دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ابراهیم بن ولید بن عبدالملک

No image
ابراهیم بن ولید بن عبدالملک

كلمات كليدي : تاريخ، امويان، ابراهيم بن وليد، مخلوع، مروان بن محمد، عبدالعزيز بن حجاج، سليمان بن هشام، عين الجر

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

ابواسحاق ابراهیم بن ولید بن عبدالملک بن مروان بن حکم، ملقب به مخلوع،[1] سیزدهمین خلیفه اموی بود که به حکومت رسید. خلافت ابراهیم که مقارن با نابسامانی‌ها و آغاز فروپاشی امویان بود،[2] از سوی مورخان چندان با اهمیت تلقی نشده است؛ به طوری‌ که حتی برخی از مورخان از او و برادرش یزید، در یک‌ جا سخن رانده، مستقلاً از او به عنوان خلیفه نامی نبرده‌اند.

در منابع از سال تولد او سخنی به میان نیامده است، تنها می‌دانیم که او از کنیزی به نام سعار[3] یا سریه[4] متولد شده است. در کتب کهن تاریخ، اولین بار از او، در روزگار خلافت برادرش یزید بن ولید، معروف به «ناقص»، یاد شده است؛ نقل است که او پس از به خلافت رسیدن یزید بن ولید، از سوی او به امارت اردن برگزیده شد.[5] مدتی بعد، یزید برای او و سپس عبدالعزیز بن حجاج بن عبدالملک به عنوان ولیعهد دوم از مردم بیعت گرفت.[6] برخی از مورخان بر این باورند که این بیعت به سبب فشار «قدریه»[7] که یزید از معتقدین به این فرقه بود، صورت گرفته است.[8]

پس از مرگ برادرش در ذی‌الحجه سال 126هجری،[9] ابراهیم بن ولید به خلافت نشست؛ اما حکومتش دولتی مستعجل بود و کارش به سامان نرسید؛ چرا که از بیعت بخشی از مردم شام که ابن‌طقطقی آن را بیعتی بی‌اهمیت خوانده است،[10] برخوردار بود. گفته شده در این مدت گروهی از مردم به عنوان خلافت بر او سلام می‌دادند و گروهی وی را امیر می‌خواندند و بعضی هم او را به هیچ یک از این عناوین نمی‌خواندند.[11] یکی از مردم آن روزگار در وصف این ایام، شعری سروده بدین مضمون:

«نبایع ابراهیم فی کل جمعة الا ان امراً انت و الیه ضائع

هر جمعه با ابراهیم بیعت می‌کنیم؛ ولی کاری که تو علمدار آن باشی سامان ندارد.»[12]

کار ابراهیم در امر حکومت، هم‌چنان آشفته و نابسامان بود تا این‌که مروان بن محمد بن حکم بر او شورید و او را از سلطنت خلع کرد.[13]

شورش مروان بن محمد

پس از کشته شدن ولید بن یزید به دست یزید بن ولید، مروان بن محمد والی ارمنستان و آذربایجان به سوی جزیره[14] رفت و به بهانه‌ی خون‌خواهی ولید و آزادی پسران او ـ حکم و عثمان ‌ـ سر به شورش نهاد و بر آن‌جا مسلط شد. او چنین وانمود کرد که به سبب قتل ولید شوریده و بر کشته شدن وی معترض است.[15] مروان پس از آن‌که یزید بن ولید تمامی ولایات پدرش ـ محمد بن مروان - را بدو سپرد با یزید بیعت کرده بود؛[16] اما پس از آگاهی از مرگ یزید و خلافت ابراهیم، باز به مخالفت برخاست، او گرچه به بهانه خون‌خواهی ولید و آزادی پسران او - حکم و عثمان - سر به شورش نهاده بود؛ اما در واقع، خلافت را برای خویش می‌خواست[17] و مردم را مخفیانه به خلافت خود می‌خواند.[18] او توانست با بذل و بخشش اموال بسیار، برخی از قبایل عرب جزیره را با خود همراه کند[19] و به سوی شام حرکت کند. او ابتدا به قنسرین[20] یا حلب[21] که توسط بشر بن ولید - برادر ابراهیم بن ولید - اداره می‌شد، حمله برد در آن‌جا یزید بن عمر بن هبیره به همراه بنی‌قیس به مروان پیوستند و بشر و برادرش مسرور را به مروان تسلیم کردند.[22] مروان سپس به سوی حمص که چندان دل‌خوشی از یزید بن ولید و ابراهیم نداشتند، حرکت کرد. مردم حمص پس از مرگ یزید بن ولید، از بیعت با ابراهیم خودداری کرده، علناً با او به مخالفت برخاسته بودند.[23] از این‌رو ابراهیم، پسر عموی خویش عبدالعزیز بن حجاج را که ولیعهد او نیز به حساب می‌آمد با لشکری روانه حمص کرد.[24]

مردم شهر، هم‌چنان به جهت سر بر تافتن از بیعت با خلیفه اموی از سوی لشکر اعزامی ابراهیم بن ولید، در محاصره بودند تا این‌که خبر یافتند مروان بن محمد جهت یاری آن‌ها به حمص نزدیک شده است، پس حلقه محاصره را شکستند و خود را به مروان رساندند و با او بیعت کردند و سپس به همراه سپاه او راهی دمشق شدند.[25] ابراهیم بن ولید، چون از این امر اطلاع یافت، لشکری صد و بیست هزار نفره‌ای را تدارک دیده به فرماندهی سلیمان بن هشام بن عبدالملک به مقابله با قوای هشتاد هزار نفری مروان فرستاد[26] دو سپاه در عین‌الجر[27] با هم روبرو شدند کار به جنگ کشید این جنگ که از ابتدای بر آمدن روز چهارشنبه هفتم صفر سال صد و بیست و هفت هجری[28] تا غروب آن روز ادامه یافت به مدد نبوغ بالای نظامی مروان با شکست سپاه سلیمان بن هشام خاتمه یافت.[29] تعداد زیادی از سپاهیان دو طرف کشته شدند. امرای شکست خورده ابراهیم در دمشق فراهم آمدند و از بیم آن‌که حکم و عثمان ـ پسران ولید ـ پس از آزادی از زندان از امیرانی که در قتل پدرشان دست داشتند، انتقام بگیرند تصمیم به قتل آن دو گرفتند و این مأموریت را به عهده‌ی یزید بن خالد بن عبدالله قسری سپردند او نیز ابوالأسود غلام پدرش را مأمور این کار کرد.[30]

خلع ابراهیم بن ولید از حکومت

ابراهیم نیز به روایتی پس از شکست سپاه سلیمان، در دمشق از خلافت کناره‌گیری کرد و با مروان بیعت نمود[31] و به نقلی دیگر فرار کرده، مخفی شد و اندکی پس از مراجعت مروان به جزیره، امان خواسته نزد او رفت و ضمن خلع خود از خلافت با او بیعت کرد.[32] برخی از مورخان تاریخ این خلع را دوشنبه چهاردهم صفر سال صد و بیست و هفت هجری دانسته‌اند.[33] زین پس ابراهیم در سلک یاران وفادار مروان درآمد و در جنگ‌های خلیفه با دشمنان بنی‌امیه شرکت جست.[34] از این پس تا سال صد و سی و دو هجری، از ابراهیم در منابع تاریخی ذکری به میان نیامده است. در این سال به نقلی ابراهیم بن ولید پس از شکست امویان از سپاه عباسیان در منطقه «زاب»، حین فرار، در آب رودخانه فرات غرق شد؛[35] به روایتی دیگر پیش از آن روز مروان او را کشته و به دار آویخته بود؛[36] بنا به روایتی دیگر او زنده بود تا این‌که در آخرین کشتار امویان توسط دولت نو ظهور عباسی به دست عبدالله بن علی بن عباس در شام کشته شد.[37]

از مدت دقیق حکومت ابراهیم بن ولید اطلاع دقیقی در دست نیست؛ منابع و کتب تاریخی در تعیین مدت حکومت او اختلاف کرده هر یک به قولی از اقوال تمسک جسته‌اند؛ چهل روز،[38] دو ماه،[39] هفتاد روز،[40] سه ماه[41] و چهار ماه[42] حکومت، از جمله اقوالی است که به عنوان مدت زمان حکومت ابراهیم بن ولید، یاد شده است.

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

آدابی از عبودیت

آدابی از عبودیت

از آداب عبودیت این است که جز قدرت حق، قدرتی را نپذیرند و جز ثنای حق و آنکه از اولیاء حق است، ثنای کسی را نگویند.
فهم و دریافت زبان قرآن

فهم و دریافت زبان قرآن

من امیدوارم که ما این حجاب جحود را از قلب‌هایمان برداریم و از خدای تبارک و تعالی بخواهیم که ما را آشنا کند به لسان قزآن.
علت بعثت انبیاء

علت بعثت انبیاء

اگر برای هر علمی موضوعی است... علم همه انبیاء هم موضوعش انسان است ...
ترک علاقه به دنیا

ترک علاقه به دنیا

علائق را باید کم بکنید، علاقه‌ها باید کم بشود، طبیعتاً ماها از اینجا می‌رویم، علی ایّ حال چه علاقه قلبی به چیزی داشته باشیم یا نداشته باشیم فرقی به حال ما نمی‌کند.
دعا روح عبودیت

دعا روح عبودیت

اینهایی که از کتب ادعیه انتقاد می‌کنند برای این است که نمی‌دانند، جاهل‌انند، بیچاره‌اند که این کتب ادعیه چطور انسان را می‌سازد، این دعاهایی که از ائمه ما وارد شده است مثل کمیل، مناجات شعبانیه، دعای حضرت سیدالشهداء(ع) و دعای«سمات» اینها چه جور انسان را درست می‌کنند...

پر بازدیدترین ها

افراط و تفریط قوه شهوت

افراط و تفریط قوه شهوت

افراط در قوه شهوت عبارت از آن است که عقل انسان مقهور شهوت شده و همّت مرد مصروف تمتّع از زنان و کنیزان گردد و از پیمودن راه آخرت محروم شود.
No image

اسیر شهوت

آنهایی که بنده دنیا و شهوت خویش اند، و طوق بندگی هوای نفس را در گردن نهادند، بندگی از هر کسی که دنیا را پیش او سراغ دارند یا احتمال می دهند، می کنند و خاضع او می شوند و اگر در ظاهر زبان منیت و عفت نفس گشایند، تدلیس محض است و اعمال آنها و اقوال آنها، این کلام را تکذیب کنند.
ترک علاقه به دنیا

ترک علاقه به دنیا

علائق را باید کم بکنید، علاقه‌ها باید کم بشود، طبیعتاً ماها از اینجا می‌رویم، علی ایّ حال چه علاقه قلبی به چیزی داشته باشیم یا نداشته باشیم فرقی به حال ما نمی‌کند.
هوای نفس

هوای نفس

از هوای نفس بپرهیزید همان گونه که از دشمنانتان می پرهیزید چیزی دشمن تر برای افراد با شخصیت از پیروی هوای نفس و درو شده های زبان نیست.
اعضاء بدن امانت است

اعضاء بدن امانت است

شما اگر خدای نخواسته خود را اصلاح نکردید و با قلبهای سیاه ، چشمها، گوشها، و زبانهای آلوده ، به گناه از دنیا رفتید، خدا را چگونه ملاقات خواهید کرد؟
Powered by TayaCMS