27 بهمن 1395, 2:55
انسان در عفو باید همواره مصالح خود و جامعه را در نظر داشته باشد. بر این اساس، همیشه معلوم نیست که عفو بهترین راه باشد؛ مثلاً ممکن است تنبیه و مجازات فردی که حق و حقوق دیگران را پایمال کرده است، موجب جلوگیری از تکرار آن کار بد شود. یکی از بزرگترین فضایل اخلاقی که در قرآن کریم و روایات مورد تأکید فراوان قرار گرفته، مسأله عفو و گذشت است. قرآن کریم در یکی از آیات درباره عفو میفرماید: کسانی که از مال خود به فقرا در حال وسعت و تنگدستی انفاق میکنند و خشم و غضب فرو مینشانند و از بدی مردم در میگذرند ( سوره آل عمران آیه 134). سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا این فضیلت اخلاقی ارزش مطلق دارد یا نسبی؟ به دیگر سخن، آیا انسان در همه جا و تحت هر شرایطی باید دیگران را عفو کند یا خیر؟ باید گفت گاهی یک کار، مصداق چند عنوان واقع میشود، برای مثال اگر در زمان طاغوت از ما در مورد شخص مظلومی که از دست مأموران ساواک گریخته و به ما پناه آورده بودند سؤال میشد که آیا او را دیدهایم یا نه، باید چه میگفتیم؟ آیا میبایست از آن جهت که دروغ گفتن خوب نیست، مخفیگاه آن شخص را نشان میدادیم، یا اینکه برای نجات جان آن فرد مظلوم میباید اظهار بی اطلاعی میکردیم و در پاسخ میگفتیم نمی دانم؟ اگر میگفتیم نمی دانم گر چه این پاسخ ما عنوان دروغگویی است، اما عنوان دیگری هم داشت و آن نجات یک شخص بی گناه است. در این جا، باید دید ارزش کدام یک بیشتر است؛ ارزش راست گفتن یا ارزش نجات دادن یک انسان بی گناه از دست فردی ظالم؟ مسأله عفو دیگران نیز دارای چنین حکمی است؛ یعنی ممکن است با مطرح شدن چند عنوان دیگر، ارزش آن تغییر کند. اگر عفو کسی موجب تضییع حقوق فرد یا افراد دیگری شود، حکم متفاوتی پیدا میکند مثلاً اگر فردی با دیگری در مالی شریک است و شخص در آن مال خیانت کرده، در اینجا اگر بخواهد او را مورد عفو و بخشش قرار دهد، به شریک خود ظلم کرده است، چرا که ممکن است وی از این اقدام راضی نباشد. در اینجا، گذشتن از حق خود، موجب تضییع حق دیگری میشود که از نظر شرع و اخلاق پسندیده نیست. همچنین گاهی عفو یک گناهکار، موجب گستاخی وی میشود؛ یعنی موجب میشود که آن شخص، کار زشت و ناپسند خود را تکرار کند. فلسفه عفو و گذشت این است که انسان خاطی متنبه شده، خود را اصلاح نماید و دشمنی او به دوستی تبدیل شود. بنابراین اگر عفو موجب جریتر شدن فرد گناهکار شود، نباید از او گذشت نمود. به طور کلی، انسان در عفو باید همواره مصالح خود و جامعه را در نظر داشته باشد. بر این اساس، همیشه معلوم نیست که عفو بهترین راه باشد؛ مثلاً ممکن است تنبیه و مجازات فردی که حق و حقوق دیگران را پایمال کرده است، موجب جلوگیری از تکرار آن کار بد شود. اصولاً یکی از فلسفههای احکام مجازات در اسلام، همین نکته است که فرد و جامعه هر دو اصلاح شوند. اینکه اسلام در برخی از موارد دستور داده حد فرد گناهکار در ملاء عام جاری شود برای این است که دیگران هم عبرت بگیرند و مرتکب چنین کاری نشوند. اجرای حدود الهی موجب رحمت و حیات جامعه میشود. قرآن هم بر این مسأله تأکید مینماید: آنان که از احکام خدا سرپیچی میکنند آنها به حقیقت ستمکارانند ( سوره بقره 229). البته در مواردی که مصالح اسلام و جامعه اسلامی اقتضا کند، حاکم شرع (ولی فقیه) حق دارد حدود را ببخشد. بنابراین فلسفه اجرای حدود، دیات و قصاص این است که از شیوع فساد در جامعه جلوگیری شود. در روایات آمده که برکت اجرای یک حد از حدود الهی در جامعه، از باران وسیعی که بر زمین ببارد و همه جا را سرسبز و خرم کند بیشتر است. رعایت مصالح جامعه از حفظ آبروی دو نفر که اعمال منافی عفت انجام داده اند، بسیارمهمتر است؛ چه بسا اجرای حدود الهی از عفو و بخشش برخی گناهکاران بسیار بیشتر باشد. حضرت امام صادق (ع) میفرمایند: از کسی که به شما ستم کرده است گذشت کنید، همان طور که دوست دارید دیگران از شما گذشت کنند. البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که ما حق نداریم کسانی را که در بیت المال خیانت کردهاند مورد عفو و بخشش قرار دهیم؛ ما فقط میتوانیم از حق خود بگذریم. نکته دیگر، مسأله حق ا... و حقالناس است. اگر کسی نسبت به دیگری مرتکب جنایتی شده و حتی مورد بخشش آن شخص هم قرار گرفته باشد، الزاماً مورد بخشش خدا قرار نمیگیرد. به دیگر سخن، با گذشت صاحب حق، حق خدا بخشیده نمیشود. حق خدا با توبه و پذیرش آن از سوی پروردگار بخشیده میشود. بنابراین، در این موارد علاوه بر اینکه باید رضایت مردم را جلب کنیم، باید از درگاه خداوند نیز طلب عفو و بخشش نماییم تا خالق هستی هم از گناه ما در گذرد. امام صادق (ع) به درس گرفتن از عفو و کرم الهی توصیه کرده و میفرمایند: یکی از صفات خدای متعال این است که بد و خوب هر دو را مورد رحمت خود قرار میدهد. ما انسانها هم باید سعی کنیم مظهر صفات خدا باشیم؛ یعنی در مواردی که حکمت و مصلحت اقتضاء میکند، با همه مردم، اعم از انسانهای خوب و بد، رفتاری توأم با مهر و عطوفت داشته باشیم. این هم انگیزه بالاتری است که انسانها کوشش نمایند صفت رحمانیت الهی را در خود تقویت کنند؛ زیرا خداوند که کمال مطلق است گناهکاران را از رحمت خود محروم نمیسازد.
برخی، تکبر و خودپسندی را با عزت نفس اشتباه می گیرند. در عزت نفس، انسان به دنبال کسب فضیلت هایی است که او را بزرگ می سازد. شخص با عزت، احترام دیگران را در حد لازم و بالاتر از معمول نگه می دارد. ولی افراد متکبر، نزد دیگران حقیر میشوند؛ زیرا خود را به ناحق همواره برتر از دیگران می شمارند. برخی دیگر به نام عزت نفس، از ابهام ها و پرسش های علمی خود سرباز میزنند و تصور می کنند با پرس وجوی علمی، ضعف دانستههای آنان آشکار می شود و نزد دیگران کوچک میشوند. در حالی که اعتراف به ندانستن، نشانه کرامت نفس است و سعی بر کسب دانش، کرامت والاتری است؛ زیرا با نپرسیدن، آدمی در نادانی باقی می ماند و از ارزش او کاسته می شود. بعضی برای رفع فقر، به هر راه ممکنی روی می آورند، در حالی که، انسان نباید زیر بار خواهش و ذلت برود و با هراس از فردای ذلت بار، امروز خود را به خواری بیفکند. علی علیه السلام در سخنی میفرماید: «النّاسُ مِنْ خَوْفِ الذُّلِ فی ذُلّ؛ مردم از ترس خواری، خود را به خواری میافکنند».همچنین، داشتن عزت نفس، دلیل کار نکردن نیست. انسانی که برای رفع نیازهای خود و خانواده اش می کوشد، نزد خدای متعال بسیار با ارزش است و پاداش بزرگ دارد. پس نباید پنداشت که پوشیدن لباس کار، ذلت است. آدمی با کار کردن نه تنها مجبور نیست دست خود را به سوی دیگران دراز کند، بلکه دست افتادگان را نیز میتواند بگیرد. بنابراین، شخص کریم، حکیم و هوشیار است. او انسانی متعادل است و می کوشد در کارها و رفتارهایش، حق خداوند، والدین، فرزندان، همسایگان، همکاران، گیاهان و حتی طبیعت بیجان را به خوبی پاس دارد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان