دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

انگیزه های قیام امام حسین علیه السلام (1)

No image
انگیزه های قیام امام حسین علیه السلام (1)

كلمات كليدي : امام حسين عليه السلام، انگيزه هاي قيام، انجام وظيفه و اداي تكليف، مبارزه با روح ذلت پذيري

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

در هر حرکت و نهضتی، انگیزه و هدف امری ضروری و لازم است و نبود آن نشانه لغو و عبث بودن آن نهضت است. از این‌رو هر انسانی پیش از نهضت و قیام خود ابتدا انگیزه و هدفی را تصور می‌کند و سپس تلاش و کوشش گسترده خود را در راستای رسیدن به آن هدف، به کار می‌بندد. بدیهی است تقدس هر چه بیشتر انگیزه و هدف، متضمن بقا و دوام بیشتر آن قیام خواهد بود. قیام امام حسین علیه السلام به عنوان یکی از عظیم‌ترین و مقدس‌ترین قیامهای بشری، دربردارنده عالی‌ترین و فاخرترین انگیزه‌ها و اهداف انسانی بود که همین انگیزه‌های مقدس آن را پس از سده‌ها و قرن‌های بسیار همچنان تازه و با طراوت نگه داشته است. این مقاله برآن است تا با پرداختن به برخی از مهمترین اهداف و انگیزه‌های امام حسین علیه السلام در قیام -که در سخنرانی‌ها و نامه‌های متعدد آن حضرت علیه السلام عموماً و در وصیت‌نامه‌شان خصوصاً بدان اشاره شده است- بخشی از عظمت این قیام را به تماشا گذارده از نظر خواننده محترم بگذراند.

1-انجام وظیفه و ادای تکلیف

عمل به تکلیف، سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین علیه السلام در تمامی شرایط و احوالات زندگی بود و قیام خونین اباعبدالله الحسین علیه السلام نیز یکی از همین جلوه‌های عمل به تکلیف بود. امام حسین علیه السلام در مواضع متعددی از وظیفه الهی خود سخن به میان آورده، خود را موظف به ادای تکلیف معرفی کردند که از جمله این مواضع می‌توان به سخنان آن حضرت علیه السلام در زمان وداع ایشان با ام‌سلمه-همسر گرامی نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)- اشاره کرد. نقل شده زمانی که امام علیه السلام قصد هجرت از مدینه را نمودند جهت خداحافظی به دیدار ام‌سلمه رفتند. ام‌سلمه از تصمیم امام علیه السلام برای خروج از مدینه ابراز نگرانی کردند و گفتند: «پسرم مرا با خروج خود به سوی عراق اندوهگین مساز به راستی که از جدت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که می‌فرمود: «فرزندم حسین علیه السلام در سرزمینی که بدان "کربلا" می‌گویند کشته خواهد شد.»» امام علیه السلام در پاسخ فرمود: «ای مادر من هم می‌دانم که از روی ظلم و ستم کشته خواهم شد و فرزندانم اسیر و به غل و زنجیر کشیده خواهند شد و سرم را از بدنم جدا خواهند کرد. من تسلیم امر پروردگارم خداوند بزرگ چنین خواسته است که فرزندانم کشته شوند و زنان و فرزندانم به اسارت دشمن درآیند و فریاد و ناله‌های آنان طنین انداز شود؛ ولی کسی به فریاد آنان نرسد.»[1]

منزل «ذات عرق» نیز از دیگر جاهایی است که حضرت علیه السلام در آن بر انجام وظیفه الهی خود تأکید ورزیدند. ایشان در جواب عبدالله بن جعفر، که ضمن تسلیم امان‌نامه عمرو بن سعید -حاکم وقت مکه- از امام علیه السلام خواسته بود به مکه بازگردد از مراجعت به مکه امتناع ورزیدند و فرمودند: «رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دیدم که به من فرمان داد تا به حرکت خود ادامه دهم و من چیزی را که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان داده است، انجام خواهم داد.»[2]

امام علیه السلام در جواب برادرش -محمد بن ‌حنفیّه- نیز بر ادای تکلیف تأکید کرده لزوم انجام به وظیفه را خاطرنشان کردند. روایت شده که پس از تصمیم امام علیه السلام برای رفتن به عراق، محمد بن ‌حنفیّه نزد ایشان آمد و خواستار انصراف حضرت علیه السلام از این تصمیم شد، امام علیه السلام فرمود: «در آنچه گفتى، اندیشه خواهم کرد» چون بامداد فرا رسید، امام حسین علیه السلام از مکه کوچ کرد. خبر به محمّد بن حنفیّه رسید. نزد امام علیه السلام آمد و افسار شتری را که حضرت علیه السلام بر آن سوار بود، گرفت و گفت: «اى برادر؛ مگر به من وعده اندیشه در درخواستم را نداده بودى؟» امام علیه السلام فرمود : «چرا» گفت: «پس چرا در رفتن، شتاب می‌کنى؟» فرمود: «پس از جدا شدن از تو، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به خوابم آمد و فرمود: «اى حسین علیه السلام بیرون برو که خداوند خواسته است تو را کشته ببیند.»» محمّد بن حنفیّه گفت: «"إِنَّا لِلَّه وَ إِنَّـا إِلیهِ راجِعون؛" تو که این چنین بیرون می‌روى، پس چرا این زنان را با خود همراه می‌برى؟» امام علیه السلام فرمود: «پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود که: «خدا، خواسته است آنان را اسیر ببیند.»» آن گاه حضرت علیه السلام با محمد بن حنفیه خداحافظى کرد و به مکه رفت.[3]

2-نفی ذلّت و مبارزه با روح ذلت‌پذیری

دمیدن روح عزت‌طلبی و مبارزه با روحیه ذلت‌پذیری نیز از دیگر انگیزه‌های قیام امام علیه السلام بود. امام علیه السلام کوشید تا با قیامش ترس از مرگ را که در سرتاسر جامعه اسلامی سایه افکنده بود از پیکره جامعه بزداید و به جای آن عزت، شهامت و شهادت‌طلبی در راه آرمان و عقیده را جایگزین نماید و بدین طریق راه درست آزادی و آزادگی را به تمامی مسلمانان بنمایاند.

امام علیه السلام زمانی دست به قیام زده بود که بسیاری از بزرگان و سران مسلمین آن روز جهان اسلام سکوت اختیار کرده، سازش را بر اعتراض و قیام ترجیح داده بودند. آنان امام علیه السلام را نیز توصیه به صبر و سکوت می‌کردند؛ در مدینه، در راه مکه و نیز بین راه مکه تا کربلا همه جا حضرت علیه السلام را سفارش به سکوت می‌کردند و از امام علیه السلام می‌خواستند تا جهت حفظ جانش از خود حرکتی نشان ندهد.[4]

امام حسین علیه السلام در سخنرانی‌های خود در مواضع و مواقع مختلف از سکوت و ذلت‌پذیری مسلمانان به عنوان یک معضل بزرگ اجتماعی در جامعه اسلامی یاد کرده، بر لزوم جلوگیری از آن به خصوص از سوی بزرگان و علمای امت تأکید می‌ورزیدند. از جمله این مواضع سخنرانی مفصل آن حضرت علیه السلام در منی است. در این سخنرانی ایشان پس از یادآوری مقام و منزلت علما و وظایف پیش روی آنان، وظیفه مهم آنان یعنی امر به معروف و نهی از منکر را متذکر شدند و فرمودند: «شما(علما) باید مصدر امور باشید و امور جاری امت باید در دست شما علما باشد، چرا که بر اساس آموزه‌های دین مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه؛ مجاری امور و احکام در دنیا و آخرت در دست دانشمندان و عالمان خداترس است آنان در حلال و حرام از طرف خداوند امین می‌باشند.» سپس حضرت علیه السلام آنان را به اتحاد و صبر و تحمل سختی و مبارزه برای به دست آوردن این حق مسلوب دعوت کرد و در آخر اعلام کرد که: «خدایا تو می‌دانی ما نه برای زخارف دنیا و قدرت این اقدامات را انجام می‌دهیم، بلکه برای اینکه نشانه‌های دین را بنمایانیم و امور امت را اصلاح کنیم و ....» سپس ادامه دادند و فرمودند: «ای بزرگان و عالمان؛ اگر ما را در به دست آوردن زمام امور یاری نکنید و درباره ما انصاف به خرج ندهید ظالمان برشما قوت خواهند یافت و سعی در خاموش کردن نور پیامبرتان خواهند کرد و خدا ما را کفایت است و بر او توکل کرده‌ایم و به سوی او انابه می‌کنیم و نهایت کار ما بازگشت به سوی اوست.»[5]

در سخنان آن حضرت علیه السلام خطاب به حر بن یزید ریاحی نیز این انگیزه به صراحت مورد تأکید قرار گرفته است. روایت شده از زمانی که امام علیه السلام با حر و یارانش روبرو شدند حر پیوسته در فرصتهای مناسب از امام علیه السلام درخواست می‌کرد تا در تصمیم‌شان تجدید نظر کنند وگرنه این راه جز با شهادت ایشان به سرانجام نخواهد رسید. در یکی از منازل که حر تقاضای خود را تکرار کرده بود امام علیه السلام در جواب او فرمود: «آیا مرا از مرگ می‌ترسانی ؟ آیا بیش از کشتن من نیز کاری از شما ساخته است؟ من همان را می‌گویم که برادر مؤمن اوسی هنگامی که می‌خواست رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را یاری دهد به پسر عموی خود گفت:

«اَمضِی وَ ما بِالمَوتِ عار عَلَی الفَتنی اِذا ما نوی حَقّاً وَ جاهَدَ مُسلِما

وَ واسَی الرِّجالَ الصّالِحِینَ بِنفسِهِ وَ فارَقَ مَثبُوراً وَ خالَفَ مُجرِما

فَاِن عِشتُ لَم اَندَم وَ اِن مِتُّ لَم اُلَم کَفی بِکَ ذُلاٌّ اَن تَعییشَ وَ تُرغَما

من به سوی مرگ خواهم رفت که مرگ برای جوانمرد ننگ نیست آنگاه که او معتقد به اسلام و هدفش حق باشد. و بخواهد با ایثار جانش از مردان نیک حمایت و با جنایتکاران مخالفت نموده و از دشمنی خدا دوری گزیند. من جانم را در طبق اخلاص می‌نهم و دست از زندگی می‌شویم تا در جنگی سخت با دشمنی بس بزرگ مواجه شوم. من اگر زنده بمانم پشیمانی ندارم و اگر بمیرم ناراحت نیستم اما ذلت تو را همین بس که زنده باشی و چنین زندگانی ذلت‌بار و ننگینی را تحمل کنی.»»[6]

امام حسین علیه السلام هنگام عزیمت به سوی عراق در منزلی بنام«ذی حسم»[7] نیز متذکر این امر شده پس از حمد و ثنای الهی خطاب به مردم چنین فرمود:

«آنچه را که روی داده می‌بینید. به درستی دنیا دگرگون شده است و نیکی‌ها و فضیلت‌ها از محیط ما رخت بربسته با شتاب در حال گذر است، و از آن باقی نمانده جز اندکی مانند آبی که در ته ظرفی بماند و دور ریزند یا ته مانده علفی که در چراگاه بماند. مگر نمی‌بینید که دیگر به حق عمل نمی‌شود، و از باطل جلوگیری نمی‌شود در چنین اوضاعی شایسته است که شخص با ایمان [و از جان گذشته] مشتاق دیدار پروردگار باشد، به درستی که من [در چنین محیط ذلّت‌بار و آلوده‌ای،] مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنج و آزردگی و ملال نمی‌دانم...»[8]

امام علیه السلام در سخنرانی خود در روز عاشورا، نیز بر عدم پذیرش زندگانی توأم با خفت و خواری تأکید ورزیدند. روایت شده که ایشان در این روز با خطاب قرار دادن برخی از اشراف کوفه به آنان فرمودند:

«ای شبث بن ربعی و ای حجار بن ابجر و ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث آیا شما نبودید که به من نامه نوشته بودید که میوه‌ها رسیده، باغها سرسبز شده و نهرها لبریز گردیده اگر بیایی بر سپاهی که برایت آماده شده وارد خواهی شد.»[9] این افراد جز سکوت و سپس تکذیب نوشتن نامه پاسخی نداشتند، پس قیس بن اشعث با صدای بلند گفت: «چرا به خلافت پسر عموهایت گردن نمی‌نهی و فرامین‌شان را اطاعت نمی‌کنی؟ آنان رفتاری جز آنچه شما دوست داری نشان نخواهند داد و از آنها آزاری به تو نخواهد رسید.»

امام علیه السلام فرمودند: «نه والله من به مانند فرد ذلیل دست در دستشان نخواهم گذارد و همچون غلام و برده فرمانبردارشان نخواهم شد.» سپس آیه‌ای را که در آن گفتار حضرت موسی علیه السلام را در مقابل عناد و لجاجت فرعونیان نقل می‌کند بیان نمود و فرمود: «و انی عذت بربی و ربکم ان ترجمون؛ و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می‌برم از اینکه مرا متهم کنید.»[10] آن گاه فرمود: «اعوذ بربی «و ربکم من کل متکبر لایؤمن بیوم الحساب.»»[11]- [12]

امام علیه السلام در سخنرانی حماسی خود در روز عاشورا و در آخرین ساعات عمر شریف خود –زمانی که میان مرگ و پذیرش ذلت مخیر شده بود- نیز خطاب به همه انسانها و وجدانهای بیدار و پایبندان به کرامت انسانی و عزت ایمانی زندگانی عزتمندانه را فریاد زدند و فرمودند: «ألا و إنّ الدّعیّ ابن الدّعیّ قد رکز بین اثنتین، بین السّلّة و الذّلّة، و هیهات منّا الذّلّة، یأبى اللّه ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و أنوف حمیّة و نفوس أبیّة من أن‌ نؤثر طاعة اللّئام على مصارع الکرام. الا و انی زاحف بهذا الاسرة مع قلة العدد و خذلة الناصر؛ آگاه باشید که این فرومایه (ابن‌زیاد) فرزند فرومایه، مرا میان دو راهى شمشیر و ذلّت قرار داده است؛ و هیهات که ما زیر بار ذلّت برویم زیرا خداوند و پیامبرش و مؤمنان از این که ما زیر بار ذلّت برویم ابا دارند و دامن‌هاى پاک مادران و انسان‌هاى پاکدامن و جانهای باغیرت و نفوس باشرافت روا نمى‌دارند که اطاعت افراد لئیم و پست را بر قتلگاه انسان‌هاى کریم و نیک‌منشان مقدّم بداریم. بدانید با آنکه یارانم اندکند و یاورانم مرا تنها گذارده‌اند با این حال من با شما خواهم جنگید.»[13]

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS