كلمات كليدي : تاريخ، نظم، انضباط، برنامه ريزي، پيامبر(ص)
نویسنده : فاطمه عادلي
نظم به معنای آراستن، ترتیب دادن کار و...[1] و انضباط به معنای سامان گرفتن، ترتیب و درستی، عدم هرج و مرج و... میباشد.[2]
هستی بر پایه نظمی استوار شده است که دارای ناظمی مقتدر است. خداوند خود ناظم است و جهان را بر اساس نظم آفریده است و شایسته است فرستادگانش نیز از نظم و انضباطی ویژه برخوردار باشند از جمله ایشان پیامبراکرم(ص) بود که نظمی دقیق و الهی بر همه شؤون رفتار ایشان حاکم بود. زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حضرت نمایشی از نظم خداوند بود.
الف - نظم در امور فردی
1- نظم در عبادت
عبادت پیامبر(ص) از نظم خاصی برخوردار بود. از عایشه نقل شده است که شبها بر بالین پیامبر مسواک نهاده میشد و مکرر مسواک میزد چون برای نمازشب برمیخاست نخست مسواک میزد، سپس وضو میگرفت.[3] در مورد نماز شب پیامبر(ص) هم از وی پرسیده شد گفت: معمولاً پس از نماز عشاء در آغاز شب میخوابید و سپس بر میخاست و نماز میگزارد. چون نزدیک سحر میشد نماز وتر خود را میگزارد و آنگاه در بستر خود میآرمید همین که آوای اذان میشنید شتابان از جای بر میخاست و برای نماز صبح به سوی مسجد بیرون میشد.[4] روایتی هم از عاصم بن ضمره از علی(ع) است که در مورد نمازهای مستحبی روزانه پیامبر پرسید علی(ع) فرمود: هر گاه خورشید از سوی خاور چندان بالا میآمد که به هنگام نماز عصر همان اندازه به سوی باختر فرو نشسته است، دو رکعت میگزارد و هرگاه خورشید، نزدیک به نیم روز میرسید، نزدیک ظهر چهار رکعت میگزارد، آن گاه اندکی پیش از نماز ظهر چهار رکعت میگزارد و پس از نماز ظهر دو رکعت نماز میخواند و پیش از نماز عصر هم چهار رکعت نماز میخواند.[5]
2- نظم در ابلاغ رسالت خویش
سیر مراحل دعوت پیامبر(ص) به اسلام نشان از آن دارد که ایشان با یک برنامهریزی از پیش تعیین شده که البته ناشی از امر خداوند است به ابلاغ رسالت خویش پرداخت.
دعوت ایشان چند مرحله داشت؛ در مرحله اول، دعوت، نهانی و به مدت سه سال بود.[6] مرحله دوم دعوت آشکار که از ابتدا از اقوام خود بود.[7] «و أنذر عشیرتک الاقربین»[8] مرحله سوم، دعوت آشکار و عمومی بود. «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین»[9] بر آنچه دستور یافتهای آشکار کن و از مشرکان روی برتاب.
در مراحل بعد نیز پیامبر(ص) با پیمانهای عقبه اول و دوم رسالتهای خود را در مکانهای دیگر ابلاغ کرد.[10] انتخاب دوازده نفر نقیب هم در همین راستا بود.[11]
3- نظم در ظاهر
یکی از شاخصههای نظم در امور فردی توجه به آراستگی ظاهری است. پیامبر(ص) به آینه نگاه میکرد، موی سر را صاف میکرد و شانه میزد و این کار را نه تنها برای خانواده خود بلکه برای یارانش نیز خود را میآراست؛[12] ایشان در مسافرت هم به نظم ظاهری خود توجه داشتند و پیوسته پنج چیز را با خود همراه داشت؛ آیینه، سرمهدان، شانه، مسواک و قیچی.[13]
ایشان در مورد نظم در امور منزل نیز سفارشهایی کردند؛ پیامبر(ص) میفرماید: خانه شیطانها(آلودگیها) در منزلتان خانه عنکبوت است[14] و در روایتی دیگر میفرماید: خاکروبه را پشت در نریزید که جایگاه شیطان است.[15]
یکی دیگر از مسائلی که موجب نظم در زندگی شخصی پیامبر(ص) میشد نامگذاری اشیاء بر وسایل شخصی بود؛ از اخلاق حضرت بود که حیوانات، اسلحه و اثاث خود را نامگذاری میکرد.[16]
4- تقسیم ساعات شبانه روز برای امور مختلف
یکی از ارکان نظم، انجام دادن به موقع امور است پیامبر(ص) میفرماید: کارها در گرو وقت خود است.[17]
بر همین اساس رسولخدا(ص) چون به خانه میرفت، اوقات خویش را سه قسمت میکرد؛ بخشی را برای عبادت خدا، بخشی برای خانواده خود و بخشی را به خود اختصاص میداد و سپس بخش مربوط به خود را میان خود و مردم تقسیم میکرد.[18]
ب- نظم در امور سیاسی
1- برنامهریزی و نظم در جنگها
پیامبر(ص) به نظم و ساماندهی امور جنگی نیز میپرداخت. به عنوان نمونه پیامبر(ص) سپاه خود را در غزوه خندق سازمان دهی کرد و نگهبانانی بر آن گمارد؛ از جمله به عبادبن بشر فرمان داد. اطراف خندق گشت زنی کرده و مراقب دشمن باشد و مسلمانان هم هنگامی که دشمن را میدیدند با تیر و سنگ آنها را عقب میراندند.[19] ایشان در جنگها صفوف یارانش را منظم میکرد. چنان نظمی که گویی تیرها را در ترکش مرتب میکند.[20]
خداوند در این زمینه نیز سفارش کرده است: «خداوند کسانی که در راه او در صفوف منظمی چونان استوار و محکم میجنگند، دوست دارد.»[21]
پیامبر(ص) در جنگ بدر نیز مشغول مرتبکردن صفها بود، مردی از اصحاب گفت: ای رسولخدا اگر در مورد صفآرایی در این نقطه بیتوجهی شده است، به دستور عمل فرمای و گرنه عقیده من این است که به قسمت بالای این دره بروی پیامبر(ص) فرمود: صفها را مرتب کرده، پرچم خود را نصب کرده و آن را تغییر نمیدهم.[22]
از عروِة بن زبیر روایت شده که پیامبر(ص) در آن روز صفها را مرتب میفرمود و به صف میکرد سواد بن غزیه جلوتر از صف ایستاده بود، پیامبر(ص) با چوبه تیری به شکم او زد و فرمود: ای سواد در صف بایست، سواد گفت: به دردم آوردی! تو را سوگند میدهم به کسی که تو را به حق برانگیخته است که قصاص مرا باز دهی پیامبر(ص) شکم خود را برهنه کرد و فرمود: قصاص کن؛ سواد آن حضرت را بوسید و گفت: میبینی که فرمان خدا رسیده است، ترسیدم کشته شوم، خواستم که آخرین عهد من با تو چنین باشد که تو را در آغوش گیرم.[23]
در غزوه حنین نیز پیامبر(ص) سپاه را سحرگاه مرتب میفرمود و به صف میکرد و با تقسیم سپاه پرچمداری آن را به افرادی چون علی(ع)، سعدبن ابی وقاص، عمربن خطاب، حباب بن منذر و... دادند.[24]
البته در برخی غزوهها چون غزوه احد به علت برخی بینظمیها و سرپیچی از فرمان رسولاکرم(ص) شکست مسلمانان رقم خورد. در غزوه
احد پیامبر(ص) آرایش نظامی به سپاه داد؛ پنجاه تیرانداز ماهر در شکاف کوه قرار داد تا از این قسمت حمله کند و دستور داد به ایشان که حتی اگر دیدید که ما کشته شدیم باز هم به فکر یاری از ما نباشید؛ اما در اثر یک بیانضباطی و سرپیچی از دستورات با مشاهده پیروزی مسلمانان محل خود را ترک و به جمعآوری غنائم پرداختند. همین بیانضباطی موجب شد دشمن از همین ناحیه حمله کرده و مسلمانان را شکست دهد.[25]
