كلمات كليدي : تاريخ، اصحاب صفه، مهاجران، جنّاب بن ارت
نویسنده : فاطمه پهلوان پور
«صفّه» در لغت به معنای سایه[1] و همچنین به معنای اتاق تابستانی، که با شاخههای نخل پوشیده شده باشد، میباشد؛[2] اما در اصطلاح به مکان سایهداری گفته میشود[3] که در قسمت شمالی مسجد پیامبر(ص) برای سکونت مهاجرین از مکه در نظر گرفته شده بود.[4]
نخستین فردی که اسلام آورد و مکانی در مدینه برای سکونت نداشت، جوانی از اهل یمامه به نام "جویبر" بود که چون جایی برای استراحت و زندگی نداشت، پیامبر(ص) به او اجازه داد تا شبها در مسجد بخوابد؛[5] اما مدتی بعد که تعداد مسلمانان نو آیین و بدون مسکن افزایش پیدا کرد، وضع مسجد از هر لحاظ دچار اختلال و آشفتگی شد، تا اینکه آیهای بر پیامبر(ص) در این باب نازل شد که مسلمانان را از خوابیدن در مسجد منع میکرد،[6] به همین دلیل پیامبر(ص) دستور داد، که همه آنها به خارج از مسجد بروند و تمام خانههایی که درشان به سوی مسجد گشوده میشد، بسته شود، جز در خانه علی(ع).[7]
لذا؛ پیامبر(ص) دستور داد، محلی را با شاخه درختان خرما بپوشانند و مسلمانان فقیر و مهاجری که در راه خدا همه چیز خود را از دست داده بودند، در آنجا از گرمای طاقت فرسا در امان بوده و همانجا زندگی کنند[8] و از آن زمان به بعد اینان به «اصحاب صفه» مشهور شدند.
تعداد اصحاب صفه
از روایات تاریخی بر میآید، تعداد اصحاب صفه ثابت نبوده است و تحت تأثیر شرایط مختلف کم و زیاد میشدند. گاهی بعضی از آنان ازدواج کرده یا به مسافرت عازم میشدند، یا در جهاد شرکت میکردند و از آن جمع خارج میشدند؛ بنابراین تعدادشان رو به کاهش میرفت.[9] روایت شده است که در زمانهای عادی تعداد آنان نزدیک به هفتاد نفر بوده است؛[10] البته در این باب روایات مختلفی وجود دارد و تا چهارصد نفر نیز ذکر کردهاند.[11]
مشهورترین افراد صفه، "ابوذر غفاری"، "ابوهریره اوسی"، "سلمان فارسی"، "بلال بن ریاح"، "خباب بن ارت"، "حنظله بن ابی عامر"، "ابوعبیده عامر بن عبدالله بن الجراح"، "سعد بن ابی وقاص"، "کعب بن مالک انصاری"، "عبدالله بن مسعود"، "عمار"، "مقداد"، "حذیفه بن یمان" و … بودند.[12]
پیامبر، یار دلسوز اصحاب صفه
پیامبر(ص) همواره به آنان سرکشی میکرد و نان، خرما و مواد غذایی دیگر برایشان میبرد و بیشتر اوقات با آنان همنشین شده و غذا میخوردند.[13]
روایت شده که هنگامی که پیامبر(ص) به مسجد میآمد و صحابه فقیرش مثل "خباب بن ارت"، "عمار بن یاسر"، "ابوفکیهه" و "صهیب" و ... به ایشان ملحق میشدند، بزرگان قریش با خود میگفتند: «اصحاب محمد را ببینید، مشتی گدای بینوا، چگونه ممکن است خداوند این گدایان را بر ما بزرگان برگزیند و به راه حق هدایت گرداند؟ اگر محمد میخواهد، ما در مجلس ایشان حاضر شویم، باید با آنها نشست و برخاست نکند.»[14]
آنگاه خداوند این آیه را نازل کرد:
«أهولاء من الله علیهم من بیننا الیس الله باَعلَم بالشاکرین»[15]
«آیا این فقیران را خدا در میان ما برتری داد؟ آیا خدا (از این منکران) به احوال سپاس گذاردن داناتر نیست».
از آن پس، پیامبر(ص) اصحاب صفه را بیش از پیش به خود نزدیک نمود.[16]
همچنین پیامبر(ص) به هنگام شب آنها را دعوت میکردند و بین سایر اصحاب خویش برای نگهداری تقسیم میکردند.[17]
بنا به روایتی، صحابی معروف "سعد بن عباده" هر شب از هشتاد نفر میزبانی میکرد.[18]
برخی از آنها نیز، شب هنگام میهمان پیامبر(ص) میشدند.[19] پیامبر(ص) آنها را اضیاف اسلام (میهمانان اسلام) لقب دادند.[20]
ابوذر میگوید: «من از اصحاب صفه بودم، وقتی شب میشد، در کنار خانه پیامبر(ص) حاضر میشدیم و پیامبر(ص) به میزبانی هر یک از اصحاب به صفه امر میکردند تا اینکه بیش از 10 نفر باقی نمیماند که آنها را شخصاً پذیرایی میکردند و در موقع استراحت، میفرمودند: که در مسجد بخوابید.[21]
فقر و تنگدستی اصحاب صفه
اصحاب صفه به اندازهای فقیر بودند که در برخی آیات از آنان با عنوان فقرا یاد شده است.[22] هیچ گاه دو نوع لباس و طعام برای اهل صفه فراهم نبود.[23] جیرهای بیش از یک چارک خرما در روز نداشتند و با آن رفع گرسنگی میکردند. [24]
در حدیثی روایت شده است که وقتی امام حسن(ع) به دنیا آمدند. حضرت فاطمه(س) به پیامبر(ص) عرض کردند از طرف او قربانی کنیم. پیامبر(ص) فرمودند: «به جای ذبح قربانی، سر او را بتراش و به مقدار وزن موی سرش، نقره به اهل صفه و مساکین صدقه بدهید».[25]
همچنین روایت شده که پیامبر(ص) در مقابل درخواست حضرت فاطمه(س) برای تعیینکردن خادمی برای کمک در کارهای منزل، فرمودند: «به خدا سوگند چنین کاری را نمیکنم، در حالیکه اهل صفه از شدت گرسنگی، شکمهایشان درهم فرورفته و خالی باشد.»[26]
در روایتی از پیامبر(ص) نقل شده است که روزی آن حضرت تنگدستی و زندگی سخت و تلاش اصحاب صفه را دید و به آنها دلخوشی داده، فرمودند: «بشارت باد بر شما (وعدههای الهی)، هر کس از امتم، مرا ملاقات کند بر آن اوصافی که شما برخوردار از آنان هستید و راضی به آنچه باشد که به او داده شده است، او از رفقای من خواهد بود.»[27]
اوصاف و فضایل اهل صفه
در قرآن برای اهل صفه اوصافی ذکر شده و به بعضی از آنها تصریح و تأکید شده است؛ مانند:
1. تعفّف و پنهان داشتن فقر خویش از دیگران: یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفّف...[28]
2. درخواست نکردن چیزی از مردم با اصرار: لایسئلون الناس إلحافاً...[29]
3. ترس از خدا و روز جزاء: و أنذر به الذّین یخافون أن یحشروا إلی ربهم...[30]
4. نداشتن یار و شفیعی جز خدا: ... لیس لهم من دونه ولی و لاشفیع...
5. دعا و عبادت خداوند در صبحگاه و شامگاهان: و لاتطرد الذین یدعون ربهم بالغداه و العشی ...
از دیگر ویژگیهای آنان، جهاد در راه خدا، شرکت در تمامی غزوات به همراه پیامبر(ص)، آموزش قرآن و طلب علم و ... میباشد.[31]
روایت شده که پیامبر(ص) فرمود: «اولین کسانی که داخل بهشت خواهند شد، فقرای مهاجرین از مدینه میباشند.»[32]
اصحاب صفه در قرآن
برخی از آیاتی که در شأن اصحاب صفه نازل شده است عبارتند از:
- للفقراء الذّین احصروا فی سبیل الله لایستطیعون ضرباً فی الارض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لایسئلون الناس الحافاً و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم.[33]
«(انفاق شما) برای نیازمندایی است که در راه خدا فرومانده اند و (به جهت تأمین هزینه زندگی) نمی توانند سفر کنند. از شدت خویشتن داری، فرد بی اطلاع آنان را توانگر می پندارد، آنها را از سیمایشان می شناسی و هرگز با اصرار چیزی را از مردم نمی خواهند. هر چیز خوبی را به آنها انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.»
مراد از فقرا در این آیه، اصحاب صفه هستند و به جهت فقرشان، آیه در ترغیب دادن صدقات به آنها نازل شده است.
هم چنین آیه 8 سوره حشر نیز در این باره نازل شده است:
- للفقراء المهاجرین الذّین اخرجوا من دیارهم و أموالهم یبتغون فضلاً من الله و رضواناً و ینصرون الله و رسوله اولئک هم الصادقون والذین تبووءا الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر إلیهم و لایجدون فی صدورهم حاجه مما اوتواو یوءثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصه و من یوق شحّ نفسه فأولئک هم المفلحون.[34]
«این اموال برای فقیران مهاجری است که از دیار و اموال خویش رانده شدند، در حالی که خواستار فضل الهی و خشنودی او می باشند و خدا و رسولش را یاری می کنند و آنها راستگویانند و برای کسانی است که در این سرا (سرزمین مدینه) و در سرای ایمان، پیش از مهاجران سکنی گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند، دوست می دارند و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمی کنند و آنها را بر خود مقدم می دارند، هرچند خودشان نیازمند باشند و کسانی که از بخل و حرص نفس بازداشته شده اند رستگارانند.
- و أنذر به الذّین یخافون أن یحشرو إلی ربهم لیس لهم من دونه ولی و لا شفیع لعلهم یتقّون، و لا تطرد الذین یدعون ربّهم با لغداه و العشی یریدون وجهه ما علیک من حسابهم من شیء و ما من حسابک علیهم من شیء فتطردهم فتکون من الظالمین.[35]
«و به وسیله این «قرآن»، کسانی را که بیم دارند به سوی پروردگارشان محشور شوند، بیم ده، چراکه غیر خدا برای آنان یار و شفیعی نیست، شاید که پرهیزگار شوند و کسانی را که بامدادان و شامگاهان پروردگار خود را می خوانند و خشنودی او را طلب می کنند، مران نه چیزی از حساب آنها بر توست و نه چیزی از حساب تو بر آنها. پس اگر آنها را طرد کنی از ستمکاران خواهی بود.»
در شأن نزول این آیات آمده است: پیامبر(ص) به جهت انس و الفتی که با اصحاب صفه داشتند، اغنیا و مترفین، به شرطی حاضر بودند پیش پیامبر(ص) بیایند و مصاحبش باشند که آن حضرت این اصحاب را از نزد خویش دور کنند. روزی یکی از آنها که از انصار بود، در فاصله دوری از پیامبر(ص) نشست، حضرت فرمودند: «جلوتر بیاید؛ ولی او اعتنایی نکرد، در این حال پیامبر(ص) فرمودند: «شاید میترسی فقر این صحابی به تو برسد.» او گفت: «این فقرا را از پیش خود دور کن تا کنارت بنشینم! در این هنگام آیات 51 و 52 سوره انعام نازل گردید و خداوند پیامبر(ص) را به خاطر آنها سرزنش کرد.[36]