دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

پیامبر(ص) و مزاح

No image
پیامبر(ص) و مزاح

كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، مزاح، شوخي

نویسنده : علي نبي الهي

مزاح به معنی شوخی و در مقابل جدی است.[1] این لغت در معاجم لغت کمتر به کار رفته و توضیح داده شده است و بیشتر لغویون لغت "دعب" را که هم معنی "مزح" است تبیین و تشریح نموده‌اند.[2]

کلمه مزاح یا مشتقات آن در قرآن به کار نرفته‌اند. حتی کلمه "دعب" و مشتقات آن هم که مترادف مزاح می‌باشند نیز در قرآن کاربردی ندارد.

در اصطلاح هم مزاح همان شوخی و خوش طبعی به حساب می‌آید، البته با شرایط خاص خود که حدودی دارد و چنانچه از حدود خود خارج شود نه تنها کسالت را برطرف نمی‌کند؛ بلکه موجب پدید آمدن برخی از مشکلات نیز خواهد شد.

به جرات می‌توان گفت که مزاح یکی از مصادیق بارز حسن خلق است همچنانکه در تعریف حسن خلق گفته‌اند: «حسن ‌خلق، عبارت است از خوش‌رویی، خوش‌رفتاری، حُسن‌ معاشرت و برخورد پسندیده با دیگران».

بنابراین باید گفت از موضوع‌های مرتبط با حسن ‌خلق، موضوع مزاح است. البته شوخی به اندازه‌ای که موجب زدودن اندوه از دل مومن و شاد کردن او باشد و به گناه، زیاده‌روی، جسارت و سخنان زشت نیانجامد، پسندیده است. سخنان پیشوایان دین در این باره مبیّن همین امر است. پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «اِنّی لَاَ مْزَحُ وَ لا اَقُولُ اِلاّ حَقّاً؛ من شوخی می‌کنم؛ ولی جز سخن حق نمی‌گویم».[3]

همچنین از ایشان نقل شده که فرمودند: «خداوند، انسان شوخ طبعی را که در شوخی خود راستگو باشد، مؤاخذه نمی‌کند».[4]

به مقتضای آداب و تعالیم جامع اسلام و سنت گرامی پیامبراکرم(ص) مزاح و شوخی تا زمانی که با گناه دیگری مانند تحقیر، تمسخر، افترا و... همراه نباشد، بلکه صرفاً جهت مسرور نمودن برادر دینی باشد کاری است پسندیده و مطلوب.

در روایت دیگری آمده که: «کان رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) یداعب الرجل یرید ان ‌یسره‌» پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) با انسان به قصد آن که شادمانش سازد شوخی می‌کرد. [5]

نکته قابل دقت این است که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) خود مزاح را آغاز می‌کرد و برآن بود تا بدین وسیله سرور و نشاط را در یارانش زنده نگه دارد.

رفتار پیامبر در کلام ائمه(ع)

رسول اکرم(ص) ضمن سفارش کردن یاران خویش به شوخ طبعی و مزاح، خود نیز با آنان شوخی می‌کرد؛ امیرالمؤمنین(ع) در این باره می‌فرماید:

(کان رسول الله(ص)لَیسُرُّ الرَُّجلَ مِنْ اَصْحابِهِ اِذا رَاهُ مَغْمُوماً بالمُداعِبَةِ وکانَ یقُولُ اِنَّ اللّهَ یبْغِضُ الْمُغَبَّسَ فی وَجْهِ أخیهِ؛

پیامبر اسلام(ص)هرگاه مردی از اصحابش را غمگین می‌یافت او را با شوخی خرسند می‌ساخت و می‌فرمود: خداوند دشمن دارد کسی را که در روی برادرش چهره درهم کشد).[6]

در سیره آن حضرت هم آمده که رسول گرامی با وجود آن هیبت و متانت و عظمت الهی که در وجود او تجلی داشت، همواره لبخندی برلب داشت و گاهی با اصحاب خود شوخی نموده و با آنها به گفت و شنود می‌پرداخت. امام صادق(ع) درقسمتی از پاسخ به سوال یکی از یارانش که پرسیده بود (آیا رسول خدا با کسی مزاح می‌کرد) فرمود: «از رافت و مهر آن حضرت این بود که با اصحاب خود مزاح می‌کرد تا عظمت و بزرگیش دل آنان را نگیرد وبتوانند به او نگاه کنند و حوائج خود را بر زبان آورند» و سپس فرمود: «رسول اکرم زمانی که یکی از اصحاب را غصه‌دار می‌دید با مزاح و شوخی کردن او را مسرور می‌نمود و می‌فرمود: «خداوند کسی را که به ترشرویی با برادرانش روبرو شود دشمن دارد».[7]

رسول خدا(ص) با یاران خود در فضایی مملو از وقار و متانت بودند و هرگز اجازه نمی‌دادند تا حقایق و مسائل مهم و جدی با شوخی و مزاح مورد اهانت قرار گیرد و می‌فرمودند: «تفریح کنید و سرگرمی داشته باشید زیرا دوست ندارم که در دین شما خشونتی دیده شود».

برخی ویژگی‌ها، بایسته‌ها و حدود شوخی

1. شوخی آری کلام قبیح نه!

پسندیده بودن مزاح، دلیل تجویز جسارت و بی‌ادبی نیست. هنگام شوخی، نباید سخنان زشت و دور از اخلاق اسلامی بر زبان انسان جاری شود؛ زیرا به تعبیر امام علی علیه‌السلام: «سلاح اللِّئامِ قُبْحُ الْکَلامِ؛ زشت‌گویی، شیوه فرومایگان است».[8]

2. رعایت حدود برای جلوگیری از گستاخی دیگران

از روایات بدست می‌آید که شوخی‌ای مناسب آن است که در آن دشنام و ناسزا نباشد ایجاد بغض و کینه نکند و در شوخی اعتدال رعایت شود. شوخی به صورت کسب و کار قرار نگیرد و موجب پرده دری و بی‌حیایی و پررویی دیگران نشود؛ زیرا صادق آل محمد(ص) فرمود: «شوخی که باعث گستاخی و پرورویی مردم نسبت به تو شود آن را به جا نیاور».

شخصی به نام یونس شیبانی می‌گوید: «امام صادق(ع) از من پرسید: «مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟ عرض کردم: بسیار اندک! حضرت فرمود: «این گونه نباشید؛ زیرا مزاح کردن، [نشانه] حسن‌خلق است و تو می‌توانی به وسیله آن، برادر دینی‌ات را شادمان کنی. پیامبر(ص) نیز با افراد شوخی می‌کرد و منظورش، شاد کردن دل آنان بود».

آسیب‌های شوخی بی‌رویه

1. از بین رفتن آبرو

شوخی کردن بدون رعایت حد و مرزهای آن، آفاتی درپی‌دارد. از جمله سبب ریختن آبروی انسان می‌شود. رسول خدا(ص) می‌فرماید: «اَلْمِزاحُ تَذْهَبُ بِماءِ الْوَجْهِ؛ شوخی، آبرو را از بین می‌برد.»[9]

2. ایجاد کینه

همچنین ممکن است شوخی موجب کینه‌توزی شود، چنان که امام علی علیه‌السلام در این باره فرمود: «اَلْمِزاحُ تُورِثُ الضَّغائِنَ؛ شوخی، کینه‌ها را درپی‌دارد». [10]

3. از بین رفتن نور ایمان

از سوی دیگر، شوخی زیاد نور ایمان را از دل می‌برد و خنده زیاد، آدمی را از یاد خدا و آخرت غافل می‌سازد. در حدیثی از امام کاظم علیه‌السلام آمده است: «اِیّاکَ وَ الْمِزاحَ فَاِنَّهُ یَذْهَبُ بِنُورِ ایمانِکَ؛ از شوخی بپرهیز که نور ایمان را از دلت می‌برد.»[11]

4. کوچک شدن شخصیت انسان

کلام آخر اینکه زیاده‌روی در مزاح، شخصیت آدمی را خدشه‌دار می‌کند. امام علی علیه‌السلام در هشداری ارزنده می‌فرماید: «افَةٌ الْهَیْبَتهِ الْمِزاحُ؛ شوخی، آفت هیبت است». [12]

5. نشانه حماقت

در عین حال پیامبر اسلام و اولیای معصوم، زیاده‌روی در مزاح را همواره نکوهش کرده و آن را نشانه جهالت، حماقت و پستی دانسته‌اند. حضرت علی علیه‌السلام در این سخن کوتاه به این حقیقت اشاره می‌کند: «مَنْ کَثُرَ مِزاحُهُ اسْتُحْمِقَ، من کَثُرَ مِزاحُهُ استُجْهِلَ، مَنْ کَثُرَ مِزاحُهُ استُرْذِل». [13]

هر کس شوخی‌اش بسیار شود، احمق می‌شود. کسی که شوخی‌اش بسیار شود، نادان می‌شود. هر کس شوخی‌اش افزون شود، فرومایه می‌شود.

هدف مزاح باید برای شاد کردن دل دیگران باشد. بنابراین، اگر با شوخی کردن، دیگران را برنجانیم یا کسی را مسخره کنیم، این شوخی، ممنوع و نکوهیده است و چه بسا موجب کنیه‌توزی و دشمنی میان دوستان می‌گردد. امام علی علیه‌السلام در این باره فرمود: «لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ بَذْرٌ وَ بَذْرُ الْعَداوَةِ الْمِزاحُ؛ برای هر چیزی، بذری است و بذر دشمنی، مزاح است». [14]

6. شناخته نشدن جدی از شوخی

نکته دیگر اینکه مزاح نباید برای انسان به صورت یک عادت همیشگی درآید، به گونه‌ای که همواره دنبال بهانه‌ای باشد تا با کسی شوخی کند؛ زیرا این صفت، تصویر زننده‌ای از انسان، در ذهن مردم ایجاد می‌کند، به گونه‌ای که مردم، او را شخصی دلقک و بذله‌گو تصور می‌کنند و میان شوخی‌ها و موضع‌گیری جدّی او فرقی نمی‌گذارند. امیرمؤمنان علی علیه‌السلام در کلام دیگری می‌فرماید: «مَنْ جَعَلَ دَیْدَنَهُ الْهَزلَ لَمْ یُعْرَفْ جِدُّهُ؛ هر کس شوخی را عادت خود قرار دهد، موضع جدّی او [از شوخی هایش باز] شناخته نمی‌شود».[15]

نمونه‌هایی از شوخی در سیره پیامبر اکرم (ص)

نمونه‌های زیر بخشی از لطایفی است که از آن حضرت ثبت شده و به دست ما رسیده است، بخوانید:

1. آرامتر برو که بلورها نشکنند!

در یکی از مسافرتها، غلام سیاه و خوش صدایی به نام «انجشه‌» همراه حضرت بود که به دستور پیامبر(ص) آواز ویژه تند رفتن شتران ‌می‌خواند و در آن کاروان برخی از زنان پیامبر و ام‌سلیم نیز حضور داشتند. انس می‌گوید: حضرت گاهی با انجشه شوخی می‌کرد و می‌فرمود:

«رویدا یا انجشه لا تکسر القواریر (یعنی النساء.»

انجشه! قدری آرامتر بران تا بلورها خرد نشود.(یعنی زنان آزار نبینند). [16]

2. پیر زنها به بهشت نمی‌روند!

روزی پیامبراکرم(ص) به پیرزنی از طایفه اشجع فرمود: ای‌اشجعیه! بدان هرگز پیر زن داخل بهشت نمی‌گردد.

پیر زن از شنیدن این حرف اندوهگین شد. بلال از راه رسید و با مشاهده آن صحنه، وضعیت زن را برای پیامبر نقل کرد. حضرت به بلال ‌فرمود: سیاه چهرگان هم به بهشت نمی‌روند. بلال نیز مانند پیر زن اندوهگین گشت. عباس، عموی پیامبر(ص)، بر آنها گذشت و پس از آگاهی ‌از حالشان، ماجرا را برای پیامبر(ص) بازگفت. پیامبر(ص) فرمود: پیرمردها هم به بهشت گام نمی‌نهند. آنگاه رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) هر سه را طلبید و فرمود: «خداوند اینان را با بهترین شکل ظاهری داخل بهشت می‌گرداند». سپس فرمود: «خداوند آنهارا در قالب جوانانی نورانی وارد بهشت می‌سازد». [17]

3. او همان نیست که در چشمانش سفیدی هست؟!

ابن شهرآشوب می‌نویسد: روزی آن حضرت به زنی که از همسرش سخن‌می‌گفت، فرمود: آیا او همان نیست که در چشمانش سفیدی است؟ زن‌بلافاصله گفت: نه. آنگاه به خانه رفته، ماجرا را برای شوهرش بازگفت. او که دریافته بود پیامبر(ص) مزاح کرده است. به همسرش‌گفت: آیا نمی‌بینی سفیدی چشمم از سیاهی‌اش زیادتر است؟ [18]

4. مرا به هشت گردو فروختند!

روزی پیامبر(ص)، به همراه بلال، از کوچه ای می‌گذشتند. بچه‌ها مشغول بازی بودند. بچه‌ها تا پیامبر(ص) را دیدند، دور او حلقه زدند و دامنش را گرفتند و گفتند: همان طور که حسن و حسین را بر شانه ی تان سوار می‌کنید، ما را هم بر شانه‌ی خود سوار کنید. بچه‌ها هر یک گوشه‌ای از دامن پیامبر(ص) را گرفته بودند و با شور و اشتیاق، همین جمله را تکرار می‌کردند. پیامبر(ص) با دیدن این همه شور و شوق، به بلال فرمودند: «ای بلال! به منزل برو و هر چه پیدا کردی، بیاور تا خود را از این بچه ها بخرم».

بلال، با عجله رفت و با هشت گردو برگشت. پیامبر، هشت گردو را بین بچه‌ها تقسیم کرد و بدین ترتیب، خود را از دست بچه‌ها رها کردند و به همراه بلال، به راهشان ادامه دادند. در راه، پیامبر(ص) رو به بلال کردند و به مزاح گفتند: «خدا برادرم، یوسف صدیق را رحمت کند. او را به مقداری پول بی ارزش فروختند و مرا نیز به هشت گردو معامله کردند»![19]

مقاله

نویسنده علي نبي الهي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS