24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : تاريخ، ابرهه، ارياط، امپراطوري روم، حبشه، يمن، مسيحيت، كعبه، ابابيل
نویسنده : منيره شريعت جو
"ابرهة بن صباح"[1] فردی حبشی است که گفته میشود ابرهه لفظ حبشی ابراهیم یا ابراهام میباشد.[2] کنیه وی "أبویکسوم"[3] و به علت جراحت بینیاش در جنگی که با اریاط در یمن نمود به "اشرم"[4] نیز معروف میباشد.
ابرهه یکی از فرماندهان سپاه حبشه است که با توجه به تاریخهای مختلفی که در منابع آمده حدود 70 سال پیش از ظهور اسلام، طی لشکرکشی سپاه حبشه، به یمن آمد. درباره انگیزه این لشکر کشی آمده است که پس از واقعه اخدود که طی آن ذونواس، پادشاه یهودی حمیر و یمن، مسیحیان نجران را در گودالی از آتش که شرح آن در سوره بروج آمده است سوزاند، یکی از مسیحیان که موفق به فرار شده بود نزد امپراطور روم رفته، درخواست کمک نمود، امپراطور نیز وی را به نزد نجاشی، پادشاه حبشه که بر دین مسیح بود فرستاد، نجاشی سپاهی به فرماندهی "اریاط" که ابرهه نیز در شمار آنان بود به سمت یمن گسیل داشت، پس از شکست و غرق شدن لشکر ذونواس در دریا، سپاهیان حبشه بر این منطقه تسلط یافته و فرمانروایی مطلق این منطقه را به دست گرفتند.[5]
پس از تسلط، حبشیان به مدت هفتاد و دو سال که اولین آن ها اریاط، سپس ابرهه و پس از آن پسران وی یکسوم و مسروق بودند بر یمن حکومت راندند.[6]
درباره چگونگی به حکومت رسیدن ابرهه آمده است که پس از به حکومت رسیدن اریاط بر یمن، گروهی از سپاه حبشه از اریاط به نزد ابرهه، که از سرداران سپاه وی به شمار می رفت، به دلیل کشتن یهودیان، تصرف اموال آنها و دادن آن به افرادی خاص شکایت نمودند.[7] لذا سپاه حبشه به دو گروه طرفدار اریاط و ابرهه تقسیم شدند، در جنگی تن به تن ابتدا اریاط، ابرهه را زخمی نمود، بعد از آن غلام ابرهه به اریاط حمله نموده وی را کشت و بدین ترتیب حکومت یمن به دست ابرهه افتاد.
نجاشی که از اقدام خودسرانه ابرهه در جنگ با اریاط ناراضی بود قسم یاد نمود که به یمن رفته وی را تنبیه نماید، ابرهه با فرستادن نامهای به نجاشی رضایت وی را کسب نموده و حکم پادشاهی یمن را دریافت نمود،[8] مضمون نامه بدین شرح می باشد:
«پادشاها! همانا أریاط یکى از بندگان تو بود و من نیز یکى از بندگان درگاهم، ما هر دو در طرز اجراى فرامین و دستورات سلطان اختلاف نظر پیدا کردیم و هیچکدام قصد مخالفت اوامر ملوکانه را نداشتیم، ولى چون من در اداره لشگر حبشه از او نیرومندتر و سیاستمدارتر بودم او را از میان برداشته و خود به جاى او اداره امور را به دست گرفتم و چون شنیدم پادشاه سوگند خورده که خاک یمن را لگدکوب کرده و موى سر مرا بتراشد، من خود سرم را به تمامى تراشیدم و خاک یمن را نیز به درگاه فرستادم تا زیر پاهاى مبارک گذارده لگد کوب کنید و بدین ترتیب سوگند پادشاه درست درآید.»[9]
مدت سلطنت وی بر یمن از چهل[10] تا بیست سال ذکر شده است،[11] مهم ترین اقدام ابرهه که شهرت و همچنین نابودی وی را به همراه داشت ساختن کلیسایی مجلل با نام "قلیس" در شهر "صنعا" به عنوان رقیبی برای "کعبه" بود که البته با مخالفتهای بسیار روبرو شد، در پی خشم اعراب و آلوده ساختن کلیسا توسط فردی از تهامه ابرهه تصمیم به ویرانی کعبه گرفت.[12]
وجود رقابت های اقتصادی و سیاسی روم با ایران و موقعیت استراتژیک مکه[13] عواملی است که موجب گردید ابرهه این امر را بهانه قرار داده با سپاهیان خود که به اصحاب فیل مشهور گشتند به قصد ویرانی کعبه حرکت نماید، با وجود مخالفتها و جنگهایی که در مسیر مکه صورت گرفت، وی خود را به ناحیه تهامه رسانده به غارت اموال مردم از جمله شتران عبدالمطلب دست زد، پس از دیدار عبدالمطلب و تنی چند از بزرگان مکه، ابرهه از پذیرش ثلث اموال مردم تهامه خودداری نموده و هدف خود را ویرانی کعبه عنوان نمود.
همچنین آمده است که عبدالمطلب پس از دیدار با ابرهه درخواست پس گرفتن شتران خود را کرده عنوان نمود کعبه نیز خدایی داشته که از آن محافظت خواهد کرد، عبدالمطلب پس از آن مردم را از شهر خارج نمود. سپاهیان ابرهه در حالی که قصد ویرانی کعبه را داشتند با گروهی از پرندگان (ابابیل) که با سنگریزههایی که به همراه داشتند و با برخورد به افراد باعث نابودی آنها میشد مواجه گشتند. شرح این واقعه در قرآن کریم در سوره فیل ذکر شده است.[14]
این سال که مطابق نظر اکثر مورخان در حدود چهل سال قبل از بعثت می باشد به نام "عام الفیل" مشهور گشته و مبدئی برای تاریخ عرب گردید. سرانجام ابرهه با اصابت یکی از این سنگریزه ها به وی، در حال فرار به یمن جان خود را از دست داد.[15]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان