19 فروردین 1395, 10:38
شخصي خدمت امام صادق عليه السلام عرض كرد: دليلي بر وجود خداوند متعال بيان كنيد. حضرت فرمودند: آيا هنگامي كه كشتي دچار موج دريا شده، در حال سفر با آن بودهاي؟ گفت: آري. آنگاه پرسيدند: آيا در آن لحظه، قلب تو به جايي متوجه شد، ناله و دعا كردي؟ گفت: آري. حضرت فرمودند: خداوند همان كسي است كه در آن لحظه به آن متوجه شدي. (تفسير كبير/ ج 17/ ص 67)
قرآن كريم انسان را داراي فطرتي خدا خواه و خداشناس معرفي ميكند؛ «فِطْرةالله الّتِي فطر النّاس عليها لا تبْدِيل لِخلْقِالله» (روم/ 30) تا فطرت او بيدار است، وي خداگرا و خداجوست، و همه هستي و داراييهايش را از او ميداند؛ ليكن گاهي بر اثر غفلت از حقيقت خويشتن، به اسباب مادي دل ميبندد و در نتيجه، از پروردگارش غافل ميشود و در اين صورت، اگر به سختي و مصيبتي گرفتار شود، نااميد و مضطرب خواهد شد؛ «وإِذآ أنْعمْنا على الإِنسانِ أعْرض ونأى بِجانِبِهِ وإِذا مسّهُ الشّرُّ كان يوُوسًا» (اسراء/ 83) بنابراين، انسان دو حال دارد: فطري و عادي؛ بر اساس هوشياري فطري، چه در آسايش و رفاه، چه در سختي و بلا، دل سوي خدا دارد و بر پايه غفلت از فطرت، به نعمتهاي دنيوي مثل مال و جاه و فرزندان سرگرم است، ليكن حوادث تلخ ميتواند او را از خواب غفلت بيدار كرده و با خداي خويش آشنا سازد؛ «وإِذا مسّكُمُ الْضُّرُّ فِي الْبحْرِ ضلّ من تدْعُون إِلاّ إِياهُ» (اسراء/ 67) و نيز «وإِذا مسّ الإِنسان الضُّرُّ دعانا لِجنبِهِ» (يونس/ 12؛ الميزان/ ج 13/ ص 186) پس نتيجه اينكه انسان داراي فطرتي خداجوست، ليكن گاهي هنگام رفاه و آسايش از خداوند غافل ميشود، ولي زمان گرفتاري و ابتلا هوشيار ميشود و يگانه موجودي را صدا ميزند كه توان برطرف كردن مشكلاتش را دارد و براي سهولت دستيابي به اهدافش، وعده اطاعت و شكرگزاري ميدهد؛ «لّئِنْ أنجانا مِنْ هذِهِ لنكُوننّ مِن الشّاكِرِين » (انعام/63) پيدايش چنين افکاری در انسانها مبتني بر رفتار اجتماعي آنهاست كه براي تامين نيازهاي خويش اقدام به معامله ميكنند و چيزي ميدهند و در مقابلش چيز ديگري ميستانند. بدين جهت، در ارتباط با خداوند سبحان نيز چنين عمل ميكنند، در حالي كه ساحت مقدسش منزه از احتياج است. توسل و رويكرد انسان به خداي سبحان، هر چند در حالت اضطرار و بيچارگي باشد، دليل روشني بر وجود فطرت خداجو و خداگراي اوست، گرچه پس از رسيدن به ساحل امن و رهايي از مصائب دوباره ناسپاسي ميكند؛ «ثُمّ أنتُمْ تُشْرِكُون». (انعام/ 63؛ الميزان/ ج 7/ ص 137)
«هُو الّذِي يسيرُكُمْ فِي الْبرِّ والْبحْرِ حتّى إِذا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وجرين بِهِم بِرِيحٍ طيبةٍ وفرِحُواْ بِها جاءتْها رِيحٌ عاصِفٌ وجاءهُمُ الْموْجُ مِن كُلِّ مكانٍ وظنُّواْ أنّهُمْ أُحِيط بِهِمْ دعوُاْالله مُخْلِصِين لهُ الدِّين» (يونس/ 22)
او كسى است كه شما را در خشكى و دريا مى گرداند تا وقتى كه در كشتيها باشيد و آنها با بادى خوش آنان را ببرند و ايشان بدان شاد شوند [بناگاه] بادى سخت بر آنها وزد و موج از هر طرف بر ايشان تازد و يقين كنند كه در محاصره افتادهاند در آن حال خدا را پاكدلانه مى خوانند كه اگر ما را از اين [ورطه] برهانى قطعاً از سپاسگزاران خواهيم شد. شخصي خدمت امام صادق عليه السلام عرض كرد: دليلي بر وجود خداوند متعال بيان كنيد. حضرت فرمودند: آيا هنگامي كه كشتي دچار موج دريا شده، در حال سفر با آن بودهاي؟ گفت: آري. آنگاه پرسيدند: آيا در آن لحظه، قلب تو به جايي متوجه شد، ناله و دعا كردي؟ گفت: آري. حضرت فرمودند: خداوند همان كسي است كه در آن لحظه به آن متوجه شدي. (تفسير كبير/ ج 17/ ص 67)
«وإِذْ أخذ ربُّك مِن بنِي آدم مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيتهُمْ وأشْهدهُمْ على أنفُسِهِمْ ألسْتُ بِربِّكُمْ قالُواْ بلى» (اعراف/ 172) خداوند در آيه فوق سخن از پيماني ميآورد كه بطور سربسته از فرزندان آدم گرفته شده، اما اينكه اين پيمان چگونه بوده است، توضيحي درباره جزئيات آن در متن آيه نيامده است، ليكن مفسران با اتّكا به روايات فراوان، نظرات مختلفي را بيان كردهاند كه از همه مهمتر دو نظر است:
1- هنگامي كه آدم آفريده شد، فرزندان آينده او تا آخرين فرد بشر از پشت او به صورت ذراتي بيرون آمدند (و طبق بعضي از روايات اين ذرات از كل آدم بيرون آمدند)، آنها داراي عقل و شعور كافي براي شنيدن سخن و پاسخ گفتن بودند. در اين هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد: «ألسْتُ بِربِّكُمْ »؛ آيا پروردگار شما نيستم؟ همگي در پاسخ گفتند: «قالُواْ بلى شهِدْنا»؛ آري! بر اين حقيقت همگي گواهيم.
سپس همه اين ذرات به صلب آدم عليه السلام (يا به گل آدم) بازگشتند و به همين جهت اين عالم را «عالم ذرّ» و اين پيمان را «پيمان ألست» مينامند. بنابراين، پيمان مزبور يك پيمان تشريعي و قرارداد خودآگاه ميان انسانها و پروردگارشان بوده است. 2- منظور از اين عالم و اين پيمان، همان عالم استعدادها و پيمان فطرت و تكوين و آفرينش است؛ به اين ترتيب كه هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتي بيش نيستند، خداوند استعداد و آمادگي براي حقيقت توحيد به آنها داده است. هم در نهاد و فطرتشان اين سرّ الهي به صورت يك حسّ درون ذاتي به وديعه گذارده شده، هم در عقل و خردشان به صورت يك حقيقت خود آگاه. بنابراين، همه افراد بشر داراي روح توحيدياند و سوالي كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخ آنها نيز به همين زبان است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان