کلمات کلیدی: نظریه سرمایه گذاری، نظریه شتاب ساده و انعطاف پذیر، نظریه q توبین، نظریه نئو کلاسیک سرمایه گذاری، سرمایه گذاری خالص و جایگزینی
نویسنده: حسین کفشگر جلودار
اقتصاددانان کلاسیک و کینز، معمولا فرض را بر این میگذاشتند که سرمایهگذاری، تابعی از نرخ بهره است. اما از سالهای پس از جنگ جهانی دوم اقتصاددانان بهطور فزایندهای اهمیت نرخ بهره را بهعنوان یک تعیینکننده سرمایهداری مورد تردید قرار دادند. بهویژه، مطالعات تجربی اولیه حاکی از آن است که سرمایهگذاری نسبت به تغییرات نرخ بهره تقریبا غیر حسّاس است. در نتیجهی این مطالعات، تئوریهای مختلف سرمایهگذاری ارائه گردید؛[1] که در ادامه به مهمترین این نظریه ها اشاره می گردد.
قبل از بیان نظریات لازم است دو واژه توضیح داده شود. سرمایه گذاری خالص و جایگزینی؛ سرمایه گذاری از جهت حفظ یا افزودن به ظرفیت تولیدی به دو قسم تقسیم می شود.
- سرمایه گذاری جایگزینی( جبران استهلاک): به آن بخش از مخارج سرمایه گذاری گفته می شود که برای جبران فرسودگی و استهلاک سرمایه مولد( اعم از سرمایه کسب وکار و مسکونی و ...) صورت می گیرد تا توان تولیدی و ظرفیت تولیدی اقتصاد کاهش نیابد و حفظ شود.
- سرمایه گذاری خالص : به آن بخش از سرمایه گذاری که به افزایش ظرفیت و توان تولیدی کالا و خدمات اقتصادی منجر می شود.
نظریه شتاب ساده سرمایهگذاری(Acceleration principle theory )
نظریه شتاب ساده در سال 1917 توسط کلارک مطرح شد. کلارک برای بیان نظریه خود فروضی را در نظر گرفت:
- نسبت سرمایه به تولید مقدار ثابتی است.
- بنگاهها سرمایه راکد و بیکار در اختیار ندارند.
- سرمایه موردنیاز برای تولید بلافاصله تهیه می شوند. به عبارت دیگر اگر برای تولید کالا نیاز به افزایش موجودی سرمایه ای باشد فراهم ساختن کالاهای سرمایه ای بدون نیاز به زمان و بدون افزایش قیمت، میسر است.
این نظریه بیان می دارد که سرمایه گذاری خالص، به سطح تغییرات تقاضای /کل (سطح تغییرات درآمد) و سرمایه گذاری جایگزینی به موجودی سرمایه دوره های قبل بستگی دارد.[2] البته تأکید نظریه شتاب بر این نکته است که عامل تعیینکننده سرمایهگذاری، سطح درآمد دوره جاری نیست؛ بلکه میزان، سرعت افزایش تولید جامعه است. برای تولید، مقدار ثابتی از محصول و مقدار معیّنی از عوامل تولید مورد نیاز است. اگر سطح تولید بخواهد بالا رود، عوامل مورد نیاز برای ایجاد آن نیز باید افزایش یابد. یکی از این عوامل سرمایه گذاری است. اگر سرمایه گذاری بخواهد افزایش یاید لازم است تقاضای کل نسبت به دوره های قبل به صورت فزاینده و شتابان افزایش یابد. به همین دلیل به این نظریه نظریه شتاب گویند. بنابراین با افزایش تولید، موجودی سرمایه مورد نیاز نیز افزایش مییابد. نظریه ساده شتاب نشان میدهد که در یک دوره، برای تولید یک واحد محصول به چند واحد سرمایه نیاز است.[3]
نظریه شتاب انعطاف پذیری[4](Flexible acceleration theory)
این نظریه که گاهی اوقات به نظریه تعدیل جزیی ( partial adjustment mechanism) نامیده می شود همانند نظریه شتاب است با این تفاوت که بنگاهها به محض پی بردن و اطلاع از موجودی بهینه سرمایه به آن دست نمی یابند بلکه مدت زمانی طول می کشد تا موجودی واقعی سرمایه به سمت حد مطلوب آن تغییر کند و تعدیل صورت گیرد. با این فرض می توان یک تفاوت اساسی بین نظریه شتاب ساده و انعطاف پذیر به وجود می آید:
در نظریه شتاب ساده سرمایه گذاری خالص تابعی مستقیم و متناسب از تغییرات تقاضای کل است اما در نظریه شتاب انعطاف پذیر یا مدل تعدیل جزیی سرمایه گذاری خالص تابعی مستقیم از سطح تقاضای کل است نه تغییرات آن. از طرف دیگر در هر دو مدل سرمایه گذاری جایگزینی تابعی از موجودی سرمایه های دوره قبل خواهد بود.
نظریه نئو کلاسیک سرمایه گذاری[5]
این نظریه توسط یورگنسون دردهه 1960 مطرح شد. ایشان اولا به دنبال آن بود که رفتار سرمایه گذاری را با استفاده از نظریه بهینه سازی متعارف و بر پایه های اقتصاد خردی توضیح دهد و ثانیا نظریه کاملتری نسبت به نظریات شتاب ساده و نظریه کنیز ارائه دهد.
بر اساس نظریه نئو کلاسیک سرمایه گذاری، تعیین موجودی مطلوب سرمایه نیاز به در نظر گرفتن فروض غیر واقعی مانند ثابت بودن نسبت سرمایه به تولید نیست؛ بلکه موجودی مطلوب سرمایه با استفاده از فرمول بهینه سازی تولید در اقتصاد قابل استخراج است. ایشان در جمع بندی نظر خود عوامل موثر بر سرمایهگذاری را به صورت زیر بیان می کند:
- افزایش سطح تقاضای کل، که سبب افزایش موجودی سرمایه مطلوب و همچنین افزایش سرمایه گذاری میشود و بر عکس.
- افزایش نرخ بهره، سبب افزایش هزینه اجاره حقیقی سرمایه و بنابراین سبب کاهش موجودی مطلوب سرمایه و کاهش سرمایه گذاری میشود و بر عکس.
- افزایش نرخ تورم انتظاری، سبب کاهش هزینه اجاره حقیقی سرمایه و به تبع آن باعث افزایش موجودی مطلوب سرمایه و افزایش سرمایه گذاری میشود و برعکس.
- افزایش نرخ استهلاک، سبب افزایش هزینه اجاره حقیقی سرمایه و بنابراین سبب کاهش موجودی مطلوب سرمایه و کاهش سرمایه گذاری میشود و بر عکس.
- افزایش نرخ تخفیف مالیاتی، سبب کاهش هزینه اجاره حقیقی سرمایه و بدنبال آن افزایش موجودی مطلوب سرمایه و افزایش سرمایه گذاری میشود و بر عکس.
نظریه منابع داخلی[6] (the internal fund theory)
یکی دیگر از نظریه های سرمایه گذاری ، نظریه منابع داخلی است و بر خلاف نظریه نئو کلاسیک سرمایه گذاری و سایر نظریه هایی که نرخ بهره را عامل تعیین کننده حجم سرمایه گذاری می دانند، چندان بر نرخ بهره تاکید نمی ورزد. در این نظریه عامل موثر در تعیین موجودی حجم مطلوب سرمایه و سرمایه گذاری، سود بنگاه می باشد و نه هزینه اجاره سرمایه و یا نرخ بهره بازار.
ایده اصلی نظریه منابع داخلی این است که بنگاهها برای تصمیم گیری راجع به سطح مطلوب سرمایه و میزان سرمایه گذاری متاثر از امکانات مالی و وجوه داخلی بنگاه می باشد. به طور کلی بنگاهها برای تامین مالی هزینه های سرمایه گذاری دو راه در پیش دارند. اول استفاده از منابع داخلی (مانند سود های توزیع نشده و ذخیره استهلاک) ودوم استفاده از منابع خارجی( مانند انتشار اوراق سهام و یا اوراق قرضه) و راه حل دوم، چنانچه بنگاه به هر دلیلی قادر به پرداخت تعهدات خود نباشد با ورشکستگی مواجه خواهد شد. لذا بهتر است از منابع داخلی استفاده شود.
نظریه q توبین [7]
جیمز توبین یک نظریه پیشرفته پویا در مورد سرمایه گذاری بنگاههای تولیدی ارائه کرد که درآن سرمایه گذاری خالص، تابعی از q یا نسبت ارزش بازاری دارایی های مالی شرکت به هزینه جایگزینی داراییهای حقیقی شرکت است. بر اساس استدلال توبین در بنگاه هایی که q>1 است موجودی سرمایه در حال افزایش است؛ زیرا در شرایطی که هزینه تهیه سرمایه حقیقی کمتر از هزینه مالی تهیه این سرمایهها است، سود بنگاهها افزایش می یابد. به عبارت دیگر هزینه استفاده از سرمایه کمتر از منافع هزینه ناشی از افزایش سرمایه است.