27 بهمن 1395, 7:16
(بدان اي سالک راه خدا!) ما اگر بخواهيم وابستگي هاي قلبي را به طور کلي تقسيم بندي کنيم بايد بگوييم: يکي از دلبستگي هاي ما، تعلق به ابزار دنيايي و امور مادي و طبيعي مانند خانه و پول و ثروت است و يکي ديگر از تعلقات ما، دلبستگي به لذات دنيايي است. اين دو وابستگي منشايي است براي وابستگي ديگري که عبارت است از دلبستگي به اصل زيستن در دنيا، يا دلبستگي به حيات دنيوي. يعني از آنجا که اين موارد براي انسان لذت هايي را در پي دارد، او ديگر حاضر نيست که از دنيا برود. لذا اين وابستگي ها، منشا تعلق نسبت به اصل حيات دنيوي مي شود. اين قسم از وابستگي ها مربوط به دنيا است، اما يک سنخ از وابستگي هاي انسان، مربوط به امور معنوي است. گاهي دلبستگي به «اعمال عبادي» است، يعني اينکه انسان دلبسته به عبادت باشد و دوست داردکه مدام عبادت کند، و گاهي دلبستگي به «فضائل نفساني» است که ما از آن به «مقامات معنويه» تعبير مي کنيم. فضايل يا مقامات معنوي، تحت يک عنوان علمي، همان «ملکه» است. دلبستگي به اعمال عبادي، مانند دلبستگي به ابزار دنيوي است و دلبستگي به فضائل نفساني، مانند دلبستگي به التذاذات نفسانيه است. همه اين تعلقات و وابستگي ها، به طور کلي تحت عنوان «حجاب» و «مانع» مطرح مي شود. يعني همه اين وابستگي ها، چه در بعد دنيوي و چه در بعد اخروي، به يک معنا حجاب و مانع براي «دلبستگي به خدا» هستند. حتي آخرت هم نسبت به اين هدف، تنها يک «وسيله» است و دلبستگي به آن نيز براي سالک الي الله معنا ندارد. لذا انسان کامل تنها يک دلبستگي دارد و آن هم خدا است. هيچ يک از اين عبادات و مقامات، در نگرش او «هدف» محسوب نمي شود.(1)
1- رسائل بندگی، آيت الله شيخ مجتبی تهرانی، ص 180.
روزنامه كيهان، شماره 21104 به تاريخ 21/4/94، صفحه 6 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان