دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

استراتژی strategy

No image
استراتژی strategy

استراتژي، تاكتيك، عناصر استراتژي، علم تحركات خارج از ديد دشمن، طرح عمليات نظامي، اقدام استراتژيك، مسائل استراتژيك، علوم سياسي

نویسنده : علي محمد ابوالحسني

واژه‌ی استراتژی از ریشه‌ی یونانی strateeema است که خود از واژه‌ی strategos به معنای ژنرال ارتش مشتق شده است. Strategos به معنای ارتش و ago به معنای هدایت است. بنابراین واژه‌ی مزبور به معنای هدایت ارتش است.

به لحاظ تاریخی نیز Strategos عنوان افسران عالی‌رتبه‌ی ارتش بیزانس بوده که یک منطقه‌ی نظامی – مترادف با یک سپاه نظامی مدرن- تحت فرمان آنها قرار داشته است. معمولا Strategos حاکم منطقه‌ای نظامی بوده که نیروهایش را در آنجا گرد می‌آورد یا پایگاه نیروهایش را در آنجا قرار می‌داد؛ اما در عمل strateeema به مفهوم هر اقدام یا مانوری اطلاق شد که هدف آن فریب یا غافل‌گیری دشمن باشد و در نتیجه استراتژی نیز یک روش، طرح یا strateeema برای نیل به یک هدف تعریف شد.

انجمن مطالعات عالی نظامی وابسته به پنتاگون یا وزارت دفاع امریکا استراتژی را این‌طور تعریف می‌کند: «استراتژی علم و فن توسعه و کاربرد قدرت‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ملت به هنگام صلح و جنگ و به‌منظور تامین حداکثر پشتیبانی از سیاست‌های ملی و افزایش احتمال پیروزی و تقلیل احتمال شکست است.» [1]

عناصر استراتژی

استراتژی از سه عنصر اهداف،[2] راه‌ها[3] و ابزارها[4] تشکیل می‌شود. منظور از اهداف، هدف‌های نظامی است و مراد از راه‌ها، روش‌های متفاوت به کارگیری نیروی نظامی و در حقیقت بررسی اقداماتی است که برای نیل به اهداف نظامی طراحی می‌گردد و مفاهیم استراتژیک نظامی خوانده می‌شود. ابزار به‌معنای منابع نظامی، نیروی انسانی، قدرت مالی، پول، نیروها، پشتیبانی و غیره است که برای انجام ماموریت لازم است.[5]

عوامل تعیین‌کننده‌ی استراتژی

کشورها در تعیین استراتژی خود آزادی بی‌حد و مرزی ندارند. عوامل متعددی در تعیین این‌گونه سیاست‌ها نقش دارد و اگرچه نمی‌توان ادعا کرد که نیروهای داخلی و خارجی استراتژی را تعیین می‌کنند، اما به هر حال آزادی تصمیم‌گیرندگان و سیاست‌گذاران یک دولت ملی برای
شکل‌دادن به سیاست، بسیار کمتر و محدودتر از آن است که غالبا تصور
می‌شود. به هر حال، عوامل تعیین‌کننده استراتژی را می‌توان در دو مقوله‌ی عوامل ساختاری و عوامل نظامی طبقه‌بندی کرد. عوامل ساختاری شامل عناصری در نظام بین‌المللی و محیط داخلی هستند که در تعیین سیاست‌های دولت‌ها، از جمله سیاست‌های دفاعی و استراتژی آنها تاثیر می‌گذارند و عوامل نظامی عناصری چون دستاوردهای تاریخی، تکنولوژی، تاثیر سازمان‌های اطلاعاتی، مجتمع‌های نظامی- صنعتی و غیره را شامل می‌شوند.[6]

استراتژی، تاکتیک، لجستیک

در بسیاری از موارد، مفاهیم استراتژی و تاکتیک به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند. اصولا تا پیش از دهه‌های آخر قرن هجدهم، نویسندگان ایتالیایی و اسپانیولی عهد نوزایی (رنسانس) از ترکیب
واژه‌های علم، هنر یا تاکتیک به‌جای استراتژی استفاده می‌کردند. برای مثال، "فورتی یر" از علم استحکامات به معنای تاکتیک مقدماتی و از هنر جنگ به معنای تاکتیک عالی یاد می‌کند.[7] بولو در تفکیک میان استراتژی و تاکتیک، استراتژی را علم تحرکات خارج از دید دشمن می‌داند اما تاکتیک را علم تحرکاتی می‌داند که در برابر چشم دشمن انجام می‌شود. جومینی در تعریف استراتژی می‌گوید: استراتژی مجموعه عملیاتی است که صحنه‌ی جنگ را به‌طورکلی دربر می‌گیرد ولی تاکتیک مانورهای یک ارتش در هنگام جنگ، نبرد، وضعیت‌گیری در یک صحنه و آموزش‌های متعدد به منظور هدایت گروه‌ها برای یک حمله است.[8]

اما بوفر در تعریف لجستیک آن‌را علمی می‌داند که «درباره‌ی تدارکات و حرکات و مهمات‌رسانی و آرایش و پشتیبانی و غیره بحث می‌کند». در حقیقت اهمیت یافتن لجستیک را بیشتر باید از آثار انقلاب صنعتی در علوم نظامی و جنگ تلقی کرد.[9]

رابطه‌ی استراتژی و سیاست

استراتژی تا اواخر قرن هجدهم به مجموعه‌ای از حقه‌های جنگی[10] گفته می‌شد که ژنرال‌ها با استفاده از آن می‌کوشیدند دشمن را فریب دهند و پیروز شوند، اما با پیچیده‌تر شدن جنگ و جامعه و با توجه به این واقعیت که جنگ بخش لایتجزای جامعه است، توجه استراتژی لاجرم به‌طور فزاینده‌ای به عوامل غیرنظامی، اقتصادی، روانی، اخلاقی، سیاسی و تکنولوژیک جلب شد. استراتژی در تفکر نوین، دیگر یک موضوع نظامی نیست و همان‌گونه که ارل می‌گوید: «استراتژی دیگر مفهومی مربوط به دوران جنگ نیست بلکه در همه حال عنصر ذاتی هنر حکومت‌داری است. بنابراین در جهان امروز، استراتژی هنر کنترل و بهره‌وری از منابع یک دولت یا ائتلافی از دولت‌هاست که نیروهای مسلح آن‌را نیز شامل می‌شود و هدف آن پیش‌برد منافع حیاتی و حفظ این منافع در مقابل دشمنان بالقوه و بالفعل یا حتی صرفا مفروض است.»[11]

به این ترتیب، استراتژی به وضوح از قلمرو نظامی پا فراتر می‌نهد. از یک سو، سیاست باید از استراتژی به‌عنوان روشی برای انتخاب اهداف و نیل به آنها استفاده کند و از سوی دیگر نتیجه‌گیری‌های ناشی از سیاست، استراتژی را هدایت می‌کند. البته همان‌طور که بوفر تاکید می‌کند، گسترش روزافزون دامنه‌ی استراتژی، که از تحول روابط بین‌الملل ناشی می‌شود، به هیچ وجه به معنای گسترش قلمرو نظامی به حیطه‌ای که به‌طور سنتی قلمرو سیاست تلقی می‌شود، نیست بلکه درست به عکس، مفهوم استراتژی بزرگ از خودمختاری استراتژی صرفا نظامی می‌کاهد آن‌را به ادراک استراتژیک جامع، کاملا وابسته می‌سازد. این ادراک به صورت مستقیم از سیاست فرمان می‌گیرد و رجال سیاسی آن‌را تدوین می‌کنند.[12]

انواع و سطوح استراتژی

الف) استراتژی‌های سیاسی:

گاه استراتژی کلی سیاسی، به‌عنوان سمت‌گیری سیاست خارجی کشورها معنا می‌شود. منظور از سمت‌گیری، تعهدات و ایستارهای کلی دولت نسبت به محیط خارجی و استراتژی بنیادین آن برای نیل به اهداف داخلی و خارجی و مقابله با تهدیدات دائمی است. استراتژی کلی یا سمت‌گیری یک دولت به ندرت در تصمیم‌گیری‌های منفرد آن مشهود است و ناشی از یک سلسله تصمیمات در تلاش برای تعدیل و انطباق اهداف، ارزش‌ها و منافع با شرایط و ویژگی‌های محیط‌های داخلی و خارجی است.

هالستی با بررسی ساختار قدرت و نفوذ و عملکرد واحدهای سیاسی در نظام‌های بین‌المللی مختلف، دست کم سه سمت‌گیری بنیادین را تشخیص می‌دهد که عبارتند از: انزواطلبی،[13] بی‌طرفی،[14] عدم تعهد[15] و اتحاد و ائتلاف.[16]

ب) استراتژی‌های نظامی

این استراتژی به چهار نوع تقسیم می‌شود که عبارتند از:

استراتژی زمینی، استراتژی دریایی، استراتژی هوایی، استراتژی فضایی.[17]

سیر تکوینی اندیشه‌ی استراتژی

در طی زمان، مفهوم استراتژی، تحول یافته و در هر برهه با شرایط و موقعیت نظام بین‌المللی هماهنگ و سازگار گشته است. به صورتی که تا به امروز در سه زمینه دچار تحول اساسی گشته است:

1- عرصه‌ی اقدام استراتژی از صرف استفاده محدود از قدرت نظامی در تامین هدف‌های محدود در گذشته، به کاربرد تمامی قدرت‌های بنیادین بالقوه و بالفعل کشور در تعقیب پیروزی‌های همه جانبه، تسری یافته است که در این تعبیر مفهوم استراتژی کلیتی فراگیر یافته و شامل فعالیت‌های نظامی و غیرنظامی زمان صلح شده است.

2- خروج عوامل استراتژی از چارچوب‌های درون مرزی (ملی) و کسب ماهیت برون مرزی.

3- در آینده عامل زمان نیز نقش بسیار موثر نسبت به گذشته از لحاظ مدت طرح و تعیین استراتژی ایفا خواهد کرد.[18]

در مجموع می‌توان سیر تحول و تکوین اندیشه‌ی استراتژی را به
دوران‌های زیر تقسیم کرد:

1- استراتژی دوران باستان تا انقلاب صنعتی:

واژه‌ی استراتژی در اصل اصطلاحی است نظامی که در مفهوم سنتی، به هنر و فن طرح‌ریزی، ترکیب و تلفیق عملیات نظامی برای رسیدن به یک هدف جنگی مشخص اطلاق می‌گردد. به عبارت دیگر استراتژی، فعالیت نظامی در حد نهایت مطلوبیت تلقی می‌شد که در آن طراحی و اداره‌ی جنگ را فرماندهان عالی نظامی بر عهده داشتند.[19]

البته به‌رغم این‌که واژه‌ی استراتژی لغتی یونانی است و طبعا چنین تداعی می‌شود که زادگاه این هنر مغرب زمین بوده است، با وجود این پژوهشی در تاریخ نظامی و اجتماعی مشرق زمین به ویژه ایران و چین صورت گرفته که القا می‌کند که شاید ابتدا این واژه به مفهوم رزم‌آوری آن در این خطه از عالم نضج گرفته و سپس به اروپا و سایر نقاط جهان راه یافته است.[20]

2- استراتژی در دوران ناسیونالیزم و انقلاب صنعتی:

ناپلئون، استراتژی را هنر جنگ خواند. هانری جومینی تئوریسین نظامی سوئیسی(1869-1779) از جنگ‌های ناپلئونی در اثر مهم خود به نام – ظرایف جنگ- استفاده کرد. این اثر که بعدها به‌عنوان رساله‌ای مهم در استراتژیک درآمد اولین‌بار در 1838 به چاپ رسید. همچنین کارل فون کلاوزویتس(1831-1780) به‌عنوان اولین استراتژیک مدرن شهرت عام دارد. مهمترین اثر او به نام درباره‌ی جنگ که اول بار در 1832 به چاپ رسید در بسیاری از ممالک دنیا به منزله‌ی اثری کلاسیک مشهور است.[21]

3- استراتژی در دوره‌ی صلح مسلح:

در دوره‌ی معروف به صلح مسلح که از سال 1871 تا 1914 به مدت 43 سال ادامه داشت، یعنی از شکست فرانسه در مقابل ارتش پروس تا شروع جنگ جهانی اول که کشورهای مختلف اروپایی که در معارضه با یکدیگر قرار داشتند به فعالیتی همه‌جانبه برای ابداع و اختراع و تولید انواع سلاح‌ها از قبیل مسلسل، تانک، توپ، هواپیما، کشتی جنگی توجه یافتند. به همین شکل توجه زیادی به تحول اندیشه‌ی استراتژی مبذول داشتند. به‌عنوان مثال به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف- فرانسه: بعد از شکست از پروس، این کشور به اصلاحاتی در سیستم نظامی خود پرداخت و تئورسین‌هایی که کلاوزویتس را کشف کرده بودند به بازیابی استعدادهای نظامی ناپلئون همت گماشتند. نویسندگان فرانسوی به جبران ضعف مادی کشور در مقایسه با آلمان به جوانب غیرمادی جنگ تاکید کردند. می‌توان از نتیجه‌ی تفکرات آنها در این دوره به ایده‌ی تهاجم تا مرگ که در آن به مسایل روحیه و شجاعت فردی در مقابل قدرت آتش و ارتباطات توجه خاصی داشتند اشاره کرد.

ب- انگلستان: کمک بزرگ انگلستان به تحول اندیشه‌ی استراتژی در خصوص جنگ‌های دریایی بود. آلفرد ماهان(1914-1840) دانش دریایی آن زمان را گردآوری و تدوین کرد. این ناخدای آمریکایی که بعدا دریاسالار شد طی 25 سال آخر عمرش، یک دوره کتاب چند جلدی در خصوص قدرت دریایی با تاکید کاملا جدید به نقش نیروی دریایی در سیاست خارجی یک کشور به رشته تحریر درآورد.[22]

4- استراتژی در دوره‌ی جنگ تمام عیار (1945-1914):

در دوره‌ی چهارساله‌ی بعد از 1914 ضروریات نظامی بر سایر ملاحظات حاکم شد. در مقایسه با اهداف نظامی، اهداف سیاسی جنگ از روشنی و قاطعیت کمتری برخوردار بود. اما در عین حال یک بن‌بست استراتژیک طولانی به وجود آمد. خروج از این بحران با توسل به قوه‌ی قهریه، از تعقل نظامی‌گری بالاتر بود و دیپلماسی آن زمان از ظرافت و انعطاف لازم برای برقراری مصالحه برخوردار نبود. درحالی‌که احساسات عمومی مردم بسیاری از کشورها در این سال‌ها در جهت ضد جنگ سیر می‌کرد،
گروه‌های مشخصی از نظریه‌پردازان نظامی برای خروج از بن‌بست‌های استراتژیک طولانی تلاش می‌کردند. در سال‌های بین دو جنگ جهانی، تئوری‌های جنگ‌های مکانیزه و نیروی هوایی، جالب‌ترین ویژگی‌های تکامل دکترین استراتژی را تشکیل می‌دهند.[23]

5- استراتژی در دوره‌ی جنگ افزارهای هسته‌ای:

مشخصه‌ی جنگ جهانی دوم، ابداع و کاربرد سلاح‌های هسته‌ای در هیروشیما و ناکازاکی بود که ماهیتا تاثیر عمیقی در همه‌ی ارکان استراتژی به جای گذاشت. لیدل هارت، به خوبی تغییر مفهوم استراتژی را پس از ظهور سلاح‌های هسته‌ای چنین بیان می‌کند: مفاهیم و تعاریف قدیمی نه تنها غیرقابل استفاده شده‌اند، بلکه با توسعه سلاح‌های هسته‌ای نا‌مفهوم هستند. زیرا برد در جنگ را هدف قراردادن یا پیروزی را مقصود دانستن چیزی به جز حالت دیوانگی نیست. مناظرات استراتژیک دهه‌ی 1950 به آنجا رسید که برخی آن‌را دوران طلایی در اندیشه‌ی استراتژی معاصر دانسته‌اند. سرآغاز این دوران را معمولا بین سال‌های 7-1956 می‌دانند که مصادف با انتشار کتاب اثر بخش دبلیو دبلیو کافمن به نام سیاست نظامی و امنیت ملی و کتاب چشم‌گیرتر هنری کسینجر به نام سلاح‌های هسته‌ای و سیاست خارجی بود.[24]

مقاله

نویسنده علي محمد ابوالحسني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS