ادبيات، شعر، شعر سياسي، سبك شعري، ادبيات سياسي، علوم سياسي
نویسنده : مرتضي اشرافي
رویدادهای تلخ و شیرین زندگی، اندیشهها و عواطف، احساسات پر شوری را در ذهن شاعر برمیانگیزد. این عواطف و احساسات در کارگاه خیال شاعر پرورش مییابند، هنگامی که شاعر پرورش یافته، و خود را نیازمند به بیان آن دید، آنرا به زبانی خیالانگیز و زیبا بیان میدارد. شاعر میکوشد که با جادوی بیان خود، تصویرهایی را که در ذهن او پدید آمده با همان شدت و صراحت و روشنی، در ذهن شنوندهای که اهل آن باشد برانگیزد، و زنده کند. بنابراین مفاهیم درونی خویش را در قالب کلماتی موزون و نظاممند به رشتهی تحریر در میآورد که شعر نامیده میشود.[1]
زبان شعر
زبان معمولی برای بیان آنچه دیده یا شنیدهایم بهکار میرود. با کمک زبان، واقعیتها را چنانکه رخ داده، بازگو میکنیم و اندیشه و سخن خود را با نظمی منطقی، بیان میداریم تا شنونده از پیام و سخن ما آگاه شود، و چون این مقصود حاصل شد، دیگر آن الفاظ ارزشی ندارند؛ از یاد میروند، و به دور ریخته میشوند.[2] شاعر هم مانند دیگران، برای بیان احساس و اندیشهی خود از زبان استفاده میکند، ولی نه از زبان معمولی، شاعر هدف دیگری دارد و زبان دیگری، او پدیدهای شگفتانگیز را مشاهده کرده، یا از احساس و اندیشهای والا برخوردار شده، یا در او حالت عاطفی دلپذیری پدید آمده است، اینک بر آن است که این حالت دلپذیر را در ذهن شنوندهای که اهل ذوق است برانگیزد.[3] شعر، دارای خاصیتی است که از خواست و ارادهی ما بیرون است. شاعر نمیتواند اراده کند که شعر بگوید؛ شعر خودش میآید. ما هم که خوانندگان شعر او هستیم نمیتوانیم به خواست و ارادهی خودمان در برابر آن واکنش نشان دهیم.[4]
شعر سیاسی
شعر بهعنوان یک پدیدهی اجتماعی، همچون دیگر پدیدهها و نهادهای اجتماعی، از تغییر و تحولات سیاسی تأثیر میپذیرد، و این تأثیر رابطهی متقابلی را بین این دو برقرار میسازد که به رشد نوع خاصی از ادبیات با نام ادبیات سیاسی کمک میرساند. شعر سیاسی، بخشی از ادبیات سیاسی را تشکیل میدهد. این شعبه از ادبیات در قالب شعر، موضوعهای سیاسی را (که اغلب مربوط به روابط قدرت و حاکمیت در سطح جامعه است) طرح و نقد میکند. اشعار سیاسی انواع گوناگونی دارد، برخی به هجو سیاستمداران یا گروه سیاسی میپردازد، دستهای حادثهی مهم سیاسی و اجتماعی را در قالب شعر بیان میکند و بعضی نیز بیانگر اندیشههای سیاسی است.[5]
تاریخچهی شعر سیاسی
اشعار سیاسی از هر نوع که باشد، از تحولات سیاسی متأثر است، در قلمرو تاریخ جهان، ادبیات همواره بهعنوان گنجینهای از رویدادها، ارزشها، آداب و رسوم و پیشینهی تاریخی تحولات اجتماعی و سیاسی یک ملت محسوب میشود. آثار ادبی و جلوهی تحولات آن در نظم و نثر، در قالب تاریخ، فلسفه، رمان، تآتر، نمایش، تمثیل، شعر و... همواره بهعنوان مفاهیم نمادین و سمبولیک مورد توجه مردم در هر عصر و زمانی بوده، تاجاییکه بهعنوان کانون تبلور اندیشههای فردی و اجتماعی در اعتلای فرهنگ یک ملت تاثیر به سزایی داشته است. این آثار معرٌف احساسها، گفتهها، نوشتهها و میلهای روانی و اجتماعی و همچنین بیانگر زیباییها، زشتیها، بایستها و نبایستهایی هستند که به مرور زمان عملکرد واقعی خود را نشان دادهاند.[6]
شعر سیاسی همیشه بوده است و زمانی را نمیتوان یافت که بروزی نداشته باشد. در ادامه دورههای مختلف شعر سیاسی را برمیشماریم:
1. دورهی پیش از مشروطه (از اواخر صفویه تا قاجار):
مترقیان ایرانی از اواخر دورهی صفوی، بهویژه از طریق هند، تا حدی با شیوههای تفکر و نظم اجتماعی اروپایی و شیوهی زندگی مردم غرب آشنا شده بودند. یکی از نخستین کسانی که به این مقوله توجه کرد، "حزین لاهیجی" (١١٤۵- ١٠٧١ش) است که از شاعران مبرز آن عصر بهشمار میرود. او در آثار خود به طرز حکومت و شیوهی زندگی اروپاییان و محاسن آن توجه میکرد. چندی بعد در همان زمان، "عبداللطیف شوشتری" در "تحفةالعالم"، توصیفات چندی از زندگی مردم انگلستان عرضه کرد که نشانگر آشنایی وی با حکومت قانون در این کشور بود. معاصر او "میرزا ابوطالب" (١١٨۵- ١١٤٨ش) نیز در سفرنامهی خود بهنام "مسیر طالبی" از شیوهی زندگی مردم انگلیس که خود به چشم دیده بود، با تفصیل صحبت کرد. او را باید نخستین فرد ایرانی دانست که از نزدیک با دموکراسی انگلیس آشنایی داشته و توجه دیگران را بدان جلب نمود.
ایدهی آزادی به تدریج از طریق هند و روسیه، و نیز امپراتوری عثمانی از طریق زبانترکی (استانبولی) در ایران اشاعه یافت و سپس تعدادی از افراد نظیر "میرزا فتحعلی آخوندزاده" (١٢۵٧- ١١٩٢ش)، "ملکمخان" (١٣١٤- ١٢٨٨ش) و "سیدجمالالدین" (١٢٧٦-١٢١٨ش) برای انتشار افکار آزادیخواهانه در خارج از کشور فعالیت کردند. طبیعی است که این افکار و آرا چندی بعد در ادبیات و شعر فارسی متبلور گردید.[7]
2. دورهی مشروطه (از ١٢٨۵ تا ١٢٩٩ش):
سبکهای گوناگون شعری عصر مشروطه، در کل خصلت اجتماعی و سیاسی دارد؛ چنانکه عشق به آزادی، حس میهندوستی، قانون، ترقی و پیشرفت، توجه به زحمتکشان و انتقاد از حاکمان از وجوه مشخص این ادبیات بهشمار میروند.
"هرکه را مهر وطن در دل نباشد کافر است
معنی حب وطن فرمودهی پیغمبر است
هر که بهر پاس عرض و مال و مسکن داد جان
چون شهیدان از می فخرش لبالب ساغر است"
ادبیات این دوره، چه از حیث محتوا و چه از لحاظ بیان، تازگیهایی پیدا کرد که در دوران گذشته خبری از آن نبود. این نوآوری و تجددطلبی همراه با مایههای سیاسی و اجتماعی در جلوهای از اندیشههای ملی و میهنی نمودار گردید و در نتیجه باب تجدد، تحت تاثیر سیاست زمان، با مضامین ادبی این دوره درآمیخت. چنانکه در نثر روزنامههایی مثل "قانون"، "صوراسرافیل"، "سخن"، "دنیا" و نیز در اعلامیهها و یا در اشعار و نظمها، مطالب برای هر قشری بهگونهای صریح تنظیم میگردید، بهطوری که برای همگان قابل فهم باشد. کلمهها و واژههای سیاسی و ملی به صراحت وارد نظم و نثر میشدند و از آنجا به راحتی در اندیشههای مردم رسوخ پیدا میکردند.[8] نغمهی جانبخش آزادی، مژدهی عدالت و حکومت ملی، همراه با احساس میهندوستی، عشق، فداکاری و پاکدامنی، در کنار درک تلخیها و دردهای حکومت استبدادی، در تشنگان آزادی و عدالت تحولی بزرگ به ارمغان آورد.[9] اشعار زیر از "شرفالدین قزوینی" (نسیم شمال) نمونهای از آن قسم است:
"گردیده وطن غرقهی اندوه و محن وای، ای وای وطن وای
خیزید و روید از پی تابوت و وطن وای، ای وای وطن وای
از خون جوانان که شده کشته در این راه، رنگین طبق ماه
خونین شده صحرا و تل و دشت و دمن وای، ای وای وطن وای
افسوس که اسلام شده از همه جانب پامال اجانب
مشروطهی ایران شده تاریخ زمن وای، ای وای وطن وای[10]
شاعران عمدهی دورهی مشروطه:
از جمله اندیشمندان و شاعران سیاسی این عهد، "میرزا فتحعلیخان آخوندزاده"، "میرزا جعفر خامنهای"، "ادیبالممالک فراهانی (متخلص به امیری)"، "ملکالشعرای بهار"، "ایرج میرزا (شاعر طنز و انتقاد)"، "علیاکبر دهخدا (نویسنده چرندوپرند)"، "طالبوف"، "میرزا آقاخان کرمانی"، "حاج زینالعابدین مراغهای"، "عارف قزوینی" و "عشقی" بودند که با آثارشان باعث پیدایش افکار مشروطهطلبی و آزادیخواهی در بین مردم گردیدند.[11] علاوهبر آنها "میرزا علیاکبر صابر" (مشروطهخواه اردبیلی ساکن باکو)، با کتاب طنزآمیز "هوپ هوپ نامه"، در ترویج افکار مشروطهخواهی نقش داشت.
3. دورهی پهلوی (از ١٢٩٩ تا ١٣57ش):
بروز حوادثی چون جنگهای جهانیاول و دوم، حکومت استبدادی رضاخانی، اشغال ایران بهوسیلهی متفقین، کودتای 28 مرداد 1332، قیام خونین 15 خرداد 1342 و... بیشترین تأثیر را بر اشعار سیاسی این دوره داشته است. اشغال ایران بهوسیلهی متفقین، به بازتر شدن فضای سیاسی کمک کرد و شاعرانی که در دورهی حکومت رضاخان در مورد مسایل سیاسی مخفیانه شعر میسرودند مجددا وارد میدان سیاست شدند.[12]
از میان تحولات اجتماعی، اجرای برنامههای توسعه و نوسازی با عناوینی از قبیل انقلاب سفید، انقلاب شاه و ملت و اصلاحات ارضی، همانگونه که منجر به تغییر سبک و روش زندگی بسیاری از مردم ایران شد، بر علایق و سلیقههای مخاطبان شعر نیز تأثیر گذاشت.
رواج سبک زندگی غرب در ایران بهویژه در بخشهای اعیاننشین شهرهای بزرگ، سبکها و مکاتب مختلف ادبی غربی را نیز گسترش داد.[13]روی آوردن بسیاری از نویسندگان به ترجمهی آثاری غربی، و علیالخصوص نویسندگان روسی، اندیشههای غربی را در سطح جامعه گسترش داد و باعث آشنایی شاعران و نویسندگان ایرانی با آثار و اندیشههای آنها شد. در این دوره، به موازات جریانهای فکری عمدهی رایج در جامعه، شعرای سیاسی نیز گرایشهای چپ، اسلامی، ملیگرایانه یا سلطنتطلبانه داشتند. از این چهار گروه، سه گروه اول مخالف وضع موجود در دورهی پهلوی دوم بوده و این مخالفت را به انحای گوناگون در اشعارشان بیان میکردند، اما گروه چهارم طرفدار حکومت سلطنتی و وضع موجود بود.[14]
شاعران عمدهی دورهی پهلوی:
"دکتر پرویز ناتل خانلری"، "محمدعلی اسلامی ندوشن"، "مجدالدین میرفخرایی"، "منوچهر شیبانی"، "فریدون توللی"،"فریدون توللی"، "گلچین گیلانی"، "نادر نادرپور"، "نیما یوشیج"، "فروغ"، "شاملو"،"اخوانثالث" و... .
بعد از ظهور شعر نیمایی در این دوره، از سال ١٣٢٧ش به بعد شاعران جوانی که از فرمها و اوزان کهن شعر فارسی بریده بودند، کمکم افزایش یافتند و نفوذ نیما در همهجا گسترده شد. ترجمههایی از اشعار اروپایی (فرانسوی، انگلیسی و روسی) منتشر شد و مقالاتی دربارهی محدوده و میدان اصلاحات شعری با اطلاعات وسیع و آزادی کامل انتشار یافت. این عوامل به تنوع عظیمی در حوزهی اشعار سیاسی ایران انجامید.[15]
4. دورهی جمهویاسلامیایران (از 1357 تاکنون):
همچنانکه انقلاباسلامی، همگانی و مردمشمول بود و مجموعهی امت در آن حضور داشتند، در پدید آوردن اشعار انقلابی و جاودان نیز، همین مردم نقش داشتند و هنرآفرینان انقلاب، از همین مردم بودند که نبضشان هماهنگ با نبض مردم انقلابی میزد و گروه خونشان با گروه خون مردم انقلاب کرده و به پا خاسته، همسان بود. انقلاب، با دم مسیحایی حضرت امام(ره) به مردم عظمت و اعتماد به نفس و روحیه استقلال و عزت بخشید. این ارزشها به نحوی در اشعار سیاسی نیز بروز یافت و بر آفرینشهای شعری اثر گذاشت.[16]
اگر آن روز، ادبیات، شبچره بیکاران و تفنن بیدردان بود، امروز، تعهد درد آشنایان و مسؤولیت حقباوران و سلاح موضعداران مکتبی است و در خدمت فروغ اهل بیت علیهم السلام، و چهرههای نورانی مکتب و محتوای ارزشمند دین است.
شاعران دورهی جمهوری اسلامی ایران:
از این شاعران میتوان "سلمان هراتی (شاعر متعهد و انقلابی ایران اسلامی)"، "علیرضا قزوه"، "قیصر امینپور"، "فاطمه راکعی"، "سپیده کاشانی" و... را نام برد.
جمعبندی
انقلاب ادبی، ادبیاتی انقلابی بهوجود آورد و انقلاب، روحی از مکتب و دین در آن دمید و شعر امروز انقلاب اسلامی ما، همرنگ و همخط و همجهت و هماهنگ با روح نهضت است.[17]
پس سنت شعر سرایی سیاسی در ایران اسلامی، در کل فرایندی زیباییشناختی و معنایی است که از سبکهای خراسانی، عراقی، هندی و جریانهای سیاسی - فرهنگی، اجتماعی تاریخ این مرز و بوم تشکیل شده است.