كلمات كليدي : تاريخ، امويان، شعر صدر اسلام، فرزدق، هجو، خاندان اهل بيت(ع)، دستگاه اموي
نویسنده : قدسيه خدامي
فرزدق یکی از شعرای طبقه اول دورهی اموی محسوب میشود. او شاعری بدیهه سرا و سخت کوش بود. هفتاد و سه سال شعر گفت و لغت عرب را حفظ نمود و از همین روی مورد توجه جامعه عرب قرار گرفت. شیعیان نیز به جهت سرودههایش در مدح اهل بیت ارادت خاصی به او دارند.
نام او همام بن غالب بن صعصعه بن عقال[1] و کنیهاش ابوفراس[2] بود. وی از بزرگان قوم تمیم به حساب میآمد.[3] پدرش غالب نیز فردی بخشنده و شریف و از بزرگان قوم خویش بود[4] و مادرش لیلی بنت حابس خواهر اقرع بن حابس تمیمی صحابی بود.[5] در منابع تاریخی سخن دقیقی از سال تولد او به میان نیامده است و با اختلافی که در ثبت تاریخ وفات او وجود دارد، میتوان ولادت او را بین سالهای 19 تا 23 تخمین زد. وی پنج فرزند به نامهای لبطه، سبطه، خبطه، رکضه و زمعه داشت که زمعه نیز شاعر بود.[6]
روایت شده است که فرزدق با پدرش بر امیرالمومنین علی(ع) وارد شد، حضرت(ع) پرسید: «او کیست؟» غالب پاسخ داد: «پسرم است که شاعر است.» حضرت فرمود: «به او قرآن بیاموز که بهتر از شعر است.»[7] آمده است که وی پس از این جریان پاهای خویش را در بند کرد تا قرآن را حفظ نمود.[8]
فرزدق و شعر
شعر و شاعری در فرهنگ جوامع پیشین به ویژه جامعهی عرب، تنها جنبهی ذوقی و هنری نداشته است؛ بلکه به عنوان یکی از موثرترین مکانیسمهای فرهنگی، نقش فزایندهای در تثبیت یا تزلزل موقعیت و جایگاه اجتماعی و سیاسی یک فرد یا قوم و طایفه داشته است. بر این اساس یک شاعر به عنوان یک مبلغ موثر با مدح طایفهای موقعیت او را در جامعه ارتقا میداد و با هجو و مذمت، ممکن بود، شخص یا طایفهای را به خاک مذلت بنشاند.
فرزدق به عنوان یکی از شعرای معروف و نامدار از چنین جایگاهی برخوردار بود. وی از شعرای بزرگ عصر اموی محسوب میشد.[9] بدوی بودن وی،[10] حضور وی در افصح قبایل عرب،[11] و حدت و تیز هوشی او در پاسخگویی،[12] بستر مناسبی جهت شکوفایی ذوق شعری وی فراهم آورد. معروف است که اگر شعر فرزدق نبود، ثلث لغت عرب از دست میرفت و نیمی از روایات و اخبار نابود میشد.[13] در کنار او دو شاعر دیگر؛ یعنی جریر و اخطل نیز از متقدمان شعرای اسلام محسوب میشوند[14] که در برتری آنها اختلاف نظر وجود دارد. فرزدق را به زهیر بن ابی سلمی که از شعرای طبقه اول عصر جاهلی بود، تشبیه میکنند.[15] با این حال برخی از اهل ادب نیز بر او خرده گرفتهاند. ابو بحر عبدالله بن اسحاق مولای حضر که علامهی علم نحو و لغت بود، بر فرزدق خرده میگرفت و عیب او را آشکار میکرد و شعر او را لحن و غلط میدانست.[16]
ذوق شاعرانهی فرزدق بیشتر با هجو تناسب داشت[17] و محتوای بیشتر اشعار او در قالب هجو و یا فخر قبیلگی سروده شده است. در واقع ساختار ذهنی فرزدق بر مبنای نگاه عرب به نظام قبیلگی و طایفهای استوار است. نمونهی مشهور آن اشعار هجوی است که میان او و جریر رد و بدل شده است؛ فرزدق به عنوان این که جزء خاندان تمیم است بر جریر سرافرازی میکرد و هر یک از این دو رسواییهای شاخهی دیگر را بر میشمردند.[18] مدح اهل بیت(ع) و مدح و ذم فراوان خاندان اموی از شاخصههای دیگر شعر او محسوب میشود. از وی دیوان شعری به جا مانده است.
فرزدق و خاندان اهل بیت(ع)
در منابع اهل سنت، فرزدق شیعه دانسته شده است.[19] ملاقات وی با امیرالمومنین(ع) و حفظ قرآن بنا بر فرمایش ایشان،[20] سرودن اشعاری در مذمت ابن ملجم،[21] رفت و آمد به کوفه[22] که پایگاه شیعیان است، ملاقات با امام حسین(ع) در مسیر حرکت ایشان به کوفه[23] و سرودن ابیاتی در رثای ایشان[24] و اصحابشان از جمله مسلم بن عقیل و هانی بن عروه[25] و به عنوان مهمترین نشانه جریان سرودن شعر در مدح امام زین العابدین(ع) در حضور هشام،[26] شاید از شاخصترین دلایلی باشد که وی را در ردیف شیعیان برشمردهاند.
نقل است که وی در راه مکه در صفاح امام حسین(ع) را دید و امام از او احوال مردم کوفه را جویا شدند. وی در پاسخ گفت: «آنان را پشت سر گذاشتم در حالی که دل هایشان با تو و شمشیرهایشان بر ضد تو بود.[27]»
ارادت فرزدق به خاندان اهل بیت امر مبهم و پوشیدهای نیست. مدح و ستایش امام زین العابدین(ع) در فضای خفقان سیاسی، آن هم در حضور هشام، پسر حاکم اموی[28] و تحقیر وی به جهت انکار شناخت امام نه تنها گواه شهامت و شجاعت در خور تقدیر وی است، بلکه بر ارادت وی به این خاندان گواهی میدهد. آمده است زمانی که حضرت امام سجاد(ع) از حبس او مطلع شدند، مبلغ دوازده هزار درهم برای او فرستادند. او مبلغ را پس داد و گفت: «من مدح تو برای رضای خدا گفتم، نه عطا.» حضرت(ع) مبلغ را باز فرستاده فرمودند: «ما که اهل بیتیم، چون چیزی به کسی بخشیم باز نستانیم.»[29]
در جریان دیگری وقتی کمیت بن زید اسدی که پیوند قبیلگی با فرزدق داشت «قصاید هاشمیات» را گفت، برای محک زدن اشعار خود که در مدح اهل بیت بود، نزد فرزدق آمد. فرزدق پس از شنیدن اشعار او در پاسخ چنین گفت: «پسرم آفرین خوب گفتهای که از اراذل و اوباش دست برداشتهای و هرگز تیرت به خطا نخواهد رفت و گفتارت را تکذیب نخواهند کرد... انتشار بده و با دشمن دست به گریبان شو که تو از همهی گذشتگان و حاضران شاعرتری.»[30]
با این حال توجه او به خلفای اموی و حضور وی در دستگاه آنان، با توجه به نقش و جایگاه اجتماعی یک شاعر و میزان تاثیرگذاری شعر در آن عصر، تامل برانگیز است. در نهایت شاید بتوان وی را تحت عنوان شیعهی محب قرار داد که به جهت علاقهاش به این خاندان اشعاری در مدح آنان سروده است؛ اما در مجموع اشعار او متاثر از نظام قبیلگی، سرشار از هجو و فخر و...است.[31] بنابراین نمیتوان وی را در ردیف کمیت و دعبل که سراسر شیفتهی اهل بیت بودند قرار داد.
فرزدق و دستگاه اموی
به رسمیت شناختن فرزدق به عنوان یکی از شعرای عصر اموی،[32] نشان دهندهی حضور وی در دستگاه خلافت و حمایت معنوی آنان بوده است. وی در دربار خلفای اموی از جمله ولید، سلیمان، عمر بن عبدالعزیز و... حضور داشت و در تایید جایگاه و مقام خلیفه اللهی آنان اشعاری سروده است، به عنوان مثال دربارهی عبدالملک چنین سروده است:
فالارض لله ولاها خلیفه وصاحب الله فیها غیر مغلوب
زمین از آن خداست که آن را به دست خلیفهاش داده و صاحب خدا در زمین شکست نمیخورد.
و دربارهی ولید گفت:
اما ولید فان الله اورثه بعلمه فیه ملکا ثابت الدعم [33]
ولید، خداوند او را به علم خود وراثت داده که در آن پادشاهی استوار است.
و دربارهی سلیمان بن عبدالملک گفت:
به امن الله البلاد فساکن بکل طرید لیلها ونهارها [34]
خداوند به دست او امنیت بلاد را تامین کرد؛ آن گونه که در شب و روز هر مطرودی را آرامش داد.
این اشعار مبین دیدگاه نظری فرزدق دربارهی جایگاه امامت و خلافت است و دست کم وی را از قلمرو شیعهی اعتقادی بیرون میراند.
وی در موقعیتهای مورد نیاز در رثا، هجا و یا پاسخ گویی به حریف شعر میسرود. به عنوان مثال در پاسخ به پادشاه روم به درخواست ولید شعری گفت[35] در مدح طلحه بن عبدالله حاکم مدینه دو هزار درهم دریافت کرد و در رثای عمر بن عبدالعزیز پس از مرگش اشعاری سرود.[36]
با این حال نمیتوان وی را شاعر درباری محض دانست. وی در مقابل رفتار برخی از امرای عرب که خلاف مبانی اسلام رفتار میکردند نیز اشعاری به هجو سروده است. هجو زیاد بن ابیه[37] و معاویه[38] از این جملهاند. وی خالد را به جهت خراب کردن منارههای مساجد هجو نمود[39] و حجاج را به جهت طغیان و سرکشیاش[40] مورد هجو و مذمت قرارداد؛ البته هجو برخی از امرا نیز به دستور خلفای اموی صورت میگرفت.[41] شاید از این گفتهی او بتوان سیاست وی را در مدح و ذم امرا و بزرگان دریافت. نقل است به فرزدق گفته شد: «حجاج را تا آن زمان که زنده بود مدح میکردی، چون مرد او را هجو میکنی؟» وی در پاسخ گفت: «ما تا زمانی که خداوند با آنان است، با آنان هستیم؛ وقتی خدا آنان را ترک کرد ما هم آنان را ترک میکنیم.[42]
شخصیت روایی
فرزدق از امام حسین(ع)، ابوهریره، ابوسعیدخدری، فرجعه بن اسعد، زراره بن کرب و طرماح بن عدی شاعر روایت نموده است و از او خالد حذاء و مروان اصغر وحجاج بن حجاج و... روایت کردهاند.[43]
سال وفات
فرزدق بنا به نقل مشهور در سال صد و ده[44] در سن نود و یک سالگی در بصره[45] وفات یافت و به خاک سپرده شد.