دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تحولات تاریخی بنیادهای حقوق جزا در جامعه ی ایران

No image
تحولات تاریخی بنیادهای حقوق جزا در جامعه ی ایران

كلمات كليدي : تاريخ، ايران، باستان، مشروطيت

نویسنده : ميثم مراديان

بدون شک تبیین و تدقیق بیشتر در نظام جزای یک کشور یا یک منطقه بدون مطالعه‌ی تاریخ آن کشور و منطقه میسر نمی‌باشد. اگرچه سیستم جزایی ایران در ادوار مختلف تحولات گوناگونی و زیادی را پشت سر نهاده اما به هر حال سیستم کنونی جزایی مهم از سوابق تاریخی آن می‌باشد. دیگر فایده‌ی مطالعه در این زمینه نگاهی فرا زاویه‌ای به حقوق جزای کنونی و مطالعه‌ی پیش‌رفت‌ها و پس‌رفت‌های آن می‌باشد. نظام جزایی ایران در سه دوره تحولات عمیقی را پشت سر گذاشته که در سطور بعدی به مطالعه‌ی آنها می‌پردازیم.

1. ایران باستان:

پادشاهان ایران خود را برگزیده‌ی اهورامزدا و خواست خود را خواست خدا می‌دانستند، به همین جهت قوه‌ی مقننه و قوه‌ی قضائیه و مجریه را از آن خود می‌دانستند.[1] ایشان خود به قانونگذاری و اجرای قوانین می‌پرداختند. داریوش در یکی از کتیبه‌هایش می‌نویسد: «به خواست اهورامزدا تمام سرزمین‌هایی را که گشودم از عدالت من برخوردار شدند.»[2]

الف. جرایم

اگر چه ضابطه‌ی درستی در این رابطه در دست نیست اما با توجه به متن نامه‌ی «تنسر» که به پادشاه طبرستان نوشته شده می‌توان جرایم را به این سه دسته تقسیم کرد:

1. جرایم علیه دین، مثل توهین به اشیا یا اماکن مقدسه؛

2. جرایم علیه پادشاه، مثل توهین یا سوء قصد به پادشاه؛

3. جرایم علیه خانواده‌ی شاه ؛

4. جرایم علیه افراد، مثل رابطه با زن شوهردار.[3]

با توجه به شباهت‌هایی که بین قوانین ایران و قوانین حمورابی پادشاه بابل وجود دارد برخی از پژوهشگران قوانین ایرانی را برگرفته از قوانین حمورابی می‌دانند؛[4] اما برخی دیگر این شباهت را دلیلی بر نوشتن قوانین از روی قوانین حمورابی نمی‌دانند.[5]

ب. مجازاتها

مجازات‌ها در این دوران عموما شدید بوده و از قاعده و ضابطه‌‌ای تبعیت نمی‌کردند، پادشاه و قضات پادشاهی به طور مطلق درباره‌ی مجازاتها تصمیم‌گیری می‌کردند و عدم تناسب بین فعل انجام شده و کیفر آنها برقرار بود. با وجود این نباید فراموش کرد که پادشاه خود را حامی مردم می‌دانسته تا حرمی که نظارت لازم بر امور داشته و با توجه به اینکه تصمیم نهایی با او بوده، بر حسب اعتنای او به اجرای عدالت یا بی‌توجهی به آن از اختیارات خود استفاده می‌کرده است.[6]

ج. انواع مجازاتها

1. اعدام: این مجازات هنگام ارتکاب جرم علیه جان و مال و بستگان پادشاه و توطئه و طغیان وخیانت به کشور و... اجرا می‌شده است. ویل دورات در این رابطه می‌نویسد: «... در این قبیل موارد گنهکار مجبور بود که زهر بنوشد یا او را به چهارمیخ می‌کشیدند یا به دار می‌آویختند.» هرودوت هم می‌نویسد: « پارسها محکومین را زنده و در حالی که سرآنها به پایین معلق بود در قبر مدفون می‌کردند...»[7]

2. زندان: این مجازات بسیار به ندرت اعمال می‌شد که علت آن اولاً وفور مجازات اعدام و ثانیاً عدم شناسایی زندان به عنوان محل مجازات بوده است.

3. مجازات‌های ترهیبی و ترذیلی: مثلاً اردشیر دوم کسی را که به خاطر ترس از جنگ فرار کرده بود مجبورکرد که زن فاحشه‌ی برهنه‌ای را تمام روز در شهر بر دوش خود حمل کند.[8]

مجازاتهای دیگری مثل کور‌کردن، تازیانه، تبعید و... نیز در این دوران اجرا می‌شد؛ هدف از اجرای این مجازات‌های سخت این بود که سلاطین معتقد بودند که شدت مجازات مجرمین احتمالی و خاصه خائنین به مملکت را وادار می‌کند از ترس مجازات از ارتکاب جرم خودداری کنند.[9]

د. روش دادرسی و راه‌های اثبات جرم

پادشاهان هخامنشی امر قضاوت را به قضات شاهی که برای تمام عمر انتخاب می‌شدند واگذار می‌کردند ولی شاه عالی‌ترین مقام قضایی بود و حتی حق داشت به دعاوی مختومه رسیدگی کند و مجازات‌ها را کم یا زیاد کنند.[10]

در رسیدگی به جرایم نیز از سوگند یا آزمایش ایزدی استفاده می‌شد، اطفال تا سن 7- 8 سالگی مسؤلیت نداشتند و تا سن 16 سالگی از مجازات خفیف‌‌تر برخوردار می‌شدند. تکرار و تعدد جرم از موارد تشدید بوده و رسیدگی غالباً بیش از یک مرحله نداشت.[11]

2. ورود اسلام به ایران

آمدن اسلام به ایران موجب تحولاتی شگرف در ایران شد نظام حقوقی اسلام تأثیری عمیق بر جامعه‌ی ایرانی که با توجه به پیشینه‌ی خود آماده‌ی پذیرش این تحول بودند، شد. محاکم مذهبی در این میان نقش بسزایی در حل اختلافات و دعاوی و رسیدگی به جرایم اجتماعی داشتند.

اما بفاصله‌ی نسبتاً کوتاهی پس از استقرار اسلام خلفای اموی و عباسی برای از بین بردن مخالفان خود اصول حقوقی اسلام را ندیده گرفتند، مثل آنچه در قتل خانواده‌ی برامکه یا به شهادت رساندن ائمه(ع) رخ داد.[12] در این هنگام قضات را خود خلفا منصوب می‌کردند تا اوامر ایشان را اجرا کنند،حکام محلی و سلاطین ایرانی و محلی نیز به همین نحو به عمل می‌پرداختند. پس از روی کار آمدن مغول‌ها و تیموریان نیز در کنار محاکم مذهبی نوعی محاکم عرفی که قوانین مغول‌ها وتیموریان را اجرا می‌کردند به وجود آمد.[13] این قوانین و احکام به قدری سخت‌گیرانه بود که برخی خود به سراغ محاکم برای اجرای مجازات می‌رفتند. [14]

البته صلاحیت و قلمرو اجرایی قوانین موضوعه‌ی اسلامی و محاکم شرع از قواعد عرفی و صلاحیت محاکم عرفی بخوبی مشخص نبود و این خود عاملی برای افزایش قدرت سلاطین در صدور فرامین شده بود.[15]

در عهد قاجار بعضاً مجازات و شکنجه‌هایی مثل مصلوب‌کردن، جلوی دهانه‌ی توپ‌ گذاشتن، زنده بگور کردن، نعل‌کوبیدن به پا و شمع‌آجین‌کردن و... اعمال می‌شد که نشان‌دهنده‌ی این است که در این دوران مجازاتها، تنها به میل حاکم و افراد با نفوذ بستگی داشته و تابع هیچ اصل و قاعده‌ای نیست.[16]

اولین اقدامات برای ازبین‌بردن هرج و مرج و سیستم قضایی در سال 1275 ه.ق با تشکیل هیئت وزیران آغاز شد. در سال 1277 ه.ق ناصرالدین شاه به تقلید از شاهان گذشته ایران محاکمی به نام دیوان مظالم تشکیل داد که در آنجا مردم می‌توانستند به طور مستقیم دعاوی را به شاه ارجاع کنند.[17]

پس از انقلاب مشروطیت، آمادگی ذهنی و مادی برای پذیرش بنیادهای جدید به وجود آمد که در ابتدا مخالفت‌هایی را به‌خصوص از طرف روحانیون درباره‌ی وضع قوانین عرفی و محاکم عرفی درپی داشت.

ولی کم‌کم مجلس شورایی اسلامی با تصویب قوانین جزایی راه خود را باز کرد و گامی مهم در تحول قانونگذاری ایران پیمود هرچند این قوانین در برخی مواقع با شرع سازگاری نداشت و یا صرفا ً ترجمه‌هایی بود از قوانین خارجی، پس از انقلاب اسلامی ایران سعی بر این شد که نه‌تنها قوانین جزایی مخالفتی با شرع نداشته باشد بلکه مطابق و برگرفته از شرع مقدس باشد برخی از این قوانین عبارتند از: قانون مجازات اسلامی، قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب، قانون نحوه‌ی اجرای محکومیت‌های مالی و قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری.

مقاله

جایگاه در درختواره حقوق جزای عمومی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
خدایا! ببخش!

خدایا! ببخش!

به آن نديدى. الهى! آنچه را كه به زبانم به تو تقرب جستم ولى دلم برخلاف آن بود بر من ببخش! الهى! اشارات چشم، و سخنان بيهوده، و مشتهيات دل
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

دچار آيم، و به بدگويى آن كه از بخشيدن به من دريغ ورزد مبتلا گردم، و تو ماوراى اين همه، اختيـاردار بخشش و منـعى، چـه اينـكه بـر هـر چيـز تـوانـايـى.

پر بازدیدترین ها

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

بدان همان کسی که گنج های آسمان و زمین در اختیار اوست، به تو اجازه دعا و درخواست داده است و اجابت آن را نیز تضمین نموده، به تو امر کرده از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت نمایی تا رحمتش را بر تو فرو فرستد. خداوند بین تو و خودش کسی قرار نداده که حجاب و فاصله باشد، تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری و مانعت نشده .
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
No image

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
عبادت و نیایش در نهج البلاغه

عبادت و نیایش در نهج البلاغه

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یاد حق و غیر او را از یاد بردن می‌باشد. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. امام علی علیه‌السلام در به اره یاد حق یا همان روح عبادت میفرماید: < خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها به این وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینایی، بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌ گردند
Powered by TayaCMS