كلمات كليدي : توجه، التفات، تخاطب، غايب، آشنا زدايي، صنايع زيبايي كلام، علم معاني، خطاب.
نویسنده : الهام السادات برقعي
تمامی شاهکارهای بزرگ انسانی از جمله التفات، حاوی و حامل عمیقترین دریافتها و تجربههای آدمی از خویش و جامعه و جهانند. هنرمند تا وقتی که مجموعهای ستودنی از میراث فرهنگی و ادبی گذشته را، چه شفاهی و چه کتبی، در سینه نداشته باشد و یا از طریق تأمل، تعقل و اشراق بدین میراث نرسیده باشد، نمیتواند قدم در خلق آثار برتر ادبی بگذارد. اوج شگفت این خلاقیت آنگاه رخ می نماید که هنرمند این میراث فرهنگی و ادبی درهم آمیزد و با کسب و درک میراث گذشته، استعدادها و نیروهای پنهان خویش را برانگیزد و با تلفیق آندو طرحی نو دراندازد.[1] [2]
مفهوم التفات
در هر شعر و نوشتهای، شاعر و نویسنده با زبان خود یا از فرد غایبی و یا از فردی که حضور دارد، سخن می گوید. روال عادی اینست که تا پایان سخن یکی از این سه شیوه را ادامه دهد اما گاه بر خلاف انتظار و بنا به دلایلی، از متکلم به غایب یا مخاطب و یا برعکس، انتقال صورت می گیرد. این انتقال، در اصطلاح بدیعی، التفات نام دارد. التفات درلغت به سویی نگریستن، و روی برگرداندن به سوی کسی یا چیزی است. جایگاه اصلی این بحث نیز در علم معانی است.[3] التفات خلاف روال عادی و غیر منتظره است، و غرض از آن ایجاد غرابت و آشناییزدایی است و از میان بردن حالت یکنواختی. التفات توجه برانگیز است و خواننده و شنونده را تکان می دهد و هوشیار می سازد و موجب توجه بیشتر او به کلام و در نهایت موجب ذوق ادبی وی می گردد.
در اصطلاح بدیع، التفات بر دو نوع است:
1- قسم اولاینکه در سخن از غیبت به خطاب یا بر عکس از خطاب به غیبت منتقل شوند، و این عمل از لطایف تفنّن ادبی است.
2- قسم دوم اینکه سخن را تمام کنند، آنگاه جمله یا مصراع و یا بیتی بیاورند که خود مستقل باشد، اما با سخن قبل مربوط شود، و موجب حسن کلام گردد.
برای بهتر متوجه شدن صنعت ادبی التفات و نیز استفاده های آن در شعر، نمونه ها یی از بوستان سعدی در زیر آورده میشود:
نگهدار یارب به چشم خودش
بپرهیز از آسیب چشم بدش
دراین بیت صنعت التفات به معنای قسم دوم به کار رفته است.
رعیّت پناها دلت شاد باد
به سعییت مسلمانی آباد باد
در این بیت نیز صنعت التفات به معنای قسم دوم به کار رفته است.
سر نیارستی کشیدی از دست افغانم فلک
گر به خدمت دست سعدی در رکابت دیدمی
در این بیت صنعت التفات از ضمیر متکلم (م ) به غایب (سعدی ) مراعات
شده است .
بار غمت می کشم وز همه عالم خوشم
گر نکند التفات یا نکند احترام
در این بیت صنعت التفات از مخاطب به غایب به کار رفته است، شاعر در اینجا یاری را که غایب است، مخاطب قرار داده است .
«غالب گفتار سعدی طرب انگیز است »
در این جمله سعدی از خود که متکلم است ماند شخص غایب سخن
می گوید.
زنار اگر ببندی ، سعدی ، هزار بار
به زانکه خرقه بر سر زنار می کنم
در این بیت التفات از مخاطب (ببندی) به متکلم ( می کنم ) مراعات شده است.
سعدیا چاره ثباتست و مدارا و تحمل
من که محتاج تو باشم ببرم بار گرانت
در این بیت هم صنعت التفات از مخاطب (سعدیا) در مصراع اول به متکلم (من) در مصراع دوم مراعات شده است .
سعدیا صاف وصل اگر ندهند
ما و دردی کشان مجلس درد
در این بیت صنعت التفات از مخاطب (سعدیا) به متکلم (ما) رعایت شده است .[4]
اگر بخواهیم التفات را در روشی که دکتر شمیسا برای طبقه بندی صنایع بدیع اعم از لفظی و معنوی انجام داده، بررسی کنیم، التفات در زیر مجموعه صنایع معنوی و در روش ترکیب کلام قرار می گیرد.[5]
التفات چون خلاف روال طبیعی است، بنابراین غیر منتظره است و غریب. اگر بی تکلف باشد به شیرینی و زیبایی کلام میافزاید و حالت یکنواختی را را از میان میبرد و شنونده را هوشیار و ذهنش را هر چه بیشتر متوجه عمق و زیبایی کلام می سازد.
گاهی به منظور طنز و تمسخر و سرزنش، التفات از دوم شخص به سوم شخص به ویژه به صورت جمع و مؤدبانه می آید؛ مثلاًضمن صحبت با کسی بجای اینکه بگویند: «تو نه تنها درس نمی خوانی بلکه کارت را هم رها کرده ای»، می گویند: «آقا، نه تنها درس نمی خوانند بلکه کار را هم رها کرده اند!»[6]
مه است این یا ملک یا آدمیزاد
تویی یا آفتاب عالم افروز