25 آبان 1396, 3:46
بارقههای زمینی
دنیای اقتصاد: جریان مشروطهخواهی در ایران نخستین بارقههای عدالتخواهی به مفهوم مدرن را در چارچوب مفاهیم سیاسی و اجتماعی مطرح کرد. هرچند مفهوم عدالت دارای سابقه پیشینی بود اما در عدالت مدرن سوژگی انسان اهمیت پیدا کرد و برای نخستینبار انسان کوشید برای کسب عدالت دست به نهادسازی بزند. درخواست عدالتخانه که در نهایت به جنبش مشروطه و بازگشایی پارلمان در ایران انجامید ثمره همین تلاش بود. دکتر سمیه توحیدلو عضو هیات علمی گروه توسعه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پژوهشی این تلاش را مورد مطالعه علمی قرار داده است و کوشیده با گونهشناسی متفکران مشروطه جایگاه آنان را در تحقق مفهوم عدالت در این جنبش و در ربط با عدالتخواهی ایرانیان تا به امروز مورد مطالعه قرار دهد. بخش نخست سخنرانی دکتر توحیدلو در رابطه با «تکثر معنایی مفهوم عدالت نزد متفکران مشروطه» روز شنبه اول مهرماه در همین صفحه به چاپ رسید. بخش دوم سخنرانی ایشان را در ادامه میخوانید. وی در بخش نخست مبانی نظری پژوهش خود را بیان کرد و در این بخش کوشید تا وارد دستهبندی متفکران و رویکرد آنان در باب عدالت شود.
تاریخنویسی آدمیت
مطالعات تاریخی مشروطه از فریدون آدمیت شروع شده و این آدمیت است که به شناخت ما از مشروطه و افراد صاحب اهمیت آن شکل داده است. به عبارت دیگر اگر ما از مشروطه آخوندزاده، ملکم و آقاخان کرمانی را میشناسیم به این دلیل است که آدمیت آنها را معرفی کرده و این درحالی است که افرادی با اهمیت بیشتر و رسائل ارزشمندتر در این دوره هستند ولی ما تمام معیارهایمان با آدمیت شکل گرفته است. بنابراین زمانیکه سیدجواد طباطبایی را میخوانیم، میبینیم که نگاه او به مشروطه ادامه همان دیدگاه آدمیت است یا عبدالهادی حائری در کتاب تشیع و مشروطه همین نگاه را دارد و حتی پژوهشگران جوانتر مانند داریوش رحمانیان نیز که به این حوزه پرداختهاند همین خط سیر را دنبال میکنند. نگاه این افراد به این صورت است که بهگونه یکدست آنچه در فضای مشروطه روی داده را یک امتناع از تفکر میدانند. این افراد بر این باورند که چون ما بحث در مبانی نکردیم یا بحث ما با عدم فهم عدالت مدرن همسو شده است، خود به خود آنچه در مدرنیته روی داده است، هرچند شروع خوبی بوده و استفاده از واژگان درست بوده است اما در محتوا و مفهوم اتفاقی در جامعه نیفتاده است و ما همچنان در عقبماندگی و انحطاط به سر میبریم چون امتناع اندیشه و گفتوگو در دوران مشروطه هم وجود داشته است. به عقیده من این یکسانسازی و یکدستسازیها آن هم با استنادهای تاریخی محدود و غیرجامع اساساً علمی نیست و در حال حاضر چندان در دنیا نیز نگاه یکدست و ذاتگرایانه به مقولههای علمی پذیرفته شده نیست. اینکه عنوان کار را تکثر مفهومی گذاشتهام، به این دلیل است که کاملاً نگاه من در نقطه مقابل آدمیت، حائری و امثالهم است و معتقدم اتفاقاً ما همه نوع تعریف از عدالت را در این نگاهها داشتیم اما اگر رشد نکرده و به نوعی امتناع رسیده مشکل جای دیگری است.
گروههای عدالتطلب
پژوهش من بیشتر روی مکتوبات، اسناد، رسائل و روزنامهها است اما با توجه به بستر کار که موضوع اندیشه سیاسی است، برای این امر مطالعات مربوط به عدالت و مطالعات تحلیلی در این حوزه را نیز دنبال کردهام. گروههای مورد مطالعه من اول مراجع، روحانیون و علمای مشروطهخواه هستند که بخشی از آنها در نجف حضور داشتند و بخشی نیز در ایران بودند و در بازههای زمانی متفاوت عکسالعملهای متفاوتی نسبت به عدالت داشتند. بنابراین من باید بازههای زمانی را نیز از یکدیگر جدا میکردم. گروه دیگر مشروعهطلبها هستند که تعداد آنها زیاد نیست، رسائل زیادی ندارند و فعالیتهای آنان رسانهای نشده اما در آن فضا مؤثر بودند. کسانی مثل شیخ فضلالله نوری، مرندی، تبریزی، امامجمعه، آقا مجتهد و... که تعدادشان محدود است اما اثرگذاری داشتند. اینها دو گروه هستند. گروه اول آنهایی که اساساً از ابتدا مشروطه را نپذیرفتند و وارد بازی مشروطهخواهی نشدند و گروه دوم آنهایی هستند که عملاً بعد از شکلگیری قانون اساسی و مسأله مساوات و متمم قانون اساسی، مخالفت با مشروطه را آغاز کردند. بنابراین بخش زیادی از مفاهیم و دریافتهای این دوره از عدالت در گفتوگو و منازعه این گروهها شکل گرفته است. از دیگر گروههایی که در رابطه با عدالت در این فضا سخن گفتهاند روشنفکران طرفدار مشروطه هستند که کم هم نبودند. احزاب و گروههای سیاسی هم از دیگر گروههای تأثیرگذار این دوره بودند.
عدالت از منظر آخوند خراسانی
از جهت اهمیت افراد تأثیرگذار در تعریف مفاهیم عدالت و تکثری که این افراد پدید آوردهاند لازم بود به آنها پرداخته شود. ما سه مرجع بزرگ شیعه در این دوره در عراق داریم: آخوند خراسانی، مازندرانی و خلیل تهرانی که به شدت تأثیرگذارند و اساساً با هر نگاه تاریخنگارانه میتوان گفت یکی از دلایل شکلگیری و رشد مشروطه حضور این سه مرجع بزرگ در عراق بود. اساساً نگاه به آنچه در عراق میگذرد برای مشروطه بسیار مهم است. خصوصاً بر فهم ما از مفهوم عدالت نقش مهمی دارد. در آنجا روزنامههایی نظیر النجف، الدوره و القره چاپ میشد و به ایران میآمد. هرچند در این دوره روزنامههایی از غرب و عثمانی نیز به ایران وارد میشد اما به نظر میرسد روزنامههایی که از عراق میآمدند، در این موضوع اهمیت بیشتری دارند. اینها منشأ مبانی نظری و مفهوم عدالت برای ما هستند، چون خیلی بیشتر در این رابطه بحث میکنند و سعی در مفهومپردازی دارند. در رابطه با عدالت، آخوند خراسانی رسالهای تحت عنوان «ضرورت علاج عاجل امراض مهلکه» دارد و رساله دیگری نیز در ذیل اصول کافی تحت عنوان «عدالت» نوشته شده است. در رساله عدالت، عمدتاً رویکرد فقهی است و اصلاً به بحث عدالت اجتماعی ورود نمیکند و بیشتر عدالت را ذیل همان عدالت در فقه اسلامی مدنظر قرار داده است. اما آنچه در رویکرد وی معنادار است، توجه به عقل جمعی و حسن سلوک با غیرمسلمانان است. این همان موضوعی است که از زمان مشروطه به بعد در ایران مورد توجه قرار گرفت و تا پایان هم حلنشده باقی ماند ولی برخی از علمای مشروطه به گونهای حساس در این موارد موضعگیری کردند. از جمله آخوند خراسانی مشخصاً در مورد عدم تساوی مذهبی بحث میکند. به طور مثال رویداد مهمی که در این دوره به وقوع پیوست و بسیار مورد توجه مطبوعات و مردم قرار گرفت، قتل یک زرتشتی به وسیله یک مسلمان بود و محکمه حکم به قصاص مسلمان میدهد. در نتیجه این حکم بلوا شکل میگیرد که شما جان یک غیرمسلمان را با جان یک مسلمان برابر دانستهاید و در رسائل جملات زیادی است که حتی عالمان بزرگ این زمان به طرح این مسأله پرداختهاند. در جواب این وضعیت آخوند خراسانی چندین تلگراف دارد که در یکی از آنها گفته است: «قرار نیست اسلام ما دین انحطاط باشد. حقوق طبیعی و حقوق اولیه یعنی جان، مال و ناموس حقوق مساوی است.» نکته دوم آن که کمی بعدتر در قواعد سلبیه و مجازاتها و احکام کیفری به صراحت به تساوی همگان اعم از زن، مرد، مسلمان، غیرمسلمان، شاه، رعیت و برده میپردازند. البته علمای پیشتاز مشروطه نظیر نائینی و دیگران قبول دارند که قانون الهی جاری است و تمام تفاوتها را میپذیرند اما در احکام سلبیه بر این برابری تأکید دارند. این بخش از جمله همان تمایزهایی است که در نگاههای امثال سیدجواد طباطبایی نادیده گرفته شده و نوعی یکدستسازی اتفاق میافتد. در حالی که این وضعیت یکدست نیست و بنابر قواعدی که از آن سخن میگوییم آرام آرام حرکت به سمت مدرن شدن از مفهوم عدالت ملموس است.
نائینی و عدالت
یکی از مهمترین رسائل مشروطه که علامه نائینی آن را نوشته است، «تنبیهالامه و تنزیهالمله» است که مشخصاً مساوات در حقوق، عدالت در قوانین، انصاف درون دینی (قاعده انصاف رالزی) و رفع منابع سلطه (با مفهوم رالزی) در آن وجود دارد. اما به دلیل آنکه نائینی در پاسخ مشروعهطلبان و به ویژه رساله «در حرمت مشروطه» شیخ فضلالله در حال تدوین این رساله است، بر این تأکید دارد که «قرار نیست قوانین ما جز قوانین اسلام باشد و وقتی به تساوی در برابر حقوق و قانون تأکید داریم، قانون همان حکم خداست و حکم خدا در حال جاری شدن است.» روحانیان مشروعهخواه اغلب با خروج عدالتخانه از دست روحانیت مخالف هستند و حتی بهبهانی هم که در زمره مشروطهطلبان است، با این امر مخالف است، چرا که روحانیت به شکل سنتی کار عدالت را پیش میبرد و مسئول قضاوت در بین مردم بود. زمانیکه کار عدالت بهشیوه مدرن نهادمند میشود، موجب اعتراض شماری از افراد شد. در این میان نائینی میگوید: اگرچه قرار است عدالتخانه ایجاد شود ولی این به معنای از دست رفتن حکم نافذ الهی نیست و از طرفی مجتهد ذیالنفوذی که علما انتخاب میکنند به ریاست عدالتخانه میرسد. حسن این کار در تمرکز آن و رفتنش در ذیل قانون مشخص و نوشته شده است. اینها همه درجاتی به سوی مدرنیته درحال حرکت هستند و حتی در فقه نیز تفاوتهایی در نوع نگاه به احکام شرعی پدید میآید. در بخش زیادی از رسائل آخوند خراسانی و نائینی و دیگر کسانی که تشکیکی روی آنها در علم و ایمان نیست، نقدهایی به مدل دینی میکنند و بسیاری از نقدهای امروز روشنفکری دینی، برآمده از همین نگاه آخوند خراسانی و نائینی است.
رویکرد شیخ اسماعیل محلاتی
از جمله دیگر متفکرانی که رسائل و نوشتههای بسیار دارد و ما او را کمتر میشناسیم، «شیخ اسماعیل محلاتی» است. او چند رساله از جمله «اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه»، «ارشادالعباد» و «کشفالحقیقت» دارد که مشخصاً در پاسخ به موضوع مساوات در مشروطه است. محلاتی بهشدت روحانی عقلگرایی است. اگر به تعبیر برخی نائینی از مفاهیم مدرن برای رشد قوانین اسلام عمل کرده است، محلاتی با نگاه عقلگرایانه اسلام را بررسی کرده و حتی نقد میکند، هرچند کاملاً در فضای اسلامی باقی مانده است ولی نقدهای جدی در زمینه دینداری میکند و موضوع آزادی در عرصه خصوصی و برابری در عرصه عمومی را مورد تأکید قرار میدهد. محلاتی بر این باور است که «عدالت معادل منفعت عمومی است» و منفعت عمومی همان تصورات از خیر است که افراد دارند. به تعبیر رالز نیز آنچه از عدالت مهم است، همسازیهای افراد در تصورات آنها از خیر است. یعنی آدمها هستند که تصمیم میگیرند آیا عدالت بر آنان محقق شده است یا نه و در دنیای مدرن احساس بیعدالتی است که مورد مطالعه قرار میگیرد، نه نفس عدالت. این احساس ناشی از برداشت افراد از خیر است و عملاً شاهد هستیم که کسانی که عدالت را تحت منفعت عمومی دیدهاند، کسانی هستند که به شدت به سوژه اهمیت میدهند و انسان برای آنها اهمیت یافته است و حرکت به سمت معانی مدرن داشتهاند. با اهمیت یافتن انسان، حقوق اولیه نیز برای آنها اهمیت پیدا کرده است. مانند آخوند خراسانی، نائینی و... که به وضوح تحول در مفاهیم در آثار آنان قابل پیگیری است.
تجدد منهای عدالت
سیدجمالالدین اسدآبادی از جمله دیگر کسانی است که اندیشه او در جریان مشروطه تأثیرگذار است، هر چند که چند سال پیش از مشروطه فوت کرد. آثار او نظیر «عروهالوثقی» یا مباحث او در زمینه «تجدد اسلامی» و «اتحاد اسلام» به شدت روی استبداد و ظلم تأکید دارند. بحث منفعت عمومی و سوژه شدن انسان برای آنان اهمیت دارد ولی مشخصاً به بحث حقوق، مساوات و قانون ورود پیدا نمیکنند. مسأله حقوق و قانون در حقیقت محصول استبداد صغیر است و در زمان سیدجمال هنوز به بحث روز مبدل نشده بود.
روحانیون کنشگر
دو کنشگر دیگری که از مجموعه علمای مشروطه بسیار از آنان یاد میشود طباطبایی و بهبهانی هستند. طباطبایی از جمله علمایی است که مورخان بر پاکدستی مالی او تأکید دارند. وی در مورد چرایی برپایی مجلس معدلت، شورا، تفکیک قوا و مبارزه با ظلم بحث میکند و موضوع تساوی حقوق و مبارزه با ظلم را پیش میبرد. زمانی که تاریخ را مطالعه میکنیم شاهد هستیم که در جریان متمم قانون اساسی بهبهانی تا حدودی طرف شیخ فضلالله را گرفت اما به غیر از علمای نجف که در مسأله وارد شدند و بر آن پافشاری کردند، سیدمحمد طباطبایی و سید جمال واعظ از این متمم به سختی دفاع کردند. در مورد بهبهانی اما این نکته جالب است که مفاهیم چندانی را نمیتوان از آثارش استخراج کرد و همانگونه که پیشتر اشاره کردم در مجموع این دوران ما یک سری نامهای بزرگ داریم که صاحب کتب و رسائل متعددی هستند اما به اندازه یک خط تعریف از عدالت در آثار آنها نمیبینیم. در حقیقت مباحثی چون ظلم، استبداد، شرح وقایع روزگار، مثبت بودن عدالت و حتی موضوع عدالت شاه در گفتهها و آثار امثال بهبهانی آورده میشود اما اینها همه در محدوده سنت توضیح داده میشود و اصلاً تعریف نمیشود عدالت چیست و برای تحقق چه امری ضروری است.
روحانی، قاضی و مترجم
متفکران دیگری در این دوره هستند که آثار آنها دارای اهمیت است. یکی شیخ ابراهیم زنجانی است که داستان نوشته و تعدادی رمان غربی و کتابهای فلسفه و فیزیک را به فارسی برگردانده است و از همه مهمتر قاضی دادگاهی است که در آن شیخ فضلالله نوری به اعدام محکوم میشود. به واسطه همین امر عکسالعملهای مختلفی در مورد او وجود دارد و در این زمینه مناقشات بسیاری در تاریخ وجود دارد. کار من قضاوت در مورد این افراد نیست؛ صرفاً سعی دارم روایت تاریخ این دوره را از منظر توجه متفکران به عدالت بیان کنم. زنجانی 9 سال در نجف بوده و به شدت تحت تأثیر علمای نجف است و از 40 سالگی به تجدد تمایل پیدا میکند و مفاهیم مختلفی را در باب عدالت در آثار خود آورده است.
خطیب عدالت اندیش
سیدجمال واعظ از جمله دیگر کسانی است که در این دوره دارای اهمیت است. مشهور است که وی زمانی که در مسجد وعظی میکرد بین 5 تا 6 هزار نفر حضور مییافتند و چه در اصفهان که حضور داشت و چه در تهران، وعظ و خطابههای گیرایی داشت که برخلاف نثر مغلق رسائل همه فهم بود. خطابههای او به طور کامل در 36 شماره در روزنامه الجمال وجود دارد و در یک کتاب قدیمی تحت عنوان «شهید راه آزادی» تمام روزنامه الجمال جمع شده که اگر به دنبال متن با نگاه مدرن از عدالت باشیم، این روزنامه اهمیت مییابد. چهار اصل ترقی برای او مساوات، امنیت، آزادی و امتیازات فضلی است که اینها را در ارتباط با عدالت میبیند. به غیر از عدالت شاه و عدالت طولی، عدالت فردی برای او اهمیت دارد و آگاهی از حق و تکلیف و پیگیری حقوق از سوی افراد را مورد اهمیت قرار میدهد.
روزنامه دنیای اقتصاد
تاریخ: 3/7/1396
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان