دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ابوالفضل تهرانی (میرزا ابوالفضل تهرانی)

ابوالفضل تهرانی (میرزا ابوالفضل تهرانی)
ابوالفضل تهرانی (میرزا ابوالفضل تهرانی)

میرزا ابوالفضل تهرانى

(1273-1316هـ ق)

عنوان مقاله: پاسدار حریم تشیّع

نویسنده: مصطفى قلیزاده علیار

 تولد و تحصیل

میرزا ابوالفضل تهرانى در سال 1273هـ ق[1] در تهران متولد و در خانواده اى علمى و مذهبى تربیت شد. از پنج سالگى تحت تعلیم و تربیت پدر فقیه دانشمندش میرزا ابوالقاسم کلانتر[2]قرار گرفت و بعد از گذراندن تحصیلات مقدماتى پیش معلمان مکتب خانه و آموختن ادبیات فارسى، عربى و قرآن، به تحصیل در اصول، فقه، منطق، حدیث و حکمت همت گماشت. سطوح عالى فقه و اصول را تا بیست سالگى به اتمام رساند و در شمار فضلاى مشهور حوزه تهران جاى گرفت. میرزا ابوالفضل بعد از رحلت پدر (1292هـ ق) تحصیل مراحل عالى فقه و اصول را در محضر فقهاى بزرگ حوزه تهران ازجمله آقا سید محمد صادق طباطبایى[3](1300هـ ق) و آقا میرزا عبدالرحیم نهاوندى[4] ادامه داد و به مرتبه اجتهاد رسید. در حکمت، فلسفه و عرفان نیز سالها از محضر سید ابوالحسن جلوه و میرزا محمدرضا قمشه اى بهره برد.[5]

اجتهاد

میرزا ابوالفضل بعد از تحصیلات عالى در حوزه تهران، به درجه اجتهاد و فقاهت رسید، به طورى که وقتى تصمیم گرفت براى ادامه تحصیل به عتبات عالیات برود، عالم بزرگ تهران مرحوم حاج ملاعلى کنى در حضور همه علماى تهران گفت:

«میرزا ابوالفضل در هر علم کامل و به مرتبه رفیعه اجتهاد نائل است و مهاجرت به عتبات عالیات براى این مقصود، وى را لازم نیست.»[6]

حاج ملاعلى کنى این سخن را بارها، حتى بعد از رفتن میرزا ابوالفضل به عتبات نیز مى گفت.[7]

مهاجرت

میرزا خود نیز بر این حقیقت واقف بود و مى دانست که مراحل اجتهاد را طى کرده است، اما مى خواست افقهاى جدید دانش و معنویت را کشف کند. بنابراین در سال 1300هـ ق به عتبات رفت. چند ماهى مقیم نجف اشرف شد و در جمع شاگردان میرزا حبیب الله رشتى نشست. استاد در همان چند ماه به قدرت اجتهاد وى پى برد و چند بار سر درس به مجتهد بودن او اقرار کرد.[8]

در محضر میرزاى شیرازى

حوزه درس و زعامت میرزا محمد حسن شیرازى در آن سالها در سامرا بود و حلقه شاگردان و ارادتمندان وى را عالمان فرهیخته و مجتهدان محقق تشکیل مى دادند. او که شهرت علمى میرزا ابوالفضل را شنیده بود، وقتى از حضور وى در نجف اشرف مطلع شد، مرحوم سید محمد حسن لواسانى -یکى از بانفوذترین شاگردانش- را براى دعوت میرزا ابوالفضل به سامرّا، راهى نجف کرد. میرزا ابوالفضل با اینکه تمایل نداشت، سرانجام با دوست صمیمى و همفکرش آیت الله سید حسین قمى، تصمیم گرفتند در جمع شاگردان میرزاى شیرازى باشند. بدین ترتیب حدود ده سال (1300 تا 1310هـ ق) در سامرا اقامت گزید و ضمن شرکت در درس، به تحقیق، تدریس، تألیف و فعالیتهاى علمى و دینى مشغول گردید علوم حدیث و رجال را از علامه میرزا حسین نورىآموخت.[9]

میرزا در سالهاى اقامت در سامرا هم مطالب علمى جدیدى مى آموخت و هم اندوخته هاى علمى و ادبى سالهاى پیشین را در پژوهشهاى عمیق علمى و در آفرینشهاى ادبى و شاعرانه اش به کار مى بست.

آموزش زبانهاى بیگانه

آموزش زبانهاى جدید، یکى از اسباب موفقیت هر فرد دانشجو و دانشور است تا به واسطه آن بتواند درهاى دیگرى از فرهنگ و علوم و جهان بینى را به روى خود بگشاید. بویژه زبانى که در جریان تحصیل یا تحقیق و پژوهش به منزله ابزار درک و آگاهى براى دانشوران ضرورى است. این بود که بسیارى از عالمان بزرگ ما علاوه بر زبان عربى که زبان قرآن و زبان علمى معارف دینى و زبان مشترک امت اسلامى در تمام جهان بوده و هست، از جوانى به فراگیرى زبان هاى خارجى از جمله عِبرانى، سُریانى، انگلیسى، فرانسوى و... اهتمام داشته اند.[10]

میرزا ابوالفضل در آن عصر، با توجه به اینکه آشنایى با کتب اصیل و منابع دست اوّل یهودیت و مسیحیت ضرورى بود، تا حقایق را بدون ترجمه و بدون واسطه بشناسد، به آموختن زبان عِبرانى و سُریانى پرداخت و یاد گرفت.[11]

شوراى مشورتى

میرزا ابوالفضل، علاوه بر تحقیق و تحصیل و تکمیل معلومات علمى و تخصصى و تألیف کتب، در طول آن ده سال اقامت در سامرا، با برخى از علماى هم بحث خود، ازجمله مرحوم میرزا محمدتقى شیرازى و سید محمد فشارکىاصفهانى در مباحث اجتماعى به گفتگو و تبادل نظر مى پرداخت.[12] چرا که عالمان دینى و خدمتگزار نمى توانند از مسائل اجتماعى زمان غافل باشند. آگاهى از موضوعات و مسائل جامعه یکى از ضروریات براى هر عالم دینى است.

منزلت ادبى و شعرى

میرزا ابوالفضل -به گفته خود- سرودن شعر عربى را از چهارده سالگى در تهران شروع کرد. به اعتراف شعرا و ادباى عرب زبان، میرزا از شعراى خوب و توانمند در شعر عربى است. علامه سید محسن امین عاملى که علاوه بر مقام علمى و فقهى اش، ادیب و شاعر خوبى هم بود، مى گوید:

«میرزا ابوالفضل اشعارى زیبا و دلنشین داردمشتمل بر نکات بدیعى، و معانى دقیق. او در سرودن معانى فارسى با الفاظ و کلمات عربى، به شیوه مهیار دیلمى[13] نزدیک است.»[14]

شخصیت ادبى، تسلط شگفت انگیز بر انواع علوم ادبى، شعرشناسى، نکات ظریف و آگاهى گسترده به تاریخ ادبیات عرب و متون دیوانهاى شعرا او را در بین شعرا و ادبا نمونه کرده بود. مى گویند روزى در محضر میرزاى شیرازى و عده اى دیگر از علما، بحثى ادبى بین میرزا ابوالفضل و شاعر بزرگ اهل بیت(علیه السلام) سید حیدر حلى معروف به شاعرالحسین(علیه السلام) و امام شعراءالعراق (1246-1304هـ ق) پیش آمد و آخر سر سید حیدر نظر میرزا ابوالفضل را پذیرفت و حاضران از آن همه اطلاعات وسیع و تخصص ادبى میرزا حیرت زده شدند و سید حیدر با سرودن قصیده اى شیوا در 18 بیت از مقام او تجلیل کرد.[15]

در ماجرایى دیگر چون گسترش زعامت میرزاى شیرازى در عراق، موجب نگرانى حاکمیت سیاسى آن کشور -نماینده عثمانى- شد و آنان خود را تحقیر شده دیدند، کوشیدند ضربه اى به میرزاى شیرازى بزنند، اما هوشمندى، تدبیر و خردورزى میرزا، در کنار شخصیت علمى و مقام توکل وى تمام توطئه ها را خنثى کرد. آنان در نهایت تصمیم گرفتند یکى از ادیبان برجسته و عالم نما را به سامرابفرستند تا با مباحثه و مناظره ادبى میرزا را در تنگنا قرار دهد و از میزان نفوذش بکاهد!

آن ادیب عالم نما به بهانه زیارت به سامرا آمد و مجلسى با حضور علما، ادبا و فضلا تشکیل داد و میرزا را هم دعوت کرد. میرزا با عده اى از شاگردانش ازجمله میرزا ابوالفضل تهرانى، در آن مجلس حاضر شد. مرد ادیب بعد از اداى احترام آغاز سخن کرد و به ایراد نکات ظریف ادبى پرداخت. او با آوردن جملات ذوق انگیز ادبى، امثال و حکم و اشعار زیبا، یک طرفه وارد بحث شد و چون همه به احترام میرزا ساکت بودند، خیال مى کرد کسى حریف او نیست، لذا کوشید تا با لطایف الحیل میرزاى شیرازى را وارد میدان کند! او بعد از خواندن مصرع اول هر شعر، با نگاه موذیانه و حرکات سر و دست و اشارات چشم و ابرو، از میرزا مى خواست مصراع دوم را هم او بخواند. اما میرزا که منظور او را دریافته بود، به میرزا ابوالفضل اشاره مى کرد تا جوابش را بدهد. میرزا ابوالفضل هم بى درنگ از آن سوى مجلس مصرع دوم را مى خواند. وقتى هم درباره قاعده هاى ادبى یا شواهد مثالى بحثى را پیش مى کشید، میرزا ابوالفضل وارد بحث مى شد و مطالب لازم را مى گفت.

شخصیت ادبى و علمى میرزا ابوالفضل چنان رعبى در جان مرد ادیب افکند که صدایش با آن پُرچانگى به لرزه افتاد و حتى دستانش لرزید! نوشته اند: «دستانش چنان مى لرزید که سطل هنگام فرو رفتن در چاه مى لرزد!...» بالاخره مجلس تمام شد و ادیب مأمور خجلت زده و سرخورده به بغداد برگشت.[16]

کتابخانه نفیس

علامه میرزا ابوالفضل تهرانى در دوران اقامت ده ساله در سامرا، با زحمت فراوان و به تدریج کتابخانه اى مشتمل بر کتب خطى نفیس و کمیاب ایجاد کرد. فرزندش میرزا محمد ثقفى تهرانى[17] از زبان مادر خود در این باره نقل مى کند:

«در دوران اقامت ما در سامرا، بارها اتفاق افتاده بود که پدرت میرزا ابوالفضل بدون عبا به خانه برمى گشت! چون علتش را مى پرسیدم، کتابى را از زیر بغل در مى آورد و مى گفت: این کتاب را در جایى دیدم که مى فروختند، پول همراهم نبود، عبایم را فروختم، یا گرو گذاشتم و کتاب را خریدم تا از دست نرود.»

کتابخانه میرزا گنجینه اى گرانبها و بى نظیر بود، اما بعد از مرگش، چون فرزندش میرزا محمد ثقفى خردسال بود، بسیارى از آن نسخ خطى منحصر به فرد از بین رفت و یا ناپدید شد.[18]

بازگشت به وطن

میرزا به درخواست مردم تهران در سال 1310هـ ق به وطن برگشت و از طرف ناصرالدین شاه قاجار تولیت مدرسه سپهسالار به او سپرده شد. میرزا در آن مدرسه، به تدریس و تربیت طلاب مى پرداخت. تحقیق، پژوهش، تألیف، اقامه نماز جماعت و موعظه و منبر رفتن از دیگر مشغله هاى شرعى و علمى او بود[19] البته بنا و تعمیرات مدرسه هنگام تحویل دادن به میرزا ناتمام بود و با همت او در سال 1313هـ ق به پایان رسید.[20]

با ورود میرزا به تهران و شروع فعالیت گسترده علمى، فرهنگى و دینى وى، پایتخت جانى دوباره گرفت و موقعیت صاحبان منابر خشک و مدارس بى تأثیر را چنان به خطر انداخت که آنان شروع به آزار و اذیت و ابراز حسادتها و اعمال خیانتها به وى کردند.[21] حتى سعى کردند بین او و میرزا محمد حسن آشتیانى اختلاف بیندازند.[22]

آثار ماندگار و تأثیرگذار

از علامه میرزا ابوالفضل آثار ارزشمند و مؤثّرى در فقه، تاریخ، ادبیات، فلسفه و عرفان به یادگار مانده است که از میراث علمى و افتخارآمیز تشیّع محسوب مى شوندالبته دیوان اشعار عربى و کتاب «شفاء الصدور» چاپ شده و جایگاه خود را یافته است. آثار او به قرار ذیل است:

1 ـ دیوان الحاج میرزا ابى الفضل الطهرانى: استاد میرجلال الدین محدّث اُرموى این کتاب را بعد از بازنویسى و تحقیق، در سال 1326شمسى در تهران چاپ کرد. متن دیوان 408 صفحه است و شامل یک مقدمه تحقیقى جداگانه از مرحوم محدث اُرموى در 108 صفحه مى شود. محدث اُرموى در بازخوانى متن نسخه خطى زحمات طاقت فرسائى کشیده است.

2 ـ شفاءالصدور فى شرح زیارة العاشور: شرح و تفسیر زیارت عاشورا به زبان فارسى است.

3 ـ صدح الحمامة فى ترجمة والدى العلّامه: در شرح حال و آثار پدرش میرزا ابوالقاسم کلانتر.

4 ـ مُنیه البصیر فى بیان کیفیة الغدیر.

5 ـ میزان الفلک: منظومه اى در علم هیئت.

6 ـ قلائد الدّرَر: منظومه اى مشتمل بر 6000 بیت در علم صرف و بر اساس کتاب شافیه ابن حاجب. وى این منظومه را در 14 سالگى سروده است.

7 ـ ارجوزة فى النحو: شرح اَلفیه ابن مالک تا باب «الحال».

8 ـ قیمة المحدّث: در علم درایه و حدیث شناسى.

9 ـ ردّ الفتیق: در علم رجال.

10 ـ ارجوزه: در منطق و اصول فقه.

11 ـ رساله عشقیه: (کتابى عرفانى) به سبک شفاء الصدور.

12 ـ «مرقاة الانظار و مرآة الافکار»: منظومه فلسفى.

13 ـ حاشیه بر رسائل شیخ انصارى.

14 ـ حاشیه بر مکاسب شیخ انصارى.

15 ـ تقریظ بر کتاب «النجم الثاقب» علامه نورى.

16 ـ مکتوبات و نامه هایى که به عربى و فارسى براى دانشوران، عالمان و شاعران نوشته است.[23]

نگاهى به کتاب «شفاءالصدور»

کتاب «شفاءالصدور» به زبان فارسى، داراى نثرى مصنوع و متکلف و درعین محکم و شیوا، در شرح زیارت عاشورا، هم مفصل است و هم بى نظیر. آیت الله میرزا محمد حسن شیرازى نیز در تقریظى که بر کتاب نوشته، آن را با تعبیر «بى نظیر» توصیف کرده است. این کتاب بى نظیر گرچه شرحى است بر زیارتنامه مأثور و مشهور به «زیارت عاشورا»اما در واقع کتابى است در دفاع از مکتب تشیع و داراى ابعاد علمى، تاریخى، حدیثى، فقهى، فلسفى، عرفانى، کلامى، قرآنى و ادبى. در بین آثار چاپى میرزا ابوالفضل تهرانى، این کتاب گنجینه نفیس و ارجمندى است که مراتب والاى علمى مؤلف فرزانه و حکیم را به خوانندگان مى شناساند. علامه میرزا ابوالفضل تهرانى در سبب تألیف این کتاب پرارزش، در مقدمه آن مى نویسد که عده اى از برادران دینى و هموطن ایرانى در سفر حج سال 1306هـ ق از او درخواست کردند که شرحى بر «زیارت عاشورا» به زبان فارسى بنویسد. اما او خود را در آن حد نمى بیند، بنابراین از تألیف چنین کتابى خوددارى مى کند. آنان باز هم درخواست خود را به صورت مکتوب از تهران به سامرا مى فرستند. میرزا باز هم امتناع مى کند تا اینکه سید کاظم صرّافى تهرانى، یکى از دوستان متدین او، در جریان سفر حج سال 1308هـ ق، به زیارت عتبات عالیات رفت و در سامرا، درخواست برادران دینى ایرانى مبنى بر شرح فارسى زیارت عاشورا توسط میرزا ابوالفضل را در محضر میرزاى شیرازى مطرح کرد. میرزاى شیرازى این درخواست را مورد تأیید و تأکید قرار داد و از شاگردش میرزا ابوالفضل خواست که دعوت و درخواست برادران دینى را اجابت نماید. بدینگونه او مصمم شد که این کتاب را به نگارش درآورد. شروع به کار کرد و تألیف کتاب در سال 1309هـ ق به پایان رسید.[24] و در سال 1310هـ ق از سوى حاج شیخ على محلاتى حائرى در شهر بمبئى هند چاپ شد.[25]

میرزا در کتاب شفاءالصدور در اثبات عقاید و حقایق مکتب اهل بیت و مذهب شیعه که جریان اصیل و طبیعى اسلام ناب محمدى(صلى الله علیه وآله) است، به صدها کتاب معتبر شیعى و سنى در موضوعات فقهى، اصولى، تاریخى، حدیثى، رجالى، تفسیرى، کلامى، فلسفى و ادبى استناد کرده و گاه به تناسب مطلب مورد بحث، به نقد و ردّ عالمانه دانشمندانى چون غزالى، بیضاوى، بخارى، ابن حجر عسقلانى، عبدالقادر گیلانى، سیوطى و... پرداخته، جهل یا تعصّب مخالفان مغرض را برملا ساخته است. مؤلف دانشور، در جاى جاى کتاب، ضمن اشاره به حوادث تلخ تاریخ اسلام مثل خلافت غیر معصوم، غصب خلافت بحق امیرالمؤمنین(علیه السلام)، واقعه خونین عاشورا، دشمنى بنى امیه با آل محمد(صلى الله علیه وآله)، اجماع در امامت از منظر اهل سنت و... مطالب بسیار ارزشمندى را به خواننده ارائه مى دهد.

علاوه بر آن، مؤلف در این کتاب گاهى به جریانات فکرى، علمى، فرهنگى و اوضاع دینى و اجتماعى مسلمانان عصر خود نیز اشاراتى دارد که ارزش تاریخى کتاب را دو چندان مى کند. او چندین بار در کتابش از آثار ماندگار و زحمات طاقت فرساى عالمان بزرگ شیعى معاصرش ازجمله میرزاى شیرازى، میر حامد حسین هندى، محقق کرمانشاهى (آقا محمدعلى فرزند وحید بهبهانى) و... یاد و تجلیل کرده و با استناد به کتابها و نظرات علمى ایشان بر غناى کتاب افزوده است. کتاب شفاء الصدور در نقد و نظر و استناد به کتب مذاهب مختلف اسلامى بویژه اهل تسنّن، در اثبات حقایق مکتب تشیّع، بوى خوش کتاب «عبقات الانوار» میرحامد حسین هندى را مى دهد که در زمان او تألیف شده است و نیز مژده کتابهاى ارزشمند دیگر شیعى را مى داد که دهها سال بعد از شفاءالصدور نگارش یافتند همچون «المراجعات» شرف الدین عاملىو «الغدیر» علامه امینى.

میرزا در تقبیح اعمال برخى از مسلمانان بى خبر از مکتب اهل بیت(علیه السلام) در روز عاشورا که شادى مى کرده اند مى نویسد:

«چنانچه فعلا (زمان مؤلف در اوائل قرن چهاردهم هجرى) در بلاد ایشان (مخالفان شیعه) خاصه بلاد بعیده از بلاد شیعه مثل مکه و مدینه متعارف است که روز عاشورا را «عید عاشورا» مى نامند و چندان که ملتزم به اقامه رسوم عیدیه در او هستند، در هیچ عیدى نیستند و هر که در مدینه مشرّفه در روز عاشورا حالت اهل آن بلاد را که موافق حدیث معتبر «شرار خلق الله» اند، ملاحظه کند، مى داند که چه اندازه طرب و مسرّت در خواطر مکنون دارند و چگونه اظهار فرحت و نشاط در این مصیبت عظیمه مى کنند.»[26]

از دیگر ویژگیهاى کتاب «شفاءالصدور»، صراحت لهجه در نقد و ردّ و نکوهش کردار زشت مخالفان اهل بیت(علیه السلام) و ضایع کنندگان حقوق مادى و معنوى آل محمد(صلى الله علیه وآله) و افشاى فسق و فجور و کفر خلفاى جور و بنى امیّه است. همچنان که متن زیارت عاشورا در این باب بسیار صریح است. مؤلف در این عرصه هم به معتبرترین کتب اهل سنت و احادیث صحیح و موثق آنان، استناد کرده است.

با توجه به اینکه میرزا ابوالفضل خود یکى از ادیبان، نویسندگان و شاعران توانمند و برجسته زبان عربى است و بى شک دیوان اشعار ده ها تن از شاعران بزرگ عرب را مورد مطالعه و تحقیق قرار داده و بر معانى گسترده لغات این زبان، و مشترکات لفظى و معنوى، مترادفات، کنایات و استعارات ظریف این عرصه بخوبى آشنایى داشت. بنابراین در شرح و بیان الفاظ زیارت عاشورا چنان عمیق بحث مى کند که خواننده را به حیرت وا مى دارد حتى به نقد نظر لغت شناسان بزرگ عرب هم مى پردازد. از این دیدگاه، نقد ادبى و لغت شناسى هم در این کتاب براى خود جایگاهى دارد.

اهمیت دیگر کتاب، وجود مباحث فلسفى و طرح نظرات برخى فلاسفه بزرگ مثل ابن سینا، خواجه نصیر طوسى، صدر المتألهین و... در برخى فقرات زیارت عاشورا است مثل بیان مفهوم روح و مادى یا مجرد بودن آن در شرح عبارت «الارواح الّتى حلّت بفنائک»[27] یا در شرح اینکه آسمانها و زمین چگونه در مصیبت امام حسین(علیه السلام)، عزادار و مصیبت زده شدند، آیا نبات و جماد فى الجمله صاحب شعور و درک هستند یا نه؟[28] این هم گفتنى است که مخاطب کتاب نمى تواند عامه مردم فارسى زبان و یا حتى ادباى زبان فارسى باشند، خواننده این کتاب ارزشمند علاوه بر آشنایى با زبان عربى و فارسى، باید با دانشهاى فقه، فلسفه، عرفان، رجال، حدیث و قرآن نیز تا حدى آشنا باشد. بنابراین، مخاطبان کتاب در واقع دانشورانند.

اقسام تألیف از نظر میرزا ابوالفضل

در پایان مناسب است براى آشنایى با شیوه نثر فارسى میرزا ابوالفضل تهرانى، آگاهى از هفت گونه نویسندگى که قدما بر اساس یکى از آن ها تألیف مى کردند، جملاتى را بدون تغییر از مقدمه کتاب «شفاءالصدور» نقل کنیم:

«منت خداى را -عزّوجلّ- که با این همه، از اقسام سبعه تصنیف که هر عاقل ارجمند و فاضل دانشمند باید بیرون آنها تصنیف نکند، خارج نیفتاده و آن اقسام را ما به جهت تنبیه ناظرین و تذکره معاصرین یاد مى کنیم:

اول- چیزى که اختراع و ابتکار کند که مسبوق به او نشده باشد.

دوم- عملى یا کتابى ناقص که او را تتمیم و تکلمه کند.

سوم- مشکلى سربسته و دربسته که به شرح، فتح اقفال و رفع اشکال او کند.

چهارم- کتابى یا عملى مفصل و طویل الذیل که به حذف زوائد و جمع فوائد، او را مختصر کرده، بى اخلال به جزئى و بى نقیصه به قالب تصنیف برآورد.

پنجم- امور متفرقه پراکنده که به سلسله جامعه فراهم آورد و در رشته جمع و تألیف کشد.

ششم- مسائل مختلفه در هم شده که غیر مرتب و نامنضدند بر وجهى خاص و ترتیبى مخصوص در سلک ترتیب و تنضید برآورد.

هفتم- کتابى یا مسأله اى که در او مؤلف یا مخترع خطایى کرده، بر خطاى او تنبیه کند و فساد او را اصلاح نماید.»[29]

وفات

علامه میرزا ابوالفضل تهرانى، در صفر سال 1316،[30] در چهل و چهار سالگى و آغاز دوران بازدهى علمى و دینى وفات کرد. به تعبیر علامه آقا بزرگ تهرانى:

«فَاَدْرَکهُ الحِمامُ قَبلَ بُلوغِ المرام واخذته المنیة قبل وصول الامنیه»[31]

«پیک اجل او را دریافت، قبل از اینکه به مرام خود برسد و مرگ جان او را گرفت، پیش از آنکه به آرزوهایش دست یابد.»

علت مرگ او را بیمارى حصبه نوشته اند «عبرت نائینى» علاوه بر آن، نظر دیگرى را هم نقل مى کند:

«تا آنکه در غرّه شهر صفر هزار و سیصد و شانزده مبتلا به مرض حصبه و در هشتم همان ماه داعى حق را لبیک اجابت گفت و جمعى از اهل خُبرت و درایت را عقیدت این است که بعضى از مغرضین عنود، آن یگانه عالم وجود را مسموم و این راز را مکتوم داشتند! در هر حال روح او از قفس تن و صحبت ناجنس که عذاب الیم است، به روضه رضوان و سراى جاویدان که نِعم النعیم است، انتقال و استقرار یافت و آنان به خسران دنیا و آخرت دچار و گرفتار آمدند!»[32]

بارى پیکر میرزاى بزرگوار در مقبره پدرش میرزا ابوالقاسم کلانتر واقع در صحن امامزاده حمزه در حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.

از میرزا دو دختر و یک پسر که همان عالم بزرگوار میرزا محمد ثقفى تهرانى بوده به یادگار ماندند.[33]


[1]. برخى به خطا تاریخ ولادت او را 1272 نوشتهاند. خود آن مرحوم و فرزندش میرزا محمدثقفى تهرانى و بعضى از معاصرانش تولد وى را در سال 1273 نوشتهاند (ر.ک.به: مقدمه دیوان میرزا ابوالفضل).

[2]. ر.ک.به: گلشن ابرار، ج 4، شرح حال میرزا ابوالقاسم کلانتر تهرانى.

[3]. شاگرد صاحب فصول و از عالمان بزرگ خاندان شهرستانى، از تبار سید بحرالعلوم شمرده مىشود و مادرش دختر سید محمد مجاهد است. سید محمد طباطبایى از مشاهیر عالمان مشروطه خواه فرزند اوست. او از شاگردان صاحب جواهر و صاحب ضوابط الاصول محسوب مىشود. (مشاهیر رى، ج2، ص 531.)

[4]. متوفاى 1304هـ ق، شاگرد شیخ انصارى و مؤلف «الوقف والعتق» در فقه، «حاشیه قوانین» در اصول، و مجموعه شعر است. (ر.ک.به: نقباءالبشر، ج 3، ص1108.)

[5]. مقدمه دیوان میرزا به نقل از کتاب خطى «نامه فرهنگیان» از عبرت نائینى، که در کتابخانه مجلس شورا نگهدارى مىشود.

[6]. مقدمه دیوان، ص 29، به نقل از: همان.

[7]. همان.

[8]. همان، ص 30.

[9]. «هدیه الرازى الى الامام المجدّد الشیرازى»، آقا بزرگ تهرانى، تهران، انتشارات میقات، 1403، ص 62.

[10]. مثل سید جمال الدین اسد آبادى، شیخ محمد جواد بلاغى، سید امیر على هندى، سردار کابلى، علامه شعرانى، شهید بهشتى و... شرح حال این نوادر تاریخ در مجموعه گلشن ابرار آمده است.

[11]. مقدمه دیوان میرزا ابوالفضل، صفحه 30(ل).

[12]. همان.

[13]. مهیار دیلمى از شاعران بزرگ ایرانى تبار عرب زبان شیعى در قرن چهارم هجرى و معاصر سید رضى بود.

[14]. اعیان الشیعه، ج 7، ص 252.

[15]. مطلع و مقطع قصیده سید حیدر چنین است:

یا ابالفضل کلّما قُلتَ شعراً *** فیه اودعت من بیانک سحراً

و قرأنا عزائم الشّعر منها *** و سجدنا لِلّه حمداً و شکراً

(ر.ک.به: دیوان السید حیدر الحلى، چ بمبئى، ص 203.)

گفتنى است میرزا ابوالفضل، سید حیدر حلى را «شاعر العصر» (شاعر زمانه) توصیف مىکرد. (ر.ک. به: شفاء الصدور، ص 511.)

[16]. مقدمه دیوان، ص 60.

[17]. میرزا محمد ثقفى تهرانى (متوفاى 1406هـ ق) پدر بزرگوار همسر امام خمینى(ره) بود.

[18]. مقدمه دیوان، ص 78.

[19]. هدیة الرّازى، ص 62 و 63.

[20]. مقدمه دیوان.

[21]. عبرت نائینى، «نامه فرهنگیان»ر.ک.به: مقدمه دیوان، ص 31.

[22]. علامه آقا بزرگ با ابهام به این قضایا اشاره دارد: «...ورجع الى طهران قبل وفاة آیتالله ]الشیرازى[ بقلیل و حصل له الترقیات هناک الى ان حصل معه المعارضة و المزاحمة مع شیخ مشایخ العصر الحاج میرزا محمد حسن الآشتیانى قدس سره، فکان ما کان...» (هدیة الرازى، ص 62.)

[23]. براى آشنایى بیشتر با آثار میرزا ابوالفضل که اکثر آنها چاپ نشده است. ر.ک.: الذریعه، مجلدات مختلف، به ترتیب حرف اول کتابهمعجم مؤلفى الشیعه، ذیل ابوالفضل تهرانىدر مقدمه مرحوم محدث اُرموى بر دیوان میرزا.

[24]. ر.ک: مقدمه «شفاءالصدور» چاپ مرتضوى، تهران376، ص 10-11.

[25]. همان، ص 575شایان ذکر است این کتاب در طول بیش از یک قرن بارها تجدید چاپ شده و مورد استفاده اهل علم قرار گرفته است. ازچاپهاى سالهاى اخیر، یکى توسط سید على ابطحى اصفهانى در دو جلد، و دیگرى چاپ انتشارات مرتضوى به همت سید ابراهیم شبیرى زنجانى در یک مجلد (575 صفحه متن) است.

[26]. شفاءالصدور، ص 381.

[27]. همان، ص 168-169.

[28]. همان، ص 348-351.

[29]. شفاء الصدور، چ مرتضوى، مقدمه، ص 13.

[30]. برخى به اشتباه سال 1317هـ ق را سال وفات او دانستهاند. (اعیان الشیعه، ج 7، ص 253الکنى و الالقاب، ج 1، ص 144هدیة الرازى، ص 63) فرزندش میرزا محمد ثقفى، عبرت نائینى و بسیارى از معاصرانش، سال 1316 را نوشتهاند و ماده تاریخ هم سرودهاند. (ر.ک. به: مقدمه دیوان، ص 26 الى 34.)

[31]. هدیة الرّازى، ص 63.

[32]. مقدمه دیوان میرزا ابوالفضل، به نقل از نامه فرهنگیان.

[33]. همان. براى مطالعه زندگى نامه میرزا محمدثقفى تهران، ر.ک.به: گلشن ابرار، ج 4، ص 523.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام ابوالفضل
نام خانوادگی تهرانى
نام پدر میرزا ابوالقاسم کلانتر، عالم دینى
نام معروف میرزا ابوالفضل تهرانى
تاریخ تولد (شمسی) 1235
تاریخ تولد (قمری) 1273
مکان تولد ایران،تهران
تاریخ فوت (شمسی) 1277
تاریخ فوت (قمری) 1316
مکان فوت ایران،تهران
مکان دفن ایران،تهران،ری،ری>حرم حضرت عبدالعظیم حسنی

حکایات

نظر دیگران درباره ایشان

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد هفتم

کتاب گلشن ابرار - جلد هفتم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که تا کنون هَشت جلد از آن به زیور چاپ آراسته شده، اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS