دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فیروز دیلمی

No image
فیروز دیلمی

كلمات كليدي : تاريخ، امويان، ابناء، يمن، قيس بن هُبيره، شهر بن باذان، اسود عنسي

نویسنده : زينب ابراهيمي

فیروز دیلمی کنیه‌اش، أبا عبدالله[1] و نیز أبو‌عبدالرحمن[2] است و چون در یمن، در قبیلهٔ حمیر ساکن شد، او را حمیری گویند. از محل تولد او خبری در دست نیست. برخی او را خواهرزاده نجاشی[3] و برخی از ایرانیانی دانسته‌اند که همراه باذان[4] به یمن فرستاده شد.[5] آنان سپاهیان حبشه را از یمن بیرون راندند و خود بر آن سرزمین چیره شدند، و چون خبر ظهور رسول خدا به باذان رسید، در 6 هجری با جمعی از سرداران ابناء[6] از جمله فیروز دیلمی[7] به آیین اسلام گرویدند. پیامبر طی بیانی فیروز را فردی شایسته خواند. و از سوی پیامبر(ص) به حکومت همان سرزمین‌ها ابقا شد.[8]

فیروز احادیثى از پیامبر(ص) شنید که برخی از آنان به وسیله محدثان با نام فیروز بن دیلمى و برخى به صورت دیلمى روایت شده است که متن هر دو حدیث یکى است و تنها در نام او اختلاف دارند. [9] پسران فیروز، ضحاک و عبدالله نیز از او حدیث نقل کرده‌اند.[10]

ظهور اسود:

در بیشتر منابع نام فیروز با حادثه‌ی اسود عنسی کذاب عجین شده است. اسود که به خاطر سیاهى چهره‌اش به اسود(سیاه) معروف شد، نامش عبهلة بن کعب عنسى مذحجى است، او خود را رحمان الیمن نامیده بود، و چون با پارچه‌اى از لیف خرما دستارى بر سر مى‌بست به ذى الخمار[11] و بنا به قولى به ذى‌الحمار(صاحب‌الاغ) معروف شد؛ زیرا الاغى تعلیم دیده داشت که دستورات او را انجام می‌داد.[12]

در دوران بیماری پیش از رحلت پیامبر اسلام در «غار خبّان[13]» ادعای نبوت کرد.[14] قبیله مذحج به حمایت او برخاستند. این نخستین برگشت از اسلام در زمان خود پیغمبر بود.[15]

اقدامات اسود:

اسود قیس بن عبد یغوث بن مکشوح) امیر قبیله مراد در حوالی صنعا) را از محل حکومتش بیرون کرد.[16] سپس بر نجران دست یافت و آن جا را غارت کرد.[17]

عمرو بن مَخزوم و بنا به قولی خالد بن سعید، نماینده پیامبر(ص) در این منطقه به مدینه بازگشت. به نقلی مهاجر بن ابی‌امیه را از این شهر بیرون کرد.[18] اسود پس از جمع‌آوری نیرو در نجران، به سوی صنعا رفتو 25 روز پس از ظهورش بر این شهر دست یافت و ایرانیان را سخت مورد شکنجه و آزار قرار داد. شهر بن باذان (عامل رسول خدا در یمن) نخستین کسى بود که با اسود ستیز کرد.[19] اسود، شهر پسر باذان را کشت و غاصبانه با همسرش، به نام آزاد( دختر عموی فیروز دیلمی) ازدواج کرد.[20]

معاذ بن جبل نیز که در یمن قرآن درس مى‌داد از اسود گریخت و به ابو موسى اشعری در مأرب ، و آن دو به زیاد بن لبید الانصاری و عکاشة بن ثور بن اصغر الغوثى حاکمان حضرموت پناهنده شدند. تعدادی از مسلمانان قبیله مذحج که به اسلام خود باقى بودند به فروه (امیر مسلمان از طرف پیغمبر)[21] و امراء (مسلمان) یمن به طاهر بن ابى هاله که بر اشعریان وعک فرمان می‌راند، ملحق شدند.[22]

سپس طاهر نیز به کوهستان صنعاء پناه برد. زیرا کار اسود بالا گرفت و بر سراسر یمن از حضرموت تا طائف و بحرین و احساء (کنار خلیج فارس) و عدن چیره گردید و عمرو بن معدیکرب[23] را جانشین خویش در مذحج نمود.[24]

قیس بن مکشوح که در آرزوی فرمانروایی بر صنعا بود براى کشتن ابناء، (فیروز و دادویه و جشنش)، کسی را نزد اسود فرستاد و آنان را به نبرد با ابناء ترغیب نمود و به آنان وعده یارى داد.[25]

ابناء بیمناک از این خبر نزد قیس آمدند. قیس اظهار دوستى و برایشان غذایی آماده کرد تا در آن مهمانى آنان را بکشد. اما تنها به داذویه دست یافت و فیروز و جشنش گریختند و به قبایل خولان (خویشاوندان مادرى فیروز) پناه بردند. قیس در صنعاء شورش کرد و خراج گرفت و جمعى از سپاه اسود را گرد خود فرا خواند. بنا به قولی فیروز به ابوبکر نامه نوشت. ابوبکر ضمن ابقا او بر صنعاء، به طاهر بن ابى هاله فرمان داد او را یارى دهد. به دستور ابوبکر، عکاشة بن ثور مردم تهامه را بسیج کرد و به ذو الکلاع سمیفع و ذى ظلیم حوشب و شهر ذى یناف نامه‌ای برای یارى ابناء فرستاد و سپاهى به سوى آنان روانه کرد. قیس بن مکشوح آنان را علیه ابناء برانگیخت. آنان امتناع کردند، ولى عوامشان از پى قیس رفتند. قیس به خاندان‌هاى ابناء که با فیروز بودند، تاخت و آنان را از یمن- از دریا و خشکى- بیرون کرد و همه را غارت نمود.[26] بنى عقیل بن ربیعه و مردم قبیله عک، به فیروز پیوستند و با قیس در نزدیکى صنعاء جنگیدند. قیس نزد اسود بازگشت و با قیس بن عمرو بن معد یکرب در مقابل فروة بن مسیک ایستاد. فروه همراه قیس بن مکشوح مسلمان گشته بود و پیامبر قیس را بر جمع آورى صدقات قبایل مراد، گماشت. عمرو نیز از قوم خود سعد العشیره جدا شده و در میان بنى زبید و هم پیمانان آن که اسلام آورده بود، مى‌زیست. چون اسود ادعاى پیامبرى کرد عمرو به او گروید. اسود به عمرو امارت بخشید و او را در مقابل فروه ( مسلمان) قرار داد.[27]

قبایل کنده نیز به سبب اختلاف میان کنده و زیاد کندى بر سر انتخاب شتران جهت پرداخت زکات مرتد شدند و در زمره پیروان اسود العنسى درآمدند. [28]

دستور پیامبر(ص) برای سرکوب اسود:

پیغمبر ‌به همه‌ی مسلمانان و امرای یمن نامه نوشت و آنان را به هر نحو ممکن به نبرد اسود فراخواند. مسلمانان قوت قلب یافتند. فیروز و داذویه هنگامی که فهمیدند اسود بر قیس بن عبد یغوث خشم گرفته از قیس دعوت کردند به آنان بپیوندد.[29]

پیامبراکرم(ص) برای پایان دادن به غائله اسود عَنْسی نامه‌ای به فیروز و گُشْنسب و سایر پارسیان یمن نوشت که بر دین خود پایدار باشند و در برابر اسود بپاخیزند.[30]

قیس بن هُبیره[31] پس از ورود به صنعا با ایرانیان هم دست شد و با کمک فیروز دیلمی و داذویه (جانشین باذان) مخفیانه با آزاد( همسر شهر)،که کینه اسود را سخت در دل داشت، تماس برقرار کرد و همگی برای کشتن اسود با هم متحّد شدند. آزاد، قاتلان را به درون خانه راهنمایی کرد، آن‌ها وارد خوابگاه اسود شدند و فیروز با فشردن گردنش او را در سال یازدهم هجری چهار ماه پس از ارتدادش[32] کشت[33] و قیس کار را به پایان رساند و سر او را برید.[34] بیشتر منابع فیروز را قاتل اسود معرفی کرده‌اند.[35]

فیروز و قیس در مدینه هر دو مدعى قتل اسود بودند، عمر گفت: او را این شیر یعنى فیروز کشته است.[36]

روز بعد با صدای بلند اعلام کردند: «اشهد ان لااله‌الا‌الله و ان محمدا رسول‌الله و ان عبهله کذاب»[37]

در همان شبی که اسود عنسی کشته شد، پیامبر(ص) از طریق وحی از این امر آگاه شد و بشارت داد و فرمود: «دیشب اسود عنسی کشته شد. فیروز مردی مبارک از خاندان مبارک او را کشت.[38] برخی کشته شدن اسود را در زمان خلافت ابوبکر می‌دانند؛[39] امّا صحیح‌تر آن است که کشته شدن او 5 روز[40] پیش از رحلت رسول خدا(ص) بوده است.[41]

این اشتباه شاید به دلیل باشد که خبر کشته شدن اسود ده روز پس از خلافت ابوبکر به مدینه رسید.[42]

پس از پیامبر(ص):

در روزگار خلافت ابوبکر به وی خبر رسید که قیس متهم به قتل داذویه و تلاش برای بیرون راندن فیروز و «ابناء» است. ابوبکر خشمگینانه به مهاجر بن ابى امیه (حاکم صنعاء) نوشت تا قیس را نزد او آورند. قیس پنجاه بار نزدیک منبر رسول الله(ص) سوگند خورد که چنین نکرده، سپس ابوبکر وى را همراه مسلمانانی که براى جنگ با رومیان تعیین شده بودند، به شام اعزام کرد.[43]

فیروز در منصب خویش تا روزگار عثمان باقی بود.[44] هم‌چنان که معاویه نیز پس از غصب خلافت، فیروز دیلمی را در فرمانروایی یمن باقی گذاشت؛[45] اما اندکی بعد، او را عزل و عثمان بن عفان ثقفی را به جایش گماشت.[46] زیرا سیاست معاویه در این زمان کوبیدن و خوارکردن ایرانیان بود که از طرفداران علی و فرزندان آن حضرت بودند که به ارسال بخشنامه بسیار خطرناک و وحشتناکی علیه ایرانیان انجامید. (... عجم‌ها را ذلیل و تارومار کنید، عجم‌ها آفت دین هستند[47] و ... ).

سرانجام این رادمرد ایرانى که اسلام را در یمن زنده کرد، در سال 53 از دنیا رفت[48].

قیس در صنعاء خودکامگى پیش گرفت و بقایاى سپاه اسود العنسى را گرد آورد. چون ابو بکر، فیروز را امارت یمن داد و مردم را به اطاعت او امر نمود فیروز به جنگ قیس رفت و یارانش را تار و مار ساخت. [49]

مقاله

نویسنده زينب ابراهيمي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

فتح مغرب و اندلس

No image

جریر بن عطیه

No image

مصعب بن زبیر

Powered by TayaCMS