بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه پانزدهم، استاد هادی پور (زید عزه)
مخاطبتمان دانش آموز و دانشجوست و باید سعی شود با محتواهای ویژه این دو گروه مورد بحث قرار بگیرد. مثلا اگر عنوان کلی ما عاشورا سرچشمه ظهور است اما در این بحث موضوعی که بحث می کنیم دانش آموز یا دانشجوی عصر ظهور است. در چنین مباحثی اساسا ما باید از عاشورا و عاشوراییان و قضیه کربلا و انصار امام حسین علیه السلام و خود حضرت الگو گیری کنیم. اگر ما امروز بخواهیم زمینه ساز ظهور آقایمان باشیم ماها باید چه شکلی شویم تا آقا ظهور کند؟ امام حسین علیه السلام 72 یار داشت و با آن ها قیام کربلا را راه انداخت. اعتقاد داریم امام زمان(عج) هم اگر به اندازه ای یار داشته باشد ظهور می کند. ما معتقدیم حضرت منتظر است تا عده ای آماده شوند. روایت داریم بقیه اهل بیت هم همین طور بودند. وقتی به امام صادق علیه السلام می گفتند چرا قیام نمی کنی؟ می گفت اگر به اندازه این گله یار داشتم قیام می کردم. امام زمان علیه السلام هم جریانش همین است لذا باید جا بیفتد اگر ما آماده شویم آقا ظهور می کند. غیبت آقا طولانی شده به خاطر این که ماها آماده نیستیم. ما باید چه شکلی شویم تا آقایمان ظهور کند؟ چه شویم که آقایمان ظهور کند؟ بحث در این عنوان را به سه صورت در نظر گرفتیم: 1- مؤلفه های تفکر دانش آموز عصر ظهور، 2- مؤلفه های احساس دانش آموز عصر ظهور، 3- مؤلفه های رفتار دانش آموز عصر ظهور. یا (بینش، گرایش، تنش) ؛ (تفکر، احساس، رفتار)؛ چرا این سه بخش را انجام دادیم؟ چون اعتقاد داریم اگر بخواهیم یک نفر را درست تربیت کنیم هم باید تفکر، هم احساس و هم رفتارش را درست کنیم. اگر ما فقط روی رفتارش کلید کنیم خوب تربیت نمی شود. اگر فقط تفکرش را اصلاح کنیم باز هم درست نمی شود. با هر کدام از این قسمت ها، سه مؤلفه را در نظر می گیریم؛
1- غیب باوری به جای مادی نگری،2- غایت مداری به جای روزمرگی،3- واقع بینی بجای خیال پردازی. این سه تا، باید وضعیت موجود دانش آموز یا دانشجوی ما در تفکرش باشد. معمولا فقط مادیات را می بینند، به غیب باوری ندارند، مسأله روزمرگی در دانش اموز و دانشجوی ما بی داد می کند، مسأله خیال پردازی هم از مؤلفه ها و عناصر جوانی است که در این سن به اوجش می رسد. ما سه چیز در اندیشه مخاطب پیدا کردیم و سه تا فکر مطلوب دینی که آن ها هم وظیفه اندیشه مخاطب است (بحث غیب باوری،غایت مداری و واقع بینی او).
1- علاقه به خوبان و تنفر از بدان به جای مدگرایی؛
2- علاقه به طاعت و تنفر از معصیت بجای لذت گرایی؛
3- علاقه به موعود و تنفر از موجود بجای رفاه گرایی؛
سه وضعیت موجود علاقه به خوبان و طاعت و موعود را باید جایگزین مدگرایی و لذت گرایی و رفاه گرایی کنیم وقتی با اکثر دانشجوها صحبت کنی می گویی دلت می خواهد چه کاره بشوی؟ چه رشته ای بخوانی؟ تماماً آرزو و هدف و آرمان پولدار شدن دارند. موقعیت اجتماعی و پول بیشتر. همه دنبال این هستند که به رفاه برسند و احساس می کنند اگر مرفه باشند همه چی حل می شود، در حالی که درست نیست. چون اگر مرفه هم باشی با این وضع موجود باید ناراضی باشی اگر ناراضی نباشی منتظر آقا نیستی. و انتظار دو مؤلفه دارد: الف- نارضایتی از وضع موجود، ب- علاقه به وضع مطلوب، اگر کسی میل به وضع مطلوب نداشته باشد و از وضع موجودش ناراضی نباشد منتظر نیست. اگر بخواهیم سخنرانی کنیم باید طوری باشد که بفهمانیم چرا این وضع موجود ولو با رفاه باشد برای ما شیرین و جذاب نیست و تا موقعی که آقا نیست زندگی برایمان شیرینی ندارد. بدون امام نباید خیلی خوشحال باشیم و کیف کنیم.
پارسال شب اول محرم سخنرانی کردم در صحبتم گفتم اساسا خیلی از ماها نبود آقا به دردمان نمی آورد. در جمع حاضر چند نفر از اینکه آقا نیست باعث شده دردمان بیاید. در دعای ندبه می خوانیم «عزیز علی ان ار من خلق ولا تری». می دانید چرا ماها سختمان نیست؟ چون اصلا نمی دانیم امام زمان اگر باشد چه فایده ای برای ما دارد. نمی دانم امام زمان باشد و نباشد چه فرقی می کند؟ الآن وقتی به جوان می گویی کی رو خیلی دوست داری؟ اگر دانش آموز باشد می گوید فلان فوتبالیست را، الگو از محبت نشأت می گیرد. دانش آموزی که می گوید فلان فوتبالیست یا هنرپیشه یا ترانه خوان الگوی من است پشت الگو گیریش علاقه ای خوابیده است. برایش ملاک نیست آن شخص شیطان پرست یا مسلمان، خوب یا بد باشد؟ مهم نیست هر چه می خواهد باشد؟ اساسا سخنران باید این رو جایگزین کند که ملاک دانش آموز برای دوست داشتن که در نتیجه الگو پذیری نشأت می گیرد خوب و بد بودن باشد. نه اینکه ویژگی های دیگر باعث شود که او را دوست بدارد. ملاک ما طلبه ها برای دوست داشتن چیست؟ اگر یک نفر به خدا نزدیک باشد برایمان دوست داشتنی است و اگر اهل معصیت باشد برادرمان هم باشد ازش خوشمان نمی آید. علاقه به خوبان و تنفر از بدان همان چیزی است که اسمش تولی و تبری هست. این در جامعه ما عوض شده، ملاک دوست داشتن بچه های ما مد است. در جمع های دوستانه کی رو بیشتر دوست دارند؟ کسی که روی مدتره، همان هم در این عرصه الگو می شود. در مدرسه گاهی اوقات یک نفر که خیلی روی مد هست، ده تا جوان دیگر را تحت تأثیر خودش قرار می دهد. ما باید این را قدری عوضش کنیم بتوانیم ملاک علاقه را، خوبی و بدی قرار بدهیم نه اینکه مد برای ما حرف اول را بزند.
1- خداخواهی بجای خودخواهی،2- تکلیف مداری بجای فرافکنی، 3- تلاش بجای راحت طلبی. سه وضعیت موجود هست که نمی پسندیم و باعث شده عقب بمانیم.
هر کسی مسئولیت خود را انجام نمی دهد وقتی می گویی چرا انجام می دهی می گوید هر وقت همه انجام دادند منم انجام می دهم. مثلا به مغازه دار می گویی چرا گران فروشی می کنی می گوید برو ببین همه دارند گران می فروشند. فرافکنی می کند همه را می بیند خود را نمی بیند. در قضیة عاشورا خیلی ها راه را اشتباه رفتند ولی اصحاب امام حسین علیه السلام نگفتند حالا که همه رفتند من چرا باید جان بدهم فرافکنی نکردند.
خداخواهی بجای خودخواهی، در معادلاتی که در رفتارهایمان داریم معمولا خودمان را برای دیگران و خیلی جاها برای خدا ترجیح می دهیم. ملاک رفتار ما خداخواهی نیست خودخواهی است. یعنی می بینی طرف خیلی کارها می کند می گویی چرا این کارها را می کنی؟ کارت نادرست است؟ «و یؤثرون علی انفسهم ولا ان بهم خصاصه». نمی گوید به خاطر خدا کنار بگذرم بلکه می گوید چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. خیلی از ملا ک های غلط در جامعه ما وجود دارد که اگر عوض شوند و تفک و احساسمان الهی شود رفتارمان هم خیلی خوب می شود. اگر کسی این 9 تا صفت را داشته باشد دیگر کسی است که امام زمان می خواهد و زمینه ساز ظهور است و کامل است اما...
در این بحث ها یک منبع هم شاید اصلا پیدا نکنید. این ها معمول بحث هایی هست که باید از منابع خاص خودش استفاده کنیم. مثلا می توان برای غیب باوری بجای مادی نگری از کتاب علل گرایش یا مادی گرایی شهید مطهری نکاتی را استفاده کرد. در غیب باوری تفاسیر ذیل آیه «الذین یؤمنون بالغیب». سوره بقره نکاتی پیدا کرد، در روایات و اشعار مولوی هم می توان مطالبی را پیدا کرد. بحث های تحلیلی است بحث هایی نیست که بشود مطلبی درباره اش پیدا کرد و همان موقع سخنرانی کرد.
* طرح بحث اول، کربلا و عاشورا
اگر قضیه کربلا و عاشورا را بررسی کنید و غیب را بردارید اصلا معنا ندارد. کاری که یاران امام حسین علیه السلام در عاشورا کردند اگر به غیب باور نداشتند اصلا جانشان را نمی دادند. کسانی که به غیب باور دارند برایشان می صرفد بیایند در کربلا جانشان را بدهند. خود امام حسین این کار را می کند شهادت طلبی یعنی غیب باوری.
مثلا بحث علاقه به خوبان و تنفر از بدان بجای مدگرایی، مدگرایی بخشیش از اینجا نشأت می گیرد که خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو، آن هایی که در کربلا به شهادت رسیدند اگر می خواستند به جماعت نگاه کنند طبیعتا سراغ خوبان و مقابل بدان نمی رفتند. تمام وجود شهدای کربلا علاقه به حسین بن علی علیه السلام به عنوان مظهر خوبی و تمام وجودشان تنفر از دشمنان اسلام بود. هر کدام از این ها را دقیقا مصداقش را در کربلا می شود دید. چون شهدای کربلای عنوان الگوهای دینی را دارند می شود از آن ها در این مباحث استفاده کرد.
عنوان بحث راه و رسم عاشقی در مکتب حسین هست. این بحث را اگر خواستید در محیط دانشجویی و دانش آموزی استفاده کنید محتواها عوض می شود.
متن بحث دعای عرفه امام حسین علیه السلام
به نوعی ما اول بحث قطعه ای از دعای امام حسین علیه السلام را می خوانیم و بعد شروع می کنیم بحث را متناسب با آن قطعه از دعا پیش می بریم. دعای عرفة امام حسین علیه السلام قطعه های عاشقانه نابی دارد و واقعا منحصر به فرد است که در دعاهای دیگر نیست. دعای عرفه تنها مجموعه دعایی از امام حسین علیه السلام است. گنجینه ای است برای محرم، بحث اهمیت عشق در سیر و سلوک، عشق به خدا در سیر و سلوک الی الله چه بردی دارد؟ بعد وارد می شویم مراحل و روش، راه و رسمی که برای رسیدن به عشق الهی می شود طی کرد را مطرح می کنیم.
در سخنرانی های مساجد که مادر، پدر، زن، شوهر، جوان، بچه ،پیرمرد و پیرزن و تقریبا کل خانواده هستند معمولا یکی از بحث هایی که توجه نمی شود بحث تربیت فرزندان و روابط زوجین است. این دو مسائلی است که به خانواده برمی گردد.
چه کسانی آمدند امام حسین علیه السلام را یاری کردند؟ و چه کسانی مقابل امام حسین علیه السلام ایستادند و این جنایت ها را ایجاد کردند؟ چه آن هایی که آقا را یاری کردند و چه آن هایی که آمدند مقابل امام حسین علیه السلام جنگیدند و امام را به شهادت رساندند همه اشان تربیت شده خانواده ها بودند. معمولا اگر یک نفر خانواده بدی داشت خودش آدم خوبی شد استثناء است ولی معمولا این طور نیست که از خانواده های که اهل همه چی هستند یک بچه حزب الهی بوجود بیاید. پس ما اگر بخواهیم شرمنده امام زمان نشویم باید به فکر باشیم خانواده امان را درست کنیم. ما باید بدانیم چه طوری بچه هایمان را تربیت کنیم و چه خانواده ای داشته باشیم تا بچه هایمان یاران اهل بیت شوند نه دشمنان اهل بیت. برای این که یک خانواده خوب و متدین همراه با مهر و محبت داشته باشیم چند اصل طراحی کرده ایم.
از اصل های مهم همچین خانواده ای اصل محبت و احترام و گذشت... بین افراد خانواده است. در سخنرانی به هر کدام از این موارد که وارد شدی برای هر کدام از این موارد (مثلا احترام بین زن و شوهر، بین بچه ها و پدر و مادر) مثال های روایی می آوردیم و وضعیت موجود را نقد می کنیم. احترام مجموعه با همدیگر را توضیح می دهیم و بعد نتایجش را می گوییم و می گوییم اگر احترام نباشد عوارضش چه خواهد شد. یکی از معضلات جامعه ما این است که زن و شوهرها به هم دیگر احترام کافی نمی گذارند. تلویزیون هم حسابی در این آسیاب آب می ریزد. در تعاملات و دیالوگ های بین زن و شوهرها در تلویزیون به صورت فوق العاده خانواده های ما تحت تأثیر این ها هستند لذا وظیفه داریم در این تحلیل ها کار کنیم.
که مخاطب همچین بحث هایی هیأت ها و مسجدها هستند. یکی از زیارت هایی که در جامعه ما بسیار طرفدار دارد زیارت عاشورا است و کمتر دیده شده در محرم کسی برای زیارت عاشورا شرح زیبایی بدهد. شرح «اللهم اجعل محیای محیای». و شفاعت و دیگر مباحث زیارت عاشورا که از کتبی که بزرگان در این موارد نوشتند می توان استفاده کرد.
اگر بخواهیم خودمان را تربیت کنیم و می خواهیم برای تربیت خودمان از فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام استفاده کنیم در کتاب آقای دشتی فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام هست. مثلا بحث را این گونه شروع کنید که برای اینکه خودمان را تربیت کنیم ده چیز مهم داریم. بعد از کتاب فرهنگ سخنان امام برای این ده تیکه مستند پیدا کنید. کتاب دعای عرفه هم می تواند به کمک بیاید. متن بحث می تواند از دعای عرفه و فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام باشد. تربیت حسینی هم به این معنا است که می خواهیم با کلام حضرت خودمان را تربیت کنیم. مخاطبینش غالباً هیأتی ها هستند قدری باید مذهبی باشند مخاطبانی که غیرمذهبی هستند این بحث برایشان جذاب نیست. این برای مخاطبی خوب است که خودش دنبال تربیت نفسش هست واین مباحث برایش مهم است. قدری باید مخاطب سطح بالاتر باشد. یکی از ویژگی هایی که در تربیت نفس مهم است بحث مراقبه و مدارا هست.
حضرت امام در ابتدای کتاب آداب الصلاه می گویند خیلی از آن هایی که سراغ دین می آیند و از دین زده می شوند بدتر می شوند به خاطر این است که مراقبه و مدارا ندارند. از طرفی بچه مذهبی هایی که دنبال خودسازی هستند یکی از ویژگی هایشان این است که کتاب های عرفا را می خوانند دچار افراط می شوند بعد می روند کنار و بی دین می شوند. این یک آسیب است مراقبه و مدارا ندارند با نفسشان مدارا نمی کنند. آقا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: موقعی که قلب آدم «ان للقلوب ادبارا و اقبالا». این یک بحث تربیتی نفس است که می تواند مورد استفاده قرار بگیرد. در این زمینه به کتاب هایی مثل اخلاق عملی آقای مهدوی کنی، معراج السعاده و جامع السعادات، کتاب آداب الطلاب، چهل حدیث حضرت امام می توانید رجوع کنید و بحث های اخلاقی را دربیاورید. و چون در محرم بحث می شود جمله ای از امام حسین علیه السلام را چاشنی بحث کنید. در این بحث بدنبال آن هدف هستیم که این مخاطب تشنه تربیت نفس را راهنمایی کنیم و جهت بدهیم.
اساسا الآن مشکل جامعه ما اعتقادی و باوری است. جریان جامعه و مخاطبین ما جریان شعری است که می گوید:
خانه از پایبست ویران است خواجه در فکر نقش دیوار است
جامعة ما سه چیز باید برایش جا بیفتد و برای هر مخاطبی باور بشود؛ خدا، قیامت، ولایت. این سه تا باید جا بیفتد کار درست می شود. هر کدام از این سه تا زیرمجموعه هایی دارد. ماه رمضان شیراز در جمع هیأتی سی شب سخنرانی داشتم در سی شب این سه تا را کار کردم. ده شب راجع به خدا، ده شب راجع قیامت و ده شب راجع ولایت حرف زدم. در سی شب بحث باورها را درست کردیم.
باورهای عاشورایی به این معنا است که ما اعتقاد داریم اگر می خواهیم به مطلوب برسیم (یاران امام حسین که عاشورا را ایجاد کردند مطلوب های دین هستند.) باید اعتقاداتمان را درست کنیم. برای اصلاح این اعتقادات باید بحث خدا، قیامت و ولایت را خوب جا بندازیم. اگر باورها درست شود اخلاقیات هم درست می شوند. معمولا اخلاقیات و رفتارها میوه شیرین درخت اصول اعتقادات دین ماست. غالب ماها که این سه تا در وجودمان درست شده نتیجه اش این بوده که در رفتارهایمان تغییراتی با بقیه کردیم.
در یکی از بحث هایی که داشتم ترس از خدا بود. خیلی از مخاطبین ما ترس از خدا برایشان معنایی ندراد. یعنی خیلی وقت ها می گویند خدا ارحم الراحمین است و می گذرد. اینجا بحثی پیرامون اینکه این همه روایت راجع به ترس از خدا داریم و این که باید از خدا بترسیم. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: رجا و امید بدون عمل می خواهی. ما هم باید خوف و رجای مخاطب را درست کنیم. در این زمینه باید سعی کنیم قدری صفات جلالی خدا را برای مخاطب جا بیندازیم. یعنی باید نگرش و اعتقاد او به خدا اصلاح شود. اول باید توضیح داد خدا کیست؟ می گویند خدا مهربان است و صفات رحمانی خدا را می بینند اصلا این طرف را نگاه نمی کنند و این عدم تعادل، اثر خودش را می گذارد، لذا از معصیت خدا نمی ترسد. شما وقتی در مورد قیامت بحث می کنید باید سعی کنید باور مخاطب را نسبت به آنچه در قیامت اتفاق می افتد تقویت کنید. یکی از مسائلی که در هیأت های ما مشکل ساز است بحث شفاعت است. غالب جوان های هیأتی ما شفاعت را درست نفهمیدند. مداح در هیأت می آید می گوید روز قیامت طرف را می آورند اعمالش را محاسبه می کنند معلوم می شود اهل عذاب است بعد که معلوم شد دستور می دهند که به جهنم ببریدش. در این موقع صدای ناله هایش بلند می شود همین که صدای ناله اش بلند می شود ندا می رسد حضرت زهرا علیهاالسلام می فرماید این ناله ها برای من آشنا است برگردانید، این ناله ها را در مجلس پسرم امام حسین شنیدم. از مداح پرسیدم این مطلب را از کجا گفتی؟ سندش را بیاور؟ (حضرت امام فرموده روایاتی هست که می گوید محبت بدون عمل هم نجات دهنده است و روایاتی هم هست که می گویند فریب نخورید محبت ما بدون عمل فایده ندارد باید عمل داشته باشید. امام بین این ها جمع می کند و توضیح می دهد و می فرماید از روایت محبت اینگونه استفاده نکنید.) گفت از یکی از مداح ها شنیدم. گفتم: پسر خوب تو که تخصص حدیثی نداری چرا مردم را منحرف می کنی؟ با محبت باهاش حرف زدم گفتم: من فردا شب با اجازه شما برای اینکه مردم دچار انحراف نشوند می خواهم این بحث شما را مطرح کنم، او هم تشکر کرد. شفاعت در قیامت باید معنا شود شفاعت بی در و پیکر نیست که هر کی هر کاری در دنیا کرد آخر سر به بهشت ببرند.
در بحث ولایت هم اعتقاد به امام زمان کاربرد دارد. همه جوان های ما نسبت به امام زمان نگرش درستی ندارند. از شخصیت شناسی امام زمان بحث کنید و این که امام زمان چه شخصیتی است؟ در این بحث می توان از این آیه قرآن شخصیت آقا را مورد بحث قرار داد که خدا در قرآن در آیه آخر سوره توبه می فرماید: «لقد جاءکم رسولٌ عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم». این راجع به پیامبر خداست اما روایت داریم آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «المهدی رجل من ولدی خلقه خلقی». پس نتیجه این می شود که امام زمان هم اخلاق رسول الله را دارد. اگر توضیح بدهیم این شخصیتی که قرآن توصیف می کند کیست؟ در نگرش ها تأثیر می گذارد.