2- اقدامات سیاسی برای نظم بخشی به امور سیاسی
پیامبر(ص) اولین اقدامی که پس از مهاجرت به مدینه داشت برای اینکه امور سیاسی را سامان بخشد نیازمند تشکیل یک نظام سیاسی و حکومتی بود اقدامات تأسیسی پیامبر(ص) نیز در همین راستا بود، بیعت عقبه و تعیین نقبا[26] اولین تشکل سیاسی پیامبر(ص) برای ایجاد نظم و انضباط در اداره امور جامعه است. تاسیس مسجد از دیگر اقدامات پیامبر(ص) بود. برای ایجاد نظم الهی و ایجاد وحدت مسجد مدینه را تاسیس کرد که البته مسجد تنها پایگاه عبادی نبود بلکه محل تعلیم و تربیت، مأمن فقیران و مسکینان، مکان دیدارهای رسمی با وفود و...بود.[27] ایشان با تدوین میثاق مدینه[28] که اولین قانون اساسی نیز مشهور شد نظم بیشتری به جامعه بخشید انتخاب کارگزاران و شرح وظایف آنها و فرستادن به مناطق مختلف نیز در همین راستا بود از جمله کارگزاران: عتاب بن اسید به عنوان استاندار مکه منصوب شد[29] معاذ بن حیل در یمن اعزام شد.[30] عمرو بن حزم کارگزار پیامبر(ص) برای جمعآوری مالیات و صدقات به یمن بود.[31] پیمان حدیبیه اقدام سیاسی دیگر حضرت بود با اینگونه پیمانها پیامبر(ص) جامعه اسلامی از هرج مرج و درگیریها و اقدامات دور کرد. این پیماننامه که میان پیامبر(ص) و مشرکان بسته شد نتایجی درپیداشت؛ از جمله رفت و آمد مسلمانان به مکه آزاد شد و آنان در مسافرتهای خود به مکه با مسلمانان تماس بیشتری گرفته و از برنامههای سودمند و تعالیم عالی اسلام آگاه شدند.[32]
ج- نظم در امور اجتماعی
1- تنظیم وقت برای دیدارهای مردمی
پیامبر(ص) برای اوقات خود برنامهریزی میکردند ساعاتی از وقت خود را در اختیار مردم قرار میداد، امام حسین(ع) به نقل از پدر میفرماید: از پدرم درباره زندگی داخلی رسولخدا(ص) پرسیدم، فرمود: در مورد قسمت خود آن را بین خود و مردم تقسیم میکرد و اول خواص و پس از آن سایر مردم وارد میشدند و چیزی از وقت خود را از مردم دریغ نمینمود. در مورد قسمت امت، روش او اینگونه بود که اهل فضل را با اجازه دادن به آنها به اندازه فضلشان در دین بر دیگران ترجیح میداد؛ بعضی از آنها یک حاجت، بعضی دو حاجت و بعضی حاجت بیشتری داشتند.[33]
2- نظم در صفهای نماز جماعت
در روایت مسلم است: رسولخدا(ص) صفهای نماز را چنان مرتب و منظم میکرد که گویی چوبهای تیر را جفت و جور میکند. روزی به مسجد آمد چون خواست تکبیرةالاحرام گوید متوجه شد که مردی سینهاش جلوتر از سایرین است؛ فرمود: بندگان خدا صفوف خود را منظم کنید و گرنه میان دلهایتان اختلاف خواهد افتاد. روایتهای دیگری با تعابیر مختلف در این زمینه آمده است.[34]
3- مسجد پایگاه ساماندهی و انتظام بخشی امور
مسجد پیامبر(ص) تنها مکانی برای نمازخواندن و پرستش نبود. در زمانهایی نیز از حیاطش به عنوان مکان عمومی استفاده میکردند که در آن پیامبر(ص) به پذیرش ملاقات کنندگان و یاری رساندن به آوارگان و... میپرداخت. پیامبر(ص) پس از بنای مسجد هر ستون آن را به نامی گذاشت که مشخص شود در کنار ستونها چه کارهایی صورت میگیرد؛ ستون وفود(جایگاه هیئتها)، ستون تهجد(جایگاه شب زندهداری) و...[35] و این نشان از نظم پیامبر(ص) داشت.
4- توجه به شور و مشورت برای نظم بخشی به امور اجتماعی
شور و مشورت برای ایجاد یک اتفاق نظر لازم و ضروری است و برنامهها را سامان میدهد، اموری که بدون مشورت باشد گاه موجب سردرگمی، بینظمی میشود به گونهای که هر کس به دنبال اعمال نظر خود است و همین امر موجب بینظمی در امور جامعه میشود، پیامبر(ص) خود نیز به این امر توجه داشتند. در جریان غزوه خندق پیامبر(ص) چون خبر حرکت قریش را شنید مردم را فراخواند و با آنان مشورت نمود، سلمان فارسی به حفر خندق اشاره کرد که مسلمانان از این پیشنهاد به شگفت آمدند.[36] در سال هفتم هجری که پیامبر(ص) با اصحاب خود به سمت مکه برای عمره در حرکت بودند قریش در ادامهی راه قصد جلوگیری از ایشان داشتند. پیامبر(ص) برای ایراد خطبه میان مسلمانان به پا خاست و پس از ثنا و ستایش خداوند فرمودند: ای گروه مسلمانان عقیده شما در مورد اینهایی که سرسپردگان خود را فرا خواندند تا مرا و شما را از مسجدالحرام بازدارند، چیست؟ آیا عقیده شما این است که به راه خود ادامه دهیم و با هر کس که مانع رفتن ما به مکه شد بجنگیم یا آنکه این گروه را به حال خود گذاشته و به سراغ اهل ایشان برویم و با آنها جنگ کنیم؟ .... ابوهریره گوید: من هیچ کس را ندیدهام که به اندازه رسولخدا با یاران خود مشورت کند و البته مشورت آن حضرت فقط در مورد جنگ بود و بس.[37] توجه پیامبر(ص) به شور و مشورت را از سخنان حضرت نیز میتوان دریافت. پیامبر(ص): هیچ بندهای با مشورت کردن بدبخت نشد و هیچ کس با بینیاز دانستن خود از مشورت سعادت نیافت.[38] در جای دیگر میفرماید: هرکس تصمیم به کاری گیرد و بر آن مشورت کند و انجام دهد به بهترین راه دست یابد.[39]
د - نظم در امور اقتصادی
در ابتدا که پیامبر(ص) به دنبال ابلاغ رسالت خویش بود و اصحابی نیز به ایشان پیوستند با تحریم اقتصادی قریش روبهرو شد پس از مدتی با پایان یافتن محاصره پیامبر(ص) با برنامهریزی اقتصادی به دنبال بهبود وضعیت اقتصادی مردم بود و به گونهای پیش رفت که با بهبود وضعیت مالی، مردم در سال نهم هجری موظف به پرداخت زکات هم شدند.[40]
اقدامات اقتصادی پیامبر(ص) برای سامان دهی امور اقتصادی
1.برقراری عقد اخوت که در پی آن هر برادر انصاری موظف به کمک رسانی مالی به برادر مهاجر خود میشد.[41]
2. بستن قرارداد مساقات و مزارعه میان مهاجر و انصار؛ با ورود مهاجرین به مدینه، انصار قصد داشتند نیمی از اموال خود را به آنها را از این عمل باز داشت و قرارداد مساقات و مزارعه را بین آنها بر قرار کرد.[42]
3. تقسیم غنائم جنگی بین مسلمانان[43] پیامبر(ص) غنائم را میان مسلمانانی که در بدر بودند تقسیم کردند،[44] در دیگر غزوهها چنین میکردند.
4. ترویج و گسترش تجارت و بازرگانی[45] در ابتدا تجارت در انحصار قریش بود و به مسلمانان اجازه تجارت داده نمیشد. پیامبر(ص) با به مخاطره انداختن امنیت تجاری قریش در جنگ بدر توانست غنائمی از جنگ بدر به دست آورد.[46]
5. جلوگیری از تورم که از جمله عوامل گرانی واسطههای غیر مفید است.
پیامبر(ص) فرمود: به استقبال کالا نروید تا وارد بازار شود.[47]
6. نهی از احتکار، پیامبر(ص): هر کس خوار و بار را چهل روز احتکار کند بیگمان از خدا بیزاری جسته است.[48]
7.تعیین ناظر بر بازار نیز از دیگر اقدامات ایشان بود. پیامبر(ص) سعید بن عاص را بر بازار مکه و عمر را بر بازار مدینه به نظارت تعیین کرد.[49]
8.از دیگر اقدامات اقتصادی پیامبر(ص) ایجاد منابع درآمدی برای نظام اسلامی بود؛ خراج: پیامبر(ص) برای برآورد محصول خیبر و دریافت خراج مأمورانی فرستاد.[50] جزیه: رسولخدا(ص) از اهل ایله سالانه سیصد دینار جزیه میگرفت.[51] اموال شخصی، خمس و غنائم جنگی نیز از دیگر منابع در آمدی بودند.