24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، مورخ الدوله سپهر، جنگ جهاني اول، خاندان سپهر، قوام السلطنه
نویسنده : طلعت ده پهلواني
"احمدعلی سپهر" معروف به "مورخالدوله"، وی فرزند "مورخ السلطنه" و نوهی "میرزا تقی خان" سپهر مورخ نامی عصر "ناصرالدین شاه" قاجار و نویسندهی کتاب معروف «ناسخ التواریخ» است. وی در سال (1269ه.ش) متولد شد از سن کودکی تحصیلات قدیم و جدید را فرا گرفت و به چند زبان اروپایی مخصوصا آلمانی آشنایی یافت.[1] تحصیلات ابتدایی خو د را در مدارس ادب و تحصیلات متوسطه را در مدرسهی الیانس فرانسه و تحصیلات عالیه را نزد استادان فرانسوی که برای تدریس سلطان "احمد شاه" قاجار استخدام شده بودند، فرا گرفت.[2] وی تحصیلات خود را نزد معلمهای درباری قاجار به پایان رسانید. "احمدعلی سپهر" در خصوص گرفتن این لقب «مورخالدوله» آورده است که: «..روز چهارم ذیحجهی سال 1333 صاحب اختیار رئیس کابینهی همایونی به منزل من آمد و از طرف "احمدشاه" قاجار فرمان لقب مورخالدوله را داده و اظهار داشت: اعلی حضرت با اعطای این فرمان خواستهاند علاوه بر ابراز مرحمت از زحمات آبا و اجداد؛ شما را در خدمت به تاریخ ایران و اسلام قدردانی فرمایند.»[3]
مورخالدولهی سپهر از خاندان سپهر جد وی "لسانالملک سپهر "بود،[4] اجداد وی از مردان علم و ادب و تاریخ بودهاند چنانکه خود احمدعلی در نوشتههایش آورده است: «...از همان عنفوان جوانی همانکه خواندن و نوشتن را آموختم و چشم به مجلدات ناسخ التواریخ دوختم آرزو داشتم دنبالهی کار نیاکان خویش را پی، گیرم و مخصوصا در تاریخ معاصر ایران یادگاری از خود باقی بگذارم.[5] نفوذ اجدادم در تربیت من بسیار موثر بود. دربارهی نسب خاندان سپهر اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد، اعتمادالسلطنه در روزنامهی «شرف» نسب او را از طرف پدر به "میرزا مهدی خان استرابادی" وزیر "نادرشاه افشار" مورخ عصر نادری و از جانب مادر به سلاطین عصر صفویه نسبت میدهد.[6] اردکانی وی را فرزند "آخوند ملامحمدعلی کاشانی" که به هشت پشت به "میرزا عبدالاعلای اردبیلی" که از جمله خواص دستگاه صفویه بوده است، میداند.[7] همچنین زنده یاد دکتر "قائم مقامی" در مقدمهی خود بر ناسخ التواریخ نسبت خاندان سپهر را به "میرزا مهدی خان استرابادی" را جعلی دانسته و معتقد است که «سپهر در هیچ جا از پدران خود ذکری به میان نیاورده است. وی حتی در مقدمهی دیوان خود به نام "محموده القصاید" هم که شرح حال خود را نوشته است باز اسمی از پدر خود به میان نیاورده است، و این نسبت که در روزنامهی «شرف» ذکر شد ظاهرا صحیح نیست.[8] چون اولا "میرزامهدی خان" از اهالی استراباد[9] و "لسانالملک" از مردم کاشان بوده است، ثانیا خود "لسانالملک" میآورد که در سال (1216 ه.ق) در کاشان متولد شد.[10]و دلایل دیگر...
تنها سندی که از اجداد "لسانالملک سپهر" در دست است، نقش مُهری است که از آن "عباسقلیخان" پسر سپهر که در صفحهی آخر کتاب شامل «التواریخ» حک شده بدین شرح است: «عباسقلی خان پسرمیرزا محمدتقی بن میرزامحمدعلی بن رفیعالدوله بن محمدعلی بن محمدرضا عضدالدولدولهی شریف».[11]
وی شروع کار خود را در سال (1292ه.ش) به سمت مترجمی ادارهی گمرک و سپس رئیس دارالترجمهی ادارهی مذکور در زمان تصدی مدیران بلژیکی مشغول به کار گردید وی در سال (1293ش) به سمت منشی اول سفارت امپراتوری آلمان در تهران انجام وظیفه نمود.[12] وی سپس مدتی هم در تشکیلات عدلیهی داور، به ادارهی ثبت رفت و ریئس ثبت شمال تهران گردید.[13] وی مدتی هم ریاست کابینهی وزارت مالیه را هم در دست گرفت و ریاست کابینهی نخست وزیر و وزیر کشور در زمان دولت "مشیرالدولهی پیرنیا" را بر عهده داشت.[14] وی به ریاست دادگاههای اداری وزارت مالیه در دوران دکتر "میلسپو" هم گمارده شد. در سالهای آغاز جنگ جهانی اول تا سال 1320 رئیس هیئت مدیرهی شرکت شیلات ایران و روس بود و در سالهای بعد 1321 به سمت معاون و کفیل وزارت پیشه و هنر منصوب شد و در سالهای وزارت "قوام" وزیر وی گردید. وی در سال (1329ه.ش) در کابینهی سپهبد "حاجیعلی رزم آرا" بار دیگر به سمت ریاست هیات مدیره شرکت شیلات برگزیده شد که تا سال (1331ش) عهدهدار این سمت بود، وی همچنین در ملی شدن شیلات در دوران زمامداری مرحوم دکتر "مصدق" سعی بلیغ به کار برد.[15] وی همچنین کارهای اساسی و مهمی هم داشت از جمله تاسیس بانک صنعتی و معدنی ایران در سال 1325بود که بعدها به سازمان برنامه و بودجه تغییر نام داد.[16]
مورخالدوله در سال (1293ش) به سمت منشی اول سفارت امپراتوری آلمان در تهران بود که در آن روزها با شروع جنگ جهانی اول از ایران مهاجرت کرد و در خاتمهی جنگ جهانی به ایران بازگشت. وی در این جنگ که رقابت سیاسی بین دول استعمارگر از یک طرف آلمان و از طرف دیگر روس و انگلیس آغاز شده بود، وی نقش اساسی داشت و سیاستهای آلمان را در ایران مورخالدوله اجرا میکرد، وی در هفده جولای سال(1335قمری) مصادف با (1296ه.ش) ادارهی نظمیه به تصور اینکه کمیتهی مجازات از طرف آلمانها در ایران دایر شده، مورخالدوله را به نظمیه جلب میکند. سپس در نتیجهی اقدامات دیپلماتها و اعتراض مطبوعات او را پس از چهار روز مرخص میکنند و به عنوان مرمت و جبران و برای احتراز از آنکه دولت مجبور به عذرخواهی رسمی از سفارت آلمان نشود، سلطان "احمدشاه" نشان درجهی اول شیر و خورشید را به او اعطا میکند.[17] وی برای دخیل شدن ایران در عرصهی جنگ جهانی نهایت سعی و تلاش خوذ را به کار میبست و هیچگونه شبههای را باقی نمیگذاشت که ایران هیچ موقعیتی را برای بر هم زدن اوضاع سابق از دست نمیدهد و بر علیه روس و انگلیس وارد جنگ خواهد شد .آنکه در کتابش مینویسد: «.... مژدهی اعلان جنگ جهانگیر روح جدیدی در کالبد میهن پرستان ایران دمید. جنگی که در دنیا موجب هزاران آفات و بلیات و سیهبختی شد، کشور ما را از استعمار رهایی بخشید. اگر آن کارزار در روزگار رخ نمیداد وطن ما در نتیجهی اجرای منطقه نفوذ 1907 به دو نیمه منقسم، شاید امروز نام آن از نقشه عالم محو شده بود.»؛[18] ولی بعد از آنکه آلمان شکست خورد و سفارتخانهاش در ایران برچیده شد، مورخالدوله از سمت منشی در سفارت آلمان به سمت مدیر کل ادارهی تفتیش، وزارت معارف و اوقاف به خدمت دولت درآمد.[19]
فعالیتهای سیاسی و توقیف وی بعد از جنگ جهانی اول
بعد ازخاتمهی جنگ جهانی اول به هنگام تعقیب "ذکاء الدولهی غفاری"، مورخالدوله هم تحت تعقیب قرار گرفت و بعد از شهریور 1320 وارد عرصهی سیاست گردید. ابتدا به ریاست هیئت مدیرهی شیلات ایران و شوروی رسید و بعدها در سال 1321 با همکاری معاونت وزارت پیشه و هنر و بازرگانی را بر عهده گرفت و در کابینهٔ دوم "سهیلی" به کفالت آن وزارتخانه منصوب شد و بعد ریاست شیلات را به عهده داشت، در تیرماه 1325 که بیش از چهار ماه از وزارت او نگذشته بود، دولت دربارهی اقدامات وی اعلامیهی زیر را انتشار داد: «آقای مورخالدولهی سپهر وزیر پیشه و هنر و بازرگانی از مدتی پیش به جای اشتغال به امور اداری و حضور در وزارتخانه و انجام وظیفهی رسمی در دسائس برعلیه دولت و ایجاد اختلال در امور اداری و مملکتی اشتغال داشته به قسمی که حتی بجای اینکه روزها در وزارتخانه حضور به هم رساند اکثر غائب و در خارج مشغول دسیسه و تحریک برعلیه حکومت ملی بوده است و نظر به اینکه این جریانات در نتیجهی مراقبتهای دقیق کاملا محرز و آشکار است؛ لذا طبق امر رئیس دولت مشارالیه از خدمت مستعفی و موافق مادهی پنج قانون حکومت نظامی توقیف و به کاشان فرستاده شد.»[20] مورخالدوله سپهر در روز هفتم تیرماه 1324 زمانی که در ماشین وزارتخانه عازم محلی بود، توسط مامورین دستگیر و به کاشان اعزام میگردد. وی مدتی طولانی در کاشان در تبعید به سر میبرد، و بعد به تهران و تحت نظر قرار داشت. وی پس از آزادی از زندان در تهران شروع به نوشتن مقالاتی با تفسیر وضعیت سیاسی ایران آغاز به کار کرد. ضمنا وی در این مقالات از ذکر نام خود اجتناب میکرد و جملهی «به قلم یکی از رجال» را در بالای مقاله قرار میداد. در این مقالات ضمن تفسیر اوضاع و احوال سیاسی زمانهی خود، توصیه مینمود که (مورخ الدوله) شایستگی مقام نخست وزیری را دارد. وی مجددا در سال 1327 به ریاست هیئت مدیره و مدیر عاملی شیلات ایران و شوروی منصوب گردید؛ ولی هیچگاه از فکر تلاش برای نخست وزیری خود دریغ نکرد.[21] تا اینکه در سال 1331 که "قوام السلطنه" برای بار پنجم به نخست وزیری انتخاب شد، جهت دلجوئی، سپهر را به خدمت دعوت کرد و جزء محارم و نزدیکان خود ساخت و قرار بود در کابینه شغل مهمی به او بدهد؛ اما قبل از معرفی هیئت وزیران کابینه سقوط کرد و یکی از علل سقوط "قوام السلطنه" اعلامیهای بلند بالا و تندی بود که توسط مورخالدوله تحت عنوان «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» از رادیو چندین بار خوانده شد و خشم ملت را برانگیخت که بدونه شک این اعلامیه به قلم و فکر مورخالدوله سپهر بوده است برای انتقام جویی از "قوام السلطنه"، وی را مجبور به انتشار این اعلامیه نمود. سپهر از آن تاریخ به بعد با وجود اینکه با غالب نخست وزیران ارتباط نزدیک و بعضا مورد مشورت آنها قرار میگرفت؛ ولی هرگز کار مهمی به او ارجاع داده نشدو ناگزیر ریاست هیئت مدیرهی یکی از بانکهای خصوصی را عهده دار گردید.[22]
مورخالدوله از حافظهای سرشار برخوردار بود. وی زبان آلمانی و فرانسوی را خوب میدانست. وی صاحب ترجمه و دارای تالیفات بسیاری است که از ان میان میتوان به «کتاب ایران در جنگ بزرگ(بین المللی اول)» را میتوان نام برد. در این کتاب وی بیش از همه نقش خود را در اوضاع سیاسی آن روز ایران تشریح نموده است. همچنین سلسله مقالاتی نیز در جراید مختلف آن زمان نوشته است که به صورت کتابی تحت عنوان مقالات سیاسی مورخالدوله انتشار یافته است؛ ازجمله دیگر آثار وی اینکه مورخالدوله در سال (1312ه.ش) کلیه کلمات قصار "حضرت علی(ع)" را به فارسی و فرانسه به همراه مقدمهای عالمانه ترجمه کرده بود ترجمهٔ کلمات قصار امیرالمؤمنین (ع) که این اثر بارها تجدید چاپ شده است.[23]
مورخالدوله در سال 1355در سن 86 سالگی وفات یافت. وی از لحاظ اخلاقی مردی بسیار باسواد، مطیع و جاهطلب بود که در جمعآوری مال و ثروت رغبتی به سزا داشت. وی ظاهرا از فقر دم میزد؛ ولی آنگونه که مدعی بود، نبود. وی تا آخر عمر از دسته بندیهای سیاسی و جمع کردن افراد به دور خود و وعده و وعید خوداری نکرد.[24]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان