كلمات كليدي : شجرهنامه، نسبنامه، حضرت عيسي، داود، سليمان، مسيحاي موعود، يوسف نجار، حضرت مريم
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
شجرهنامه حضرت عیسی مسیح، برای مسیحیان بسیار اهمیت دارد. چرا که عهد عتیق، مسیحای موعود را از نسل حضرت داود دانسته است و بنابر این مسیحیان اهتمام خاصی بر رساندن سلسله نسب آن حضرت به جناب داود میورزند.
در مقابل و از طرف دیگر، یهودیان این ادعای مسیحیان که عیسی از نسل حضرت داود میباشد را مردود میشمارند چرا که پذیرش این انتساب تا حدودی راه را برای ادعای مسیحا بودن عیسی هموار میکند.
به همین دلیل، پرداختن به این موضوع در میان مسیحیان همواره از جایگاهی ویژه برخوردار بوده است.
غفلت مرقس و یوحنا از ذکر شجره نامهی حضرت عیسی
نکتهی عجیب و تأمل برانگیزی در این مسأله وجود دارد که چرا در میان انجیلهای چهارگانه، تنها دو انجیل متی و لوقا، شجرهنامه آن حضرت را ذکر کردهاند و دو انجیل مرقس و یوحنا از ذکر اجداد مسیح غفلت ورزیدهاند.؟
چرا مرقس (که از نگاه محققان، انجیل وی پیش از سایر انجیلهای قانونی نگاشته شده است) به ذکر سلسلهنَسَب مسیح نپرداخته است!. آیا وی از نَسَب مسیح بی خبر بوده است؟ یا آنکه مطلع ساختن مردم از نسب مسیح را کم اهمیت میدانسته است.؟!
سؤال دیگری که باید به آن پرداخته شود این است که چرا متی و لوقا شجرهنامه را ذکر کردهاند اما در انجیل یوحنا از آن خبری نیست؟ و باز این سؤال که چرا میان دو نسبنامهی ذکر شده در انجیلهای متی و لوقا، این همه تفاوت وجود دارد؟
نسل حضرت عیسی از طریق یوسف نجار!
انجیلهای متی و لوقا، هر دو به ذکر سلسلهنسب مسیح از طریق یوسف نجار (و نه حضرت مریم) پرداخته اند.
اما یوسف نجار کیست؟ آنگونه که از انجیلها بر می آید، وی نامزد حضرت مریم بوده است. او پس از مدتی متوجه آن میگردد که همسرش باردار است و این در حالی است که هنوز با وی همبستر نشده است. بنابر این یوسف که مردی ایماندار است تصمیم میگیرد بدون آنکه آبروی مریم را پیش روی مردم بریزد از همسرش جدا گردد. در این زمان، فرشته ی الهی در خواب بر وی ظاهر شده و به او می گوید که مریم، پاکدامن است و فرزندی که در رحمش قرار دارد از جانب روح القدس است. به دنبال این رؤیا، یوسف، مریم را به همسری خویش در می آورد.
البته آنگونه که از انجیلها بر میآید، سایر مردم از این داستان بیخبر بودهاند و عیسی را فرزند یوسف نجار میدانستهاند.
به هر حال هر دو انجیل، نسب نامهی خود را به یوسف نجار ختم می کنند. حال این سؤال اساسی پیش میآید که چرا نویسندگان انجیلها به جای پرداختن به نسبنامهی مریم، به نسبنامهی یوسف پرداختهاند؟! بی تردید نویسندگان انجیلها به خوبی آگاه بودهاند که عیسی، فرزند واقعی یوسف نیست. چرا آنها با وجود اطلاع از این مسأله به نسب نامهی مریم نپرداختهاند؟
لازم است که پیش از بررسی این مسائل، متن شجرهنامههای موجود را ذکر کنیم:
شجره نامه حضرت عیسی در انجیل متی
«کتاب نسب نامهی عیسی مسیح ابن داود ابن ابراهیم: ابراهیم اسحاق را آورد و اسحاق یعقوب را آورد و یعقوب یهودا و برادران او را آورد و یهودا فارَص و زارَح را از تامار آورد و فارَص حصرون را آورد و حصرون اَرام را آورد و اَرام عمیناداب را آورد و عمیناداب نحشون را آورد و نَحشون شَلمون را آورد و شَلمون بوعز را از راحاب آورد و بوعز عوبید را از راعوت آورد و عوبید یسا را آورد و یسا داود پادشاه را آورد و داود پادشاه سلیمان را از زن اوریا آورد و سلیمان رَحبعام را آورد و رَحبعام ابِیا را آورد و ابِیا آسا را آورد و آسا یهوشافاط را آورد و یهوشافاط یورام را آورد و یورام عزیا را آورد و عزیا یوتام را آورد و یوتام آحاز را آورد و آحاز حزقیا را آورد و حزقیا منَسی را آورد و منَسی آمون را آورد و آمون یوشیا را آورد و یوشیا یکنیا و برادرانش را در زمان تبعید بابل آورد و بعد از تبعید بابل، یکنیا سألتیئیل را آورد و سألتیئیل زَرُوبابِل را آورد، زَرُوبابِل اَبیهود را آورد و اَبیهود ایلیاقیم را آورد و ایلیاقیم عازور را آورد و عازور صادوق را آورد و صادوق یاکین را آورد و یاکین ایلیهود را آورد و ایلیهود ایلعازَر را آورد و ایلعازَر متّان را آورد و متّان یعقوب را آورد و یعقوب یوسف شوهر مریم را آورد که عیسی مسمی به مسیح از او متولّد شد. پس تمام طبقات از ابراهیم تا داود چهارده طبقه است و از داود تا تبعید بابِل، چهارده طبقه و از تبعید بابِل تا مسیح، چهارده طبقه».[1]
شجره نامه حضرت عیسی در انجیل لوقا
«و خود عیسی وقتی که شروع کرد قریب به سی ساله بود. و حسب گمان خلق پسر یوسف ابن هالی ابن متّآت ابن لاوی ابن ملکی ابن ینا ابن یوسف ابن متّاتیا ابن آموس ابن ناحوم ابن حسلی ابن نجی ابن مأت ابن متاتیا ابن شمعی ابن یوسف ابن یهودا ابن یوحنا ابن ریسا ابن زَروبابل ابن سألتیئیل ابن نِیری ابن ملکی ابن ادّی ابن قوسام ابن ایلمودام ابن عِیر ابن یوسی ابن ایلعاذر ابن یوریم ابن متَّات ابن لاوی ابن شمعون ابن یهودا ابن یوسف ابن یونان ابن ایلیاقیم ابن ملیا ابن مینان ابن متّاتا ابن ناتان ابن داود ابن یسی ابن عوبید ابن بوعز ابن شلمون ابن نحشون ابن عمیناداب ابن ارام ابن حصرون ابن فارص ابن یهودا ابن یعقوب ابن اسحاق ابن ابراهیم ابن تارح ابن ناحور ابن سروج ابن رعو ابن فالَج ابن عابر ابن صالَح ابن قینان ابن ارفکشاد ابن سام ابن نوح ابن لامک ابن متوشالح ابن خنوخ ابن یارد ابن مهلَلئیل ابن قینان ابن انوش ابن شیث ابن آدم ابن الله».[2]
تفاوت میان دو شجره نامه؛ توجیههای ارائه شده و ...
با بررسی و تأمل در این دو سلسلهنسب به راحتی میتوان متوجه تفاوت میان آنها شد؛ تفاوتی آشکار که هرگز نمیتوان آن دو را مربوط به یک نفر دانست.
عالمان مسیحی از گذشته تا به امروز، توجیهات متعددی را برای این ناهمسانی ذکر کردهاند. یکی از مشهورترین راه حلهای ارائه شده توسط عالمان مسیحی آن است که که شجره نامهی متی، مربوط به یوسف است و شجره نامهی لوقا مربوط به حضرت مریم. در حقیقت حضرت مریم فرزند هالی و یوسف نیز داماد وی بوده است.
این عالمان در پاسخ به اینکه چرا لوقا در نسبنامهی حضرت مسیح، به جای نام مریم، اسم یوسف را ذکر کرده، اظهار میدارند: یوسف طبق رسم یهودیان، فرزند هالی خوانده میشده است.[3]
رد این توجیه از سوی کالون
گرچه این توجیه از سوی بسیاری از مسیحیان مورد پذیرش قرار گرفته است اما در مقابل، برخی از عالمان مسیحی، این راه حل را غیر قابل قبول دانستهاند. ژان کالون، عالم بزرگ مسیحی با استناد به کتاب مقدس اظهار میدارد که مسیحای موعود، باید از نسل سلیمان باشد[4] در حالی که اگر این توجیه را بپذیریم، حضرت عیسی از نسل ناتان (پسر دیگر حضرت داود) خواهد بود و نه از نسل سلیمان و بنابر این دیگر نمیتوان حضرت عیسی را مسیحای موعود بنی اسرائیل دانست.[5]
اشکال دیگری که بر این توجیه وارد میشود آن است که چرا این راه حل در زمان آباء کلیسا که که از نظر زمانی بسیار نزدیکتر به عهد مسیح بودهاند مطرح نشده است. گزارشهای تاریخی حکایت از آن دارد که تمامی آباء کلیسا بر این مسأله اتفاق نظر داشتهاند که هر دو نسب نامهی متی و لوقا، مربوط به یوسف بوده است.[6]
همچنین باید توجه داشت که نام پدر مریم در اناجیل مختلف اپوکریفایی، یواقیم ذکر شده است[7] و بنابر این، ادعای اینکه نام پدر مریم، "هالی" بوده، هم فاقد دلیل است و هم با اناجیل اپوکریفایی، ناسازگار است.
توجیهها و راه حلهای دیگر
البته کالون، راه حل دیگری را پیشنهاد میکند. او اظهار میدارد که نسب نامهی متی، در واقع مربوط یوسف است اما از آنجا که یوسف و مریم از یک خاندان بودهاند نیازی به ذکر نسب نامهی مریم به صورت جداگانه نبوده است.[8]
کارل بارت الهیدان بزرگ مسیحی و بنیانگذار مکتب نئوارتدوکسی، در پاسخ به این اشکال که چرا در انجیل متی، مسیح فرزند یوسف خوانده شده، اظهار میدارد که یوسف به خاطر وحی الهی[9] پدرخواندهی مسیح محسوب شده است و همین مقدار، در انتساب مسیح به داود کافی بوده است. بنابر این، مسیح در حقیقت، فرزند خواندهی یوسف بوده است.[10]
بعضی از عالمان مسیحی همانند هارناک، بولتمان و برونر نیز ضمن پذیرش اینکه نسبنامه حقیقی مسیح در انجیل متی ذکر شده است، نظری کاملا متفاوت را اظهار داشتهاند. آنها با رد تولد معجزه آمیز حضرت عیسی از طریق روحالقدس، بر این باور بودهاند که حضرت عیسی فرزند واقعی یوسف بوده است و بنابر این، نسل مسیح از طریق یوسف به داود میرسد.[11]
اشکالاتی دیگر در مورد این شجرهنامهها
در مورد این شجرهنامهها اشکالات بسیاری از سوی منتقدان مطرح شده است که ما تنها به چند مورد از این اشکالات، اشاره خواهیم داشت:
1. چرا نسبنامهی متی با عهد عتیق اختلاف دارد؟ در انجیل متی، یورام فرزند عزیا و عزیا فرزند یوتام دانسته شده اما در عهد قدیم، یورام فرزند اخزیا، اخزیا فرزند یوآش، یوآش فرزند امصیا، امصیا فرزند عزریا و عزریا فرزند یوتام ذکر شده است!.[12]
پاسخ برخی عالمان مسیحی به این اشکال
برخی در پاسخ به این اشکال، اظهار داشته اند که انجیل متی، نام تمام اجداد را ذکر نکرده و تنها به ذکر نام کسانی که دارای اهمیت بیشتری بوده اند اکتفا کرده است. البته این پاسخ نیز چندان قابل قبول به نظر نمی رسد زیرا نویسنده این انجیل، پس از ذکر نام نیاکان مسیح، چنین می نگارد: «پس تمام طبقات، از ابراهیم تا داود چهارده طبقه است و از داود تا جلای بابل چهارده طبقه و از جلای بابل تا مسیح، چهارده طبقه[13]». روشن است که این پاسخ که احتمالا نویسنده انجیل متی، نام برخی اجداد مسیح را ذکر نکرده، با مشکلی دیگر مواجه خواهد بود زیرا وی اجداد مسیح را در سه دسته چهارده تایی منحصر مینماید و اگر بخواهیم نام افراد دیگری را در این شجره نامه بگنجانیم، این طبقه بندی متی، بی معنی خواهد بود.
2. پذیرش این نسب نامهها نتیجه ی نامطلوبی را در بر خواهد داشت. زیرا در این نسبنامهها، "فارص" از اجداد مسیح دانسته شده است[14]. این در حالی است که طبق گزارش تورات، وی زنازاده بوده است. در سفر پیدایش چنین آمده است:
«و یهودا زنی مسمّی به تامار برای نخست زاده خود عیر گرفت... چون یهودا او را بدید، وی را فاحشه پنداشت زیرا که روی خود را پوشیده بود، پس از راه به سوی او میل کرده گفت: بیا تا به تو در آیم، زیرا ندانست که عروس اوست... و چون وقت وضع حملش رسید اینک توأمان در رحمش بودند... پس او را فارص نام نهاد».[15]
بنابر این اگر این شجرهنامهها را معتبر بدانیم، باید حضرت عیسی را از نسلی ناپاک بدانیم.!
3. ذکر نام چهار تن از مادران؛ چرا؟! با وجود اینکه در این انجیلها تنها نام پدران، ذکر شده است اما در انجیل متی، نام چهار تن از مادران نیز آمده است: تامار مادر فارص، راحاب مادر بوعز، راعوت مادر عوبید و اوریا مادر سلیمان. سؤال مهمی که پیشروی عالمان مسیحی قرار دارد آن است که چرا در میان اجداد مسیح، تنها نام چهار زن ذکر شده است؟ در حالی که میدانیم که ذکر نام مادران، در شجرهنامهها هرگز مرسوم نبوده است. و حتی اگر فرض کنیم که متی، میخواسته مادران مسیح را نیز ذکر کند، باز این سؤال پیش میآید که چرا وی تنها نام چهار تن از این زنان را ذکر کرده است؟ ویژگی و خصوصیت این زنان چه بوده است که متی، نام آنها را به صورت ویژه، ذکر کرده است.؟!
با مراجعه به کتاب مقدس میتوان دریافت که در مورد تمامی این چهار زن، در عهد عتیق نکاتی تأمل برانگیز وجود دارد از آن جمله اینکه تامار و اوریا هر دو از راه زنا آبستن شدند (پیدایش 38 : 13 به بعد و دوم سموئیل 11 : 13 به بعد) و راعوت هم هنوز با بوعز ازدواج نکرده بود که با او خوابید (کتاب روت، باب سوم). وراحاب هم زانیه بود (یوشع 2 : 1 تا6 و قاموس کتاب مقدّس ص 404).
آیا روح القدس به متی الهام کرده است که تنها نام این چهار زن را ذکر کند تا معلوم شود که نسب حضرت عیسی، چندان درخشان نیست.؟!
توجیه این اشکال: در برخی از منابع تفسیری در پاسخ به این اشکال گفته شده است: این زنان از امتهای غیر یهودی بودهاند و هدف از ذکر نامشان آن بوده است که لطف خدا به سایر امتها نیز نشان داده شود.[16]
نتیجه:
از مجموع آنچه گذشت میتوان دریافت که راه حلهای ارائه شده از سوی عالمان مسیحی، معمولا فاقد دلیل است. افزون بر این، در اکثر موارد نیز با اشکالاتی مواجه است و به همین دلیل است که هیچ یک از این توجیهات، نتوانسته است از مقبولیتی عام و فراگیر برخوردار گردد.[17]
به همین دلیل است که برخی دانشمندان این نسب نامهها را ساخته و پرداختهی نویسندگان انجیلها دانسته و در نتیجه فاقد ارزش خواندهاند.[18]