27 بهمن 1395, 7:32
یکی از نکات مهمیکه ما انسانها درباره خود باید بدانیم، یکپارچگی بدن و نفس است. در اینجا قدری درباره این یکپارچگی توضیح میدهیم و در ابتدا از حدیثی در نهج البلاغه کمک میگیریم که عمل کردن به آن نقش مهمی در اصلاح مشکلات فردی ایفا میکند. اگر از متخصصین زیستشناسی بخواهیم که درباره انسان نظر دهند، از سلولها و بافتها و اندامها و ارگانیسم زنده صحبت میکنند. اگر از یک فیلسوف بخواهیم درباره انسان نظر دهد به ذهن انسان توجه میکند. همینطور روانشناسان به ذهن و روان انسان توجه میکنند. آنچه مطالعه اش برای جامعه شناسان اهمیت دارد هویت جمعی است و تفکر خود را بیشتر معطوف به آن میکنند. هر کسی از منظر مطالعات و دغدغدههای شخصی خود است که درباره انسان نظر میدهد. اما حقیقت انسان چیست؟قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهیم به سراغ یکی از جملات کوتاه از امیرالمومنین میرویم که در شماره 207 کلمات قصار نهجالبلاغه آمده است: اگر شخص بردباری نیستی، خودت را به بردباری بزن، زیرا هر که خود را به قومیشبیه کند بعید است که جزو آنها قرار نگیرد.مطابق این فرمایش امیرالمومنین، هر کس زود عصبانی میشود و از کوره در میرود، راه درمان دارد. او باید خودش را شبیه انسانهای بردبار نشان دهد. به عبارت دیگر ادای آنها را در بیاورد و در سبک زندگی و نوع نگاه و طرز حرف زدن خودش را شبیه و شبیه تر به آنها بکند تا اینکه سرانجام خصلت آنها را در درون خود بیابد.این توصیه فقط برای انسانهای عصبی نیست. هر کسی که از هر مشکل فکری و روانی رنج میبرد میتواند از این راهکار امیرالمومنین که از بزرگترین انسانشناسان تاریخ است استفاده کند. مثلا کسی که خسیس است سعی کند خود را به سخاوت بزند یا کسی که بدزبان است ادای کسانی را در بیاورد که عفت زبانی دارند. کسی که ترسهای بی مورد دارد در مواقع ترس وانمود کند که شجاع است.از اینجا معلوم میشود که جسم و رفتار ما تأثیر زیادی در نفس و روحیات ما دارد به گونه ای که با ایجاد تغییراتی در نحوه صحبت کردن و نشستن و تقلید رفتار دیگران، میتوانیم روحیه آنها را هم آهسته آهسته کسب کنیم و در خود حاضر کنیم. به عبارت دیگر، ظاهر ما در باطن ما تأثیر دارد؛ یعنی بدن ما در نفس ما مؤثر است. اما نفس و بدن رابطه دوطرفه ای دارند. یعنی حالات فکری و روانی ما هم در رفتار ما تأثیر میگذارند. مثلا افرادی که حالات افسرده دارند، در نوع نشستن و صحبت کردن هم با دیگران فرق دارند. ازاینجاست که میتوانیم به قانون ارتباط متقابل نفس و بدن پی ببریم. مطابق این قانون نفس و بدن انسان با یکدیگر ارتباط و تأثیر و تأثر متقابل دارند.افرادی که این ارتباط نفس و بدن را قبول دارند، در مییابند که برای اصلاح افکار میتوان از راه جسم وارد شد. این نکته کلیدی است که بخش عظیمیاز معارف اسلامیرا میتواند برای ما واضح کند. از اینجاست که اهمیت رعایت احکام شرعی معلوم میشود زیرا تبعیت درست از احکام شرعی – مطابق قانون بالا – باعث اصلاح شدن فکر و ایجاد باورهای درست میشود و در نقطه مقابل، توجه و توکل به خدا و داشتن نیتهای خالصانه سبب میشود که اعمال انسان اصلاح شود.بنابراین میتوانیم بگوییم که برای درمان بیماریهای ذهنی، میتوانیم از عبادتهای جسمانی هم کمک بگیریم. به عبارت دیگر هر کس در انجام عبادات الهی کوشا باشد ذهنش هم اصلاح میشود. پس کسی که از نظر عقیده دینی دچار بیماری شک است وظیفه دارد ابتدا از راه مطالعه و پرسش از دانایان، به شکل منطقی به سوالهای دینی خود پاسخ دهد؛ اما اگر مشاهده کرد که مشکل اصلی او یافتن پاسخهای منطقی نیست بلکه به بیماری فکری شک مبتلاست، برای برطرف کردن این مشکل فکری میتواند از راه بدن وارد شود یعنی با انجام اعمال شرعی صحیح به خدا نزدیک شود و از این راه مشکلات فکری خود را حل کند. زیرا رفتارهای الهی، فکرهای الهی در انسان ایجاد میکند.از اینجا متوجه میشویم کسانی که نسبت به واجبات دینی سستی و سهل انگاری میکنند، در معرض خطر بزرگی هستند زیرا سستی در انجام دادن اعمال درست، باعث میشود که افکار و عقاید درست هم آهسته آهسته از بین برود. بنابراین احکام شرعی را هرگز نباید به بهانههای واهی ترک کنیم.حال به سوال اولی که پرسیدیم باز میگردیم که حقیقت انسان چیست؟ برای شناخت انسان به سراغ کتاب خدا میرویم و به این دو آیه توجه میکنیم که درباره لحظه مرگ انسان صحبت میکنند:قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذی وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ (سجده، 11). اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها فَیُمْسِكُ الَّتی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ (زمر، 42).از کنار هم گذاشتن این دو آیه میتوانیم بفهمیم که حقیقت انسان همان نفسش است زیرا در آیه اول خدا به انسانها میگوید «شما را میمیراند» و در آیه دوم میفرماید «نفسها را میمیراند».با این مقدمه معلوم میشود که حقیقت انسانها همان نفسهایشان است نه جسمهایشان. بنابراین، همه اعضاء و جوارح ما نیز با نفسمان مرتبط هستند و جزو آن هستند و به عبارت بهتر شکلی جسمانی از نفس ما هستند. بنابراین نفس و جسم ما با یکدیگر در ارتباط هستند یعنی هر یک میتواند بر دیگری تأثیر بگذارد و با این توضیح، گفته امیرالمومنین در ابتدای این مطلب را به یاد میآوریم که با تقلید از دیگران، میتوانیم خصلتهای آنها را هم در خود زنده کنیم.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان