كلمات كليدي : تاريخ، ياسر، سميه، عمار، بني¬مخزوم، اسلام
نویسنده : علي محمد تاج الدين
"یاسر بن عامر عنسی" از مردم یمن و از طائفه «مذجح» از قبیله «عنس» بود. تراجمنگاران نسب او را تا حدود جد بیستم ذکر کردهاند.[1] وی تا دوران جوانی در یمن زندگی میکرد. سه برادر داشت که یکی از آنها مفقود شد. او به همراه دو برادر دیگرش به نامهای "مالک" و "حارث" برای یافتن برادر گمشده خویش به مکه آمده و به جستجو پرداختند؛ ولی از یافتن او ناامید گشتند. مالک و حارث به یمن باز گشتند؛ اما یاسر در مکه ماند و تصمیم به سکونت در مکه گرفت.[2] در آن زمان حکومت قبیلهای حکمفرما بود و افراد بیگانه و غریب در صورتی امنیت مالی و جانی داشتند که به یکی از قبائل میپیوستند و در سایه آن قبیله قادر به ادامه زندگی بودند.[3]
یاسر با "ابوحذیفه" بزرگ خاندان «قبیله بنیمخزوم» پیمان بست و به آن ملحق شد. پس از مدتی ابوحذیفه، یکی از کنیزانش را به ازدواج یاسر در آورد. نخستین ثمره این ازدواج، عمار بود که در مکه چشم به جهان گشود و چون مادرش کنیز ابوحذیفه بود، طبق قانون بردگی، او نیز برده ابوحذیفه شد؛ ولی بعدها ابوحذیفه، عمار را آزاد نمود. از اینرو عمار را به عنوان مولی ابوحذیفه(غلام آزاد شده ابوحذیفه) یاد میکنند. یاسر و سمیه فرزند دیگری به نام "عبدالله" داشتند که همراه پدر و مادرش مسلمان شد.[4]
از آنجا که عمار در سال 37 هجری در جنگ صفین در سن 94 سالگی به شهادت رسید،[5] میبایست، ولادت او 44 سال قبل از بعثت رخ داده باشد. همچنین اگر فرض کنیم که یاسر در بیست سالگی ازدواج کرده باشد، چنین به نظر میرسد که او و همسرش در آغاز بعثت حدود 60 سال داشتهاند. همچنان که "ابنسعد" به سند صحیح از مجاهد میگوید: «و کانت عجوزه کبیره» سمیه در حین شهادت در سن پیری بود.[6]
مسلمان شدن خاندان یاسر
آل یاسر از سابقین به اسلامند. سیره نویسان نوشتهاند که خاندان یاسر در خانه ارقم، در سال پنجم بعثت به حضور پیامبر(ص) آمده و مسلمان شدند. آنها سی و چندمین نفر بودند که مسلمان شده و به اسلام گرویدند.[7]
"سید محسن امین" میگوید: «به احتمال قوی دعوت عمار موجب مسلمان شدن پدر و مادرش شد.»[8]
مطابق برخی روایات، نخستین افرادی که اسلام خود را آشکار نمودند، هفت نفرند که عمار ششمین و مادرش هفتمین آنها بود.[9]
خاندان یاسر تحت سختترین شکنجهها
مسلمان شدن، خاندان یاسر بر قبیله بنیمخزوم بسیار گران آمد؛ زیرا آنها بردگان بنیمخزوم بودند. در این میان "ابوجهل" که برادرزاده ابوحذیفه و از دشمنان سر سخت اسلام بود، خاندان یاسر را به جرم مسلمان شدن با انواع آزارها و شکنجهها مجبور به ترک اسلام میکردند.[10]
با وجود تمام رنجها و مشقتهای روحی و بدنی و نیز ضعف جسمانی ناشی از پیری، یاسر و سمیه با مقاومتی وصفناپذیر، لحظهای از آرمانهای خود عقبنشینی نکردند. مشرکان مکه با ابزارهای مختلف آنها را شکنجه میکردند که میتوان، به آهن گداخته از آتش، تازیانه، غرق کردن در میان آبهای آلوده، زرههای فولادین را بر تن آنها فرو بردن و در مقابل آفتاب سوزان قرار دادن آنها اشاره کرد، به طوری که حلقههای زره بر بدن آنها فرو میرفت.[11]
پیامبر(ص) گاهی از کنار آنها در بیابان سوزان عبور میکرد و میفرمود: «صبرا آل یاسر! موعدکم الجنه.»[12] و نیز میفرمود: «خدایا خاندان یاسر را بیامرز که مشمول آمرزش تو هستند. خدایا هیچ یک از این خاندان را به آتش دوزخ عذاب نکن.»[13]
روزی عمار و پدر و مادرش را در آتش افکندند و پیامبر(ص) از آنجا عبور میکرد و آنها را در آن حال دید و خطاب به آتش فرمود: «یا نار کونی برداً و سلاماً علی آل یاسر» و به برکت دعای پیامبر(ص) آتش به آنها آسیب نرساند.[14]
یاسر و سمیه دو شهید نخستین اسلام
با این که یاسر در سن کهولت بود؛ اما تحت شدیدترین شکنجهها مقاومت کرد و در نهایت در اثر همین ضربات به شهادت رسید. همسرش سمیه نیز که در سن پیری بود، همچنان مقاومت میکرد. او پس از شهادت همسرش همواره مورد ناسزاگویی ابوجهل قرار میگرفت. ابوجهل از روی خشم دستور داد، تا پاهای سمیه را به دو شتر بستند و شتران را از یکدیگر جدا مینمودند.[15] سرانجام کاسه صبر ابوجهل لبریز شده و با خنجر بر شکم او زد و شکمش را درید و به این ترتیب این بانوی با صلابت را به شهادت رساند.[16]
این دو همسر قهرمان و شیر دل نخستن کسانی بودند که مدال شهادت را در تاریخ اسلام دریافت کردند.