دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

امیر حسین خزیمه ی علم

No image
امیر حسین خزیمه ی علم

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، اسدالله علم، سيستان و بلوچستان، اميرحسين خزيمه ي¬علم، خاندان علم، محمدرضاپهلوي

نویسنده : طلعت ده پهلواني

"امیرحسین خزیمۀ علم" در سال 1292(ه.ش) در شهر بیرجند متولد شد. وی فرزند امیر "معصوم خان حسام الدوله" از حاکمان قاینات و سیستان بود.[1] وی تحصیلات دانشگاهی خود را در مقطع فوق دیپلم از دانشگاه آمریکایی بیروت اخذ کرد و سپس لیسانس مهندسی کشاورزی را از دانشکدۀ سلطنتی فلاحتی وی تحصیلات دانشگاهی خود را در مقطع فوق دیپلم از دانشگاه آمریکایی بیروت اخذ کرد و سپس لیسانس مهندسی کشاورزی را از دانشکدۀ سلطنتی فلاحتی وابسته به دانشگاه پریستل انگلیس بود اخذ کرد، وی همچنین در انستیوی مهندسین کشاورزی انگلستان عضویت داشت.[2] و ظاهرا به زبان‌های زنده‌ی دنیا ازجمله انگلیسی، عربی و فرانسوی آشنایی داشت. طبق مدارک برجای مانده وی با یکی از دختران علم به نام «بی‌بی فاطمه» ازدواج کرد،[3] که حاصل این ازدواج چهارفرزند به نام‌های «طاهره، امیرپرویز، امیر داریوش و زیبا بود.»[4] وی در ابتدا منصب فرمانداری کل منطقه سیستان و بلوچستان را در دوره "رضاخان" را در مدت 22سال برعهده داشت (سال‌ها قبل از به قدرت رسیدن اسدالله علم) و چندین مقام دیگر هم در وزارت کشاورزی و وزارت کشور هم برعهده داشت.[5] وی سه دوره به عنوان نماینده مجلس انتخاب شد،هم‌چنین با حمایت‌های علم به مجلس سنا هم راه یافت.[6] و از اعضای سرشناس فراماسونری لژ پهلوی هم محسوب می‌شود.[7]

پیشینه‌ی طایفه‌ای خاندان علم

درباره خاندان علم آمده است که این خاندان از سران طوایف عرب «خزیمه» بوده‌اند که سابقه‌ی تاریخی آن‌ها به قرن دوم هجری باز می‌گردد با این حال تا اواخر دوره‌ی صفوی هیچ گونه ذکری از این خاندان به میان نیامده است.[8] از آغاز ورود آنان به سازمان دولتی ایران اطلاع دقیقی در دست نیست و در کتب تاریخی هم سابقه‌ی دقیقی بدست نمی‌دهد که از چه زمانی رجال و شخصیت‌‌های این خاندان به دربار پهلوی راه یافتند و مقام و منزلت کسب کرده‌اند.[9] وارد محدوده تحت تسلط خانواده علم قاینات و سیستان بود.[10] هم‌چنین در دوره حکمرانی برخی از امیران خاندان علم به دلیل ابراز لیاقت و انجام خدماتی مهم در جهت حفظ حکومت مرکزی، از سوی پادشاهان وقت به عنوان قدردانی از وفاداری آن‌ها اداره برخی نقاط از کشور به آنان واگذار می‌گردید. اما قاینات ناحیه‌ای بود که از ابتدای قدرت‌یابی خاندان علم تا زمان زوال آنان همواره تحت حاکمیت آن‌ها بود.[11]

طایفه علم از اواخر سلطنت «شاه سلطان حسین» در ناحیه جنوب خراسان قدرت یافتند. از آن پس در طی سالیان متمادی حکومت ناحیه را به طور موروثی، پسر بعد از پدر، در اختیار گرفته و در تاریخ نام و نشانی از خود باقی گذاشتند.

اولین فرد از این خاندان که نامش در تاریخ ناحیه آمده است «اسماعیل خان خزیمۀ علم»است که در واقع می‌توان او را سر سلسله خاندان علم بشمار آورد. زیرا از زمان او بود که قدرت یابی و اهمیت این خاندان آغاز شده و آنان در امور سیاسی و وقایع اجتماعی ایران، بویژه جنوب خراسان، ایفاگر نقش‌های مهم و حساس شدند. قدرت و حاکمیتی که تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی تداوم یافت.[12] در میان با نفوذترین افراد این طایفه می‌توان از اسماعیل‌خان خزیمه، «امیر علم خان اول»، «امیر علم خان سوم»، «امیر اسماعیل‌خان شوکت الملک»[13]،«امیرمحمد ابراهیم خان علم» و «امیر اسدالله علم» نام برد.[14] این خاندان از همان اوایل قرن13ه.ق /19م. نقش خود را در تاریخ تحولات ایران پررنگ کردند، که شاخص‌ترین نقش خود را در دوره پهلوی نشان دادند.[15]

آغاز به کار فعالیت‌های سیاسی خزیمه‌ی‌علم

امیرحسین‌خزیمه‌ی علم زندگی سیاسی خود را چندی قبل از آغاز عمر سیاسی "اسدالله‌علم" در سال 1318 در هنگامی که کشور هنوز بر سریر قدرت "رضاخان‌پهلوی" بود، شروع کرد. از فعالیت‌های سیاسی و اداری وی تا قبل از سال(1318ش) اطلاعات دقیقی در دست نیست.[16] در سال 1318 او به عنوان معاون عمرانی وزارت کشور منصوب شد، این سمت وی چند ماهی بیشتر به طول نینجامید که در بهمن ماه همان سال به فرمانداری کل سیستان و بلوچستان منصوب گردید که تا سال 1323ش ادامه یافت.[17] تصدی خزیمه‌ی علم بر فرمانداری کل بلوچستان منجر به شروع نارضایتی‌هایی از سوی مردم زابل شد، و وی بدون این‌که به طور جدی توانسته باشد به اغتشاشات و ناامنی‌های منطقه پایان دهد تا سال 1323 ادامه یافت و سپس وی به وزارت کشاورزی راه یافت و به سمت مدیر کل اقتصاد وزارت دارایی تا سال 1326 در تهران به کار مشغول شد، و هنگامی که ایران و افغانستان در صدد برآمدند با میانجی‌گری آمریکا به اختلافات دو کشور درباره‌ی تقسیم آب رود هیرمند پایان دهند خزیمه‌ی علم از سوی دولت ایران ریاست نمایندگی ایران را طی مذاکراتی برعهده گرفت.[18] از مهم‌ترین بخش‌های فعالیت‌های سیاسی وی نمایندگی مجالس ملی و سنا بود، اولین باری که به مجلس را یافت دوره شانزدهم انتخابات مجلس بود که از اواخر سال 1328 آغاز و در اواسط سال 1330 پایان یافت، وی در این دوره با توجه به اقتدار و نفوذش به صورت «نماینده‌ی تحمیلی» مردم زابل و سیستان به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد.[19]

قیام و اعتصاب مردم زاهدان علیه ظلم و ستم های امیرحسین خزیمه‌ی‌علم

شورش‌ها و نارضایتی‌های مردم سیستان نسبت به انتخاب خزیمه‌ی علم به نمایندگی مجلس سیستان موجب اعتراضات گسترده‌ای از سوی مردم زابل شد، زمانی که خاندان پهلوی با حمایت آمریکا حکومت می‌کردند با خیزش مردم زابل، کاخ آمال و آرزوهای دیرینه خاندان خزیمه را سرنگون و به سلطه صد ساله این خاندان خزیمه در آن منطقه پایان بخشیدند. این قیام همان خیز شهادتی تاریخی 19 بهمن سال 1330 کاندیدای راستین مردم سیستان "آیت ا... میرزا ابراهیم شریفی" از روحانیون خوش نام سیستان بود، زیرا سردار "محمدرضا خان"، "پردلی" (سرابندی) رهبر قیام مردمی اعلام داشته بود، نماینده سیستان در دوره‌ی انتخابات مجلس هفدهم باید یک سیستانی باشد و دولت و حکومت نمی‌تواند خواسته خود را به مردم سیستان تحمیل کند.[20] به دنبال تصمیمات شاه و "اسدالله علم" در دوره‌ی هفدهم بود که سیل در خواست‌های نمایندگی از سوی نامزدها‌ی مختلف به سوی علم وزیر کشور روانه می‌شد.[21] این امر به ویژه در شرق کشور که تحت نفوذ خاندان علم بود، بیشتر محسوس بود و بدون رضایت "اسدالله علم" هرگز امکان نداشت کسی به نمایندگی مجلس راه یابد و اغلب هم اعضای نزدیک وی از جمله امیرحسین خزیمه علم به این مقام برگزیده می‌شدند، دولت با حاکمیت "اسدالله علم" شخص دوم مملکت با تمام قدرت از خزیمه علم حمایت می‌کرد، "اسدالله" هم‌چنین به بازرس اعزامی و فرماندار اعلام داشته بود که باید خزیمه از صندوق آرا بیرون بیاید.[22] بنابراین چند روز قبل از روز انتخابات باحمایت و دسیسه رئیس ثبت احوال زابل تمامی صندوق‌ها را به نام امیرحسین خزیمه انباشتند و صبح روز 19 بهمن صندوق‌ها را به محل شعب اخذ آرا درشهر و بخش‌های تابعه فرستادند. به این امید که صندوق‌های پرشده را عصر به شهر برگردانند و به ولی نعمتان خود در تهران اعلام نمایند که دستور و خواسته شما برآورده شد.[23] و بار دیگر امیر خزیمه به نمایندگی مردم این منطقه ظلم و ستم خود را آغاز کرد. تا این‌که در دوره هجدهم انتخابات نمایندگی مجلس این آرزوی خود و طرفدارانش را به گور برد و مخالفت‌های مردم زابل و سیستان بر ضد اقدامات و کارشکنی‌های وی و "اسدالله علم" کارگر افتاد و در این هنگام سال (1332ش) به رغم سقوط "مصدق" اوضاع سیاسی اجتماعی زابل در حدی فروکش نکرده بود که پذیرای دوباره امیرحسین خزیمه‌ی علم باشد، با این اوضاع وی دیگر هیچ‌گاه نتوانست کرسی نمایندگی مردم زابل را در مجلس شورای ملی اشغال کند.[24]

نقش امیرحسین خزیمه‌ی‌علم در کودتای 28 مرداد1332

خزیمه‌ی علم به همراه پسر عمویش "اسدالله ‌علم" نقش مهمی در تحریکات و هدایت نیروهای داخلی کودتا ایفا کردند، در عین حال از تماس‌های مداوم با کودتاچیان انگلیسی و آمریکایی برحذر نبودند، از این تاریخ به بعد "اسدالله‌ علم" به خاطر مخالفت با "دکتر مصدق" به بیرجند تبعید شد و وی به صورت غیابی توسط ماموران و محافظینش از پیشرفت کار کودتاچیان مطلع می‌شود و با آنان همکاری می‌کرد.[25] در گزارش «حزب ایران» که توسط "دکتر سنجابی" به اطلاع "دکتر مصدق" می‌رسید. در این باره آمده است:

«جناب آقای نخست‌وزیر، به طوری‌که از "حزب ‌ایران" شهرستان بیرجند گزارش می‌دهند، آقایان "اسد‌الله ‌علم" و خزیمه‌ی علم در نواحی جنوب خراسان مشغول تحریک و اغوای مردم ساده‌لوح و عناصر ناراضی می‌باشند که در مواقع حساس و بحرانی بر علیه دولت و نهضت‌ ملی بلوا و آشوب فراهم آوردند. مخصوصا مقارن با طرح استیضاح اقلیت در مجلس در حدود 200 نفر از رعایا و طرفداران خود را به بیرجند آورده به امید اینکه دولت ملی جناب "مصدق" با مشکلات و خطراتی مواجه خواهد شد و آنان خواهند توانست در آن حدود انقلاب برپا ساخته‌، کشور را متشنج و دولت را ضعیف و ناتوان جلوه دهند ...»[26] "اسد‌الله‌ علم" با همکاری خزیمه‌ی‌ علم سعی کردند با تحریکات مردم منطقه‌ی بیرجند و قاینات بر ضد دولت "مصدق" اسباب سقوط دولت "مصدق" را فراهم آورند. علمیات خرابکارانه علم و خزیمه‌ی‌علم و طرفدارانشان در بیرجند و قاینات تا وقوع کودتای 28 مرداد سال 1332 کماکان ادامه داشته تا اینکه تلاش‌های داخلی و خارجی جهت براندازی "دکتر مصدق" کارساز شد و بالاخره کودتای 28 مرداد 1332 دولت مصدق را عملا ساقط کرد.[27]

قلمرو نفوذی

از میان افراد این خاندان اگر شخص "اسدالله‌ علم" را مستثنا کنیم کمتر کسی از خاندان علم را می‌توان یافت که طی دوران سلطنت "محمدرضا‌ شاه‌ پهلوی" به اندازه‌ی امیرحسین‌ خزیمه‌ی‌ علم دارای نفوذ و قدرت شده باشد، وی پسر عموی "اسدالله ‌علم" شخصیت نفوذی دربار بود که از همین طریق در "محمدرضا‌ شاه" نفوذ یافت.[28] وی هم‌چنین علاوه بر این، از افراد بسیار متنفذ منطقه‌ی سیستان و بلوچستان هم محسوب می‌شد که هرگاه وارد زاهدان می‌شود باید استاندار و مقامات نظامی و غیرانتظامی در فرودگاه حاضر می‌شدند و هر کدام که حاضر نمی‌شدند، باید از کار برکنار می‌شدند،[29] که از نمونه‌های این مورد این است که: یک بار که توسط "نصیری" مسئله‌ی مسافرت سناتور "خزیمۀ‌ی علم" به زاهدان مطرح شد که به علت بی‌اعتنایی و بدون داشتن عذر موجه رئیس ساواک سیستان و بلوچستان بود که همین که مسئله به اطلاع "علم" (وزیر دربار) رسید تقاضای تنبیه او را نمود که "نصیری" مسئله را در شورای عالی هماهنگی مطرح کرد که منجر به برکناری رئیس ساواک سیستان و بلوچستان شد.[30] این مسئله در این منطقه هم‌چنان رسمیت داشت و احیانا اگر کسی از سایر سازمان‌ها در مراسم استقبال علم یا خزیمۀ‌ علم حاضر نمی‌شد باید منتظر تنبیه باشد، تا بقیه حساب کار خود را بکنند تا به اقتدار این خانواده کوچکترین خدشه‌ای وارد نشود.[31]

رابطه با اسدالله علم (وزیر دربار پهلوی)

امیرحسین ‌خزیمه‌ی‌ علم از مهم‌ترین افرادی بود که در طول زندگی سیاسی اجتماعی‌اش یکی از مهره‌های قدرتمند و اثر بخش "اسدالله‌ علم" به شمار می‌رفت و "اسدالله" بخش معتنابهی از قدرت بلامنازع خودش را مدیون رفتار سیاسی، اجتماعی خزیمه است. طبق اسناد و مدارک موجود، در یک روند تدریجی و مداوم ارشدیت سیاسی و اجتماعی، و نه سنی "اسدالله علم" بر اعضای خاندان علم امری محرز شده بود و در نهایت اعضای خاندان علم را دنباله‌رو سیاست‌ها و خط مشی‌های سیاسی و اجتماعی "اسدالله علم" ساخت.[32] بنابراین شخص امیرحسین‌ خزیمه‌ی‌ علم با اینکه داماد "اسدالله علم" هم بود و از لحاظ سنی هم بر "اسدالله علم" ارشدیت داشت و به رغم برخی حساسیت‌های درون خاندانی همواره نسبت به "اسدالله علم" وفادار ماند که با توجه به قرابت خانوادگی و پیشینه‌ی طولانی مشترک بیش از هر کس دیگر می‌توانست در پیشبرد اهداف و برنامه‌های سیاسی و اجتماعی "اسدالله علم" مثمر ثمر واقع شود. خزیمه‌ی علم در هر پست و مقام و محلی که قرار داشت با توجه به قدرت و نفوذش از اعتبار زیادی برخوردار بود[33] و همواره به عنوان چشم و گوش پسر عموی صاحب اقتدارش، "اسدالله علم" عمل می‌کرد و از جمله معدود کسانی بود که علم به او اعتمادی راسخ داشت. او از بازوان قدرت و نفوذ علم محسوب می‌شد که بدون مواجهه با مشکل با شخص شاه ارتباط مستقیم داشت.[34] بالاخص این‌که "اسدالله علم" چون پسری نداشت مسئولیت منطقه‌ی زاهدان را به امیرحسین‌ خزیمه‌ی ‌علم، شخصیت قدرتمند خاندان علم پس از "اسدالله علم" سپرده بود که تا انقلاب سناتور بود و علم سخت مراقب حفظ اقتدار او بود.[35]

پایان کار وی

امیرحسین ‌خزیمه‌ی‌ علم در سال‌های پایانی رژیم، اقدامات اساسی با همکاری "اسدالله علم" انجام دادند، از جمله اینکه آنان قصد داشتند در منطقه بیرجند موزه‌ای مناسب بنا نهند و در واقع آن اشیاء نفیس و با ارزش تاریخی که طی نسل‌ها از اسلاف به اخلاف و سپس به آنان رسیده بود را در معرض نمایش قرار دهند تا هم ضمن حفظ این آثار تاریخی پرارزش در مکانی امن و مناسب، میراث و عظمت تاریخی این خاندان در معرض دید همگان قرار گیرد و گویا مقدمات گشایش این موزه هم فراهم شده بود و اشیا نفیس و احیانا بی‌نظیر خاندان علم در این موزه گزارده شده بود و موزه آماده‌ی افتتاح بود که انقلاب اسلامی در رسید و اوضاع را دگرگون کرد ....و چندی بعد خبر فروش این عتیقه‌ها در بازارهای اروپا از رادیوهای بیگانه به گوش می‌رسید...».[36] وی تا دوره‌ی هفتم مجلس سنا که از 17شهریور 1354 آغاز به کار کرد فعالیت‌های دولتی خود را در پیش گرفته بود؛ ولی قبل از این‌که مدت قانونی مجلس انقضا یابد انقلاب اسلامی در 22بهمن بر آن مهر باطل زد.[37] وی پس از انقلاب از ایران متواری شد. در خصوص حیات وی اطلاعات دقیقی در دست نیست؛ ولی در چند سال اخیر طی گفتگویی با "الموتی" درلندن گفته‌های "فردوست" را با حقیقت قرین ندانسته و طی گفتگویش با الموتی می‌گوید: «حرف‌های فردوست درباره‌ی من دروغ است، این‌که من می‌خواستم همواره در سفر به سیستان، استاندار و مقامات محلی به استقبال من بیایند صحت ندارد.»[38]

مقاله

نویسنده طلعت ده پهلواني
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS