل نژادی است به این معنا که کشورهای توسعه یافته از نژاد سفید و ملل توسعه نیافته از نژادهای رنگین هستند و ترقی و پیشرفت ملل نژاد سفید به خاطر خواص ذاتی و کار و کوشش و بردباری سفید پوستان است. این نظر از سوی برخی دانشمندان مردود اعلام گردیده و دلایل خاصی نیز ارائه شده است.
در آغاز قرن 19 که برده داری به صورت رسمی برچیده شد، نژادپرستی نیز شکل اولیه خود را از دست داد. بعداً دانشمندان غربی با کمک گرفتن از فرضیههای علمی صورت جدیدی به این مسئله دادند و گوستاولوبون جامعهشناس فرانسوی مبنای نژادپرستی را علمی کرد.
از پیروان این مکتب میتوان به «کنت دوگوبینو» و اثر او با عنوان «نابرابری نژادهای انسانی» (1853م.) اشاره نمود. فرد دیگری به نام «چارلز داروین»، زیست شناس انگلیسی نیز کتابی تحت عنوان «بنیاد انواع و انتخاب طبیعی وبقای نژاد برتر در تنارع بقا» را منتشر کرد که نژادپرستان همچون کتاب مقدس آن را گرامی داشتند و برای اثبات برتری نژاد سفید و تحقیر سایر نژادها از آن استفاده کردند. چنین تفکری منجر به ظلمها، غارتها و چپاولها و استقرار سلطۀ سیاسی اقتصادی بر دیگر نژادها از سوی سفید پوستان با هدف بهره کشی از ملل غیر اروپایی و اشاعۀ تمدن مورد نظر اروپاییان به کشورهای عقب مانده شد که همان سیاست استعماری امپریالیسم است که البته امپریالیسم علاوه بر جنبۀ نژادی، دارای ابعاد علمی، سیاسی، بازرگانی، مالی و .... نیز هست که به هم آمیختهاند.
نژادپرستی در قالب یک ایدئولوژی سیاسی – اجتماعی در سدههای نوزدهم و بیستم، آثار سیاسی اجتماعی مهمی به بار آورده است و از سال 1850م تا 1945م یکی از زمینههای مهم اندیشۀ غربی بوده است. اگر چه پایۀ سنتی این نظریه سست شده است، آثار اجتماعی آن به صورت تبعیض میان گروههای انسانی بر اساس اختلاف نژاد و رنگ در بسیاری از کشورها برجاست.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان