چکیده مقاله
دشمنان دین مبین اسلام که بر پایه عقلانیت و فطرت بشری بنا نهاده شده است همواره با ترفندهای مختلف در جهت مبارزه با این طریقه سعادت گام برداشتهاند که در این میان شبهه افکنی یکی از مهمترین راهبردهای امروزه دشمنان است. در همین راستا برخی با مطرح کردن مسلمانان بعنوان افرادی مخالف نواندیشی مسلمین را به جهالت و نادانی متهم میکنند و از این مسیر سعی در نمایاندن اسلام بعنوان دینی ناکارآمد برای زندگی امروزه بشر دارند.
این نوشتار میکوشد با پیش رو قرار دادن محتوای دین اسلام و بررسی اجمالی تاریخ مسلمین به بررسی این موارد ادعا پرداخته و میزان صدق و کذب آنها را در ترازوی سنجش قرار دهد.
مقدمه
از صدر اسلام دشمنان و مخالفان دین حنیف اسلام که بر اساس زبان مشترک میان انسانها یعنی فطرت بنا شده، از آنجائیکه این طریقه وسطی را در مقابل زیاده خواهیها و تمایلات غیر فطری و بیحد و حصر حیوانی خود دیدهاند، سعی در خاموش کردن این چراغ پر فروغ با شیوههای مختلفی نمودهاند. قاطعان طریق انسانیّت بعد از آن در طریق مبارزه با اسلام و جلوگیری از نشر آن، عرصه جنگ فیزیکی را ضیق یافتند و مشاهده کردند که ندای اسلام بطور چشمگیر و شگفتآوری بر اذهان انسانهای آزاده جهان در حال تأثیر است و نمیتوانند در سنگر جنگ و خونریزی، توفیق چندانی را در به حاشیه راندن و خلع سلاح برنده اسلام که ریشه در سرشت کمال جوی بشری داشت پیدا کنند به سوی تحریف و تبدیل؛ یعنی همان سلاحی که بر علیه ادیان دیگری همچون یهودیت و مسیحیت بکار گرفتند، متمایل شدند و سعی کردند با وارد کردن اسرائیلیات در فرهنگ اسلامی و تحریف لفظی و معنوی تعلیمات دینی اسلام، به اسلام ناب خدشه وارد کنند و با همسو قرار دادن آن با اهداف خود، حقیقت اسلام را به مسلخ ببرند؛ اما از آنجا که بر مبنای منابع معتبر دینی اسلام این دین و پیامبر آن خاتم بشمار میروند و بقای حقیقت آن از ناحیه خداوند قادر تضمین شده است، نتوانستند این حقیقت زنده را بطور کلی از مسیر اصلیاش خارج کنند و همچنان روح این راه مورد رضایت خداوند، در میان تمامی تحریفات و فرقه سازیها باقی ماند تا طالبان حق و حقیقت بتوانند در میان طریقهای ظلمانی، صراط مستقیمی از جنس نور داشته باشند. از همین رو دشمنان با روی آوردن به نشر و ایجاد شبهات، در مورد اسلام و مسلمانان در صدد مبارزه با گسترش روزافزون طرفداران این دین برآمدند. امروزه دشمن با ایجاد شک و شبهه در اعتقادات مذهبی، ایمانزدائی را دنبال کرده و از این طریق مسیر را برای نفوذ فرهنگ بیگانهی با فطرت آدمی آماده میسازد و سعی میکند با تضعیف سه عنصر اساسی فرهنگ دینی؛ یعنی باورها، ارزشها و رفتارها و کردارهای دینی، مردم را از فرهنگ دین دور سازد و از متدینین به اسلام کاسته و در مسیر گرویدن سائر افراد به دین اسلام مانعی ایجاد نماید. معاندین در راستای این هجمه فرهنگی از ابزارهای مختلفی بهره میجویند، که در میان این ابزارها، وسایل ارتباط جمعی نقش بسزایی را ایفاء میکنند. در این میان فضای مجازی اینترنت فرصت مناسبی را برای سمپاشی دشمنان بر علیه اسلام فراهم آورده و آنها سعی میکنند با انتشار شبهات گوناگون در این شبکه به اهداف شوم خود نائل آیند. از جمله این شبهه افکنیها را در مقالهای تحت عنوان «از دینداری تا غیرتمداری» میتوان مشاهده کرد که در فضای این شبکه قرار گرفته است. در این مقاله که با تخریب و تحقیر مسلمانان در واقع در جهت تضعیف دین اسلام گام برمیدارد، دو محور اساسی را میتوان بر علیه مسلمانان مشاهده کرد. این دو محور عبارتند از:
1- مخالف بودن مسلمانان با دگراندیشی و نواندیشی و همچنین جاهل بودن مسلمین.
2- نقد ناپذیری مسلمانان.
نوشتار حاضر میکوشد تا محور اول این مقاله را در بوته نقد و بررسی قرار داده و صحت و سقم ادعای نگارنده مقاله را در این باره مشخص نماید.
بررسی محور اول: جهالت مسلمین و مخالفت آنها با نواندیشی و تعقل
نگارنده مقاله در بخشهایی از نوشتار خود مسلمین را به نادانی و جهالت ذاتی، مخالفت با تعقل و تفکر متهم میکند. وی مسمانان را صرفاً افرادی مقلد میداند که بر اساس تقلید از گذشتگان عمل میکنند و در مقابل نواندیشی و دگراندیشی میایستند. بر این اساس در این بخش ضمن بررسی جایگاه تعقل و تفکر و علم و نواندیشی در تعالیم اسلامی که طبیعتاً مسلمین حقیقی بر مبنای آن حرکت میکنند، به بررسی تاریخی در زمینه زندگی مسلمین میپردازیم تا از مجموع این دو بخش صدق و کذب ادعای مورد تحقیق روشن شود.
جایگاه تعقل، علم و نواندیشی در اسلام
در دین اسلام و در فرهنگ قرآن، به بیانات گوناگون، وجوب طلب علم و تحصیل شناخت و آگاهی و تفقه و تدبر گوشزد شده است. قرآن کریم بعنوان اولین و معتبرترین منبع اسلامی ضمنی بر شمردن تعلیم بعنوان یکی از مهمترین وظایف رسول دین،( جمعه / 2، آل عمران / 164) در جای جای آیات نورانی خود از پیروی جاهلان نهی کرده و اعراض از جاهلان را توصیه میکند(جاثیه / 18، اعراف / 199).
اولین سخنی که پیامبر اسلام بعنوان اولین پیام وحی بر مردم میخواند با کلمه خواندن آغاز شده و تعلیم انسان توسط خداوند متعال را یادآوری میکند و آن را منشأ پیدایش کرامت انسان معرفی میکند، همان انسانی که به حکایت قرآن کریم به سبب مقام علمیاش، مسجود ملائکه واقع میشود. دکتر شریعتی درباره جایگاه علم در اسلام اینگونه مینویسد: «بزرگترین نمودار ارزش مافوق تصوری که اسلام به علم میدهد این است که پیغمبر اسلام در آن هنگامه که همه هدفش بسیج توده است و بیش از همه به مجاهد نیاز دارد، نه به دانشمند (و در آغاز هر نهضتی بخصوص در گذشته و بالاخص در یک نهضت مذهبی چنین است) اعلام میکند که:
مداد العلماء افضل من دماء الشهداء
(مرکب دانشمندان از خون شهیدان برتر است)»[1]
البته برخی خواستهاند علم در بیان قرآن را در چهارچوب علوم مذهبی منحصر بدانند و این در حالی است که علم مذکور در قرآن کریم مطلق بوده و از این جهت عمومیت آن هویداست و اگر گاهی در برخی روایات علم را عبارت از علوم دینی دانستهاند، این از قبیل انحصار علم مورد نظر اسلام در علوم دینی نیست؛ چرا که روایات دیگری نظیر «العلم علمان: علم الابدان و علم الادیان» نیز وجود دارند که با بررسی مجموع آنها میتوان نتیجه گرفت که همه انواع علم مورد اهتمام اسلام است؛ چرا که اساساً همه علوم مخلوق خدایند و به عنوان عطیه الهی برای حفظ نظام و سعادت بشر به وی عطاء شدهاند.
اسلام در کنار توجه به علم و دانش، تعقل و تفکر را نیز بعنوان زمینهای برای شناخت و علم، به رسمیت میشناسد و مورد تأکید قرار میدهد. این دین مبین با برشمردن عقل بشری به عنوان اصل انسان (أصْلُ الإنْسانِ لُبُّه) و رسول حق (العَقْلُ، رسولُ الحَقِّ)، در بیش از 300 آیه از آیات نورانی قرآن کریم، انسان را به تفکر و تعقل و استدلال دعوت میکند.[2]
قرآن مجید از عقل، جز در مقام تعظیم و توجه بر لزوم عمل بر طبق آن و مراجعه به آن یاد نمیکند و در همه جای خود بصورت مطلبی مورد توجه و حتمی و در هر موردی از موارد امر و نهی تکرار میکند و انسان مؤمن را به سبب تسلیم شدن به حکم عقل تشویق و انسان بیایمان را به خاطر بیاعتنایی و تسلیم نشدن به فرمان عقل و اندیشه سرزنش میکند. علاوه بر این میتوان استفاده از نظام عِلی و معلولی که پایه تفکرات عقلانی است را در خود قرآن و ذکر فلسفه احکام توسط این کتاب مقدس را نیز شاهدی بر اصالت و حجیت عقل در اسلام دانست.[3]
"دکتر سید حسین نصر" استاد برجستهی کرسی مطالعات اسلامی در دانشگاه «جورج واشنگتن» در کتاب پرآوازه خود «آرمانها و واقعیتهای اسلام» درباره جایگاه موهبت عقل در اسلام اینگونه مینویسد: «اسلام این سه رکن یعنی عقل و اراده و نطق را که میتوان گفت امانتی الاهیاند، پایه و اساس دین قرار میدهد و آنها را به عمیقترین و عامترین معنایشان میرساند».[4]
باید دانست عقلانیت اسلامی در وسیعترین حالت قرار داشته و در سه سطح قابل طرح است: عقلانیت معرفتی، اخلاقی و ابزاری. «عقلانیت اسلامی – بر خلاف عقلانیت لیبرالی غربی که تنها به حوزه ابزاری اکتفا میکند – در یک موالات و ترتیب منطقی ابتدا در یک پرسش اصلی و کلان از انسان و حیات میپرسد و وقتی سنگ بنای عقلانیت را گذارد و مختصات و اهداف و مبانی آن را معلوم کرد، به تنظیم اخلاقیات مینشیند و عاقبت به روشها و ابزار تأمین أهداف مادّی و معنوی بشریت میپردازد.»[5]
حال با مشاهده این نگاه اسلام به بحث تعقل و توصیه همواره اسلام به خردورزی در سطوح مختلف، میتوان جایگاه نواندیشی در اسلام را به خوبی شناخت. طبیعتاً روشن است که آنچه میتواند زمینهساز نواندیشی باشد، چیزی جز اندیشیدن نیست و انسان با دوام در اندیشه، توانایی دستیابی به اندیشههای نو را پیدا میکند که این مهم، یعنی اندیشه مداوم مورد نظر اکید دین اسلام میباشد و اساساً اسلام خود تعقل را بعنوان راه رسیدن به اندیشههای نو معرفی میکند (بالعقل استُخْرِجَ غُور الحکمه: با عقل است که عمق اندیشهها در دسترس قرار میگیرد).
البته باید در نظر داشت نواندیشی و روشنفکری مورد نظر اسلام ناب هرگز به معنای نواندیشی دوران نوزایی - که در مقابل تعصبات خشک کلیسا و مسیحیت تحریف شده، در برابر دین ظهور کرد - نیست؛ چرا که دین اسلام نه مانعی در مقابل نوگرایی و نواندیشی بوده و نه خلاف جریان عقل سلیم بشری حرکت کرده تا اینکه بخواهد پدیده روشنفکری و نواندیشی در مقابل آن قد علم کند. اجتهاد پویای مذهب شیعه در فقه که ضمن بر شمردن عقل بعنوان یکی از منابع استنباط، عنصر زمان و مکان را در استنباط احکام به رسمیت میشناسد، گواه روشنی بر انفتاح باب نواندیشی در اسلام اصیل – حتی در مسائل فقهی آن – میباشد.
چراغ چنین اسلامی در هر کجای عالم به درستی برافروخته شود، خواهد توانست نور دانش و خرد ورزی را به ارمغان بیاورد و تأمین کننده سعادت واقعی باشد. کلام مسشرق اسپانیایی "مارتینز مونتابث" به خوبی نشانگر این اعجاز اسلام است که در پرتوی محتوای غنی و استوار آن محقق میشود: «اگر حاکمیت هشت قرن اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونه تاریخ تمدن نمیشد، این دوره در حالی که اروپای همسایه اسیر تیرگی جهل و عقب ماندگی بود، روشنایی خرد و فرهنگ را به آنجا منتقل کرد»[6]
تعقل، علم و نواندیشی در تاریخ حیات مسلمین
مسلمانان بر مبنای دستورات اسلامی که حرکت بر مبنای عقل و خرد را مورد تأکید قرار دادهاند، از آغاز ظهور اسلام در مسیر تعقل و اندیشیدن گام برداشتند و از این رهگذار ارمغانهای فراوانی را در عرصه علم و دانش و نوآوری در تاریخ تمدن بشری به یادگار گذاشتند. گواه روشن بر این مدعا وجود دانشمندان و مخترعان و مبتکران فراوان مسلمان در حیطه علوم طبیعی و غیر طبیعی است. مسلمین در زمینههای علوم طبیعی گوناگون نظیر طب، معماری، نجوم، شیمی، جانورشناسی، هنر، داروشناسی، علم حساب و همچنین در حیطه علوم غیر طبیعی نظیر فلسفه، عرفان و اخلاق صاحب نظر و دارای اکتشافات فراوان بودهاند. "جان دیون پورت" محقق و مستشرق انگلیسی در برشمردن برخی از علومی که به واقع ثمره تلاش مسلمین است، میگوید: «در طول مدت زیادی که اروپا در تاریکی فرو رفته بود، مسلمین تألیفات و تحقیقات عده زیادی از فلاسفه یونان را حفظ کرده (و البته تکمیل و ترکیب هم کردند) و بسط و نظر مهمترین رشتههای علوم طبیعی و ریاضیات و طب و غیره را بر عهده داشتند و این علوم به مقدار زیادی مدیون زحمات آنهاست»[7]
باید دانست جایگاه مسلمین در مقام علم و اندیشه از چنان عظمتی برخوردار است که دانشمندان مغرب زمین خود را وامدار علوم مسلمین دانستهاند. بیان دکتر "ماکس ماونیف" محقق و اسلام شناس غربی در این باره شایان توجه است:
«فرهنگ اسلام، جنبش علمی رنسانس را بوجود آورد و در حقیقت باید مذعن [معترف] باشیم که تا امروز، ما با علوم اسلامی زندگی کردهایم و نه چیز دیگر».[8]
لازم به ذکر است که نباید اینگونه گمان کرد که نوآوری و خلاقیت و علم آفرینی، فقط در میان مسلمین اعصار گذشته وجود داشته و امروزه مسلمین بطور کلی فاقد این عناصر میباشند؛ چرا که با مشاهده برخی کشورهای اسلامی که سعی در آزادی از قیود استعمار و استکبار داشتهاند بروشنی در مییابیم که هنوز نیز مسلمین رو به تعالی و پیشرفتند و بخش عمدهای از علت کندی شیب این پیشرفتها و خلاقیتها را باید در استثمار استعمارگرانی جستجو کرد که کوشیدند تا سرمایههای اسلام را چپاول کرده و ملتهای غارت شده مسلمان را مالک شوند. هرچند دور شدن برخی مسلمین از اسلام اصیل و ناب و ملتزم نبودن آنها به فرامین پیشرفت ساز اسلام نیز در این عقب افتادگی مؤثرند. "طنطاوی" از مفسرین قرآن کریم، در تفسیر خود در اینباره میگوید: «انحطاط مسلمین و ترقی اروپا هر دو از یک نقطه شروع شده و آن اعراض از دین است. ما از (اسلام) دینی که سعادت بخش بود رو گردانیدیم لذا زبون و خوار شدیم و آنها (اروپائیان) از دینی که پر از اوهام و خرافات بود دست کشیدند، لذا جلو افتاده و پیشرفت کردند»[9]
نتیجه گیری:
بعد از مشاهده موقعیت ممتازی که اسلام برای تعقل و تدبر و علمآموزی قائل است و با مطالعه حیات سرشار از تعقل و اندیشه مسلمین که ثمره آن را در نوآوری و اختراعات ایشان میتوان ملاحظه کرد، شکی نمیماند که نمیتوان مسلمین را با داشتن چنین معتقداتی و چنان سابقه درخشانی که تلألو آن هنوز به چشم میخورد، به نادانی و تقابل با عقلانیت و نوآوری متهم کرد و این ادعا تحکمی بیش نیست.
منابع و مآخذ
- 1.شریعتی، علی؛ مجموعه آثار 30 (اسلام شناسی)، تهران، چاپخش، چاپ دوم، 1368.
- 2. فراستخواه، مقصود؛ دین و جامعه، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1377.
- 3. مطهری، مرتضی؛ آشنایی با قرآن جلد اول، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1374.
- 4. نصر، حسین؛ آرمانها و واقعیتهای اسلام، ترجمه شهاب الدین عباسی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، چاپ اول، 1383.
- 5. رحیم پورازغدی، حسن؛ عقلانیت بحثی در مباحث جامعهشناسی توسعه، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1378.
- 6. محمدی، علی؛ سیمای اندلس شکوه تمدن اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1376.
- 7. دیون پورت، جان؛ عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه: سید غلامرضا سعیدی، انتشارات دار التبلیغ اسلامی.
- 8.عطائی اصفهانی، اعترافات خدمات اسلام به اروپا، قم، انتشارات حضرت عباس(ع)، چاپ اول، 1384.
پی نوشت:
-
[1] . شریعتی علی،
مجموعة آثار 30 (اسلام شناسی) ، ص 36
-
[2] . فراستخواه مقصود،
دین و جامعه، ص 586
-
[3] . مطهری، مرتضی؛
آشنایی با قرآن جلد اول، ص 50 و 52
-
[4] . نصر،حسین؛
آرمانها و واقعیتهای اسلام، ص 81
-
[5] . رحیم پورازغدی، حسن؛
عقلانیت بحثی در مباحث جامعهشناسی توسعه، ص 108
-
[6] . محمدی، علی؛
سیمای اندلس شکوه تمدن اسلامی، ص 51
-
[7] . دیون پورت، جان؛
عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ص 131
-
[8] . عطائی، اصفهانی؛
اعترافات خدمات اسلام به اروپا، ص 11
-